به گزارش تریبون مستضعفین پس بازنشر یادداشت رجانیوز با نام «تعريف جديد از زن محجبه: چادر بعلاوه هفت قلم آرايش منهاي حيا» به قلم «محمدرضا شهبازی» در تریبون مستضعفین با نام «یک نقد اُملانه بر عملکرد صدا و سیما» ، که به نقد سریال «راستش را بگو» پرداخته بود، «رضا نساجی»، روزنامهنگار و فعال دانشجویی، در اعتراض به انتشار این مطلب در یادداشتی که برای تریبون مستضعفین ارسال کرده است این شیوه نقد را سیاسی دانسته و به نقد این رویکرد پرداخته است.
لازم به ذکر است جنبش دانشجویی حیا نیز در اعتراض به نحوه حجاب بازیگران این سریال در مطلبی خوانندگان خود خواسته است تا با تماس با روابط عمومی صدا و سیما به پخش این سریال اعتراض کنند.
رضا نساجی- چندی پیش، که مسئولیت تدوین ویژه نامه ماهنامه «راه» را برای جشنواره فیلم «عمار» را بر عهده داشتم، مصاحبه یکی از همکاران با مستندساز باسابقه اما بی ادعایی به نام «علی ساجدی» را ویراست کردم که در آن حرف های بسیار جالبی زده بود. او که خود رزمنده بوده و چندین مستند و فیلم داستانی درباره دفاع مقدس ساخته، مجموعه ای با عنوان «در جستجوي ياران» در کارنامه دارد که کار شاخصی است. این مجموعه مستند به وضعیت امروز رزمنده هایی می پردازد که پیش تر در دوران دفاع مقدس با آنها مصاحبه کرده و تصاویرشان موجود است. کسانی که آن زمان قهرمان بودند و حالا هم قهرمان مانده اند، هرچند که شاید کسی آنها را نبیند و نشناسد. مثل خود کارگردان که بیش از هزار قسمت مستند و داستانی ساخته اما هیچ گاه رسانه ای نداشته که در آن خودنمایی و ادعا کند.
از آنجا که این مصاحبه و آن ویژه نامه هنوز منتشر نشده است، بخش کوتاهی از روایت کارگردان از یکی از این قهرمانان را در اینجا نقل می کنم: «رفتم سراغ يك كسي كه پابرهنه در شلمچه راه ميرفت و ميگفت من عشق ميكنم كه توي گرمای خوزستان پابرهنه كار كنم. با خودم گفتم كه اين آدم را من بايد پيدا كنم. دو سال دنبال اين آدم گشتم و ايمان داشتم كه آدمي با اين حرارت ایمان، با اين نگاه لطيف هر كجا كه هست بايد موفق باشد. اگر شهيد هم باشد، بالاخره جايگاه خودش را دارد و اگر زنده هم باشد، يك جايی الگوی موفقی است…. من دو سال دنبال اين رزمنده گشتم و نهایتا در یک خياطي در ميدان فردوسي، پيدایش كردم. از کارفرمای اين آقا پرسيدم كه شما ايشان را چه طور ميديدي؟ نميدانستي كه يك رزمنده و یک بسيجي جبهه رفته است که دارد خياطي ميكند؟ گفت: «[نه! اما]من همیشه تعجب ميكردم كه اين آدم دیگر چه جنسي است؟ نه دير مي آید و نه كم كاري ميكند. نه غيبت كسي را ميكند.» اين عين كلام آن استادکار خیاطی است. خب كسي كه مسلمون و بسیجی واقعی باشد، همه جا مسلمون و بسیجی است. امکان ندارد آن روحیات و اخلاق یک شبه از بین برود.»
