حجتالاسلام حمیدرضا غریبرضا
ریشهها و اسباب شروع جنگ
جنایتهای جنگی رژیم صهیونیستی پدیده جدیدی نیست و هر از چندگاهی مشاهده میکنیم که این رفتار غیرانسانی به شکلی خود را بروز میدهد. این تهاجم با چراغ سبز دولت جدید آمریکا به اسرائیل شروع شد. آمریکا رسما اعلام کرد در مبارزه با تروریسم در کنار اسرائیل خواهد بود. در حقیقت اوباما قصد داشت با این موضعگیری دِین خود را نسبت به صهیونیستها به جهت حمایتشان از او ادا کند و به عبارتی هزینه این پیروزی را بپردازد. روشن است که پیروزی در انتخابات آمریکا ارتباط مستقیمی دارد با پذیرش و اجرای شرایط لابیهای قدرتمند صهیونیستی در آمریکا.
البته استدلال آمریکا برای توجیه این حمایت، اقدام اسرائیل برای دفاع از خودش است که به هیچوجه نمیتواند، توجیهگر تهاجم و حمله باشد. چه این که موشکهای مقاومت علیه اسرائیل دفاعی است و در عکسالعمل حملات رژیم صهیونیستی شلیک میشود.
یکی دیگر از علل شروع جنگ، گمان رژیم صهیونیستی بر این بود که بین ایران و مقاومت فلسطین به جهت اختلاف موضع در مسأله سوریه، گسست کامل ایجاد شده است. شاید اسرائیل گمان میکرد که ایران بعد از فتنه سوریه حامی مقاومت فلسطین نخواهد بود. ولی پرتاب موشک فجر5 که ساخت ایران است، از طرف مقاومت به ویژه حماس پیام روشنی در این زمینه به اسرائیل داد.
اهداف اسرائیل از حمله
هدف اصلی اسرائیل، از بین بردن کامل مقاومت مسلحانه فلسطین برای توسعهطلبی بیشتر این رژیم در منطقه است.
هدف دیگر بررسی قدرت پاسخگویی مقاومت در مقابل تهاجم رژیم صهیونیستی بود. یکی دیگر از اهداف این تهاجم بازیابی روحیه و اعتبار ارتش رژیم صهیونیستی بود. ارتشی که ادعای شکستناپذیری داشت، ولی در دو جنگ 2006 و 2008 اعتبار و آبروی خود را از دست داد.
پیام های حمله
هدف قرار دادن رهبران مقاومت حرکتی حساب شده بود. پیام این ترور این بود که تمامی نیروهای جهادی مقاومت مورد تهدید و قتل هستند. اسرائیل قصد داشت اعلام کند وقتی قادر است فرمانده نیروهای نظامی مقاومت را هدف قرار دهد، بقیه مجاهدان هم در تیررس او هستند.
اسرائیل پیشتر تهدید کرده بود که اگر فلسطینیها برای به رسمیت شناختن فلسطین در سازمان ملل اقدام کنند، پیمان اوسلو را از طرف اسرائیل لغو شده به شمار خواهد آورد. در حقیقت سکوت جامعه جهانی به این تجاوز آشکار، بیانگر این است که آنها نه تنها برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین آمادگی ندارند، بلکه اساسا برای آنها حق وجود هم قائل نیستند تا چه به رسد به حق حاکمیت بر خاک خود.
نقش مصر
اقدامات مصر در این بحران بیشتر جنبه دیپلماتیک داشت. که همین مساله باعث انتقاد جمع زیادی از تحلیلگران و فعالان سیاسی داخل و خارج مصر بود.
سفیر رژیم صهیونیستی در برنامه ای از قبل طراحی شده پیش از شروع جنگ به همراه کادر همکار خود از مصر به اسرائیل برگشت. و بعد از شروع جنگ نیز مصر سفیر خود را از اسرائیل به قاهره فراخواند.
