دوشنبه 19 نوامبر 12 | 14:20

از صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) تا نوشیدن جام‌ زهر

حامد عباسی

نوع عمل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از نظر هدف و نتیجه یکسان هستند. نجات شیعه و دین احمدی به صرف آبرو و خون!‌‌ همان نگاه ظاهربین اول که صلح امام حسن (ع) را، یک شکست برای اسلام وشیعه تلقی می‌کند، حادثه کربلا را نیز نوعی خودکشی و خشونت می‌پندارد!


حامد عباسی –  بسیاری از شبهه افکنان زمان کنونی را زمان سازش و به نوعی نوشیدن جام زهر و کنار آمدن با غرب معرفی می‌کنند. رویش نیوز قصد دارد با بررسی شرایط کنونی، بارسیدن به حرکتهای روشمند سیاسی در حاکمیت دینی، به تبیین آن بپردازد. در اولین قدم صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) را بررسی می‌کنیم وسپس در مطلبی جداگانه به بررسی وضعیت سیاسی، اعتقادی و… جمهوری اسلامی ایران پرداخته و قضاوت اینکه سازش بهتر است یا جام زهر را برعهده مخاطب می‌گزاریم. مسئله جنگ و صلح که چونان چاقوی دو سر می‌ماند، نه تنها در قبل از زمان زعامت حسنین (ع) گریبانگیر مسلمین بوده است که در همین اواخر در انقلاب، جنگ (نظیر ادامه آن پس از آزادسازی خرمشهر و پذیرش قطعنامه ۵۹۴)، فتنه۸۸ و حتی بیداری اسلامی کشورهای منطقه نیز قابل رصد است. آنچه در ادامه می‌آییم اهمیت نقش مردم در صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) را نشان می‌دهد:

بی‌شک روش و برخورد ائمه اطهار با دشمنان دین در برخی موارد، جای سؤال بزرگی در اذهان شیعیان دارد که البته نشانه نوعی کوتاهی از خود شیعیان و نیز از وعاظ و متفکرین است. چرا امام حسن (ع)، مانند امام حسین (ع) قیام نکردند و علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در چیست؟

اگرچه خرده گیری‌ها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است و آن بزرگواران به آن‌ها پاسخ داده‌اند، اما این چراهای سطحی‌نگرانه نه تنها بر اقدامات ائمه دیگر، که حتی بر خود پیامبر (ص) نیز وارد خواهد بود. کما اینکه عده‌ای نیز سؤال کنند مثلا چرا امام حسین (ع) صلح نکردند و یا چرا سایر ائمه طاهرینقیام نکردند؟

۱- اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می‌پذیرد و نه در همه شرایط جنگ را توصیه می‌کند، بلکه هر کدام را تابع شرایط خاصی می‌داند. از اینرو می‌بینیم در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح. آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند (وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم)؛ (در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند بجنگید) و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است؛ مانند: (و ان جنحوا للسلم فاجنح ل‌ها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم)؛ ((و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست)).

پیامبر اکرم (ص) در بدر و احد و احزاب با مشرکین می‌جنگد و در حدیبیه با سرسخت‌ترین دشمنان یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می‌کند. قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد بر می‌گردند.

۲- صلح، اقسامی دارد:

قسم اول صلح با دشمن، که در این صورت باید از تمام آرمان‌ها و اهداف و گفته‌های قبلی خود صرف نظر کنیم و جزء دستهٔ طرف مقابل قرار بگیریم.

قسم دوم برای رسیدن به ریاست و یا حفظ حکومت نسبی صلح کنیم.

قسم سوم صلح می‌کنیم و کنار می‌نشینیم. تا دیروز درگیری داشتیم و امروز اسلحه را زمین می‌گذاریم. این قسم البته از آن دو قسم، قدری بهتر است.

نوع چهارم، شرایط، به گونه‌ای است که مجبور می‌شویم صلح کنیم و بعد از صلح، مبارزات خود را به شکل دیگری ادامه دهیم.

صلح امام حسن (ع) نه از قسم اول است، نه دوم و نه سوم (و مایهٔ سرافکندگی) بلکه از قسم چهارم است.

صلح ایشان به این معناست که آرمان‌ها و اهداف محفوظ است و خودش را امام می‌داند و می‌گوید، من محق هستم و برای آینده می‌خواهد مردم را روشن کند و به مردم بگوید: صلح کرده که در کنارش روشنگری کند تا شاید بتواند برای آینده و برای قرن‌های بعد از خودش، مردم و جوامع را بیدار سازد.

