مشهور است کتابها در مصر نوشته میشوند، در لبنان چاپ میشوند و در عراق عمل میشوند. بیشک کشور مصر را میتوان رهبر اندیشهای جهان عرب دانست. مصر از زمانی که فتح و وارد امت اسلامی شد تا به امروز همواره نقش مهم و بسزایی را ایفا کرده است. در قرون اخیر، ظهور شخصیتهای مهم و بارز در احیای تفکر و تمدن اسلامی نیز در این سرزمین بوده است. شخصیتهایی نظیر محمد عبده، رشید رضا، سید قطب، عبدالرحمن الکواکبی برای نضج، رشد و توسعه اندیشههای اسلامی معاصر در جهان اسلام تلاشهای فراوانی داشتهاند و مصر اولین پایگاه آنان بوده است. چرا که مصر اولین سرزمین اسلامی بود که با تمدن غرب و اندیشههای غربی آشنا شد و تلاش داشت تا نسبت بین اسلام و غرب را دریابد. از این رو مصر نزدیک به یک قرن از تمامی کشورهای اسلامی در این خصوص مقدم بوده است.
گذشته از بحث تطورات اندیشهای و غربشناسی، تحولات سیاسی مصر نیز تأثیرات مهمی بر جهان اسلام و جهان عرب بر جای گذاشت. ظهور جمال عبدالناصر با قرار گفتن مصر به عنوان خط مقدم مقابله با اسرائیل همراه شد و این خود منجر به رهبری مصر در جهان عرب شد؛ زمانی که نامی از کشورهایی نظیر کویت، امارت متحده عربی، قطر و… نبود؛ عربستان، عراق، اردن و سوریه تابع مصر بودند. غرب با درک این مسأله که مصر نقش مهمی در جهان عرب دارد؛ اهداف مشخصی را در مورد رهبران مصر در دستور کار خود قرار داد.
۱. تلاش برای روی کار آوردن حاکمانی غرب گرا و حافظ منافع آمریکا و اسرائیل.
۲. روی کار آمدن افرادی ضعیف و ناتوان برای ضعیف نگه داشتن کشور مصر.
۳. حذف مصر در رهبری جهان عرب با برجسته ساختن کشورهای دیگر نظیر عربستان و قطر.
پیگیری اهداف فوق به خوبی بعد از جمال عبدالناصر در مصر مشهود است. روی کار آمدن اشخاصی نظیر انورسادات و عقد قرارداد کمپ دیوید و به رسمیت شناختن اسرائیل و حضور حسنی مبارک در رأس قدرت بعد از دورانی که مصر به عنوان خط مقدم حمله به اسرائیل محسوب میشد از جمله نقاط جالب تاریخ است. از سوی دیگر از برنامهای که اتاق فکرهای غربی برای هدایت رهبران مصر دارند نیز نباید غافل شد. برای نمونه در جریان انتخابات ریاست جمهوری مصر بعد از انقلاب این کشور، غرب بین دو مهره غرب گرا یعنی احمد شفیق و نیروی ناتوان اسلام گرا مانند محمد مرسی مختار بود که به دلایل شرایط انقلابی مصر مجبور شد محمد مرسی را بپذیرد اما بیشک احمد شفیق به عنوان بهترین گزینه برای آمریکا و اسرائیل مطرح بود. از این منظر اینکه چه کسی بر مصر حکومت میکند؟ چگونه و به چه هدفی فکر میکند؟ چه گرایش سیاسی داشته و به کدام حزب تعلق خاطر دارد؟ مهم بوده و باید نگاهی تحلیلی به این نکات داشت.
مصر بعد از طغیان در برابر حسنی مبارک، باید کسی را برای به ساحل رساندن اینجامعه طوفانی انتخاب میکرد. باید قبول کرد که مدیریت جامعه انقلابی همواره مشکل بوده و عموما دولتهای بعد از انقلاب از عهده کامل این کار بر نمیآیند. اما محمد مرسی رئیس جمهور مصر شد. او کیست؟ چه تحصیلاتی دارد؟ چه گرایشهای سیاسی دارد؟ تا کنون چه مسئولیتهایی داشته؟ چگونه میاندیشد؟ چه اهداف و آرمانهایی دارد؟ پاسخ تمامی این سؤالات مطرح شده در گرو شخصیتشناسی محمد مرسی است.
