یکشنبه 21 اکتبر 12 | 14:47
گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین علی رجبی؛ مدیر حوزه‌ی علمیه مروی:

انحراف الگوی زندگی از حاکمان شروع شد و اصلاح باید از همان‌جا شروع شود

در تلویزیون چند درصد از فیلم‌هایی را که نشان می‌دهد می‌توانید زندگی‌های ساده و بی‌شیله‌پیله را ببینند؟ چند تا فیلم دیده‌اید که آشپزخانه‌اش دارای دکور آنچنانی و کابینت آن‌چنانی و زرق و برق نباشد؟ که وقتی این را به بچه‌های من نمایش می‌دهند و جلوه می دهند آن‌موقع دختر من به کم‌تر از این راضی نیست نه از من می‌پذیرد نه از خواستگارش. وقتی آمدند یک زندگی ساده و بی آلایش را کاملا شرافتمندانه جلوه دادند و فرهنگ‌سازی کردند انسان غیر معصوم تابع ورودی‌های مغزش و احساسات و ادراکات خودش است.


تریبون مستضعفین- وحید اشتری

چند سال پیش در آسیب‌شناسی‌ای که از نشریات موجود، انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم در تمام مکتوبات جبهه‌ی انقلاب تاکنون، ورود جدی به الگوهای زندگی مردم و انتقاد نسبت به عادات و رفتارهای غلط نشده است. صفحات مرتب و دائمی و هفتگی برای حرف زدن به لایف استایل و سبک زندگی اختصاص داده نشده است. از روزنامه‌های سیاسی و غیرسیاسی مثل کیهان و رسالت و همشهری گرفته تا هفته‌نامه‌هایی چون یالثارات و مجله‌هایی چون راه و پنجره و …؛ به همین‌مناسبت به سراغ حجت‌الاسلام و المسلمین علی رجبی، رییس حوزه علمیه مروی رفتیم و خواستیم حرف‌هایی را درباره‌ی آسیب‌شناسی سبک زندگی برای‌مان بگوید، همان‌هایی که پیش‌تر از ایشان سر کلاس‌های دانشگاه و حوزه شنیده بودیم. سخنان اخیر رهبری در سفر به خراسان شمالی در رابطه با سبک زندگی و فراخوان ایشان از نخبگان برای آسیب شناسی فرصت خوبی را فراهم کرد برای بازخوانی این سخنان که به دلایلی پیش از این امکان انتشار نیافت.

نزدیک به انتهای ناصر خسرو، دست چپ ِ کوچه‌ی شلوغ و تنگ و پر رفت و آمد مروی، از بین لوازم آرایش فروش‌ها و لوازم بهداشتی فروش‌ها رد می‌شوی، نزدیک به انتهای کوچه، حوزه علمیه مروی است. یکی از بزرگترین حوزه‌های علمیه تهران که بزرگان زیادی همچون شهید مطهری و علامه حسن‌زاده آملی و بسیاری دیگر روزی در آن درس خوانده‌اند و سال‌ها در آنجا رفت و آمد داشته‌اند. هم‌اکنون نیز بسیاری از فضلا در اینجا رفت و آمد دارند.

رییس کنونی حوزه علمیه مروی و مدارس تابعه حجت‌الاسلام‌والمسلمین رجبی است؛ دانشجوی سابق رشته علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و مدیر و مدرس حوزه علمیه مروی و مدرس دانشگاه‌های تهران و امیرکبیر. از میان اساتیدشان در دانشگاه تهران شاخص‌ترین‌اش ابوالحسن بنی صدر است و از میان اساتید حوزه و کسانی که برای منطق و فلسفه و منظومه و بدایه و نهایه و درس خارج و تفسیر نام می‌برند، آیت‌الله موسوی تبریزی، آیت‌الله مرعشی، آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مکارم شیرازی، مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی، آیت‌الله شاهرودی، آیت‌الله جوادی آملی از شاخص‌ترها هستند.

