به نظر میرسد آنچه که شاکله چالشهای اخیر نظام سلطه با کشورهای آزاد را بهوجود میآورد، در حیطه نرمافزاری قابل پیگیری است. در همین راستا رویارویی قدرت نرم جمهوری اسلامی با اهداف استکباری دنیای غرب در طول سی سال حاکمیت قابل تامل است و تامل برانگیزتر تعارضهای بعد از فروپاشی بلوک شرق و آمریکا مداری جریان استکبار در طول دو دهه اخیر است بهویژه ناکامیهای آمریکاییها در گستره ارض بعد از نظریهپردازیهایی که در تعقیب حاکمیت ایستارهای غربی در عرصه نظم نوین جهانی قابل توجه میباشد.
از سویی نظام سلطه از نقش خزنده سکولاریزم در ابعاد فکری و مدیریتی، اجرایی در ایران در همین برهه زمانی ابراز خشنودی میکرد. بیاغراق چه جریان جمهوریخواه و چه دموکرات، چه نومحافظهکاران و چه غیر آن خود را در مقابل ارزشهای اسلامی و بومی در اقصی نقاط جهان و بهطور خاص ایران دیده و میبینند.
جهان درست در متن جولان مدرنیزاسیون آمرانه آمریکایی شاهد پدیده سوم تیر سال 1384 در ایران بود. این پدیده در فضایی شکل گرفت که نومحافظهکاران چه بابت رفتارهای سیاسی خود در سطح دنیا و بهویژه خاورمیانه اسلامی که عمدتا با خشونت و قتل عام توام بوده و چه بدلیل حضور جریان اصلاحطلب در عرصه اجرایی ایران سرمست از قدرت بودند.
بیشک احیای گفتمان اسلامی بعد از گذشت سه دهه از حدوث انقلاب اسلامی و رویکرد اتخاذی از سوی دولت نهم خواب خوش را از تئوریسینهای نظم آرمانی جدید گرفت و بههمین مناسبت بکارگیری تمام ظرفیتها و شیوههای نبرد نرم برای مقابله با این پدیده جدی در دستور کار قرار گرفت. مراکز قدرت همچنان ابزار رسانه و از سویی امیدهای خود از اپوزیسیون خارجی در طیفها و جریانهای مختلف و همچنین مقربین سیاسی و فکری داخلی را جهت یک برخورد همه جانبه و تمام عیار فراخواند. الگوهای تجربه شده و نوبنیاد را در دستور کار قرار دادند تا بتوانند از نهادینه سازی این گفتمان و تحقق آن در ابعاد معرفتی و اجرایی جلوگیری نمایند.
بهنظر میرسد آنچه که در دوره پسا انتخابات صورت پذیرفت متضمن وارسی جدی است. اتفاقات بعد از انتخابات اخیر چه از حیث دشمنشناسی و چه از حیث مقابله با تهدیدات آتی در نظام اسلامی نیازمند به ارزیابی استراتژیک میباشد. معالوصف آنچه که مورد نظر میباشد ارایه این مطلب است که دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران سایر کاندیداهای این دوره انتخابات را نیز متقاعد کرده بود که شعارها و رویکردهای فارغ از گفتمان انقلاب اسلامی در بین تودههای مردم از مشروعیت برخوردار نیست و گفتمان انقلاب اسلامی از چنان قدرت و صلابتی برخوردار است که اجازه طرح رویکردهای برآمده از التقاط و غربزدگی را سلب نموده است. از سویی دیگر نتیجه انتخابات حکایتگر آن بود که مردم ما در این آزمون تاریخی بین دو گفتمان متمایز عدالت و پیشرفت و رویکرد فوقالذکر به بسط حاکمیت گفتمان سوم تیر همچنان وفادارند.
گفتمانی با مولفههای مردمسالاری دینی، خودباوری و اعتماد به نفس، اعتقاد کامل به کارامدی دین در اداره جامعه و تداوم نظام ولایی، شجاعت و ایستادگی در برابر فزونخواهی دشمن، مردمداری و سادهزیستی، عشق و مهرورزی، نگاه توامان به پیشرفت مادی و معنوی جامعه که آن را در تقابل با گفتمان التقاط و غربزدگی میشناسند. گفتمانی با مولفههای نگاه حداقلی به دین، پذیرش غلبه تمدنی و معرفتی غرب، پذیرش سلطه بیگانه با سوءاستفاده از عناوین فریبنده تنشزدایی و تعامل مثبت.