۲. مرسی قبل از ریاست جمهوری
۱) خانوده
محمد محمد مرسی عیسی العیاط در یکی از روستاها به نام (العدوه) در شهر زقازیق از استان شرقیه مصر در سال ۱۹۵۱به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. از این رو باید توجه داشت که مرسی در خانوادهای کاملا ساده و روستایی، با حداقل امکانات، در محیطی کوچک و شهری حاشیهای رشد یافت. حتی مرسی بر پشت الاغ مینشسته و به مدرسه میرفته است.
عکس منتسب به محمد مرسی
مرسی دارای دو برادر و سه خواهر بود و او فرزند بزرگ آن خانواده محسوب میشد. محمد مرسی در سال ۱۹۷۸ با دختری با گرایشهای اسلامی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. وی دارای پنج فرزند به نامهای احمد، شیماء، أسامه، عمر و عبدالله میباشد.
۲) تحصیلات
محمد مرسی دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در شهر کوچک خود یعنی شهر زقازیق گذارند و سپس برای ادامهٔ تحصیل در رشته مهندسی، رهسپار شهر قاهره پایتخت مصر شد. او توانست در تاریخ ۱۹۷۲ یعنی در سن ۲۲ سالگی در رشتهٔ مهندسی از دانشگاه قاهره فارغ التحصیل مدرک کارشناسی شود. پس از مقطع کارشناسی وی تحصیلات خود را ادامه دارد و توانست با قبولی در رشته مهندسی فلزات و معادن دانشگاه قاهره، مدرک کارشناسی ارشد این رشته را اخذ کند. بعد از آن برای تکمیل دوران تحصیل و اخذ مدرک دکتری عازم کالیفرنیای آمریکا شد و بعد از اتمام دوران تحصیل و گذراندن دوران سربازی در مصر، به عنوان استاد همکار در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا و پس از آن به عنوان استاد دانشگاه زقازیق در رشته مهندسی و رئیس دانشکده مهندسی مشغول به کار شد.
همکاری با دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به عنوان استاد همکار باعث سفرهای متعدد مرسی به آمریکا شد. در خلال سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ وی بیشترین سفر را به آمریکا داشته است. دو فرزند از پنج فرزند مرسی در آمریکا به دنیا آمده و تابعیت آمریکایی دارند. بعد از آن با ورود به دانشگاه فلزات و معدن زقازیق سمت استادی و سپس سمت ریاست دانشکده را تا سال ۲۰۱۰ را بر عهده داشت. مرسی در دانشگاههای قاهره، زقازیق، کالیفرنیا جنوبی آمریکا، فاتح لیبی تدریس داشته است و از او دهها مقاله در خصوص مهندسی فلزات و معادن منتشر شده است.
از این رو باید توجه داشت که وی کاملا از فضای مهندسی و فنی وارد سیاست شده است و گرایشات مذهبی او بیشتر ناشی از فضای خانوادگی او بوده نه از روی تخصص یا مطالعات در این زمینه. همواره شخصیتهایی که ذهن مهندسی دارند و با این رویکرد وارد عالم سیاست میشوند، به سمت تکنوکرات شدن پیش میروند. مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت بعد از انقلاب سال ۵۷ ایران نمونه کاملی از این گزاره است.
عکسی از ایام جوانی مرسی
۳) گرایشهای سیاسی
محمد مرسی تجربه سیاسی خود را به صورت عملی در انتخابات مجلس الشعب مصر آغاز نمود. اولین بروز سیاسی وی در کسوت نمایندگی مجلس الشعب بود. وی به عنوان یکی از اعضای لیست حزب عدالت و توسعه برای انتخابات مجلس شعب از سوی این حزب پیشنهاد شد. این حزب سیاسی از احزاب نزدیک به اخوان المسلمین مصر است.
زمانی که مرسی تازه با ادبیات و مرام اخوان المسلمین آشنا شد
با ورود مرسی در سال ۲۰۰۰ به مجلس الشعب، وی تبدیل به یکی از اعضای برجسته و فعال این مجلس شد، تا جایی که به عنوان سخنگوی فراکسیون احزاب اسلام گرای مجلس الشعب انتخاب شد. داشتن سمت
سخنگویی فراکسیون مجلس الشعب باعث شد تا در نزد افکار عمومی شناخته شده و دارای پایگاه باشد. پایگاهی که بعدها در رقابت انتخاباتی بین او و احمد شفیق به کمک او شتافت. بعد از انقلاب مصر، وی از سوی اخوان المسلمین به عنوان جانشین نامزد اصلی اخوان المسلمین یعنی خیرات الشاطر انتخاب شد.
