تریبون مستضعفین- عباس کوچک سبکبار
آخرین ساخته فریدون جیرانی در حالی اکران می شود که چندی است فضای سینمای ایران به دلیل تمایل شدید فیلم سازان به ساخت آنچه تا کنون خط قرمز نا نوشته به شمار می رفت ملتهب است. خط قرمز نا نوشته از آن جهت که مراجع ذی صلاح سینمایی نمی توانند مصادیق رعایت قانون و قانون شکنی را در این گونه موضوعات به دقت مشخض کنند.
اما فارغ از مباحث پیچیده و بعضا ناکارآمد قانونی، فیلم من مادر هستم با نشان دادن بی پرده بسیاری از صحنه های نا پسند از نظر اخلاقی در لایه های بیرونی، به ادعای سازندگان و برخی منتقدین موافق فیلم از جمله مسعود فراستی ، در لایه های درونی به تقبیح آنچه جیرانی از آن سبک زندگی وارداتی نام برده می پردازد.
این امر پیچیدگی نقد و تحلیل چنین اثری را بیشتر می کند، از سویی باید به این امر پرداخته شود که آیا فیلم واقعا آنگونه که سازندگان مدعی هستند بر علیه بی بندو باری و سبک زندگی غربی است یا اینکه تنها به تقبیح یک عمل در چارچوب اخلاق سکولار میپردازد. همچنین با درست در نظر گرفتن ادعای سازندگان آیا به تصویر کشیدن فساد به منظور تقبیح آن مجاز است یا خیر؟
درباره جواز نشان دادن فساد با نیت خیر نیاز به تخصص همزمان در علوم اسلامی و رسانه است که نویسنده خود را قادر به نظر دادن در این زمینه نمی داند. اما با توجه به برخی قراین می توان گفت که در جواز چنین عملی تردید است.
اما در مورد اول در دو محور می توان به فیلم پرداخت محور اول فساد و بی بند و باری و موضع فیلم در این باره – نه سازندگان فیلم، زیرا کسی فیلم را همراه با سازندگانش نمیبیند – و دیگری پرداختن به مسئله بحث برانگیر قصاص است که این روزها با اکران برخی فیلم ها بیش از پیش حساس شده است.
سیمین زن جوانی است که به دلیل باردار شدن از رابطه نامشروع خود با نادر (قرار گیری نام نادر و سیمین در کنار هم بی اختیار فیلم «جدایی نادر از سیمین را یاد آوری میکند، هر چند شاید هیچ ارتباطی وجود نداشته باشد.) مجبور به سقط جنینی میشود که به ناباروری وی می انجامد، پس از سالها دختر نادر در حالی که مست است با شوهر این زن رابطه نا مشروع برقرار می کند و پس از اقدام ناموفق به خودکشی شوهر سیمین را میکشد. سیمین این موقعیت را می یابد که با قصاص کردن دختر نادر از وی انتقام بگیرد و این انتقام باعث آشفتگی روانی وی میشود.
کدام اخلاقیات؟
سازندگان فیلم تمام آنچه را رخ میدهد ناشی از بیبند و باری و عدم پایبندی به اخلاقیات میدانند و مدعی هستند که فیلم در مقام نکوهش چنین رفتاری بر میآید. اما باید پرسید چگونه؟ فیلم با نشان دادن بیبند و باری و فساد و چند صغری کبری در یک نتیجهگیری منطقی سعی دارد با نشان دادن نتایج چنین رفتارهایی، مخاطب را از این امور نهی کند و به همین دلیل سازندگان، «من مادر هستم» را فیلمی اخلاقی میدانند. اما تعریف عمل اخلاقی چیست؟ آیا هر عملی که از ترس نتیجه بد آن انجام نشود عمل اخلاقی نامیده میشود؟ آیا اگر رخدادن نتیجه نامطلوب منتفی گردد این عمل اخلاقی محسوب میشود؟ و یا اخلاق چیزی فراتر از دودوتا چهارتای عادی است و هنگامی معنا مییابد که فرد با وجود نفع مادی و ظاهری از انجام عملی که غیر اخلاقی تلقی میشود خود داری میکند؟ این شیوه برخورد با مسائل اخلاقی ناشی از تعریفی کارکردگرا و پوزیتیویستی از اخلاق است.
