شب گذشته فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» با حضور سید روحالله حجازی کارگردان فیلم، محمد تقی فهیم و مسعود فراستی منتقدان سینما در برنامه «هفت» نقد و بررسی شد.
زندگی خصوصی آقا و خانم میم؛ داستان زندگی مشترک محسن و همسرش را روایت میکند. محسن که فرد بلند پروازی است به واسطه شرایط کاری جدیدش تصمیم به تغییر رفتار و سبک زندگی با همسرش میگیرد. یکی از نکات فیلم حضور ابراهیم حاتمی کیا در نقش رئیس محسن است که به عنوان بازیگر در این فیلم ظاهر شده است. روح الله حجازی پیش از این فیلمهای متعدد کوتاه، ویدیویی، تلویزیونی و فیلم بلند سینمایی «در میان ابرها» را کارگردانی کرده بود. او با دومین فیلم خود که روی پرده سینماها است در جشنواره سیام فیلم فجر توانست نظر گروهی از منتقدان سینمایی و مردم را جلب کند.
محمد تقی فهیم در ابتدای بحث به فضای سینمای سالهای اخیر اشارهای کرد و گفت: یکی از معضلات اساسی که باعث شده در سالهای اخیر شاهد فیلمهای دل چسب نباشیم تحلیلی است که از جانب نظریه پردازان سینما به شکل آکادمیک و یا در قالب تئوریک این بحث را مطرح کردهاند و بعضی از سینماگران آگاهانه و ناآگاهانه به سمت این تحلیل رفتند که یک نگاه و نگره فاقد پژوهش و تحقیق نسبت به طبقه متوسط جامعه ما وجود دارد.
او با بیان اینکه پس از انقلاب اسلامی و پس از جنگ و دوران سازندگی طبقه توسط جامعهٔ ما گسترش پیدا کرده است، ادامه داد: الزاماً بیمفهوم نیست که دسته بالای این فرهنگ دستخوش تغییرات بنیادی شده است. بنابراین واقعیت بر این اساس در غرب میگذرد در دوران استودیوها، پس از جنگ جهانی دوم جهانی در غرب و بعد هالیوود در دهه پنجاه و شصت و حتی تا نزدیک دهه هفتاد بحران سینما غرب و هالیوود را میگیرد، استودیوها به فکر چارهجویی میافتند که چه کار کنند تا سینما را نجات دهند و مهمترین بحثی که به آن میرسند تا در سینمای غرب جاری شود، بحث قلقلک جنسی است، این را تئوریزه کرده و گسترش میدهند و منتشر میکنند.
فهیم در ادامه سخنانش خاطرنشان کرد: این قلقلک جنسی دستمایه اصلی سینمای غرب حتی هالیوود برای کشاندن طبقه متوسط به سینما میشود. الان متأسفانه این تحلیل بدون ریشه و اساس و درک نسبت به طبقه متوسط ایران در سینمای ایران طی چند سال اخیر گسترده شده و فیلم سازان این قلقلک جنسی را اصلیترین دستمایهٔ خودشان برای ساختن و پرداختن ِ درامها قرار دادند.
وی با تأکید بر اینکه فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم اگرچه همچنان در بحث رمانتیکش از این سیطره نگاه مایه میگیرد، اظهار داشت: خوشبختانه در بحث اجرا از این مضمون فاصله گرفته است و در انطباق با جامعه ایران سعی کرده است که منطبق با بخشی از طبقه متوسط باشد که تازه دارد خود را بالا میکشد. لذا قصه رمانیتک اما در جهت تکریم خانواده ایرانی با نقد جریان مدرنیته به نفع سنت، این را بسط میدهد و در درام خودش پیش میبرد.
فهیم اضافه کرد: آقای حجازی تا آنجا که بضاعت فیلم اجازه داده از فرمی استفاده کرده است که توانسته این مضمون را به نفع دغدغههای جامعه ایران پیش ببرد. در این فیلم آقای حجازی قصه کم میآورد اما به مفهومی که بقیه فیلمها در سینمای ایران اضافه دارند که اگر بخشی از فیلم را دور بریزی اتفاقی برای فیلم نمیافتد، نیست.