جالب اینکه مرسی در انتخابات ۲۰۰۵ مجلس الشعب در دور اول نتوانست وارد مجلس شود اما در انتخابات میان دورهای مجلس به مجلس راه یافت و جایگاه خود را در پارلمان مصر تقویت کرد. نکته اینکه در این انتخابات نظام حسنی مبارک نسبت به ورود شخصیتهای اسلام گرا به پارلمان حساس شده و مانع از حضور آنان در پارلمان میشد. مرسی نیز از جمله شخصیتهایی بود که نظام حسنی مبارک چندان مایل به حضور او در مجلس الشعب مصر نبود.
در کنار فعالیتهای نمایندگی، او عضو جبهه (مقاومت در برابر اسرائیل) در شهر زقازیق استان الشرقیه مصر شد. وی همچنین عضویت در کنگره بین المللی احزاب و نیروهای سیاسی ملی را نیز پذیرفت. از این رو ریشههای گرایش ضد صهیونیستی مرسی را باید در سالهای قبل از ریاست جمهوری و زمانی که وی به عنوان یک فعال سیاسی مطرح بوده جستوجو نمود. البته آرمانی که ظاهرا هنوز نتوانسته خود را به واقعیتهای جامعه مصر بقبولاند.
تاریخ دقیق پیوستن مرسی به جمعیت اخوان المسلمین را سال ۱۹۷۷ یعنی زمانی که وی ۲۶ سال داشته ذکر کردهاند. وی بعد از پیوستن به این جرگه، به جمعیت تنظیم اساس نامه اخوان المسلین در سال ۱۹۷۹ پیوست. پس از آن در سال ۱۹۹۲ به عنوان یکی از چهرههای فعال سیاسی جمعیت اخوان المسلمین مطرح شد. بعد از آن بود که از سوی جمعیت اخوان المسلمین در سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ به عنوان یکی از اعضای لیست پیشنهادی مجلس الشعب انتخاب شد و پس از پیروزی در ورود به مجلس الشعب توانست عنوان سخنگوی فراکسیون پارلمانی اخوان المسلمین انتخاب شود.
مرسی در سال ۲۰۰۴ در تأسیس جبهه ملی تغییر شرکت جست و در این جبهه عضو شد و به همکاری با دکتر عزیز صدقی از چهرههای ملی گرای مصر پرداخت. او همچنین در جمعیت ملی تغییر که توسط دکتر محمد البرادعی در سال ۲۰۱۰ تشکیل شد مشارکت جست و در مراسم سوگند دموکراسی برای مصر که بیش از ۴۰ حزب و گروه سیاسی مصر در این مراسم و کنگره شرکت داشتهاند فعالیت داشت. توجه به سیر گرایشهای سیاسی مرسی نشان میدهد که وی ثبات سیاسی نداشته و بیشتر یک سیر سیاسی را از اسلام گرایی به سمت ملی گرایی طی کرده است.
مجلس شورای جمعیت اخوان المسلمین نیز در سال ۲۰۱۱ مرسی را به عنوان رئیس حزب آزادی و عدالت برگزید و عصام العریان را نیز به عنوان جانشین وی و محمد سعد الکتانی را به عنوان دبیرکل این حزب انتخاب نمود. به عبارت دیگر حزب عدالت و توسعه نمادی از مدرن شدن تفکر اخوان المسلمین و الگو برداری از مدل حزب عدالت و توسعه در ترکیه بود. این جمعیت خود را برای تصاحب نرم مناصب قدرت آماده کرده بود اما انقلاب مصر ناگاه آنان را وارد عرصه اجرایی کشور کرد. عرصهای که چندان برای آن آمادگی نداشتند. این عدم آمادگی بعد از به قدرت رسیدن مرسی خود را بیشتر نشان داد. مهمترین مشکل این حزب، بر عکس حزب عدالت و توسعه ترکیه، نداشتن کوچکترین سابقه اجرایی در امور کشور بود. این مسئله زمانی بهتر درک خواهد شد که بدانیم کابینهای که نخست وزیر مرسی برای تشکیل دولت در کنار هم جمع کرد به شدت ائتلافی بود و همه گروههای سیاسی مصر اعم از اسلام گرایان، غرب گرایان، ملی گرایان و حتی برخی از اعضای رژیم سابق را نیز شامل شده است.
