زهرا مینائی- اگر بخواهیم هگلی فکر کنیم، بر اساس اصل دیالکتیک، آنچه اندیشه را میسازد از مبارزۀ تز و آنتیتز ایجاد میشود. اندیشهای که سنتز نام دارد. همیشه تزی وجود دارد که در درون خود آنتیتزش را دارد. از آمیختگی تز و آنتیتز، اندیشهای جدید ظهور میکند که سنتز است. البته هر سنتزی، یک تز است که باز در درون خود، آنتیتز دارد و این دور ادامه پیدا میکند و اینگونه اندیشه بالنده میشود.
در واقع با دیالکتیک است که میتوان فضایی پویا در علم ایجاد کرد. و کرسیهای آزاد اندیشی، زمینهای است برای ایجاد این دیالکتیک در فضای آکادمیک کشور. با دیالکتیک، عقاید متفاوت با هم درگیر میشود و از دل این عقاید، سنتزی میروید که موجب پیشبرد علم میشود. فقط با گفتگو میان نظریات است که میتوان به نظریات علمی جدید دست یافت. اندیشه در ذات خود، حرکتی پویا است. آنگاه که در جایی متوقف شود، دیگر اندیشه نیست. کرسیهای آزاداندیشی زمینهای است برای بروز این حرکت. اندیشهای که مدتی است در دانشگاهها و در کتابهای ترجمهای و در اتاق اساتید، به گِل نشسته است؛ میخواهد فضایی داشته باشد برای تنفس، پر بکشد و داخل جامعه برود. به سمت و سویی برود که نیاز کشور است و اینگونه برانگیزد و ببالد.
اما چیزی که به نظر میرسد تاکنون بدست نیامده است، این تحرک و جنبش است. کرسیهای آزاداندیشی، اگر در دانشکدهای یا دانشگاهی هم برگزار شده، چندان فضای علمی آن دانشکده یا دانشگاه را تحت تاثیر قرار نداده و تغییر چندانی ایجاد نکرده است. به نظر میرسد یکی از دلایل این مسئله، نوع برگزاری این جلسات است. جلساتی که در بسیاری از آنها، اساتید مسائلی را مطرح میکنند که پیش از آن نیز با استاد دیگر مطرح کردهاند. این بار اما رو در رو؛ جلوی هم مینشینند و از این مسائل حرف میزنند. البته مطرح شدن این مسائل علمی، در عرصۀ عمومی فواید بسیاری دارد. باید برای خارج شدن این مسائل از کنج اتاقها و مقالههای پرطمطراق کوشید. اما این برای ایجاد سنتز در علم کافی نیست.
به نظر میرسد آنچه کرسیهای آزاداندیشی نیاز دارد، آقای سقراط است. سقراط باید از اعماق تاریخ بیاید و مجری این جلسات باشد. تا وقتیکه مسائل علمی در سطح روبنا مطرح شود، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. تا وقتیکه اساتید و دانشجویان، نخواهند به قول پدیدارشناسها خود را در پرانتز قرار دهند؛ چیزی تغییر نمیکند. افراد باید سعی کنند بشنوند؛ یا بهتر بگویم گوش دهند. پس اولین شرط برگزاری این جلسات، توانایی گوش کردن به حرف مقابل است. شرط دوم توان تغییر عقیده است. اگر طرف مقابل حرفی زد که منطقی به نظر رسید، فرد باید بدون تعصب نسبت به عقیدۀ خود، آن حرف را پذیرفته و تغییر عقیده دهد. سقراط پیشنهاد دیگری نیز برای بحث دارد. او بر تعریف مفاهیم تاکید میکند. بسیاری از اوقات، اختلاف در تعریف مفاهیم است که منجر میشود به اینکه افراد به جدل با یکدیگر برخیزند. گاهی اوقات دو طرف یک نظر را در ذهن دارند اما به دلیل عدم تعریف مفاهیم، با یکدیگر مخالفت میورزند، حال آنکه هر دو خواهان گفتن یک چیز هستند. بنابراین با تعریف کردن مفاهیم و رسیدن به یک تعریف بینالاذهانی، میتوان از این سوء تفاهمات جلوگیری کرد و بحث مفیدتری داشت.
مسئلۀ دیگری که به نظر بسیار مهم میرسد، دست برداشتن از بحث کردن دربارۀ مسائل رویهای یک علم است. تا زمانی که به عمق یک علم نرویم، نمیتوانیم مسائل آن علم را رفع کنیم. بنابراین باید از روبنا به سمت زیربنا برویم. در بحثهای علمی نباید دربارۀ نظریات مطرح در یک علم صحبت کرد، بلکه باید پیشفرضهای این نظریات را پیدا کرد. تا دربارۀ پیشفرضهای یک علم سخنی گفته نشود، بحث کردن درباۀ علم فایدهای ندارد. آنچه میتواند در یک علم بحث ایجاد کند، پرداختن به مبانی فلسفی آن علم است. لازم است متخصصین، این پیشفرضها را بشناسند و با شناختی دقیق از این پیشفرضها، وارد مباحثه شوند. در این صورت است که بحث، بحثی سقراطی خواهد شد.
بنابراین شروط لازم برای مباحثه در کرسیهای آزاداندیشی اول مهارت گوش کردن است، دوم مهارت تغییر عقیده، سوم تعریف مفاهیم آن علم و چهارم بحث دربارۀ لایههای عمیقتر علم و بازگشت به پیشفرضهای فلسفی نظریات آن علم. اینگونه سنتزی شکل میگیرد که میتواند اولین چرخش چرخ علم در دانشگاههای ایران باشد.
* کارشناس ارشد فلسفۀ تعلیم و تربیت
Sorry. No data so far.