(صلح امام حسن، مانند قیام امام حسین (ع) – پدیدآورنده: رضا استادی، صفحه ۱۵)

این تقسیم بندی از سوی برخی علما ‌اگرچه منطقی است اما به نظر می‌رسد، بطور صرف باعث اقناع قلبی نمی‌شود.

۳- اعتقاد ادعایی شیعیان این است که ائمه اطهار (ع) همگی نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی‌شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می‌باشد، چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: ((لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفه؛ اسلام مادام در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است.))

حضرت امام خامنه‌ای می‌فرمایند: ((ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه (ع) به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی ببینیم که ۲۵۰ سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است. بدون شک اگر خود پیامبر (ص) هم ۲۵۰ سال عمر می‌کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می‌شد، همانگونه عمل می‌کرد که ائمه (ع) عمل نموده‌اند.))

۴- پدید آورندگان حادثه کربلا و صلح امام حسن (ع) مردم بودند. در واقع مردم امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را وادار به صلح و قیام کردند.

امام حسن (ع) در آخر خطابه‌اش به کوفیان خسته، ناراحت، متفرق و مورد شکایت امیرمؤمنان، فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن.

همین مردم هیجده هزار نامه به امام حسین (ع) نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند. از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه‌ها ترتیب اثر نمی‌داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می‌گفتند زمینه مساعدی را از دست داد. امامعلی (علیه السلام) به کوفیان فرمود:

حاضرم ده تن از شما را با یکی از یاران معاویه عوض کنم. آن‌ها در باطل خود از شما که در حقید استوارترند. (خطبهٔ ۹۷)

در واقع در تمامی تاریخ ائمه (علیه السلام) بر مردم اتمام حجت شده اما در جهت عکس آن هیچ‌گاه اتفاقی نیفتاده!

۵- امام حسن (ع) یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه‌ای که با وقاهت تمام به فرمانده سپاه سوء قصد شد و در تاریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی‌وفایش چنین شکوه می‌کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است»

اما حضرت امام حسین (ع) یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند؛ خود حضر ت آنان را چنین می‌ستاید: «من اصحابی با وفا‌تر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکو‌تر و مهربان‌تر از خاندان خود نمی‌شناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد.»

۶- در جهاد (قیام یا صلح) درک عامه از واقعیت حادثه و شناختن محق بسیار ضروری است حتی اگر در فاصله کوتاهی پس از آن صورت گیرد. چهره منافقانه و دین گرایانه معاویه کار امام حسن (ع) را پیچیده‌تر کرده بود و باید سال‌ها می‌گذشت تا چهره مزدورانه فرزند هند جگر خوار برای مردم آشکار می‌شد. صلح امام حسن (ع) این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد. در حالیکه فسق علنی یزید در زمان امام حسین (ع) نه تنها مانعی بر حرکت ایشان نبود که از عوامل وقوع حادثه نینوا بود. کما اینکه اگر اختلافی بین رویکرد دو امام وجود داشت قیام حسینی باید در زمان معاویه انجام می‌شد.

۷- نوع عمل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از نظر هدف و نتیجه یکسان هستند. نجات شیعه و دین احمدی به صرف آبرو و خون!‌‌ همان نگاه ظاهربین اول که صلح امام حسن (ع) را، یک شکست برای اسلام وشیعه تلقی می‌کند، حادثه کربلا را نیز نوعی خودکشی و خشونت می‌پندارد!

۸- امام حسن (ع) خلیفه مسلمین بود و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرد ولی امام حسین (ع) یک معترض به حکومت موجود بود. کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت موجب شکست اسلام می‌گشت اما کشته شدن امام حسین (ع) کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود واین موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می‌شد، که چنین شد.

۹- دلیل اصلی مورد حمله قرار گرفتن نوع حرکت امامین و مقایسه آن این است که خفقان زمان این بزرگواران اجازهٔ بحث، موشکافی و جلوه نمایی فقهی وعلمی را از ایشان ربود، به گونه‌ای که از امام حسین (ع) تنها ۴حدیث فقهی در دست است (نقل از علامه طباطبائی). در حالیکه نتیجه قیام حسینی که خود میوه صلح امام حسن (ع) بود شکوفایی علمی مسلمین و شیعیان در زمان سایر ائمه اطهار (ع) را در پی داشته است.

