سه‌شنبه 25 دسامبر 12 | 13:32
در نشست نقد مستند «بابا آمد» مطرح شد:

حالا چرا اینقدر تلخ؟

جابر خرم‌نیا

واقعیت ماجرا تلخ است و باید هم تلخ نشان داده شود. الآن آرمیتا دارد به شهادت پدرش و مسئله مرگ خیلی کودکانه نگاه می‌کند. و کمی که بزرگ‌تر بشود و معنی هرگز ندیدن را بفهمد، مصیبت خانم پیرانی آن موقع شروع می‌شود


تریبون مستضعفین – جابر خرم‌نیا

قبل از اکران فیلم «بابا آمد» کارگردان این فیلم «سیامک مختاری» را دیدم و با او در مورد اثرش صحبت کردم. این فیلم آنقدر تاثیر گذار بود که بعد از اکران مورد تشویق تماشاگران قرار بگیرد…بلافاصله بعد از اکران فیلم جلسه نقدوبررسی شروع شد. و عوامل فیلم همراه همسرشهید رضایی نژاد در جایگاه قرارگرفتند. حضور همسر شهید داریوش رضایی نژاد باعث شد تا این جلسه بیش از آنکه جلسه نقدفنی فیلم باشد، به محتوا و پیام «بابا آمد» بپردازد.

دوباره به گریه افتادم

«در میان فیلم‌هایی که در مورد شهید رضایی نژاد ساخته شد، من دوتا مستند را خیلی دوست داشتم، یکی «آرمیتا مثل پری» و یکی هم کار آقای مختاری «بابا آمد». دلایلی که باعث شد این آثار را دوست داشته باشم، این بود که من با عوامل این کارها یک جورهایی با اثر زندگی کردیم. در مورد «بابا آمد» من می‌دیدم علاوه بر اینکه فکر و طراحی پشت کار بود، ولی ایده اولیه خیلی جالب تغییر کرد. این مستند آنقدر در من تاثیر گذاشت که باعث شد در روزهایی که آرام‌تر شده بودم، دوباره بارها گریه کنم». روایت خانم «شهره پیرانی» همسر شهید داریوش رضایی نژاد از تلاش بی وقفه عوامل فیلم بابا آمد، شنیدنی بود. خانم پیرانی تاکید داشت، آمدن گروه های فیلم سازی به شهر «آبدانان»، به خاطر محرومیت این منطقه کار سختی است. و گروه‌هایی که به زادگاه شهید رضایی نژاد آمدند تا تصویر برداری کنند به خاطر محرومیت منطقه و محدودیت‌هایی که وجود داشت دچار مشکل شدند. سیامک مختاری هم در آبدانان فیلم‌های زیادی گرفت ولی به خاطر برخی مشکلات نتوانست از آن‌ها استفاده کند. حالا در نهایت برای سیامک مختاری همین باید کافی باشد که همسر شهیدرضایی نژاد از کارشان راضی بود و به گفته خودش با اینکه با این اثر 4 ماه زندگی کرده است ولی باز از دیدن این کار خیلی لذت برده بود.