همچنین مصر برای حل بحران، نشستهای گفتگوی سیاسی با قطر و ترکیه برگزار کرد. آقای هشام قندیل نخست وزیر مصر با هماهنگی رژیم صهیونیستی و بیشتر با هدف راضی کردن حماس برای پذیرش آتشبس به غزه سفر کرد.
اما نکته مهم این است که اخوانالمسلمین از حکومت مصر درخواست کرد به عنوان الگوی کشورهایی که دارای ارتباط هستند، ارتباط خود را با رژیم صهیونیستی قطع کند. به هر حال این موضع دیپلماتیک باشد یا مطالبهی واقعی قابل توجه است. چرا که نشان میدهد، بین موضع رسمی حاکمیت و موضع معنوی و سیاسی اخوانالمسلمین تفاوتی ایجاد شده است.
رفتار ناصحیح سیاسی مصر در این برهه، عدم اجازه به وزیر امور خارجه و گروه پارلمانی ایرانی برای دیدار از غزه بود. این درحالی است که نخستوزیر مصر و تونس به غزه سفر کردند. طبیعتا آمریکا که میخواهد مصر نقش کنترلکننده مقاومت را بازی کند به مصر اجازه نمیدهد راه را برای دیدار مسوولان ایرانی به غزه باز نماید. چرا که دیدار مسوولان ایرانی از غزه مساوی است با تقویت بیشتر لجستیک و تسلیحاتی محور مقاومت.
آتشبس
قرار شده است آتشبس از قاهره با ضمانت مصر اعلام شود. این آتش بس دو مرحلهای خواهد بود و مرحله نخست شامل توقف کامل حملات نظامی و توقف ترورها و مرحله دوم بازشدن گذرگاه رفح و از بین رفتن کامل محاصره را در برخواهد داشت.
این که اوباما در تماس تلفنی از آقای مرسی تشکر میکند و تلاش مصر برای ایجاد صلح را تایید میکند نشاندهنده این است که آتشبس به سود آمریکا و اسرائیل بوده است و مصر در این مساله مطابق دیدگاه آنها نقشآفرینی کرد. جالبتر آنکه اوباما و مرسی سه تماس تلفنی با یکدیگر داشتهاند و هیلاری کلینتون نیز به مصر سفر کرد. تاکید باراک اوباما در این تماسها بر توقف حملات موشکی حماس به اسرائیل بوده است!
نتایج
هرچند رژیم صهیونیستی توقع عکسالعمل از طرف مقاومت را داشت، ولی حجم بالای موشکهای محلی و موشکهای ساخت ایران که بر سر رژیم صهیونیستی فرود آمد، به هیچ وجه مورد توقع آنها نبود. اسرائیل در از بین بردن زیرساختهای مقاومت و قدرت دفاعی او شکست خورد.
مقاومت نشان داد گنبد آهنی و قدرت دفاعی رژیم صهیونیستی پوشالی است و حقیقت ندارد و اسرائیل آسیبپذیر است.
اصل این که اسرائیل شروعکننده جنگ و حملات بود و به وسیله آمریکا و مصر با آتشبس جنگ را تمام کرد، نشاندهنده این است که در این جنگ شکست خورده است.
در جنگهای گذشته کشورهای عربی همسو با رژیم صهیونیستی نقش اهرم فشار بر مقاومت را بازی میکردند. ولی مقاومت در این جنگ از این مرحله عبور کرد و فضای بیداری اسلامی گفتمان این کشورها را تغییر داد. هر چند مواضع قدرتمند و قاطع سیاسی مانند قطع روابط با رژیم صهیونیستی مشاهده نشد، ولی ادبیات سیاسی آنها با دوره پیش کاملا متفاوت بود و دست کم تهاجم به مقاومت در رسانههای آنها یا بسیار کمتر یا حذف شده بود. هر چند توقع مقاومت و افکار عمومی فلسطین و کشورهای اسلامی مسلح کردن مقاومت بود.
کنفرانس وزرای خارجه کشورهای عربی بیانیهای شبیه بیانیه سال 2008 صادر کرد، با این تفاوت که «دعوت به قطع روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی» در آن گنجانده شده بود. همچنین «کمیته اقدام کشورهای عربی» مکلف به بازنگری در التزام به پیمان صلح با رژیم صهیونیستی شد.