مرسی بارها توسط نظام مبارک دستگیر و زندانی شد و دوران محکومیت وی در سال ۲۰۰۶ تمام شد. اما مجددا در روز جمعهٔ خشم در ۲۰۱۱ همراه با ۳۴ تن از رهبران جمعیت اخوان المسلمین دستگیر شد تا در تظاهرات جمعه غضب حضور نداشته باشند. جالب اینکه تا مدتها بعد از ریاست جمهوری مرسی، نام وی جزو افراد ممنوع الخروج در دوران حسنی مبارک بود.
همزمان با انتخابات ریاست جمهوری مصر بعد از سقوط حسنی مبارک، جمعیت اخوان المسلمین مهندس خیرات الشاطر را به عنوان نامزد این حزب انتخاب نمود اما به دلیل احتمال رد صلاحیت خیرات الشاطر به عنوان کاندیدای اصلی جمعیت اخوان المسلمین، محمد مرسی به عنوان گزینه احتمالی و جانشین خیرات الشاطر از سوی جمعیت اخوان المسلمین در نظر گرفته شد.
۳. مرسی در قامت ریاست جمهوری
بالاخره در رقابتی نفس گیر با احمد شفیق، مرسی توانست منصب ریاست جمهوری را تصاحب کند. اما این شروع دردسرهای تازه برای مرسی بود. حکومت بر جامعهای طوفان زده! جامعه مصر با انواع و اقسام مشکلات روبه رو است که قابل شمارش نیست. مشکلاتی اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و…. اما علاوه بر مشکلاتی که ناشی از جامعه طوفان زده مصر است، برخی از مسائل جامعه مصر به شخص مرسی و تصمیمات او باز میگردد. مرسی در دوگانگیهایی افتاده که نمیتواند آنها را مدیریت کند.
نقاشی دیواری که در یکی از خیابانهای مصر کشیده شده است
مرسی و شفیق هر دو دست نشاندهاند.
برکناری محمد حسین طنطاوی فرمانده ارتش مصر، فرمان تشکیل پارلمان بعد از انحلال آن توسط شورای نطامی مصر و عقب نشینی مجدد از این فرمان، فرستادن سفیر به اسرائیل، تلاش برای میانجیگری در مسأله فلسطین، شرکت در جنبش عدم تعهد در تهران، تاختن به نظام سوریه و بشار اسد، سکوت در مورد بحرین، برکناری قضات دادگاه عالی مصر و عقب نشینی دوباره از این فرمان، داستان ساختگی ازدواجش با حیفاء مرعی، درگیری نظامی در شبه جزیره سیناء، اعطای نشان لیاقت به خانواده انور سادات، تلاش برای اتخاذ موضع ضد آمریکایی و مسأله تابعیت آمریکایی دو فرزند او و… تمامی این موارد تنها بخشی از حوادث، اتفاقات و موضع گیریهایی بود که از زمانی که مرسی قدرت را در مصر به دست گرفت، در صدر اخبار مصر و جهان قرار داشت. اتفاقات و حوادثی هر چند از یک جامعه طوفان زده و انقلابی همچون مصر انتظار میرفت اما در ورای این حوادث و اخبار نوعی دوگانگی وجود دارد که ناشی از شخصیت و روش تصمیم گیری مرسی است. او از یک سو باید جامعه انقلابی مصر را مدیریت کند و تلاش نمایند تا وجهه انقلابی خود را به عنوان اولین رئیس جمهور بعد از انقلاب بزرگ مصر حفظ کند و از سوی دیگر تلاش نماید تا جامعه مصر را از بسیاری از مشکلات نجات دهد. مشکلاتی که اگر مدیریت نشوند دیر یا زود مصر را آماده انقلابی دیگر میکند. شاهد این حرف درگیری بود که چند روز پیش بین مخالفان و موافقان مرسی درگرفت. مرسی شخصی است که توان تصمیم سازی و تصمیم گیری در دوگانگیهای پیش آمده ندارد. این یعنی روی کار آمدن مهرهای ناتوان در مصر. دوگانگیهایی که مرسی در آن گرفتار آمده:
۱. دوگانگی اول، دوگانه ملی گرایی یا اسلام گرایی است. مرسی نه میتواند از علقههای اسلام گرایی دست بردارد، چراکه او چه بخواهد و چه نخواهد به عنوان فردی از شاخه اخوان المسلمین معرفی شده است و به نوعی وامدار این جریان است و از طرف دیگر درسطح جامعه مصر و بین المللی تلاش دارد تا خود را فردی ملی گرا و به دور از تعصب نشان دهد. او اگر به سمت ملی گرایی پیش برود، به شدت مورد انتقاد گروههای سلفی مصر قرار میگیرد. همانطور که در خبرها آمده بود یک جوان سلفی قصد ترور مرسی را در اسکندریه داشت. و از طرف دیگر گرایش او به سمت اسلام گراها بهانه را به دست نیروها و جریانهای ملی گرا و غرب گرا میدهد که او را شخصیتی متعصب نشان داده و معرفی کنند.
