یکشنبه 02 دسامبر 12 | 15:25
در چهارمین شب حسینیه هنر:

چرا نهضت امام حسین(ع) تئوریزه نشده است؟

مهرداد خوشبختی

مطلب مهمی که مطرح است اینکه ما با مواد خامی که داریم چه کاری باید انجام دهیم. هر چه جلو می‌رویم موازنه‌ ما با غرب به سمت برابری می‌رود، اما آنچه مهم است اینکه بعد از این موازنه به کجا می خواهیم برسیم؛ مثلاً در حوزه‌ اسلام شناسی، دانشگاه‌های ما چه چیز قابل عرضه‌ای برای دانشگاه‌های آمریکا خواهند داشت.


به گزارش تریبون مستضعفین در پنجمین شب عزاداری سیدالشهدا در حسینیه هنر، غلامحسین دربندی، مسئول سابق روابط عمومی ارتش و همرزم شهید صیاد شیرازی، به عنوان روایتگر شروع به سخنرانی کردند. ایشان با بیان اینکه صحبتهای امروز باید رنگ و بوی محرم باشد، افزودند: علت ماندگاری یاد و نام شهدای ما این بود که مسیر آنها مسیر عاشورایی بود، مسیر زینبی بود، مسیر حسینی بود.

دربندی در ادامه صحبتهای خودش تاکید کرد که شهدا دقیقا پا جای پای انبیا و اهل بیت پیامبر گذاشته‌اند و چند شاهد مثال برای بیان خودش بیان داشت؛

امام خمینی می فرماید «رهبر من آن طفل 13 ساله‌ایست که به خودش نارنجک می‌بندد و زیر تانک می‌رود»،این طفل فقط حسین فهمیده نیست این به عنوان یک نمونه است بهنام محمدی، مهرداد عزیزالهی و … همه این شهیدان جلوه‌های عاشورا در دفاع مقدس بودند.

–        خبرنگار از یک جوان 13، 14 ساله می‌پرسد چه‌کاره‌ای؟

–        با خیلی اکراه می‌گوید تخریب‌چی هستم.

می دانید تخریب‌چی یعنی چه کسی؟ یعنی وقتی می‌خواست عملیات انجام بشود همه نیروها منتظر می‌شدند تا تخریب چی یک کانال باز کند، این باید مین را خنثی می‌کرد، سیم‌خار‌دار می‌برید و … این مین را باید تخریب‌چی در دل تاریکی شب برود، چاشنیش را در بیاورد و یک معبر باز بکند به عرض 5 متر و دو طرفش نوار سفید بکشد تا رزنده‌ها از آن عبور کنند.

–        چه کارهایی تا حالا کردی؟

–        تا حالا هر چی کار انجام شده خدا کرده، من هیچ کاری نکردم.

ایشون (مهرداد عزیالهی) برادرشان هم شهید شده. تمام مسئولین و فرماندهان وقتی به خدمت امام می‌رسیدند، بعد از یک ملاقات کوتاه و برطرف شدن کارشان، جماران را ترک می‌کردند. تنها کسی که از صبح تا غروب جماران بوده، یک رزمنده کم سن و سال جبهه‌های عاشورایی ماست که می‌گفت من فقط دست امام را می بوسیدم و ایشان هم سر من را می‌بوسید. بعد ایشان را به طور نمادین می‌گذارند شهردار یکی از شهرها. کتابی که درباره وی نوشته شده هم «شهردار 14 ساله» نام دارد.

18 سال اسیر بوده. چرا اسم این اسطوره‌ها را نمی‌دانیم؟! شهید بزرگوار حسین لشکری سرتیپ خلبان، 18 سال یک عمر است‌. وقتی آمد از مرز قصر شیرین بیاید پسر 20 ساله خودش را نشناخت.

در خاطراتش آمده تنها هدیه خوبی که در این 18 سال گرفتم، نصف لیوان آب خنکی که یک سرباز عراقی نصف آب را خورد و باقی را که می‌خواست دور بریزد به من تعارف کرد.