در آتشبس انجام شده بعد از هشت روز جنگ، شرایط مقاومت پذیرفته شد و آتشبس مشروط بود که این نکته، نوعی دست آورد و پیروزی برای مقاومت به شمار میآید.
حالت ترس و حیرتی که از حملات موشکی مقاومت در رژیم صهیونیستی و ساکنان سرزمینهای اشغالی، پدید آمد در تنظیم راهبرد جنگی آنها موثر بود. به عبارت دیگر ویژگیهای روانشناختی صهیونیستها فضای سنگینی را برای حاکمیت به وجود آورد تا زودتر جنگ را به پایان برساند.
در بعد دیگر، مقاومت با این پاسخ سریع و قاطع نقش بازدارندگی را برای مانع شدن توسعه جنگ به حالت زمینی بازی کرد.
انفجار یک اتوبوس در قلب تلآویو بعد ازگذشت 6 سال از انجام عملیاتی مشابه، نشاندهنده قدرت مقاومت در نفوذ به لایههای امنیتی سنگین رژیم صهیونیستی و پیام روشن تهدیدمیزی از طرف مقاومت است. پیامی مبنی بر این که در صورت ادامه جنگ، فلسطینیها میتوانند امنیت تلآویو را از بین ببرند. البته اسرائیلیها نیز عمق این تهدید به خوبی درک کردند.
مسلما اگر رژیم صهیونیستی توان تهاجم زمینی و اشغال منطقه را داشت، در کنار هجوم دریایی و هوایی، این کار را انجام میداد. ولی تغییر موضع آنها به آتشبس نشان دهنده ناتوانی و ضعفشان در مدیریت پیشرونده جنگ بوده است.
دستاوردها
یکی از دستآوردهای این جریان مطالبه احزاب و جریانهای آزاده در کشورهای اسلامی و عربی به قطع روابط رژیمهای خود با اسرائیل بود. اجماع مردمی و سیاسی در جهان اسلام در این مسأله شکل گرفت که مطالبه آن از حاکمیتها با این لهجه و صراحت از سوی نیروهای سیاسی معارض کمسابقه بوده است. در بیشتر کشورهای اسلامی فعالان سیاسی و مردم، خواهان تصویب قانون (جرم دانستن عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی) شدند. همچنین مطالبه مسلح نمودن مقاومت، هم از طرف مقاومت و هم از طرف افکار عمومی جهان اسلام به صراحت مطرح گردید.
نگاهی به آینده
التزام مقاومت به آتشبس مشروط به التزام رژیم صهیونیستی است. مسلما اسرائیل به این آتشبس مانند توافقهای پیشین پایبند نخواهد بود. ولی قدرت بالای مقاومت در نشان دادن عکسالعمل نظامی که در این تهاجم خودنمایی کرد، باعث میشود که رژیم صهیونیستی در تهاجم احتمالی آینده با محاسبات دقیقتر وارد جنگ شود. به عبارت دیگر وزن دفاعی مقاومت در این جنگ سنگینتر شد.
بدون شک پیروزی مقاومت در این جنگ، ضریب امنیتی ایران را در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا بسیار بالا برد. این حسابگری سیاسی در آمریکا و اسرائیل وجود دارد که وقتی ارتش اسرائیل نتوانست در برابر مقاومت که داراییهای تسلیحاتیش قابل مقایسه با ایران نیست به پیروزی برسد قطعا نخواهند توانست به ایران حمله کنند.
دقیقاً رژیم انسان ستیز صهیونیستی میخواست بثفهمه حماس در رابطه با ایران چقدر توانمند شده و تا چه حد میتونه برای اسرائیل خطر ایجاد بکنده و گنبد آهنین چه جوری کار میکنه و نتایج دلخواهو گرفت. , و حماس هم دوستان و دشمنانش را شناخت و ایران بعنوان یک قدرت روحی و نظامی در جهان ظهور کرد