حکایت بچه رزمنده های ما و خانواده های انقلابی ما اینگونه است. برخلاف روایت های جعلی چون «یک خانواده محترم»؛ رزمنده های ما و خانواده های آنها، همچنان رزمنده اند و قهرمان. اما امروز که میدان جنگ و جانبازی نیست؛ پهلوانی و قهرمانی آنها به نوع دیگری متجلی می شود. شاید آنها جذب زندگی عادی شده باشند، اما «عادی» نیستند. همچنان که حاتمی کیا در فیلمهایش نشان داده؛ شاید آنچنان که در «آزانس شیشه ای» می بینیم، عباس به روستایش برگشته و کشاورزی می کند – با این تفاوت که قبل از جنگ یک تراکتور داشت و بعد از جنگ همان را هم ندارد- و شاید حاج کاظم پشت رل یک تاکسی نشسته باشد، اما آنها آدم های «عادی» نیستند، و البته دنبال سهمیه «فوق العاده» هم نیستند. شاید «پدر» در «به نام پدر» مهندس معدن شده باشد، اما اگرچه می جنگد تا حاصل زحماتش را که نخورند، ولیکن «دزد» و «قانون شکن» و «رانت خوار» هم نیست. و نهایتا هم می بینیم که حاصل زحماتش را از دستش در می آورند، تا برگردد سر جایی که بوده و برود «مین» خنثی کند، تا فرزندانش قربانی آن مین ها نشوند. چراکه او و امثال او هنوز وظیفه خود می دانند که از نسل های بعدی حراست و پاسداری کنند. که اگر این کارذ را نکنند، ابتدا فرزندان خودشان قربانی خواهند شد. و البته که ما همه فرزندان آن نسل انقلابی هستیم.
روایت «محمد رضا آهنج» در «راستش را بگو» هم چنین روایتی است. آدم هایی را نشان می دهد که بهترین های جامعه هستند، اما نه «سهمیه» ای دارند و نه «سهم» کسی را می خورند. یکی «استاد دانشگاه» است و دیگری «معلم»، یکی «وکیل دادگستری» است و دیگری «راننده تاکسی» و یکی هم «مسئول حراست مترو». شاید منتقد «رجانیوز» از اینکه کارگردان عوامل مترو را جبهه ای و انقلابی نشان داده ناراحت است و اینکه این کارها برای «قالیباف» کسب حیثیت سیاسی و «رأی» می کند، اما در این فیلم «مترو» نمادی از کل جامعه شهری ماست. مترو جایی است که همه جور آدمی رفت و آمد می کند و رفتارش را هم بروز می دهد. مترو در اصطلاح جامعه شناسی ماکس وبر، «نمونه آرمانی» از کل جامعه است. که اگر آدم های مترو را بشناسی، کل جامعه ات را شناخته ای. پس مسئول حراست مترو، نمادی از پاسداران جامعه است. پاسداران امنیت اجتماعی، که در مورد این آدم رزمنده، باید بگوییم پاسدار اخلاقی جامعه هم هست. چون جوان دانشجویی را که در جستجوی علل بروز انحرافات اخلاقی در جامعه است، جذب خود می کند و به جاهایی می برد که هرگز نمی توانست ببیند. او را با «مردم واقعی» آشنا می کند و «انحرافات واقعی» جامعه را نشانش می دهد و البته «علت» آن را. و در کنار این، دوستانش را که «قهرمانان واقعی» جامعه هستند و نماد «فضایل اخلاقی» جامعه را هم با او آشنا می کند. «قهرمانان واقعی یک زندگی واقعی» که هنوز از آرمانهایشان عدول نکرده اند. راننده تاکسی که کیف پول پیدا شده را به صاحبش بر می گرداند، معلمی که راستگویی را نشان دانش آموزانش می دهد، وکیلی که رشوه یک مدیر رانت خوار را پس می دهد، استادی که علل بروز انحرافات اجتماعی را جستجو می کند و مسئول حراست مترو که هم خودش و هم همسرش هنوز دل نگران سرشت و سرنوشت نسل جون امروزند.