در این گفت‌وگوی چند ساعته، از دوران دانشجویی و اعتراض دانشجویان مسلمان به وضعیت فرهنگی و بعد هم تایید امام و تعطیلی دانشگاه و آغاز دوران انقلاب فرهنگی گذشتیم و رسیدیم به سال 59 و آغاز جنگ تحمیلی. تشکیل ستاد پشتیبانی جنگ و سپردن مسئولیت آن به معاونین اجرایی مناطق آموزش و پرورش. ناگزیر به‌عنوان معاونت اجرایی امور تربیتی منطقه 16 تهران، مسئول سازماندهی و ساماندهی فرهنگیان و اعزام‌شان به جبهه می‌شود. اعزام به جبهه اولین بار با حضور در منطقه عملیاتی رمضان سال 60 و پاسگاه زید شروع می‌شود. ایشان پس از آن بارها به جبهه می‌رود؛ گاهی به‌عنوان مبلغ و روحانی و گاهی در جایگاه رزمنده‌ی معمولی و گاهی به‌عنوان نیروی یگان دریایی لشکر حضرت رسول و سکاندار قایق در فاو بهار سال 65 و سکاندار قایق‌ (هایی که آن موقع بهش قایق لگنی می‌گفتند) صورت می‌پذیرد.

آنچه در زیر می‌خوانید خلاصه‌ای از بحث مفصلی است که به بررسی تفاوت سبک زندگی و ذائقه مردم بعد از جنگ با توجه به سیاست های اعمال شده در دولت‌های مختلف پرداخته شده است.

حجت الاسلام علی رجبی

برای دردهای امیرالمؤمنین گریه کنیم

یعنی ما اگر برای شهادت علی (علیه‌السلام) گریه می‌کنیم، درد خود علی علیه‌السلام شمشیر نبود، ایشان شمشیر را که خورد گفت آخیش! یک چیزهای دیگری را در جامعه می‌دید، گریه می‌کرد. ما هم به همان دردی بنالیم که علی نالید. یعنی همان موقعی که در بازار می‌چرخید و آستین را بالا می‌زد و خرمای میثم را که دو قسمت کرده بود، به دو قیمت زیر و رو می‌کرد و می‌گفت: میثم‌جان بندگان خدا را دو قسمت نکن. ما با همین داستان‌راستان‌ها انقلاب کردیم. دوباره روز از نو روزی از نو برگردیم به عقب قدم‌های بلند و لقمه‌های خیلی بزرگ هم برنداریم. ما باید باور کنیم که تنها راه، بازگشت به اسلام اصیل و گفتمان ناب انقلاب است.

ختم نیست، مانور اشرافیت است!

مجالس عروسی و مجالس ختم ما را آن‌چنان کرده‌اند که فقط میلیون‌ها تومان پول تاج گل‌هایی است که به این عروسی می‌آورند. ختم نیست، مانور اشرافیت است. چطور شد که جوان 10 میلیون تومان پرداخت می‌کند تا با عروس‌ش یک بار برود با هلی کوپتر و از بالا شهر را نیم ساعت ببیند، بعد بیاید پائین. 10 میلیون پول پیش یک خانه خوب در تهران است. چه اتفاقی افتاده که این‌طور شده است. ما چه کار کردیم؟

امام جمعه به خون چنین مسئولینی تشنه باشد!

من شدیداً معتقدم و این را فراوان دیده‌ام. هرجا مسئولین، هر جا امام جمعه شهر، فرماندار و غیره دنبال زندگی‌های آن‌چنانی بوده‌اند، بالطبع مردم هم همان شکلی شدند و هر جا بر عکس بود مردم هم به سمت ارزش‌های انقلابی سوق داده شدند. وقتی امام جمعه آن‌طور شد، فرماندار هم جرات پیدا می‌کند. ولی اگر امام‌جمعه به خون یک هم‌چنین مسئولینی تشنه بود، دیگر در هیچ‌جا از این خبرها نیست! ولی وقتی زندگی‌های‌شان به سمت دیگری رفت کم کم همدیگر را پیدا می‌کنند این‌ها رابطه مستقیم با هم دارند.