مسعود فراستی منتقد سینما، در ادامه بحث گفت: غرب بخصوص سینمای هالیوود از اواخر دهه ۷۰، معذب بودنی که در فیلمهای کلاسیک میدیدیم که خیلی از چیزها ممنوع بود و روابط جنسی حدش نگه داشته شده بود؛ از اواخر دهه ۷۰ سکس و خشونت شدید و تکنولوژیک شد. تفکر و تخیل تکنولوژیک آنجا را به این وضعیت رساند که سکس و خشونت دو بال اساسی جاذبه سینما شدند. بچههای ما در ایران تحت تأثیر موضوعاتی که در ۲۰سال اخیر به خصوص اروپا و آمریکا را گرفته بدون اینکه این را با جامعه ما وفق بدهند؛ کپی بدی کردند. کپیهایی که آنجا معنی دارد اما اینجا بیمعنی است. مثلاً بحث خیانت که تم بزرگ سینمای آمریکا و اروپا در بیست سال اخیر است؛ آنجا با آنجامعه آمریکا خیانت مورد لعن و شماتت قرار میگیرد ما با فیلمهایی مواجه هستیم که خیانت را آسیبشناسی میکند و از اول زنی که خیانت کرده در بستر مرگ است و فاجعه به وجود میآید.
او در ادامهٔ اظهاراتش عنوان کرد: ما وقتی بر این روال میافتیم که این فیلمها را ببینیم با طبقه متوسط شهری ِ به اصطلاح مدرن شده که مدرن هم نیست و از مدرن بودن فقط بیبند و باری را یاد گرفته است، ارتباط با این موارد باعث میشود تم خیانت از وضعیتی که در غرب وجود دارد خارج شده و گاهاً سمپاتیک شود و بدی خیانت و وضعیت ِ موجود ریخته شده و عادیسازی شود.
فراستی با تأکید بر اینکه فیلم روح الله حجازی به این دام که تم خیانت را در پیش بگیرد و اینطور رفتار کند، نمیافتد، گفت: مشکلی در فیلم وجود دارد؛ ما با مرد نیمه امروزی و به اصطلاح مدرن و یک زن به اصطلاح سنتی طرف هستیم، چون بعد از اینکه زنش را تشویق میکند که امروزی شود خودش گرایش حسادت سنتی و بدگمانی سنتی در رفتار پیدا میکند که ربطی به اخلاق مدرنی که ادعایش را دارد، ندارد. تضاد زن شبه سنتی و مرد نیمه مدرن تضاد خوبی است. این میتواند درام به وجود آورد و قصه را جلو ببرد و حتی آسیبشناسی کند.
وی افزود: فیلمنامه روی این تضاد کم کار کرده است. این تضاد از اینکه مرد به همسرش بگوید چه بپوش و نپوش و اعتماد به نفس او را خدشه دار کند باید وسیعتر میشد و به بحران میرسید که به بحران نمیرساند. تا نزدیکی بحران میآید اما با آن مواجه نمیشویم، چرا چون باور پذیر و به نوعی آنالیز وضعیت هم باشد که اگر با چنین ویژگی در اطرافمان رو به رو شدیم؛ نگاهمان را چطور عمیقتر کنیم. ذات فیلم این بحران را در درونش دارد اما فیلم نامهنویس این بحران را جلو نمیبرد.
فهیم در ادامه اظهارات فراستی چنین گفت: در بخش موضوع معتقدم موضوع ملتهب است. وقتی وارد ساختار میشویم یعنی آمده به فرم تبدیل شده است. فیلم در این حالت خیلی ساده جلو میرود و برای مراحل فیلم نمیتواند اطفاء خوبی در نظر بگیرد. اگر در فیلمها تا سکانس پایانی نتوانیم شدت اطفاء را بالا ببریم و تا به جایی نرسد که تأثیر لازم را بر بیننده داشته باشد ناچار میشویم که جزئیاتی را به کار بگیریم اما به اطفائی تبدیل نکنیم که بحران را شدید کند.
