تریبون مستضعفین-سلمان کدیور (عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی)
اگر کسی فعالت سیاسی – اجتماعی دانشجویی کرده باشد، شاید این جمله یا این کلمه به گوشش آشنا باشد، کلمه ای که مدت های مدید سایه خود را بر روش کاری و سبک عملی دانشجویان عدالتخواه افکنده است و هم اکنون شاید یکی از شبهات مطرح بین آنان باشد. این کلمه و عنوان چیزی نیست جز «مصداق سازی».
سال 1387 اوج فعالیت های دانشجویان عدالتخواه شیراز، در مبارزه با بیعدالتیهای شهر خودشان بود. بی عدالتیهایی که هر جوان معتقد به عدل اسلامی را نسبت به آن به واکنش وا می داشت. از جمله این بی عدالتیها، اعتراض دانشجویان عدالتخواه به روند تجاری سازی شهر شیراز و مصرفی بار آوردن مردم آن، تخت لوای مراکز تجاری بود، که با مطرح کردن یکی از مصادیق آن (برج های دوقلوی تجارت جهانی) آغاز گشته بود.
نوک مطالبه دانشجویان از دستگاه قضایی فارس بود، که چرا در برخورد با سرمایه داران مفسد کوتاهی به خرج میدهد. دانشجویان با پخش بیانههای اعتراض آمیز در نمازهای جمعه، پخش کاریکاتورهای مازیاربیژنی، تجمع روبروی دادگستری فارس و … اعتراضات خود را به مسئولین نشان دادند. این فعالیتهای عدالتخواهانه بیهزینه هم نبود، چرا که در طی آن اتفاقات، یازده نفر از دانشجویان فعال شیرازی با حکم دادستانی به دادگاه احضار و در دادگاه بدوی محکوم گشتند؛ که این اتفاق به افزایش اعتراضات دانشجویی و چند جانبه شدن آن دامن زد.
نهی رهبری از ورود دانشجویان به مصادیق فساد
در همان سال در بحبوهه فعالیتهای این دانشجویان، که با بازتاب وسیع کشوری نیز همراه بود، مقام معظم رهبری به شیراز سفر کردند و دانشجویان عدالتخواه فرصت را برای رساندن حرفهایشان به رهبری مغتنم شمردند. مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان دانشگاههای شیراز، در پی شنیدن سخنان نماینده دانشجویان عدالتخواه در نقد جریان های سیاسی حاکم بر شهر، و اینکه دزدان را رها کردهاند و دانشجویان عدالتخواه را دستگیر میکنند، به دانشجویان عدالتخواه توصیه کردند که «مصداق سازی نکنید».
متن بیانات آیتالله خامنهای در پاسخ به عدالتخواهان چنین بود: «در بيانات نمايندهى انجمنهاى اسلامى دانشگاه شيراز هم حرفهاى خيلى خوبى گفته شد كه اينها حرفهاى دل ماست. اينجا هم من اين بيان را يك پرداختى بكنم: ببينيد، شما ميگوئيد كه ما شعار عدالت ميدهيم؛ دانشجو را ميگيرند، اما آن كسى را كه به عدالت صدمه زده، نميگيرند. قوه ى قضائيه چنين، يا دستگاه مسئول چنان. خوب، اينجا شما بايد زرنگى كنيد؛ يك لحظه از درخواست و مطالبهى عدالت كوتاهى نكنيد؛ اين شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همين است كه عدالت را بخواهد. پشتوانه ى اين فكر هم با همه ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممكن است انجام بگيرد؛ شما زرنگى تان اين باشد: گفتمان عدالت خواهى را فرياد كنيد؛ اما انتقاد شخصى و مصداق سازى نكنيد. وقتى شما روى يك مصداق تكيه ميكنيد، اولاً احتمال دارد اشتباه كرده باشيد؛ من مىبينم ديگر. من مواردى را مشاهده ميكنم – نه در دانشگاه، در گروه هاى اجتماعى گوناگون – كه روى يك مصداق خاصى تكيه ميكنند؛ يا به عنوان فساد، يا به عنوان كجروى سياسى، يا به عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جريان اطلاع دارم و مىبينم اينجورى نيست و آن كسى كه اين حرف را زده، از قضيه اطلاع نداشته است. بنابراين وقتى شما روى شخص و مصداق تكيه ميكنيد، هم احتمال اشتباه هست، هم وسيلهاى به دست ميدهيد براى اينكه آن زرنگ قانوندانِ قانون شكن – كه من گفتهام قانوندانهاى قانون شكن خطرناكند – بتواند عليه شما استفاده كند. شما از دادستان چه گله اى ميتوانيد بكنيد؟ اگر يك نفرى به عنوان مفترى يك شخصى را معرفى كند و بگويد آقا او اين افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى اين نيست كه برود دنبال ماهيت قضيه. اگر اين افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام يك كارى ميكند؛ لذا نميتوانيم از او گله كنيم. شما زرنگى كنيد، شما اسم نياوريد، شما روى مصداق تكيه نكنيد؛ شما پرچم را بلند كنيد. وقتى پرچم را بلند كرديد، آن كسى كه مجرى است، آن كسى كه در محيط اجراء ميخواهد كار انجام دهد، همه حساب كار خودشان را ميكنند. آن كسى هم كه فرياد مربوط به محتواى اين پرچم را بلند كرده، احساس دلگرمى ميكند و كار پيش خواهد رفت. بنابراين به نظر من مشكلى در كار شما نيست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستيد كه انتظار هم از شما همين است. هر شعار خوبى كه داده ميشود، بعد از اتكال به خداى بزرگ كه همه ى دلها و زبانها و اراده ها دست اوست، تكيه به شما جوانهاست، اميد به شما جوانهاست؛ اين را بدانيد. بالاخره همشهرى شما كه از او شعر هم خوانديد، ميگويد:
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافرى است رنجيدن
نرنجيد؛ دنبال كار برويد. همين مطلب را عيناً خطاب به آن برادر عزيزى كه به عنوان نماينده ى جامعه ى اسلامى، بسيار متين و شيوا مطالبى را بيان كردند، عرض ميكنم. اين حرفها، حرفهاى دل ماست؛ منتها فرق ما و شما اين است كه ما بر اثر تجربه ى روزگار فهميده ايم كه يك مقدارى بايد انسان تحمل و صبر كند، شما جوانيد و تازه از راه رسيده و پرشور و بى صبر! همه اش خوب است، غير از اين بى صبرى. البته اين هم علاج ندارد. نه اينكه بخواهم بگويم خيلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم اين دوره ى شما را گذرانده ايم، ميدانيم چه جورى است؛ ولى بالاخره اين را من ميخواهم به شما بگويم كه همه ى اين چيزهائى كه شما گفتيد و شعارش در اين كشور داده شده، به حول و قوه ى الهى و به اذن اللَّه تحقق پيدا خواهد كرد. »
نهی رهبری؛ بهانه ای برای توجیه عافیت طلبی و محافظه کاری
پس از این سخنان بود که موج انتقادات از سوی گروههای خاص منفعت طلب، به سوی دانشجویان عدالتخواهان شیراز روانه گشت که نوک پیکان آن متهم کردن دانشجویان عدالتخواه به مصداق سازی بود. و چنان وانمود کردند که این دانشجویان در خلاف منویات رهبر انقلاب گام برداشته و فعالیتهای سابقشان در راه مطالبه گری ، آرمانخواهی، همه و همه، باطل و بی ارزش بوده است. این گروهها بدون توجه به تایید فعالیتهای عدالتخواهان توسط مقام معظم رهبری که با گفتن عباراتی چون: «اينها حرفهاى دل ماست»، «شما بايد زرنگى كنيد؛ يك لحظه از درخواست و مطالبه ى عدالت كوتاهى نكنيد؛ اين شأن شماست.»، «جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همين است كه عدالت را بخواهد.»،«پشتوانه ى اين فكر هم با همه ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست.»، «بنابراين به نظر من مشكلى در كار شما نيست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستيد كه انتظار هم از شما همين است» و … شروع به سم پاشی علیه جریان عدالتخواه شیراز کردند و آنها را متهم به مصداق سازی نمودند. بعد این اتفاق، متاسفانه سایر جریانات دانشجویی کشور نیز، بدون توجه به سخنان رهبری، همان تکه مصداق سازی را برای نقد جریان عدالتخواه شیراز بزرگ کردند و در سایر جمعهای دانشجویی روی آن مانور دادند.