من این نوع زندگی را دوست دارم

آقای ناطق هم آمده بود مسجد سیدالشهداء برای سخنرانی. بچه‌ها دورو برش را گرفتند و با پرسش و پاسخ شلوغ‌ش کردند. ایشان برگشت گفت اصلاً چه می‌گویید؟ من این‌طور زندگی را دوست دارم. من اصلاً بد نمی‌دانم. البته ایشان آن‌موقع یک تیکه‌ای هم انداخت. آن‌موقع می‌گفتند چپ. گفت بروید رهبران خودتان را هم ببینید که در ظاهر می‌گویند این‌طور زندگی بد است، ولی در واقع از ما هم بهتر زندگی می‌کنند. ولی من صادقانه به شما می‌گویم من این نوع زندگی را دوست دارم و می‌خواهم مردم هم این‌گونه بشوند. پس عده‌ای این‌گونه بودند و یک عده هم استحاله شدند.

کمک‌های جزیی می‌کنند و این را خیلی پررنگ می‌کنند!

من البته دلم به‌درد می‌آید، وقتی در جشن عاطفه‌ها یا جشن نیکوکاری، عده‌ای کمک‌های جزیی می‌کنند و اینها را خیلی پررنگ می‌کنند! رسانه‌های ما اصلاً اشاره نمی‌کنند که مثلاً حالا این آقا از کجا آورده است؟ چه بسا فردی که هزار تومان آورده کمک کرده همان‌موقع 10 برابر 10هزار تومان را از همان گروهی که دارد به‌شان کمک می‌کند به نوعی به نفع خودش اختلاس کرده باشد و مصادره کرده باشد. حالا در قالب روابط غیر دینی اقتصادی.

حضرت امیر می‌فرماید: «ما رایت ثروة موفوره الا و فی جانبها حق مضیع» یعنی ندیدم ثروت فراوانی را به جز آنکه در کنار آن حق مظلومی خورده شده باشد. متأسفانه الکی رویش صحه می‌گذاریم. این‌ها در هیچ جای حکومت دینی جایگاهی ندارد. وقتی علی می‌گوید «ما رایت» یعنی نیست. این خودش درونش ظرافت خاصی خوابیده است وقتی علی بگوید «ما رایت» دارد ادب به‌خرج می‌دهد یعنی نیست. وقتی امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند دنیا مثل تخم مرغ در کف دستم است، همان‌طور که شما تخم مرغ را در کف دستتان به‌ش مسلط هستید من هم دنیا را دارم می‌بینم، در واقع دارد ادب به خرج می‌دهد.

برچسب کمونیست و سوسیالیست و مارکسیست می‌زنند!

هنوز یک عده‌ای هستند این افراد را کمونیست و مارکیست می‌دانند. امام اتفاقاً گفته‌اند تا یک مقدار شعار حمایت از این طبقه را می‌دهیم، برچسب مارکسیت و سوسیالیست و کمونیست به ما می‌زنند. یک عده هم ولو خودشان عالم باشند فقیه باشند مرجع باشند، ولی متاسفانه دیدگاه‌شان این نیست. این نگاه را به مسائل ندارند. این است که ما امروزه یک تعریف روشن و بدون حاشیه و ابهام از زندگی سالم نداریم که بتوانیم به مردم ارائه کنیم. اگر امروز یک پزشک 20 تومان حق ویزیت بگیرد و طرف هم خداحافظی کند و از مطب برود بیرون دیگر حتماً حلال است و با رضایت کامل شکل گرفته است.
آیا واقعاً این درست است؟ ارزش کار پزشک در چند دقیقه معادل 20 هزار تومان می‌باشد؟ آیا فقط به دلیل اینکه می‌خواهد جان کسی را نجات بدهد این تبعیض‌آمیز نیست؟ آیا امروز درست است که ارزش‌ها را با قیمت یکی بدانیم، یعنی چون ارزش کار من بالاست، قیمتش هم باید بالا باشد؟ نه ما چنین چیزی در دین نداریم. ارزش‌ها بناست به حساب خداوند گذاشته شود. قیمت‌ها هم بناست به حساب نیاز من گذاشته شود. همان‌طور که می‌دانید این تعریف مارکسیستی است که کارکردن در حد توان، مصرف به حد نیاز و عده‌ای می‌گویند این شبیه آن است. بله باشد خب چه کار کنیم! او آمده از موضع ما از پیغمبر(ص) و حضرت امیر(ع) ما یاد گرفته است. پیغمبر و حضرت امیر که قبل از او بودند او از سیره حضرت فاطمه(س) یاد گرفته که بدون نان و مسکن و غیره زندگی معنایی ندارد و پوچ می شود. آیا پیغمبر ما زودتر نفرموده بود «لا معاد من لامعاش له»؟