فراستی در واکنش به سخنان فهیم عنوان کرد: به نظر من این مشکل از جانب کارگردان نیست، مشکل از فیلمنامه است. اتفاقات در دایره بسته عمل میشود. مرد به همسرش گیر میدهد که اینطور رفتار کن و این مدل لباس بپوش و این روند دائماً تکرار میشود و با حلقههای بعدی رو به رو نیستیم، آنقدر که دیالوگهای فرخنژاد در اواخر نیمه اول آزار دهنده میشود. در شخصیتپردازی، فضا و در ایجاد التهابی که باید به بحران تبدیل شود، چیز جدیدی دیده نمیشود، این مشکل فیلمنامه است.
حجازی در پاسخ به صحبتهای منتقدان، مدعی شد: شما با قواعدی کلاسیک، در حال تحلیل فیلمنامه اثر هستید. در صورتی که ساختار مد نظر من و آقای طالب آبادی اینگونه نبود. ما قواعد کلاسیک را تا حدودی رعایت کردیم این قصه از جنس خودش، عطف دارد. اما به آن شکلی که شما میگویید اصلاً دنبالش نبودیم. برای ما قصهگویی آن مدل که کنش و واکنش را طراحی کنیم، راحت بود اما دنبال یک تجربه دیگری بودیم. وقتی ما سراغ جزئیات زندگی میآییم و روی لحظات آشنایی برای مخاطب دست میگذاریم که همذات پنداری هم با واکنش مخاطبین اتفاق افتاده است؛ این برای خودمان جذابتر بود اینکه ببینیم میشود کمتر قصه گفت؟ من فکر میکنم الان مخاطب بسیاری از قصهها را میداند و در تعلیقی که ایجاد میشود انتهایش آن چیز که تو طراحی کردی اتفاق نمیافتاد. ما میخواستیم بدانیم آیا میشود با امکانات کمتری قصه گفت و مخاطب را نگه داشت؟ و بعد به سراغش آمدیم و این تجربه را انتخاب کردیم.
در ادامه بحث نوبت به علی طالب آبادی نویسنده فیلمنامه میرسد که با تماس تلفنی در بحث شرکت کرده و در واکنش به اظهارات منتقدین گفت: هر داستانی در واقع شیوه روایت خود را دارد؛ از اول قرار نبود ما سراغ درامی برویم که هر چقدر که پیش میرود پیچیدهتر شده و بحراناش بیشتر شود. مبنای ما درامی بود که به نوعی نمود اتفاقیست که در جامعهٔ ایرانی میافتد و ممکن است مشکلاتی در آن باشد به هر حال این بیان و زبانی است که ما سعی میکنیم از آن ِخودمان باشد اگر نقطه ضعفی دارد به خاطر جدید بودن و کم تجربگی در این موضوع است.
فراستی تصریح کرد: اگر ما رویدادهای مختلفی برای بحث بین دو نگاه زن و شوهر ایجاد نکنیم و فقط بدون رویداد جلو رفته و تنش را روی جزئیات بالا برده و نگه داریم، قصه خطرناک میشود. در فیلم، یک سری اطلاع به تماشاگر داده میشود اما ناقص و نیمهکاره. مثلاً اینکه آزمایش حاملگی چرا از مرد پنهان میشود؟ تلفنهای مشکوکی که به مرد میشود عکسهای توی لپتاپ و… اینها همه در حد طرح کوچک مساله است که میخواهد تنش را نگه دارد در حالیکه اطلاعات از تماشاگر دریغ میشود. تماشاگر کشش ندارد. اینکه عمق بحران چقدر است و یا چیزی مخفی است را نمیدانیم. در صورتی که اگر اطلاعات کامل داده میشد و ضمن آن تعلیق انجام میگرفت، تماشاگر منتظر میماند که ببیند اینها چه برخوردی دارند و خودش چه برخوردی دارد. این اختلافی است که از سینمای کلاسیک تا مدرن و حتی پست مدرن فیلم سازان صاحب نگاه و فرم دار، روی عنصر «چگونه» کار میکنند اما الان بسیاری روی «چه» متوقف میمانند.
او با بیان اینکه در بحث دریغ کردن اطلاعات به شخصیتپردازی هم لطمه میخورد؛ خاطر نشان کرد: بعد از پنج دقیقه اول، تا آخر فیلم موردی جدی از زن دیده نشده و زن شناخته نمیشود. یک تیپ سنتی ساخته شده که انتهای فیلم لباسش را تغییر میدهد اما چیز زیادی نفهمیده و داخل شخصیتپردازی نمیرویم در صورتی که فیلم شخصیت پردازانه است.