این روند دستاورد بسیار تلخ دیگری هم داشت و آن باز شدن راهی برای زیر سوال بردن سایر جریانات مطالبهگر دانشجویی در شهرهای مختلف کشور بود. به نحوی که کسی اگر فسادی را می دید، جرأت گرداختن به آن را نمی کرد، چرا که با برچسب مصداق ساز و عطف به آن، زاویه داشتن با رهبری متهم می شد.
این چنین شد که اتهام «مصداق سازی» بهانه ای شد برای آنانی که عافیت طلبی و محافظه کاری را سرلوحه رفتار سیاسی خویش قرار داده بودند. و مستمسکی شد برای توجیه عدم فساد ستیزی و به تباهی رفتن روحیه مطالبه گری در آنها.
در نگاه این جماعت، دانشجو نباید به هیچ مصداقی از مصادیق فساد نزدیک شود و آن را طرح نماید. خوب سوال اینجاست این اتفاق چگونه باید روی دهد؟ مگر عدالتخواهی بدون مصداق هم می شود؟ مگر می شود گفت: یک جایی، یک کسی، یک کاری کرد، که یک دستگاهی باید برود با آن شخص مبارزه کند؟ عدالتخواهی و مطالبه گری در خلاء مگر می شود؟
مصداقسازی برای دانشجویان توسط رهبری
برای روشن شدن این شبهه نگاهی به سخنان و مطالبات رهبری از دانشجویان میاندازیم و برای اولین نمونه، از فرمان شش هشت هشتاد و یک رهبری، که شالوده جریان عدالتخواه بر آن بنا گشته استفاده می کنیم: « مسابقهی رفاه میان مسؤولان، بیاعتنایی به گسترش شكاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهای سربرآورده در دستانی كه تا چندی پیش تهی بودند، هزینه كردن اموال عمومی در اقدامهای بدون اولویت، و به طریق اولی در كارهای صرفا تشریفاتی، میدان دادن به عناصری كه زرنگی و پررویی آنان همهی گلوگاههای اقتصادی را به روی آنان میگشاید، و خلاصه پدیدهی بسیار خطرناك انبوه شدن ثروت در دست كسانی كه آمادگی دارند آنرا هزینهی كسب قدرت سیاسی كنند و البته با تكیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آنچه را هزینه كردهاند گرد میآورند.
اینها و امثال آن نقطههای استفهام برانگیزیست كه هر جوان معتقد به عدل اسلامی ذهن و دل خود را به آن متوجه مییابد و از كسانی كه مظنون به چنین تخلفاتی شناخته میشوند پاسخ میطلبد و همچنین در كنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضایی عملكرد قاطعانه برای ریشهكن كردن این فسادها را مطالبه میكند.»
رهبری در این فرمان مصادیق واضحی را برای دانشجویان مشخص می کنند و از آن ها میخواهند که از كسانی كه مظنون به چنین تخلفاتی شناخته میشوند پاسخ طلبد. مصادیقی مانند: رفاه طلبی مسئولان، بی اعتنایی به تبعیض طبقاتی، سوء استفاده از منابع مالی در جهت منافع شخصی، رصد گلوگاه های اقتصادی و ….!
