بسیاری معتقدند که شعر الهام است و از درونیات شاعر سرچشمه میگیرد و هر چه دنیای فکری او زلالتر باشد، شعرش نیز بیشتر مورد توجه قرار گرفته و پذیرفته میشود. از طرف دیگر بیشترین لذت برای شاعر وقتی است که شعری بسراید و مورد توجه ممدوح خود قرار گیرد و حال اگر این اتفاق در حیطهی شعر آیینی باشد و کلام شاعر رضایت ذوات مقدس معصومین را جلب کند، شعر و شاعر را به کمال خود میرساند. شاعری که برای اهلبیت طبعآزمایی میکند هواره دوست دارد مردم با شعرش رابطه برقرار کنند و همیشه شعرش در خاطر مردم باشد آن را با خود زمزمه کنند و این امر را به نوعی مهر قبولی بر شعر از طرف خود اهلبیت میدانند. اشعاری که به این درجه از مقبولیت و عنایت رسیده باشند بسیار محدود هستند و شاید از یک شاعر، تنها یک بیت یا حتی مصرعی به جای مانده باشد؛ استاد غلامرضا سازگار از آن دسته شاعرانی است که بسیاری از اشعار او بر سر زبانها میباشد و بخشی از خاطرات مذهبی ما را شامل میشود و همواره در ذهنها باقی خواهند ماند.
غلامرضا سازگار در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانههاى قديمى سپرى نمود و سپس به دروس حوزوى روى آورد. وی از كودكى به اشعار و سخنان موزون علاقهمند بوده و گاه شعری نیز مىسروده است اما در جوانی به صورت حرفهای به سرودن شعر و مداحی روی آورد و در «انجمن ادبى نغمهسرايان مذهبى» حضوری فعال و مستمر داشته است. سازگار در اشعارش «میثم» تخلص میکند و برخی از شعرهای او در زمرهی ماناترین آثار عاشورایی قرار میگیرند. اشعار سازگار نه اینکه از لحاظ ادبی دارای پیچیدگیها و اتفاقات زبانی خاصی باشند، بلکه اتفاقا سهل ممتنع و همه فهم بودن زبان اشعار او باعث شده است که بسیار مورد توجه قرار گیرد:
کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمیشود
اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به جان تو، دلم از تو جدا نمیشود
دور حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من کرببلا نمیشود
اندیشهی متعالی و حرفهای روشنگرانه در شعر به همراه سلامت کلام و صحیح و مستند بودن وقایع در بیان مدح و مراثی اهلبیت نکتهی بسیار مهمی است که غلامرضا سازگار همیشه به آنها توجه دارد و در اشعارش کمتر میتوان به ایرادات محتوایی برخورد. سازگار شاعری استاد دیده و مداحی پای منبر پرورش یافته است و این امر ساختار ذهنی او را بسیار سالم بار آورده است:
آن چه بخشید به اسلام بقا خون تو بود
آن كه خون تو بقا یافت از او خواهر توست
عضو عضو بدنت نیزه و زخمت آیات
ورق مصحف آغشته به خون پیكر توست
و یا:
آفتاب است و زمین آتش سوزنده شده
کوفه مرده است ولی فتنه در آن زنده شده
آل خورشیـد اسیـر سپـه شـب بودند
شهـدا منتظـر خطبــۀ زینـب بـودند
کوفه با وسعت خود صحنۀ محشر شده بود
محمل دخت علی منبر حیدر شده بود…
جمع دو حرفهی شاعری و مدحی آستان مقدس معصومین در غلامرضا سازگار باعث شده است که او هیات و نیازهای مداح -برای اجرایی موفق- را خوب بشناسد و به نوعی روانشناسی مستمع هیات را به نحو عالی بداند. این اطلاعات که ریشه در سابقهی چندین سالهی او در این عرصه دارد همواره در اشعارش نمود پیدا میکند و بیشتر مداحان به اشعار سازگار متمایل هستند و همیشه از آنها بهره میبرند. بیگمان این پاسخگویی به نیاز مخاطب و خوانده شدن اشعار سازگار در مجالس توسط مداحان مختلف باعث شده است که اشعار او با اقبال عمومی مواجه شود و در ذهنها باقی بماند.
دوباره مرغ روحم، هوای کربلا کرد
دل شکستهام را اسیر و مبتلا کرد
ز سر گذشته اشکم، به لب رسیده جانم
که هر چه کرده با من فراق کربلا کرد
از دیگر ویژگیهای شعری غلامرضا سازگار تنوع در آثار اوست. چه تنوع در نوع قالب و فرم و چه تنوع در شخصیتها و مضامین اشعار. معمولا شاعران به دلیل کمبود اطلاعاتشان، درباره چندتن از معصومین بیشتر نمیتوانند شعر بسرایند، اما سازگار درباره همهی معصومین و برای هر کدام چند شعر سروده است و در موضوعات دیگری همچون اشعار مناجاتی، ادعیه، داستانها، حکمتها و خطبههای اهلبیت و… در همهی قالبهای ادبی طبعآزمایی کرده است. هرچند این گستردگی و پرگویی، در ظرافت و شاعرانگی آثار او خللی نیز وارد کرده است اما در همین حال اگر گزینش مناسبی از اشعار سازگار صورت پذیرد بیگمان مجموعهای قابل قبول و ماندگار در تاریخ شعر شیعی خواهد شد. از استاد سازگار تاكنون مجموعه اشعار و نوحه و مراثى مختلفى به چاپ رسيده است كه از آن جمله است: «نخل ميثم» در چهار جلد، «شعلههاى نخل»، «نخل ماتم» و «آواى مجمع». در پایان شعری از ایشان را با هم مرور میکنیم:
ز آب با جگر تشنه، شست سقا دست
کشید پا و نداد عاقبت به دریا، دست
وجود او، سپر مشک بود و بیم نداشت
از این که چشم دهد یا که سر دهد یا دست
ز دست دادن خود بود آگه و میخواست
که عضو عضو وجودش شود سراپا، دست
تمام هستی خود را به پای جانان ریخت
گذشت از سر و چشم و تن، نه تنها دست
خدا گواست که بر پای دوست میافکند
اگر به پیکر مجروح داشت، صدها دست
به یاری پسر فاطمه، گذشت از جان
جدا شد از بدنش در حضور زهرا، دست
سخن ز آب مگو ای سکینه! رو به حرم
که اوفتاده به یک جا تن و به یک جا دست
دو دست خویش به راه عزیز زهرا داد
به شوق آنکه بگیرد ز خلق، فردا دست
رسد به خاک پی بندگی حق، تا رو
شود بلند به درگاه کبریا، تا دست
سلام خالق منان، سلام «خیر الناس»
سلام شاه شهیدان، به حضرت عباس
باسلام چرا شعرهای مولودی را در وبلاگ نمی گذارید متشکرم