حجازی در واکنش به سخنان فراستی گفت: من قبول ندارم. تلاشی که ما در شخصیت پردازیها کردیم، به اندازه خودش اتفاق افتاده است. اینکه شما میگویید در یک سوم انتهایی تغییر اتفاق میافتد اینطور نیست. در دقیقهٔ ۳۵ است که تغییر رخ میدهد و عطف اول ما همان است. عطف دوم هم مهمانی گوهریان است که قصه به سمت دیگری میرود. درمورد اینکه میگویید از نظر شخصیتپردازی چیزی به مخاطب نمیدهد، فکر نمیکنم اینطور باشد چون هر بار یک اتفاق جدیدی میافتد. ما سعی کردیم قواعدی داشته باشیم که بخشی از آن هم به حوزه اجرا برمیگردد که بازیگران خیلی خوب اجرا کردند.
فهیم در راستای صحبتهای حجازی ادامه داد: من دوبار فیلم را دیدهام و هر دو مرتبه برای بعضی از مسائلش افسوس زیادی خوردم. نگاهی پشت فیلم وجود دارد که بسیار دقیق و خوب است و اجزای سینمایی را خوب میشناسد ولی آن چیزی که من را به افسوس واداشت این بود که فیلم به نوعی مجزا از جامعه خودش است. ما اینجا با سینمایی رو به رو هستیم که سینما بسیار مِدیوم بیرحمی است و اگر به این نکته توجه نکنیم در بحث هدفگذاری ِمخاطب به مشکل برمیخوریم که غالباً سینمای ایران با آن رو به رو است.
او با تأکید بر اینکه فیلم کم اشکال است، تصریح کرد: فیلم در جایی اتفاق میافتد که آدم نمیتواند وارد فضایش بشود. به نظر من در شخصیتپردازی مشکل کمتری وجود دارد. در بحث بازیها اشکال بیشتری داریم که از نیمههای فیلم به وجود میآید. از آنجا که بحران شکل گرفته و از ظاهر سنتی به مدرنیته منتقل میشویم بازی مهتاب کرامتی به نظر من رها شده است و قضیه شخصیتپردازی که آقای فراستی هم گفت از همین جاست که بازی کنترل نشده است. آن چیزی که به فیلم آسیب رسانده این است که قصه را رها کردیم و شناسنامهای برای فیلم نداریم. آدمهایی را آوردیم که شناسنامه خوبی ندارند و اگر قرار است پنج سال آینده فیلم را دیده و امروز جامعه ایران را از طریق این فیلم بررسی کنیم نمیتوانیم خوب متوجه شویم اینها متعلق به کجا هستند. از ناکجا آبادی دو نفر را به کلان شهری آوردهایم، کسی که میخواهد ارتقاء شغلی پیدا کند و از همسرش نیز در این راستا استفادهٔ ابزاری میکند.
حجازی در واکنش به اظهارات فهیم عنوان کرد: خیلی از فیلمهای سینمای ما ناکجاآبادی است. این افراد در این فیلم، از یک ناکجا آبادی میآیند و در یک ترافیکی گیر میکنند و سپس یک مسکن موقتی برایشان فراهم میشود. اینها همهاش حساب شده بوده است و سعی کردیم که با جامعه امروزی ما تطابق داشته باشد. در مرحلهٔ گذر از سنت به مدرنیته است که الان وسط ِ این جریان قرار داریم و این فیلم با همه ضعفهایش در آینده، قدرتِ مورد استناد قرار گرفتن را دارد.
فراستی بحث را به روی بازیگر مرد سوق داد و خطاب به حجازی تأکید کرد: کار شخصیت مرد را نمیبینم. آن چیز را که تو میخواهی یعنی مشکل عدم ورود به مدرنیته و خالی شدن از سنت، در این مرحله قرار داری. در مرحله گذار به مدرنیته نیستی. این تضاد و این معلق بودن با نشان دادن کار مرد، شناسنامه بیرونی هم پیدا میکرد. فیلم تاریخ سینمایی خوب که تعین زمانی و مکانی نداشته باشد، قابل شناسایی نیست. تعین است که بحث را میتواند باز کند. هرچقدر اثر، فضا و شخصیتها تعین داشته باشد، اثر بهتر است.