در این 18 سال، 3 سالش را داخل یک جعبه آهنی که با ورق ساخته بودند زندگی می‌کرده. گرمای عراق، داخل یک سلول آهنی ورقی که مثل یک کوره عمل می‌کند… نه ماه و خورشید را می دیدیم و نه …. نماز رو حدسی می خوندیم. ناخن‌ها که بلند می‌شد می‌کشیدیم کف همان جعبه.

پرورش یافته مکتب زینب (س) بودند. برای شکنجه این‌ها در یک مسیر چند متر شیشه خرده می‌ریختند و بعد می‌گفتند که روی این غلط بزنید، بعد روی بدنشان آب نمک می‌ریختند.ما در مرز خسروی ایشان را با 150 اسیر معاوضه کردیم.

می‌گفت در آن روز یک سرهنگ عراقی آمد و گفت وزیر دفاع من را فرستاده. همچنان آن پیشنهادی که دادیم برقرار است. بهش پیشنهاد داده بودند که اگر به نیروهای عراقی آموزش خلبانی بدهد، در عراق همه نوع امکانات می‌دهیم حتی همسر میدیم.

بهش یک نگاهی کردم، یک لبخندی زدم، گفتم من یک خواهشی از شما دارم (100 متر از مرز خسروی فاصله داشتیم) خواهشم اینست که اگر در این فاصله به دلیل هیجان یا هر چیز دیگر زنده نماندم، جنازه من هم نگذارید اینجا بماند..

در ادامه میلاد عرفان‌پور، شاعر آیینی کشور به شروع به خواندن شعرهای عاشورایی کرد.

چنان اسفند می سوزد به صحرا ریگ ها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا

تمام دشت را زینب به خون آغشته می بیند
مگر باران خون می بارد از عرش خدا فردا

 رادر دل گواهی می دهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است قرآنها چرا فردا؟..

همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا

ببین شش ماه ات بی تاب در گهواره می گرید
علی از تشنگی جان می دهد امروز یا فردا

ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که می افتند زیر دست و پا فردا

برادر وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت می شود وقتی بگوید یا اخا فردا

برادر خوب می خواهم ببینم روی ماهت را
که می ترسم دگر نشناسمت بر نیزه ها فردا

به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می مانم
تمام هستی من، می روی بی من کجا فردا؟

ابراهیم فیاض در چهارمین شب هیئت حسینیه هنر سخنرانی کرد که متن آن در ذیل آمده است:

 هر چه پیش می‌رویم اندیشه‌ها برجسته‌تر می‌شود؛ به طوری که فتنه‌ها در آخرالزمان بیشتر خواهد شد، در اصل نفاق‌ها عیان می‌شود.

 مطلب مهمی که مطرح است اینکه ما با مواد خامی که داریم چه کاری باید انجام دهیم. هر چه جلو می‌رویم موازنه‌ ما با غرب به سمت برابری می‌رود، اما آنچه مهم است اینکه بعد از این موازنه به کجا می خواهیم برسیم؛ مثلاً در حوزه‌ اسلام شناسی، دانشگاه‌های ما چه چیز قابل عرضه‌ای برای دانشگاه‌های آمریکا خواهند داشت.

این موازنه‌ها در آخر به سمت صلح رفته و جنگ بی‌معنا خواهد شد؛ همان طور که دیده شد جنگ اخیر غزه خیلی زودتر تمام شد، مثلاً بعد از اتفاقات مصر و روی آمدن اخوان المسلمین و اسلام گراها چه اتفاقی رخ داد؟ آیا آنها دوست ما هستند یا دشمن ‌ما؟ اگر تلاش نکنیم آن فرآیندهاییکه خودمان تعریف کرده‌ایم علیه ما عمل خواهند کرد.

نیاز ما به طرح‌های تئوریک بزرگ است

در جلسه شورای راهبردی با موضوع آزادی و در محضر آقا، حرف‌های زیادی برای عرضه وجود نداشت. اگر مسیر حرکت ما بدین شکل باشد، در آینده به مشکل برخواهیم خورد.