مدیران‌تان را دیدیم، کارگزاران‌تان را با چشمان خودمان دیدیم

عده‌ای بر ما حاکم شدند که تفکرشان در مقابل این دیدگاه بود. البته خودشان هم به این مسئله اذعان داشتند. مثلاً یک روز در نماز جمعه تهران با این اصطلاح «این بچه حزب‌الهی‌های جلمبر پوش» این فرهنگ را مورد نوازش قرار دادند که مشتی جلمبرپوش باید اصلاح بشوند و کلمه‌ای که بعدها ما آمدیم خانه نشستیم گریه کردیم. با خود گفتم چی گفت این مرد؟ آن‌هم در نماز جمعه تهران؟ بعد از آن شروع شد. مدیران‌تان را دیدیم، کارگزاران را با چشمان خودمان دیدیم. منشی در منشی، مدیر در مدیر، اتاق در اتاق، دکور در دکور. دیدیم چه بلایی بر سر کشورمان آورند!

با کدام ارزش‌ها جامعه را تحویل گرفتند و با کدام ارزش‌ها جامعه را تحویل دادند؟! این طبقه‌ای‌ست که اگر به جایی برسد برنامه‌اش همین است. حضرت امیر به مالک اشتر می‌فرماید مبادا این طبقه به حکومت برسد.

تلویزیون سبک زندگی اشرافی را ترویج می‌کند

مثلا شما در تلویزیون چند درصد از فیلم‌هایی را که نشان می‌دهد می‌توانید زندگی‌های ساده و بی‌شیله‌پیله را ببینند؟ چند تا فیلم دیده‌اید که آشپزخانه‌اش دارای دکور آنچنانی و کابینت آن‌چنانی و زرق و برق نباشد؟ که وقتی این را به بچه‌های من نمایش می‌دهند و جلوه می دهند آن‌موقع دختر من به کم‌تر از این راضی نیست نه از من می‌پذیرد نه از خواستگارش. وقتی آمدند یک زندگی ساده و بی آلایش را کاملا شرافتمندانه جلوه دادند و فرهنگ‌سازی کردند انسان غیر معصوم تابع ورودی‌های مغزش و احساسات و ادراکات خودش است.

مردم خسته نشده‌اند؛ مدیران خسته شده‌اند!

نه! مردم خسته نمی‌شوند. به قول حضرت امام (ره) فردی که چند تا بچه‌اش شهید شده‌اند و از این وضعیت خوشحال است، هرگز ممکن نیست مثلاً از اینکه کم بخورد یا کم بپوشد احساس خستگی کند. کسانی از این وضعیت خسته شدند که می‌خواستند ماشین آن‌چنانی، خانه آن‌چنانی، تمتعات آن‌چنانی داشته باشند و نداشتند. یا مثلاً در 4 تا کشوری که می‌روند می‌خواستند مثل فلان نخست وزیر و فلان پادشاه زندگی کنند، آمدند این نحوه زندگی را به مردم هم تعمیم دادند و وضعیتی را به‌وجود آوردند که در آن وضعیت این‌ها بتوانند بدون متلک مردم به راحتی زندگی کنند. اگر می‌خواستند در آن شرایط ارزشی این‌گونه زندگی کنند، مردم اینها را تحمل نمی‌کردند.