از این آدم ها در جامعه ما زیادند، اما ما عادت به دیدن آنها نداریم. ما اصولا عادت به دیدن چیزهای خوب نداریم، چون ذهنمان متوهم است و فقط سیاهی می بیند. همچنان که روشنفکر ما همه چیز کشور را سیاه و زیر سر جمهوری اسلامی و «دیکتاتوری آخوندها» می بیند (همچنان که همه چیز غرب را سفید)؛ به نحوی که هیچ نکته مثبتی در پیشرفت فرهنگی و اقتصادی کشور به چشمش نمی آید. حزب اللهی ما هم که فقط نیمه خالی لیوان را می بیند؛ تخصص عجیبی در جریانشناسی اصلاحطلبان دارد، اما شهدای انقلاب را نمی شناسد. جریانات فراماسونری و صهیونیسم را در حد اعلا می داند و هر نماد چشم و مثلثی را در سوراخ دیوار خانه دشمن تشخیص می دهد، اما تاریخ دفاع مقدس و تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی را نمی شناسد. آن چیزی که وحید جلیلی تحت عنوان “دشمن شناسان دوست فراموش” مطرح می کند، در همین جا مصداق پیدا می کند.
من از رسانهای چون «رجانیوز» انتظار ندارم که ذهنیت های تند سیاسی خود را کنار زده و نیمه پر لیوان «فرهنگ و هنر انقلاب» را ببینند، اما از «تریبون مستضعفین» چرا. در اینجا باید از تریبون گله کنم که چرا یادداشتی از سایت رجانیوز در نقد «راستش را بگو» را بازنشر داده که فقط نیمه خالی لیوان را می بیند و طبیعتا با مشی انتقادی و اخلاقی تریبون هم هیچ همخوانی ندارد. نویسنده سایت رجانیوز به بدحجابی بازیگران چادری فیلم پرداخته ولی آنچنان که عکسهای تریبون نشان می دهد، اشکالی بر حجاب آنان وارد نیست. چهار بازیگر زن اصلی فیلم، چادری هستند که تنها یکی از آنها آرایش بدی دارد: همسر مسئول حراست مترو، استاد دانشکده و مسئول صفحه دانشگاه خبرگزاری، چادری هستند و اتفاقا حجابشان به نطر بنده فاقد اشکال است و فقط یک دانشجوی روانشناسی با بازی خانم ضیغمی می ماند که آرایش تندی دارد و اتفاقا باید هم داشته باشد چون نقش منفی فیلم است! نقشی که او بازی کرده، نقش یک دختر نسل امروزی است که به دلیل احساس محرومیت نسبی و چشم و همچشمی های اجتماعی و طبقاتی، ارزش های اخلاقی و از جمله راستگویی را چندان رعایت نمی کند و در پایان فیلم هم سرانجام متنبه می شود! و مگر فیلم می تواند نقش منفی نداشته باشد؟
حال اینکه چرا عوامل اصلی فیلم از خانواده های چادری انتخاب شده و همه ظواهر مذهبی دارند، لابد خواست کارگردان و فیلمنامه نویس بوده که خواسته نقد درون گفتمانی را از خانواده های مذهبی و انقلابی به عمل آورند که دچار گسست فرنگی و نسلی شده اند یا اگر خودشان دچار نشده اند، سوالاتی از چرایی این گسست دارند.
در اینجا باید از سایت تریبون انتقاد کرد، چراکه امثال من که به دنبال رسانه های مردمی، انقلابی و اخلاق گرا هستیم، آن را رسانه خود می دانیم. «تریبون مستضعفین» قرار بود حرف جدید بزند نه اینکه حرف رسانه های افراط و تفریط موجود را بازتولید کند.
من نه احمدی نژاد را قبول دارم و نه قالیباف را – چون هر دو پراگماتیست و تکنوکرات هستند و فقط ادعای انقلابی بودن دارند- اما می دانم که این نوع نقد، سیاهنمایی است و انکار و نه انتقاد. من همچنین تخصصی در سینما ندارم، اما می دانم که این نوع نقد دوستان هم کاملا سیاسی است و نه انتقاد فرهنگی. من همچنین جزو منتقدان جدی، صدا و سیما و شخص آقایان ضرغامی و بخصوص دارابی هستم، اما حق ندارم همه زحمات اهالی فرهنگ و هنر انقلاب را زیر سوال ببرم.