بدیهی است که این پیروزی قاطع و آن هم با اقبال بینظیر چیزی جز عنایت خداوند بزرگ و کرامت ائمه معصومین(ع) به رهبری معظم انقلاب و مردم شریف ایران نیست و گرچه دشمنان نظام، در فردای انتخابات سعی کردند عظمت این پدیده را از مقابل دیدگان دنیا و حتی مردم ایران محو نمایند ولی دفاع قاطع و همه جانبه از این گفتمان و استمرار و تعمیق آن نیازمدن هوشیاری است.
***
گفته میشود جنگ نرم (soft war) مفهوم جدیدی است. حال آنکه به معنای وسیع آن از سابقهای دیرپا برخوردار است. شاید مراد کسانی که آن را نو و بدیع می پندارند برخی از ابزارها و یا اشکال آن باشد که در گذشته مورد استفاده نبوده است، خاصه آنکه نبرد اطلاعاتی امروز را محصول دنیای نو میدانند. امروزه در جریان تعریف از جنگ نرم آن را نوع جدیدی از نبرد میشناسند که در حوزه رسانه اتفاق میافتد. در تعریف جنگ رسانهای گفته میشود جنگ رسانهای (media war) استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور هدف و بهرهگیری از توان و ظرفیت رسانهها اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات بهمنظور دفاع از منافع ملی است. در این نبرد هدف اصلی کاهش استانه تحمل ملی و کاستن از پایداری مردم کشور هدف است و در عین حال با ایجاد جاذبه فکری، تغییر ذائقه، باورها و هنجارهای حاکم مدنظر میباشد. جنگ رسانهای یکی از مهمترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بینالمللی است.
ابزارهای ارتباطی و الکترونیکی تاثیرات عمیقی بر شکلدهی افکار عمومی دارند. لذا در جریان جنگ غیرسخت، رسانهها نقش اصلی را به عهده دارند. در این مقطع تاریخی هم رسانه و هم سایر اشکال و ابزارهای نبرد نرم از اهمیت برخوردار میباشد. مارشال مک لوهان در همین خصوص میگویدک “جنگهایی که در آینده رخ خواهد داد بهوسیله تسلیحات جنگی و در میدانهای نبرد نخواهند بود بلکه این جنگها به دلیل تصوراتی صورت میپذیرد که رسانههای جمعی به مردم القا میکنند.” رسانهها به شیوه های گوناگون میکوشند فضای ذهنی گروههای هدف را در جهت اهداف و خواستههای حاکمان شکل دهند. استعمار صرفنظر از شیوههای کهن با بهرهمندی از رسانهها و اقدامات فرهنگی تلاش میکند نظام هنجاری گروه هدف را به سمت مطلوب خود تغییر دهد. تغییر در علایق جوانان، مدلهای پوشش و ارایش، ادبیات و منابع مطالعاتی، نحوه صرف اوقات فراغت، رواج مکتبهای خاص هنری، تغییر در موسیقی رایج، گسست و بیگانگی با سنتهای فرهنگی و فرهنگ سنتی در بین نسل جوان از آثار تغییر در نظام ارزشی جوامع محسوب میشود. بدیهی است که هویت ملی، دینی و اجتماعی ملتها از جمله کانون هایی است که میتواند مورد هدف فعالیتهای رسانهای قرار گیرد. شیوههای تبلیغی از طریق ابزارهای انسانی و فنی از قبیل رسانه های تصویری و نوشتاری همچون چاپ و نمایش، شبکههای ماهوارهای و اینترنت تاثیرات شگرفی را برفرآیند شخصیتی جوانان بر جای میگذارند.