همچنین رهبری در سال 87 در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت مصادیق مشخصی برای دانشجوی مطلوب عنوان میکنند از جمله : در تمام دورانهاى مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظههاى حساس و خطير، حضور دانشجويان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحيح هدايت كند. اين برداشت من از جنبش دانشجوئى و نگاه من به جنبش دانشجوئى است: ضد استكبارى، ضد فساد، ضد اشرافيگرى، ضد حاكميت تجملگرايانه و زورگويانه، ضد گرايشهاى انحرافى؛ اينها خصوصيات جنبش دانشجوئى است.
عدم ورود به مصادیق نیازمند به تبیین است
از این دست مثال ها و مصادیق بسیار است که فرصت آن نیست امّا باید پرسید اگر رهبری برای عدالتخواهان ورود به مصادیق را تحریم کردهاند، چرا خودشان یک لیست از مصادیق مشخص در این مورد ارائه می نمایند؟
پس واضح می شود منظور ایشان چیزی نیست که برخی در اذهان پراکنده کرده اند و مصداق سازی تعریفی جداگانه از « مصداق فساد موجود » دارد. گاه در جامعه یک مصداق فساد وجود دارد، مثل همان مصادیقی که رهبر در بالا بیان فرمودهاند (رفاه طلبی مسئولان، بی اعتنایی به تبعیض طبقاتی، سوءاستفاده از منابع مالی در جهت منافع شخصی، رصد گلوگاه های اقتصادی و …) امّا دانشجو به جای اینکه به آن بپردازد به ساخت یک مصداق جدید، در همان راستا می پردازد. به این امر مصداق سازی میگویند. از اسمش هم واضح است، یعنی مصداقی که ساخته یا خلق شده است، نه مصداق فسادی که وجود داشته و فرایند های فاسد آن را متولد کردهاند.
مصداق سازی که رهبری آن را نهی می کند، به مفهوم شخصی سازی یک پدیده است نه به مفهوم عدم ورود به یک مصداق مفسد و پدیده مشکوک. یعنی اینکه دانشجو به جای اینکه وارد مبارزه با یک روند غلط، یک انحراف یا یک جریان باشد، با اشخاص و افراد مبارزه می کند. مصداق سازی یعنی پرداختن به معلول و فراموش کردن علّت و سرچشمه فساد. این تفسیر در سخنان رهبری خطاب له دانشجویان شیرازی عیان است:
« شما زرنگى كنيد، شما اسم نياوريد، شما روى مصداق تكيه نكنيد؛ شما پرچم را بلند كنيد. وقتى پرچم را بلند كرديد، آن كسى كه مجرى است، آن كسى كه در محيط اجراء ميخواهد كار انجام دهد، همه حساب كار خودشان را ميكنند …انتقاد شخصى و مصداق سازى نكنيد »
دانشجوی عدالتخواه، بیش از آنکه با ظالم مخالف باشد، با ظلم مخالف است؛ بیش از آنکه با ستمگر مخالف باشد، با ستمگری و جور مخالف است، بیش از آنکه با مسئول خاطی مخالف است، با روندی که منجر به فساد حکومتی می شود مخالف است. مصداق سازی یعنی مخالفت با ظالم به جای ظلم، مخالفت با ستمگر به جای ستم ، مخالفت با شخص مفسد به جای مخالفت با جریان مولد فساد.
نکته آخر اینکه، مصداق سازی نکردن، یک راهکار و یک بینش جدید بود که رهبری به دانشجویان عرضه کردند تا راهشان را بدون آفت طی کنند، تا مطالبه
گری و عدالتخواهی آنان موثر تر و بنیانی تر باشد برای ادامه این راه، نه اینکه از آن برداشتی کاریکاتوری و عوامانه ارائه دهیم که منجر به سر بریدن جریان عدالتخواهی و خاموش شدم موتور محرکه آن یعنی مطالبه گری شود.
خدا خیرتون بده
کلی وقت بود این سوال توی ذهنم گیر کردهبود
شما هم رفیق دزدید و هم شریک قافله
مگه نگفتند مصداق سازی نکنید ، پس چرا ادامه دادید؟؟؟؟؟؟
شما فقط بلدید از ولایت که معنای واوش رو هم نمیدونید مایه بذارید که دهن ها رو ببندید.