منتقد رجانیوز اما ظاهرا منتظر بیانیه روابط عمومی سیما است تا پیامهای مثبت این سریال را در چهار محور و هفده بند و ۳۲ راستا تبیین کند، اما من به ایشان می گویم آنها عرضه چنین کاری را ندارند. متاسفانه باید گفت که آقای ضرغامی به «سریال الدوله» بدل شده و کارش تقدیر و تشکر از عوامل هر سریال ضعیف و قوی است، اما خوب است خود ما انصاف داشته باشیم و نقدهای منصفانه بنویسیم.
انقلابی بودن به معنای افراط نیست و نباید دچار سیاه نمایی در نقد شد. همچنین نباید دوستان انقلابی را رها کرد و فقط به نقد دشمنان پرداخت، به نحوی که امثال سید مرتضی آوینی، قیصر امین پور و سید حسن حسینی تنها و مظلوم بمانند و بعد از مرگشان هم ضدانقلاب درصدد مصادره آنان بر آید. همچنان که ما امروز کسانی چون ابراهیم حاتمی کیا و سید مهدی شجاعی را با عینک های سیاسی تیره مان می نگریم و آنها را به عنوان خواص بی بصیرت و مردود، گوشه رینگ سیاست قرار داده، له می کنیم!
البته در اینجا باید آفت دیگر وارد بر حزب اللهی را هم نقد کرد که همان آفت محافظه کاری است. همان طور که عده ای سیاست زده، تحت لوای «انقلابی گری»، از این ور بام افتاده و همه چیز اهالی فرهنگ را سیاه می بینند، عده ای – و شاید همان ها- از سوی دیگر با محافظه کاری همه معضلات کشور را نادیده می گیرند و برای رفع آنها تلاشی نمی کنند. همچون آقای نماینده مجلسی که هر وقت نقدی بر مسئولین وارد می شود، مدعی است «دلش برای مظلومیت نظام می سوزد» و لذا نباید دشمن را شاد کرد. باید به این دوستان گفت که «انقلابی گری» به همان اندازه با «رادیکالیبسم» در تضاد است که با «محافظه کاری» و راه انقلاب از مسیر اعتدال و انصاف و عقلانیت می گذرد، البته آنگونه که آن شهید فرمود: «ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل می کنیم»
با سلام
البته نویسنده محترم این متن خود به همان روشی که مورد انتقادشان است عمل کردند. اگر نقد به نحوه پوشش خانم های چادری سریال غلط و به زعم شما سیاسی بوده است نحوه انتقاد شما هم مطابق شیوه مطلوبتان نبود.
موارد مثبتی که شما از سریال گفتید درست ولی به نظرم بحث منش خانم های این سریال البته به جز همسر آقای مشتاق منش با حیا و همراه با عفت لازم نیست. به جز بحث پوشش که بله تا حد متعارف رعایت شده است ولی برخورد های بین محرم و نامحرم در این فیلم نه شرعی است و نه حتی به نطرم مناسب با عرف حتی غلط ما. من خود دانشجوی ارشد هستم در کلاس مان که اتفاقا به جز من از بین 7 دختر دیگر کلاس نه تنها چادری نبودند بلکه در ظاهر چندان مذهبی نبودند این گونه نبود که همکلاسی های ما که 7 دختر و 10 پسر بودیم تا این حد با هم صمیمی شوند که با اسم کوچک همدیگر را صدا بزنند. حتی اگر عرف هم این گونه بود که نیست جا داشت صدا و سیما به جای ترویج به اصلاح بپردازد نه این که بر آن دامن بزند به نظرم روابط خانم ها و آقایون در این فیلم در حد و حدود شرع ما نیست. به نظرم شاید همه ی مخاطبین این سریال این تحلیل های شما که اتفاقا به نظرم درست است به خصوص در مورد بحث مترو را نداشته باشند ولی در مورد این مسائل و رعایت حیا میان محرم و نامحرم این سریال در حقیقت دارد الگو سازی می کند و سطح را پایین می آورد. من خودم به شخصه با دیدن این سریال نگران دانش آموزان یا دانشجویان سال های اولی هستم که به زودی قرار است این فضا را تجربه کنند و ما داریم این گونه برایشان فضا را ترسیم می کنیم.