در همین جهت امپراطوری رسانهای وابسته به صهیونیسم جهانی بیشترین سهم را در اقدامات جنگ نرم و در راستای جهانیسازی صورت میدهد. با نگاهی گذرا به حجم انبوه چاپ مطالب خاص با توسل به انگارههای مطلوب غرب در قالب انتشار کتاب، مجله و روزنامه و از طرفی کاربرد اخبار، اطلاعات و تحلیلها از سوی پایگاههای خبری وابسته و صرف هزینه بسیار در این خصوص میتوان به اهمیت موضوع پی برد. در جهان کنونی کسی نمیتواند نقش موثر تکنولوژی ماهوارهای بر ساختار ارتباطات و اطلاعات در سراسر دنیا را انکار نماید. در عرص کاربرد فضای مجازی این اهمیت را پررنگ تر می یابیم. صرف نظر از تولید فیلم و سینما، تولید بازیهای رایانه ای از ابزارهای پرنفوذی هستند که بهعلت تاثیرگذاری بالا و ایجاد انگیزه بسیار و جذابیت فوقالعاده کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان را هدف قرار دادهاند. به همین دلیل کارگردانان و برنامهریزان جنگهای رسانهای به آن توجه و امعان نظر دارند. اگر رادیو و تلویزیون در عصر جنگ جهانی دوم از اهمیت فوقالعادهای در راستای عملیات روانی برخوردار بود، دیری نپایید که صنعت نوین بازیهای رایانهای جای خود را در عرصه پدیدههای صنعتی جدید باز کرد و به عنوان ابزار نوین عملیات روانی شناسایی شد. تقریبا از اوایل دهه 60 میلادی بشر به فکر بازیهای رایانهای افتاد. این نحوه کاربرد از رایانه بهتدریج در دهههای گذشته سیر صعودی پیمود. عمدهترین دلیل استفاده از این ابزار در بستر فرهنگ و سیاست حاکمیت فضای دو قطبی و جنگ سرد بود.
امروزه این بازیها بخشی از عملیات روانی استراتژیک را شامل میشوند که عمدتا به تشریح خطی مشیها، اهداف و مقاصد سیاسی نظامهای سیاسی میپردازند و بیش از همه در راستای استراتژیهای قدرتهای بزرگ بکار میروند. در دو دهه اخیر پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده در راستای نظم مطلوب خود و حاکمیت دموکراسی آمریکایی و ارزشهای مدنظر خویش جهت تحقق استراتژی نرم، ابزارهایی از این دست را مورد توجه جدی قرار داده است. برای ایالات متحده بسترسازی لازم و ایجاد فضای مناسب برای تجاوزات نظامی و تحقق استراتژی پیشدستانه در مواجهه با آنچه که به عنوان مقابله با تروریسم از آن یاد میکند از طرق مختلف و بهویژه ابزار فوق صورت میپذیرد. گرچه استفاده از ابزارهای نبرد نرم خود به خود زمینه هرگونه استفاده از زور با استفاده از شیوههای پیچیده و ابزارهای نظامی را سلب مینماید، بهگونهای که به صورت غیرمستقیم طرف مقابل را به تایید و انجام اعمال ناخواستهای مغایر بینش قبلی حاکم وادار میکند و در جهت اهداف خود بکار میگیرد.
با پشت سر گذاشتن جنگ سرد و با بسط نظریات تئوریسینهای نظام لیبرال سرمایهداری همچون فوکویاما، هانتینگتون و الوین تافلر و پیگیری پروژه دموکراتیزاسیون آمرانه بسیاری از کشورها مد نظر این هدف استراتژیک قرار دارند. در بین این واحدهای ملی و در چارچوب طرحهایی همچون طرح خاورمیانه بزرگ و یا خاورمیانه جدید گروه کشورهای اسلامی از اهداف مهم این استراتژی قلمداد میشوند. لذا در کناره کاربرد سایر حوزههای جنگ نرم، بازیهای رایانهای جدید مورد توجه جدی واقع شدهاند. کاربرد نمادهای اسلامی و دینی همچون استفاده از مکانهای مذهبی مانند مساجد، استفاده از صدای عربی و فارسی، استفاده از صدای پس زمینه مانند پخش آیات قرآن و یا صلوات و… در این صنعت زمینههای الفائات لازم برای کاربران را فراهم میسازد.
Sorry. No data so far.