 در حال حاضر برنامه‌ دشمن برای انتخابات بدین صورت است که لیبرال‌ها بر سر کار بیایند؛ مسئله اینجاست که اگر در آینده کشورهایی که انقلاب کرده‌اند، به سمت ایران متمایل و شیعه شوند، برنامه‌ ما برای آنها چه خواهد بود؟ متاسفانه بحران‌های زیادی بعد از این رابطه‌ها می‌توان دید.

برای مثال حدود 200 نفر از جوانان مصری که با جامعة المصطفی همکاری می کردند، شیعه شدند، ولی ما بعد از این برنامه‌ای برای آن‌ها نداشتیم. پس آنچه در حال حاضر به آن نیاز است تئوری‌های رو به جلوست.

 ما با مباحث عمیقی مثل جمهوری اسلامی و ولایت فقیه به صورت خام برخورد کرده و در این زمینه‌ها تئوری‌سازی نکرده ایم؛ ما باید به سمتی پیش برویم که نه تنها از جنگ سخت، بلکه از جنگ نرم هم جلوگیری کنیم.

در حال حاضر سرعت تغییر بسیار بالاست، وقتی سرعت واقعیت زیاد شود، تئوری عقب می‌ماند؛ چرا که واقعیت‌ها، تئوری را می‌سازد. قدرت نرم افزاری به حدی بالاست که ممکن است سمیناری در دانشگاه تهران در خدمت اسرائیل باشد، یعنی بی اختیار در خدمت قواعدی که آنها ساخته‌اند درمی‌آییم. پیروز این جریان کسی است که متناسب با واقعیات، تئوری‌های رو به جلو مطرح کند.

 نباید از شکست‌های جبهه مقابل خرسند شویم؛ چرا که ضربه‌ آخر بسیار مهم است؛ یکی از رهیافت‌های عاشورا، انقلاب اسلامی است. تظاهرات‌های تاسوعا و عاشورا و بعد از آن عید فطر باعث جهش در مسیر انقلاب شد.

اگر در دفاع مقدس، مباحث عاشورا و کربلا را نبود چه شیوه و تئوری برای برخورد داشتیم؟ این در حالی است که درس عاشورا پیروزی خون بر شمشیر است.

بحث کلامی در مورد امامت که خیلی مهم است، بسیار کم داریم. امام علی(ع) پنج سال حکومت دارند، چرا روی فقه حکومت ایشان کار نشده است؟ چرا نهضت امام حسین(ع) تئوریزه نشده است؟ در حالی که که اعتقاد ما بر این است که تمام حرکات معصوم برای ما حجت می‌باشد. نتایج این کم‌کاری‌ها آن می‌شود که بعضی از آقایان در جنگ شک داشتند که رزمندگان شهید هستند یا خیر؟

زمانی که این مسائل مطرح نشود، فتنه‌ها رخ می‌دهد، مانند فتنه شریعتمداری؛ باید بر روی حلقه‌های تئوریک بحث کرده و این مسائل را حل کنیم؛ چرا که آنها بسته نمانده و در دوران‌های بعد باز می‌شوند. اولین کسانی که با ولایت فقیه جنگیدند، سوسیالیست‌ها بودند، حتی خود بنی‌صدر هم سوسیالیست بود.

مبنای سوسیالیسم خلافت بود و مرحوم شریعتی درباره حکومت نظر خلافتی داشتند و سپس به امامت رسیدند، اما در زمان دوم خرداد با مباحث امامت شریعتی می‌جنگیدند و به مطرح شدن نظر خلافت شریعتی تمایل داشتند.

تمام مشکلات در مورد ولایت فقیه بر سر این است که از تئوری امامت عبور می‌شود و به خلافت می‌رسد.

روز عاشورا جنگ تئوریک، میان خلافت و امامت است

خشونت‌های القاعده در حال حاضر همان خشونت‌های روز عاشوراست که منشا تئوریک داشته و به طمع بهشت انجام می‌شود. مواجهه با اهل سنت در بعد تئوریک مهم است، آن‌ها خلافت را قبول دارند و شیعیان امامت را. وهابیت، مکتب روشنفکری دینی اهل سنت است و آنها برای اثبات بروز بودن، همجنس بازی را مجاز می‌دانند.