سلام
درمورد نقد فیلم «راستش را بگو»، به نظرم خود نویسنده یعنی آقای رضا نساجی در نقد دچار سیاه نمایی شده است. در حالی که در هیچ کجای متنش از نحوه نقد نویسنده رجا مصداقی نیاورده، صرفا آن را با انقلابی گری تندرو و سیاه نما مقایسه کرده و بیان کرده که این افراد سیاه نما هستند. در حالی که جز اتهام چیزی دیگری نزده است.
در مورد تعاریفش از انقلابی گری هم جز بدیهیات چیزی نگفته. مصادیقی هم که از مجلس و دولت و مسئولین بیان می کند نشان می دهد که بنده خدا از جای دیگری گله داشته.
درمورد بدحجابی هم دوست عزیز صرفا به دو عکس منتشر شده در تریبون اکتفا کرده و نظر شخصی خود را می گوید که: “به نظرم اشکالی ندارد”.
اما من فکر می کنم فارغ از نظر این دوست یا اصلا بدحجابی بازیگران، نوع سبک زندگی ای که در فیلم ترویج می شود جای اشکال است. حالا اینکه کاش مطلبی نوشته می شد منطقی تر و علمی تر توسط هیئت تحریریه خود تریبون درست است. اما به نظرم نقدی هم که به تریبون کرده و گفته انتظار نداشتم از این سایت، مبنای اصولی ندارد! مثلا تریبون الان چه اصلی از اصولش را زیر پا گذاشت؟؟؟
دوستان من به زعم خودم که چند وقتی است با تریبون از نزدیک آشنا شدم، احساس می کنم صرف «تفاوت» در نگاه و نقد، نمی تواند اصلی از اصول تریبون باشد. که اگر اینچنین بود چرا در مورد نقدی که با ادبیاتی متفاوت و زاویه نگاهی جدید چند روز پیش بر فیلم های کره ای شد و از آنها تعریف شد، مورد انتقاد قرار گرفت؟؟؟
من هیچ کدام را تایید یا رد نمی کنم، اما فکر هم می کنم نقد آقای رضا نساجی نقدی یکطرفه و سیاه نمایی است و به صرف اینکه این نقد از سوی رجا بوده، سعی در تخریب آن داشته که از داخلش فرهنگ نجات پیدا نمی کند.
لینک مطلب رجانیوز که داخل مطلب آمده و خلاصه حرفهای آن منتقد هم که هست. دیگر به نظرم نیازی به ارجاع دقیق به متن نبوده. خصوصا که ین مطلب رجا در سایت های مختلف منتشر شده و خیلی هم صدا کرده بود
خب؟؟؟
سلام
در برهه ای از تاریخ هستیم که دیگر از انحرافات جزیی هم نباید گذشت و زمان اصلاح ضعف ها شده دیگر
در اینکه مضمون و منظور سریال خوب است کسی شک ندارد
اما اگر بخواهد در حین گفتن این مطلب را تبلیغ کند که حجاب با ظاهرسازی میتواند باشد خودش ایجاد یک انحراف بزرگ در مسئله ای به این مهمی است و تقویت آن که چون بحث حجاب مهم تر از بحث مورد طرح سریال است باید عکس العمل نشان داده شود…
من حتی به نظرم قضیه فراتر از یک اشتباه جزیی است. اولا مساله حیا و حجاب آن هم در شرایطی که حضور خانم ها در اجتماع بیشتر شده یک مسئله جزئی نیست و هر گرونه خطا و الگو سازی غلط در این زمینه اشتباه جبران ناپذیر است. دکتر آیتی در کتاب تاریخ اندلس حربه ای که اندلس را از درون تخریب کرد و به فساد کشاند که نتیجه اش از دست مسلمانان خارج شدن این منطقه اسلامی بود همین ترویج اباحه گری در بین جوانان می دانستند. بنا به استفتا مراجع قحبت خانم ها با مردان نامحرم و بالعکس باید در حد ضرورت باشد و من واقعا برایم سوال است که کدام یک از این ارتباطات در حد ضرورت است. واقعا به قول نویسنده نقد قبلی ما داریم قورباغه پز می شویم و حواسمان هم نیست. هر روز در مقوله حجاب و حیا یک قدم عقب می روم و این قدم ها و گام چیست مگر خطوات شیطان.