۲. دوگانگی دیگر مرسی در عرصه سیاست خارجی مصر است. بالاخره فلسطین مسأله اول مصر هست یا نیست؟ او از یک سو تلاش میکند تا برای حل مسأله فلسطین به عنوان میانجی بین گروههای فلسطینی حاضر شود و از سوی دیگر به اسرائیل سفیر میفرستد و با این کشور ارتباط دیپلماتیک دارد.
۳. دوگانگی مرسی در رابطه با اسرائیل به همین جا ختم نمیشود، مرسی نمیداند با معضل اسرائیل چه کند، او از یک سو نسبت به کشته شدگان صحرای سینا واکنش شدید نشان میدهد و خلاف قرارداد کمپ دیوید در آنجا حضور نظامی پیدا میکند و این قرارداد را نقض میکند و هم به خانوده انور سادات یعنی همان کسی که قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل منعقد کرده نشان لیاقت اعطاء میکند!
یا از یک سو در اجلاس سران غیرمتعهدها از سیاستهای اسرائیل انتقاد میکند و از سوی دیگر برای پرز نامه مینویسد و خود را دوست وفادار پرز میخواند!
۴. مرسی جنگ و خونریزی و ریخته شدن خون بیگناه در سوریه را محکوم میکند اما در مورد بحرین نه تنها سکوت میکند بلکه با حمایت از نظام ظالم بحرین پشتیبانی خود را از این نظام نشان میدهد.
۵. مرسی از یک سو نسبت به ارتباط با ایران ابراز علاقه میکند اما در عمل هیچ گامی برای از سر گیری روابط با تهارن برنمی دارد و بحران سوریه را بهانه این امر قرار میدهد در صورتی که روابط دیپلماتیک بین دو کشور بهتر میتواند بحران سوریه را حل کند.
۶. دوگانگیهای مرسی تنها محدود به سیاست خارجی دولت او نیست. در تصمیمات سیاست داخلی مرسی نیز دوگانگیهای فراون و متعدد دیده میشود. او بعد از رسیدن به ریاست جمهوری، انحلال مجلس الشعب از سوی شورای نظامی را نادرست بر شمرد و دستور تشکیل دوباره این مجلس را داد اما چندی بعد، از این تصمیم خود منصرف شد و انحلال مجلس الشعب را اعلام کرد.
۷. دوگانهٔ دیگر در تصمیم گیریهای داخلی مرسی به عزل و نصب دادگاه عالی مصر باز میگردد. مرسی تلاش داشت تا بقایای رژیم حسنی مبارک را در دادگاه عالی مصر از بین ببرد. از این رو بسیاری از قضات برجسته این دادگاه را برکنار کرد اما چندی بعد از این تصمیم خود منصرف شد و آنان را دوباره منصوب کرد.
۸. مرسی هر چند در شعارهای انتخاباتی خود مواضع ضد استکباری فراونی داشت اما دو فرزند او دارای تابعیت آمریکایی هستند و این نکته تبدیل به معضلی برای مرسی شده است.
۴. جمع بندی
زندگی، تحصیلات، تخصص، گرایشها و فعالیتهای سیاسی محمد مرسی به خوبی نشان میدهد که مرسی فرد میانه رو و محتاطی است که بعضا برش لازم را در سیاست ندارد و وی در دوگانگیهایی گرفتار آمده که هر چند در جامعه طوفان زدهٔ مصر طبیعی است اما او به تنهایی مرد تصمیم گیریهای سخت نیست! لازم است در این میانه، بزرگان اخوان المسلمین و مردم انقلابی مصر دست در دست هم به او کمک کنند تا او بتواند مصر را از گردنههای سخت عبور دهد.
Sorry. No data so far.