حتی اگر با دیدگاه فیلمساز به ماجرا بنگریم و اگر مقدمات و نتیجهای را هم که فیلم در کنار هم قرار میدهد در نظر بگیریم باز هم در فیلم هیچگاه بیبند و باری رابطه نامشروع مورد نکوهش قرار نمیگیرد و فیلم نمی گوید رابطه نامشروع نداشته باش، بلکه می گوید اگر داشتی از بارداری جلوگیری کن! و تمام آنچه ملودرام من مادر هستم را تشکیل میدهد باردار شدن سیمین از رابطه نامشروعش با نادر است که اگر از روشهای جلوگیری از بارداری استفاده میشد نه بارداری درکار بود، نه سقطی رخ میداد، نه سیمین نابارور میشد و نه در آخر دختر نادر را قصاص میکرد، و همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشد! علاوه بر این شروط بسیار دیگری نیز در فیلم برای چنین رخدادهای زنجیره واری نیز گذارده میشود که در صورت نبود هر کدام از آنها به نتیجه اخلاقی مورد نظر فیلمساز نخواهیم رسید. و اخلاقیات فیلم به همین راحتی وجاهت خود را از دست میدهد.
پرداختن به فرهنگ قصاص
در مورد مسئله قصاص نیز دو جنبه مطرح است، اول جنبه قانونی است و آیا اینکه امکان انجام قصاص در مورد خاص فیلم وجود دارد یا خیر که به نظر می رسد در یادداشت های مختلف به اندازه کافی به آن رسیدگی شده باشد. اما آنچه در برخورد با قصاص در این فیلم اهمیت بیشتری دارد، پرداختن به فرهنگ قصاص یعنی کشتن کسی است که مرتکب جرمی مانند قتل شده است. فضایی که در «من مادر هستم» در مورد قصاص برای مخاطب ترسیم میشود به شدت احساسی است و بدون اینکه وی را وارد مصائب خانواده مقتول کند، همراه با خانواده قاتل تا قبل از اعدام میبرد، رابطه آخرین وداع مادر و دختر را به شیوهای ماهرانه نشان میدهد، پدری را که در این ماتم میشکند و به زانو در میآید به تصویر میکشد، وضعیت روحی محکوم به قصاص را نمایش میدهد و کاری میکند که قصاص در نظر تماشاچی هرچند «قانونی» اما ظالمانه جلوه کند.
فیلم مخاطب را به جایگاه قاضی میبرد
جالب این جاست که فیلم به کلی درباره «قانون قصاص» موضعی منفی میگیرد، در صحنههای دادگاه قاضی به هیچ وجه نمایش داده نمیشود و دوربین جای قاضی را میگیرد و کارگردان میگذارد تا مخاطب از دید قاضی به دادگاه بنگرد و خود را جای قاضی بگذارد، پدر و مادر آوا هم که هر دو وکیلاند به جای تبصره و قانون تنها ننه من غریبم بازی در میآورند، این دادگاه برای قاضی طراحی نشده است، این دادگاه برای مجاب کردن مخاطب به معصومیت آوا چیده شده است، تا آنجاکه قاضی (که همان مخاطب فیلم است) هم با لحنی ناراحت و همدرد با خانواده قاتل از سیمین درخواست گذشت میکند و هنگامی که وی نمی پذیرد با عدم رضایت و بنا به «قانون» حکم به «قصاص» میدهد و «قانون قصاص» ابزاری میشود در خدمت کینه جویی سیمین از نادر.
مخالفت هایی که فیلم را پر فروش میکند
با تمام آنچه گفته شد فیلم خالی اشکالهای ساختاری نیست. از اشکالات عمده موجود در فیلم میتوان به منطق روایی فیلم اشاره کرد که با اینکه داستان از زبان سیمین برای روانشناس در حال بازگو شدن است، اما فیلم از دید وی روایت نمی شود و روایتی کاملا آزاد از قید بازگو کننده را دارد. دومین مشکل ساختاری عمده در فیلم ناشی از فلش بکی بسیار طولانی است که مخاطب را کاملا از روایت اکنون سیمین دور میکند و باعث میشود تا نیمه های فیلم افت شدیدی در روایت فیلم مشاهده شود.
به هر حال این فیلم با توجه به موضوعی ضعیف و اجرایی متوسط، انتظار میرفت بدون وجود حاشیههای موجود فروش چندانی نداشته باشد که به برکت این حاشیه ها گیشه این فیلم رونق یافت.
توبه نادر شاید ظاهری مقدس گونه داشته باشد ولی تاثیر بلند مدت در مخاطب کاملا بر عکس است.یعنی هر غلطی میشود کرد که در آخر عمر اگر تو این گناهها خیلی افراط کردیم شاید جزای دنیوی ببینیم.گویا جزا اخروی و قبح ذاتی این گناهها هم اهمیتی ندارد. لذا میشود گفت توبه منافقانه و شیطانیست. چون با دو قطره اشک ریختن توبه حاصل نمیشود.روش جدید در فیلمهای غرب برای به فساد کشیدن معتقد تر هاست.