تاریکی شب همه جا حتی قطار عادی «تهران – اهواز» را فرا گرفته بود، عقربهها، ساعت ۲۳ را نشان میداد و گروهبانیکم «جلال علیزاده» بدون هیچ خستگی و اعتراضی همچنان در حال سرکشی و بازدید از داخل قطار بود.
مامور وظیفهشناس که بیشتر از هر چیز به فکر آرامش و آسایش مسافران داخل قطار بود، در حالی که به آرامی داخل راهرو قطار حرکت میکرد تا مبادا یکی از مسافران نیاز به کمک داشته باشد ناگهان صدایی از داخل یکی از واگنها وی را در جایش میخکوب کرد…
یعنی داخل این واگن هنوز کسی بیدار است؟! به آرامی از کنار درب واگن، داخل را نگاه کرد… فردی را که با حالتی مضطرب و دستپاچه در حال کنکاش وسایل همراه مسافران بود، نظرش را جلب کرد…
سنگینی سایه مامور وظیفهشناس، مرد سارق را به خود آورد… دیگر چیزی جلو دارش نبود… سارق با دیدن چهره مامور قطار بلافاصله پا به فرار گذاشت و راهروهای قطار را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت…
مامور فداکار که تمام تلاشش دستگیری سارق بود، پا به پای او میدوید تا متهم را تحویل قانون دهد و به سزای عملش برساند…
در این میان، سارق به انتهای قطار نزدیک میشد… راهی جز پرتاب خود به خارج از قطار ندید، پنجره قطار را باز کرد و به سرعت خود را به بیرون پرتاب کرد… گروهبانیکم «علیزاده» با این حال دست از تعقیب متهم بر نداشت و به سمت درب قطار رفت، درب را باز کرد و در حالی که قصد پریدن از قطار به سمت بیرون را داشت، تعادلش را از دست داد و…
صدای دلخراش این مامور پلیس خبر از حادثهای ناگوار میداد، این جوان از خود گذشته در حال انجام وظیفه هر دو پایش را زیر چرخهای قطار از دست داد…
اگر سارقی در کار نبود، اگر همه به حق خود قانع بودند، اگر افراد در زندگی دیگران دست درازی نمیکردند، شاید این مامور جوان و وظیفهشناس اکنون صحیح و سالم در کنار خانوادهاش بود… شاید تا دقایقی قبل تنها دغدغه این مامور مهربان و از خود گذشته، رسیدن در کنار خانواده و دیدار آنها بود اما اکنون…
امید است با تلاش شبانه روزی و خستگی ناپذیر ماموران وظیفهشناسی همچون گروهبانیکم «علیزاده» تمام جرمها از میان برداشته شود و دیگر هیچ چیز آرامش شهروندان را بر هم نزند…
گفتنی است، مامور وظیفهشناس پلیس راه آهن پس از این ماجرا بلافاصله به بیمارستان امام جعفر صادق (ع) شهرستان «الیگودرز» اعزام شد و علاوه بر تلاش کادر پزشکی متاسفانه بدلیل صدمات وارده هر دو پای وی از زیر زانو قطع شد.
Sorry. No data so far.