۱۰- یکی از دستاوردهای امام حسن (ع)، از ترک مخاصمه حفظ اصل موجودیت نظام امامت و شیعیان بود که بنابر نکته (۸) با قیام در آن زمان دست نیافتنی بود. آنچه معاویه به دست آورد وصول حکومت بود که البته دوام چندانی هم نیاورد و با قیام امام بعدیبه طور کلی متزلزل شد؛ اما نظام امامت با حفظ اصل امامت و موجودیت شیعه، هر چند به گونه‌ای حداقلی، بقای خود را تضمین کرد و شیعیان در فرصت‌های مناسب آینده به بازسازی خود پرداختند. لذا در مقایسه دستاورد دو طرف از صلح، دستاورد امام به مراتب بیشتر بود.

ادعای ناکار آمدی صلح به دلیل وفادار نماندن معاویه به شرایط و اعمال استبداد علیه شیعیان (حقایق پنهان، ص ۱۹۸.) صحیح نیست؛ چون تأمین هدف اصلی (تداوم نظام امامت به عنوان نگهبان انقلاب پیامبر) به عصرهای بعد هم مربوط می‌شود. این هدف با این صلح تامین شد و اقلیت شیعه و اصل امامت با حفظ موجودیت خود از این تنگه عبور کردند.

سخن آخر:

امام حسن (ع) ابتدائا قیام کرد اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان امویان افتاد. زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت؛ یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن (ع) به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می‌رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد –که معاویه این راه را برگزید – و در این صورت نقاب از چهره حلیه گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می‌شد و هرچند دیر اما بالاخره مردم، پی به فساد روحی او می‌بردند و زمینه برای به ثمر نشستن قیام علیه بنی امیه فراهم می‌شد.

به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین، گواهی کربلا پیش از آنکه حسینی (ع) باشد حسنی (ع) بود. از نظر برخی اندیشمندان، روز ساباط امام حسن (ع) بسیار به مفهوم فداکاری آمیخته‌تر است تا روز عاشورای امام حسین (ع)! زیرا امام حسن (ع) در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد.

این یک واقعیت است که اسلام توانست در مدتی کوتاه یکی از نیرومند‌ترین و پردوام‌ترین دولت‌ها را در بخش بزرگی از جهان ایجاد کند. مردمی بدوی که از عناصر تمدنی، از جمله دولت و تمرکز بی‌بهره بودند، در سایهٔ تعالیم اسلامی، شالودهٔ تمدنی نیرومند را بناکردند; تمدنی که علی رغم هجوم عظیم و گستردهٔ تمدن جدید و با همهٔ ظاهرفریبی‌های آن، جاذبهٔ خویش را حفظ کرده است. با اینکه اینجامعهٔ دینی استوار، بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآل) گرفتار نابخردی‌ها و کج روی‌هایی شد که اثری نامطلوب بر سیاست حکومت اسلامی باقی گذاشت و البته بهای سنگین آن را هم از آنان گرفت، امّا بی‌شک استواری و شکوفایی اینجامعهٔ اسلامی، مدیون موضع گیر‌ها، تدابیر و سیرهٔ الهام گرفته از وحی ائمهٔ اطهار (علیهم السلام) است; به طوری که آن‌ها با روش‌های بسیار مدبرانهٔ خود، اصل و اساس دین اسلام را نجات دادند و با فداکاری، صبر، موعظه، و حتی با شهادت و تحمل اسارت و بدنام کردن خویش در زمانی خاص توانستند تحرکی نوین به جامعهٔ اسلامی بخشیده، آن را به پیش ببرند.

منابع:

-مجله صباح، شماره ۷و۸ تاریخ درج: ۱۳۸۷/۲/۴

-صلح امام حسن و قیام امام حسین نوشته محمد علی محسن‌زاده

-صلح امامحسن، مانند قیامامامحسین (ع) از رضا استادی، صفحه ۱۵

-آثار صلح امام حسن (ع) /تبیان

پی نوشت:

روز ساباط: ۲۳ رجب؛ در این روز حراج بن سنان اسدی ملعون در ساباط مدائن با استفاده از تاریکی شب خنجر یا تیغی مسموم را به ران مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام زد که تا استخوان شکافت. آن حضرت از شدت درد دست در گردن او افکند و هر دو به زمین افتادند. دوستان حضرت آن ملعون را کشتند و امام علیه السلام را به خانه والی مدائن، سعدبن مسعود (عموی مختار) بردند. (مصباح المتهجد: ص۷۴۹. فیض العلام: ص۳۱۷. زاد المعاد: ص۳۵.)

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.