این ما که می‌گویید یعنی کیا؟

یعنی آقا آمد تخم‌مرغ لق در دهان مردم شکاند؛ همان آقایی که در نماز جمعه‌اش حرف در دهان مردم گذاشت، در همان سخنرانی جلمبرپوش‌ها گفت دیگر مردم از ریاضت‌کشی خسته شدند؛ ما می‌خواهیم زندگی دیگری داشته باشیم! اینجا یک نفر نبود بپرسد این ما که می‌گویید یعنی کیا؟ ما که خودمان پای همان منبر نشسته بودیم خسته نشده بودیم، مردم خسته نشده بودند مردم کیف می‌کردند که شبیه ابی‌عبدالله شده بودند مردم کیف می‌کردند که زندگی‌شان نزدیک‌تر شده بود به امیرالمومنین(ع)؛ تو خسته شده بودی. تو می‌خواستی زندگی اشرافی داشته باشی و می‌دانستی شرایط آن‌روز جامعه‌ی ما اجازه نمی‌دهد و تصمیم گرفتی جامعه را به سمتی که می‌خواهی سوق بدهی.

فکر نمی‌کند کار خلاف و یا حرام انجام می‌دهد

به قول مقام معظم رهبری نمی‌توان با دستمال کثیف شیشه را پاک کنیم. بیائیم در بحث‌های عقیدتی–سیاسی در ارتش این بحث‌ها را پررنگ کنیم؛ برای سرباز و تیمسار. بیائیم در سپاه پررنگ کنیم. در همین سپاه ببینید چه خبر است. در این سالن‌های غذاخوری [که با سوبسید برای کارمندان در نظر گرفته می‌شود] ماهی چندبار با آن قیمت کم [استفاده می‌شود؟] این چه تبعیضی است؟ اصلاً طرف فکر نمی‌کند کار خلاف و یا حرام انجام می‌دهد.

باید شروع کنیم. نباید بترسیم. یعنی نباید ناامید بشویم که راه طولانی است.

متن کامل گفتگو را از اینجا بخوانید: مشروح گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی رجبی درباره سبک زندگی

  1. محمد مصلحی‌زاده
    21 اکتبر 2012

    گوش شنوایی برای این سخنان هست؟ کدام مدیر امروز شأن خود را این می‌داند که با کارگر برابر باشد؟ کدام پزشک امروز در برابر خدمت خود حاضر تنها به حق خود قناعت کند؟ همین بیمارستان‌ها را ببینید که با مردم چه می‌کنند!

    آن روزی که جناح راست ادبیات عدالت‌خواهانه را به سخره گرفت و چپ بازی سیاسی را به آرمان‌ها ترجیح داد، آن روز به انحراف رفتیم.
    ***
    انتهای متن خیلی خوب است: «باید شروع کنیم. نباید بترسیم. یعنی نباید ناامید بشویم که راه طولانی است.»

    • زهرا
      21 اکتبر 2012

      هر چیزی سرجای خودش نیکوست! نه میتوان شان مهندس و دکتر را پایین آورد و در کنار کارگر قرارش داد و نه می‌توان از حقوق اولیه انسانی که شامل همه مردم است کوتاه امد.. به قول شما همین بیمارستان‌های دولتی با بیماری که پول ندارند چگونه رفتار می‌کنند؟ همانطور که با پولدارها برخورد میکنند؟

    • رسول
      24 اکتبر 2012

      خواهر گرامی
      کجای دین اومده که شأن یک مهندس و پزشک از کارگر بیشتر و بالاتره. شما از ائمه جلوترید؟
      مگه امام باقر یا صادق (ع) نفرموده اندکه ملاک برتری ایمان، تقوا و عمل صالح است.
      خوبه شما در تفکراتتون تجدید نظر کنید.بنده یک مهندسم ولی دست همه کارگرهای مخلص و با ایمان مملکت و اسلام را می بوسم

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.