دوشنبه 29 اکتبر 12 | 16:56

۲۶ سال شد که «سلمان هراتی» رفته

سلمان هراتی با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور دوست بود. حسینی بعد از مرگ هراتی، کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» را به او تقدیم کرده و امین‌پور هم کلیات این شاعر را منتشر کرده است. سلمان هراتی در شعرهایش به مسائل سیاسی و اجتماعی و مشکلات مردم توجه داشته و همین موضوع باعث شده از او به عنوان شاعر معترض اجتماعی یاد شود.


نهم آبان‌ماه سالگرد درگذشت سلمان هراتی است.

سلمان هراتی – شاعر – اول فروردین‌ماه سال 1338 در تنکابن به دنیا آمد. درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشته هنر، مدرک فوق دیپلم گرفت. او پس از پایان تحصیلات در یکی از مدرسه‌های روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد.

هراتی شعر گفتن را از 17سالگی، در سال 1355 آغاز کرد و دوره شاعری‌اش بیش از 10 سال طول نکشید. او در نهم آبان‌ماه سال 1365 درحالی‌که برای تدریس به یکی از روستاهای زادگاهش می‌رفت، در اثر تصادفی دلخراش، دیده از جهان فروبست.

سلمان هراتی با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور دوست بود. حسینی بعد از مرگ هراتی، کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» را به او تقدیم کرده و امین‌پور هم کلیات این شاعر را منتشر کرده است. سلمان هراتی در شعرهایش به مسائل سیاسی و اجتماعی و مشکلات مردم توجه داشته و همین موضوع باعث شده از او به عنوان شاعر معترض اجتماعی یاد شود.

از این شاعر آثاری چون «از این ستاره تا آن ستاره»، ‌«دری به خانه‌ی خورشید»، «‌از آسمان سبز» و ‌«گزیده‌ی ادبیات معاصر (2)» به جا مانده است.

شعر زیر از سلمان هراتی است:

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامعلی

که از درخت به زیر افتاد

پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند

و با غیظ ساقه‌های خشک را جویدند

چه کسی برای گاوها علوفه می‌ریزد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل گل‌بانو

که سر زایمان مرد

پس صغرا مادر برادر کوچکش شد

و مدرسه نرفت

چه کسی جاجیم می‌بافد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل حیدر

که از کوه پرت شد

پس گرگ‌ها جشن گرفتند

و خدیجه بقچه‌های گلدوزی‌شده را

در ته صندوق پنهان کرد

چه کسی اسب‌های وحشی را رام می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل فاطمه

از سرماخوردگی

پس مادرش کتری پرسیاوشان را

در رودخانه شست

چه کسی خرمن‌ها را به خرمن جا می‌آورد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامحسین

از مارگزیدگی

پس پدرش به دره‌ها و رودخانه‌های بی پل نگاه کرد و گریست

چه کسی آغل گوسفندان را پاک می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما در خیابانی شلوغ

در برابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا

زیر چرخ‌های بی‌رحم ماشین

ماشین یک پزشک عصبانی

وقتی از بیمارستان دولتی برمی‌گردد

پس دو روز بعد

در ستون تسلیت روزنامه

زیر یک عکس 4×6 خواهند نوشت

ای آن‌که رفته‌ای …

چه کسی سطل‌های زباله را پر می‌کند؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.