وهابیت منتقد امام حسین(ع) است و می‌گوید، روز عاشورا برادرکشی بود که مقصر آن امام حسین(ع) است.

 اگر در کربلا امامت را مقابل خلافت اثبات نکنیم، شکست خورده‌ایم؛ مهم‌ترین بحث‌ حال حاضر ما خلافت و امامت است.

در امامت، امت مطرح است، ولی در خلافت جماعت

در قرآن پشتوانه‌های زیادی در بحث امامت و امت داریم؛ در دوم خرداد شوراها مطرح می‌شد؛ چرا که چارچوب تئوریک آنها بدین صورت بود که شورا به معنی خلافت بدون امامت است.

در حال حاضر به سمت اصالت فردی که محور آن عرفانی است، حرکت می‌کنیم که نتیجه آن دین احساسی و فردی است.

خطری که در پیش روست التقاط جدید است تا اسلام تصوفی و عرفانی جای اسلام فقهی را بگیرد و نتیجه آن جدایی دین از سیاست شود؛ تاریخی که غربی‌ها از زمان صفویه به بعد نوشتند، برجسته کردن تصوف بود.

 نباید ولایت فقیه از اسلام فقهی خارج شود و روی احساسات تاکید گردد، بلکه مبنای عقلی لازم است. بعضی به دنبال تولید عرفان انسان محور هستند تا بعد از آن مسائل حزبی و سیاسی  را بر اساس آن مطرح کنند.

بحث جدی در انتخابات آینده این است که حزبی عمل کنیم یا جبهه‌ای؛ شعار «حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی» از آنجا ناشی می‌شود که مردم ما حزب را قبول ندارند. حزب دچار التقاط است، ولی استراتژی جبهه بر مبنای فقه است، در جبهه مردم حضور دارند.

 بازتولید واقعیت اجتماعی ما امامت است یا جماعت؟ اگر حزب در انتخابات پیروز شود، ملیت برجسته خواهد شد و بیان می‌شود که به فلسطین و لبنان کاری نداریم. اعتراض بنده به پرچم بزرگی که در تهران افتتاح شد، بر همین مبناست.

اگر عملکرد ما جبهه‌ای باشد، امام و امت مبنا می‌شود، ولی اگر حزبی، جماعتی و خلافتی کار کنیم باید به داخل مرزهای خودمان بازگشته و درون گرا شویم و آن زمان است که پرچم جمهوری اسلامی را برجسته می‌کنیم؛ کاری که دشمنان در پی آن هستند، تقلیل امت به جماعت است.

 طرح جدید مجلس برای اصلاح قانون انتخابات بوی اشرافیت و خلافت می‌دهد. اینکه کاندیداها را ما تعیین کنیم به معنی بسته شدن فضاست.

تصوف و عرفان تئوری پادشاهی است. در امامت اصالت زمان مطرح است و در مقابل آن مکان؛ یعنی یک کشور یا منطقه اصالت می‌یابد، آمریکا در ایران به دنبال افرادی است که درون‌گرا بوده و به فکر جهان اسلام نباشند، کسانی که اقتصاد تولیدی، عقلانی و اقتصاد برای جهان اسلام را مطرح می کنند، به دنبال امامتند و در مقابل کسانی که بعد ملی‌گرایی‌، جماعت گرایی و حزب گرایی را مطرح می‌کنند به دنبال جماعت و خلافتند.

اقتصاد ما در این صورت فقط ویرانگری خواهد داشت؛ در کربلا امام حسین(ع) ملاک است یا آنچه خلیفه می‌گوید؟ در حال حاضر وهابیت می‌گوید: امام حسین(ع) برخلاف حکم خلیفه عمل کرده است.

 باید مواظب بود که به طور عملی سنی و وهابی نشویم و برای خلافت بعد حزبی مطرح نشود

 

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.