کاش در این فیلم شخصیت ها مذهبی نبودند و کاش حداقل چادری نبودند.
متن کامل را هنوز نخواندم اما در هر حال بابت انتشار این مطلب هم از تریبون و هم از نویسنده تشکر می کنم.
انتشار چنین مطلبی حداقل در کنار مطلب قبل واقعا لازم بود
تو غلط کردی که به احمدی نژاد میگی تکنوکرات انقلابی نما.
و تو تریبون غلط کردی که نشرش دادی.
آفرین بر شما که با ادبیات انقلابی خود، ثابت کردید احمدی نژاد انقلابی است و تکنوکرات نیست. ما که قانع شدیم
آقا حامد شما هم اشتباه میکنی که فحش میدی.
مودب باش و قول سدید به کار ببر.
واقعا انتشار این مطلب با وجود انتشار مطلب قبلی، جای تشکر از تریبون را باقی میگذارد
اما درمورد راستش را بگو؛ باید گفت «ایده ی خوب، پرداخت افتضاح» . پرداختی بشدت شعارگونه. شتابزده و مضحک. دیالوگهای کلیشه ای. عجله ی زیاد در نقل هزارتا داستان و سرگذشت، در1 ساعت! این عجله و «پیچیده سازی غیرضروری» فقط ایده را ذبح میکند و بس.
توی سریالی با وقت محدود(هم وقت محدود برای ساخت،که ظاهرا حدودا2سال بوده؛ و هم وقت محدود برای پخش) چه ضرورتی دارد که اینهمه شخصیت بچپانیم؟! و انواع آدم خوبها و انواع آدم بدها را یکجا نمایش بدهیم؟! و مسائل بزرگ اجتماعی را از جنگ تا فضای دانشجویی تا ان جی او زدن و میتینگ گذاشتن تا مترو و مشکلات روزمره ی مردم تا مسئله ی اخلاقی دروغ تا سازمان اطلاعات تا خبرنگار و… را وسط بکشیم؟
بعلاوه، بعنوان یک موجودی که 7سال دانشجو بوده و دانشجو دیده، واقعا بهم برمیخوره.این چه دانشگاهیه نشون میده؟ به کودکستان بیشتر شبیهه! واقعا کارگردانهای سینما و تلوزیون ما «دانشگاه» دیده ند تو عمرشان؟؟؟یا فقط دانشکده ی هنر خودشان را؟!کجا استاد و دانشجو به اسم کوچیک هم را صدا میکنند؟! کدام دانشجو به استادش میگوید«سارا خانم»؟!و…بهرحال فیلم کلا یک ایده ی بزرگ را گرفته و تا توانسته لجن مالش کرده
به نظر می رسید این سریال با نشان دادن یک فضای باز قصد «اباحه گری» دارد، اما با دقت بیشتری معلوم می شود که در واقع دارد یک فضای «بیش از حد صمیمی» را به تصویر می کشد که البته در دانشگاه های ما مصداق ندارد.
مثلا وقتی استاد مسنی که مدیر گروه است، با لهجه غلیظ مشهدی با دانشجویان صحبت می کند و برای کمک به علیرضا مولایی با او و با استادان شوخی می کند که تمرکزش را سرجلسه دفاع از دست ندهد، معلوم می شود که نویسنده و کارگردان به تصویرکشیدن یک دانشگاه با نشاط را داشته اند نه عرفی و سکولار.
لهجه مشهدی را که نمی شود جزو مصادیق عرفی گرایی و اباحه گری محسوب کرد؛ می شود؟!
در مورد دروغگویی به این جمله حضرت آقا توجه کنیم / در دیدار جوانان استان خراسان شمالى در مصلی امام خمینی بجنورد/
۱۳۹۱/۰۷/۲۳
“ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقولهى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟
آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟
چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضىها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانهها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانونگريزى – كه يك بيمارى خطرناكى است – در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟….”