او با بیان اینکه فیلم به دام آلودگی روشنفکری نمیافتد، اضافه کرد: نکته دیگر به نظر من حاتمیکیا است. هم نقشاش به اندازه و هم بازیاش خیلی خوب است. نقشاش را کامل در آورده که تلنگری برای فیلم باشد. اما مهتاب کرامتی برای این اثر مناسب نیست، رابطهاش با فرزند سنتی نیست و بچه اضافه است. اصلاً بچه در دل اثر جای نمیگیرد فقط تنشی تحمیلی است که به بعضی نقاط میخواهد وارد شود و نکته دیگر اینکه دوربین روی دست در بسیاری از صحنهها نامطلوب است.
فراستی با تأکید بر اینکه سکانس ما قبل پایان فیلم، کمی بیخودی نمادین میشود، گفت: این پلان خوب است اما المانهای آب و عروسک، از لحن فیلم بیرون میزند. بخش پایانی که پشت چراغ ماندهاند و زن از ماشین بیرون میرود و مرد و کودک به دنبال آن… این ابهام، ابهامیاست که به ما کمک نمیکند فقط بحران اضافه بر اثر را تحمیل میکند. در مجموع فیلم اصلاً بعنوان دومین فیلم، بد نیست؛ دقت کارگردانی و وسواسی که در آن است، کنترل بازیها چیزی است که من میتوانم از آن دفاع کنم.
فهیم در ادامه بحث افزود: فیلم آقای حجازی در سینمای الان ما با رویکرد به خانواده میتواند فیلم قابل دفاعی باشد هر فیلمی همه سکانسهایش در یاد آدمها نمیماند اما در فیلم آقای حجازی مانند بعضی از کارگردانهای بزرگ دنیا، بعضی از نماهایش در ذهن ما ماندگار شد و از چنین نمایی برخوردار بود که در آینده هم در ذهن ما باقی بماند.
او در توصیف نقش ابراهیم حاتمیکیا عنوان کرد: حاتمی کیا نقش کسی را بازی کرده که درام بر او استوار است. اوست که باید بحران را تشدید کرده و آن را دامن بزند. برای این کار به حرکتها و رفتار و کنشهایی نیاز بود که ما از طریق آن عمل کنیم. به نظر من در این مثلثی که از سه نقش داریم حاتمیکیا نمیتواند این بحران را تشدید کرده و ایهام لازم را ایجاد کند و این به بازیگر برمیگردد. در صورتی که دقیقاً مهتاب کرامتی؛ در یک سوم ابتدایی ِ فیلم از پس آن برآمده و دوگانگی و عدم اعتماد به نفس را خوب ترسیم کرده است اما از آنجا که میخواهد وارد فضای مدرنیته شود کار به مشکل میخورد.
طالب آبادی در واکنش به موارد گفته شده، خاطر نشان کرد: امروز در جامعه ما اتفاقاتی میافتد که تدریجاً به رسم و سنت تبدیل شده و فرهنگ مخفیانهای در ایران اتفاق میافتد. ما هم بر آن هستیم که به سمت آن حرکت کرده و آن را به مخاطب بشناسانیم. این فیلم آینهای گرفته است به بخشی از طبقه متوسط که میتواند بحرانی را به وجود آورد و دامنگیر فرودستان آن طبقه هم بشود. برای بیان ِ ایرانیزه کردن این حرف، اگر کوتاهی بوده باید ببخشند اما همانطور که این نوع نگاه میتواند نگاه جدیدی باشد، شیوه روایت هم باید به همان سمت برود.
این بحث در حالی پایان گرفت که فراستی در انتهای صحبتهایش چنین گفت: مشکلی که آقای فهیم با حاتمیکیا دارد مشکل فیلم نامه است؛ مشکل بازی نیست. این در نوشته و اجرا مشخص است. این خانواده آماده است که با آسیبی بهم بریزد. اینجاست که میگویم باید بیشتر باز میشد.
Sorry. No data so far.