همسر شهید رضایی‌نژاد

 یک جایی در فیلم خانم پیرانی نکته ای را گفت که: «باید توجه کرد چطور می‌شود یک نفر در یک منطقه محروم رشد می‌کند و خودش را به جایی می‌رساند که برخی دولت‌ها و معاندان با اسلام برنامه ریزی می‌کنند که او را از بین ببرند تا به خیال خام آن‌ها دیگر نتواند به پیشرفت علمی این سرزمین کمک کند». ایده اولیه فیلم هم این بود. یعنی سیامک مختاری قصد داشت شبیه این پیام را منتقل کند که شهید رضایی نژاد چگونه از یک منطقه محروم رشد می‌کند و به درجه علمی بالایی می‌رسد که دشمنان تصمیم می‌گیرند او را به شهادت برسانند. اما پرداختن به همین موضوع سختی‌ها و مشقت‌های خاص خودش را داشت. سیامک مختاری به آبدانان رفت و با مردم این شهر صحبت کرد، از خانواده شهید تصویرگرفت و با آن‌ها همراه شد. اما مشکلاتی سر راه آن‌ها بود. بزرگ‌ترینش این بود که به خاطر مسائل امنیتی دسترسی به اهم مسایل علمی و نقش شهید داریوش رضایی نژاد در پیشرفت‌های هسته ای امکان پذیر نبود، یک مشکل جدی هم در موقع ساخت مستند پیش آمد: «مردم آبدانان به دلیل اینکه عموما به زبان محلی صحبت می‌کردند، وقتی می‌خواستند جلوی دوربین برای ما به فارسی حرفشان را بزنند، خیلی خشک و رسمی صحبت می‌کردند، و چون این نوع ادبیات هدف ما نبود ما را از ایده اولیه مان دور کرد». در نهایت بعد از اتمام کار تصویر برداری مستند، و با شروع تدوین کار، سیامک مختاری با اثری مواجه می‌شود که خیلی به ایده آل آن‌ها نزدیک نیست و این دو مشکل حسابی بر روی کار آن‌ها اثر گذاشته بود. در نهایت با بازبینی مجدد فیلم‌هایی که در مدت 4 ماه از خانواده شهید و شهر آبدانان تهیه کرده بودند، حس می‌کنند که می‌توانند موضوع فیلم را به زندگی آرمیتا و احساسات عاطفی او با مادرش تغییر دهند.

نشست فیلم بابا آمد

 حالا چرا اینقدر تلخ؟

«سیدجمال عودسیمین» که در ساخت این فیلم مستند سیامک مختاری را یاری داده است می‌گوید: «چون واقعیت ماجرا تلخ است و باید هم تلخ نشان داده شود. الآن آرمیتا دارد به شهادت پدرش و مسئله مرگ خیلی کودکانه نگاه می‌کند. و کمی که بزرگ‌تر بشود و معنی هرگز ندیدن را بفهمد، مصیبت خانم پیرانی آن موقع شروع می‌شود». همین حرف‌ها را همسرشهید رضایی نژاد هم تایید می‌کند. «ما یک وقتی از مسافرت آمدیم خانه، آرمیتا در خانه یک پرسفید پیدا کرد و گفت مامان بابا اینجا بوده و این پر مال بالهای باباست». او می‌گوید بنابر توصیه ای که به او شده نمی‌تواند ماهییت مرگ را برای آرمیتا توضیح دهد. «آرمیتا هنوز نمی‌تواند بین مرگ و شهادت تفکیک قائل شود».

سیامک مختاری

 تنها کسی که روی ۴ شهید هسته‌ای کار کرده‌ام

وقتی یکی از حاضران به پیام فیلم اعتراض می‌کند و علت اینکه روی شخصیت علمی و موفقیت‌های شهید رضایی نژاد کاری صورت نگرفته را می‌پرسد، سیامک مختاری دوباره موضوع تغییر ایده‌شان را مطرح می‌کند: «من می‌توانم بگویم که تنها کسی هستم که روی هر چهار شهید هسته ای کار کردم. در مورد شهید رضایی نژاد هم مانند باقی شهدا ما یک سناریوی کامل داشتیم و روی آن خیلی فکر کرده بودیم که دقیقا می‌خواهیم چه کاری را انجام دهیم». و دوباره هر دوکار گردان اثر تاکید می‌کنند که خیلی از نکات علمی مربوط به شهید رضایی نژاد به خاطر مسایل امنیتی قابل دسترسی نیست. اما وقتی یکی از مخاطبان نسبت به مشهور شدن آرمیتا در این سن کم و جلوی دوربین رفتن او اظهار نگرانی می‌کند، همسر شهید می‌پذیرد که این معروف شدن در سن کم برای دخترش آسیب در پی دارد: «این موضوع کمی از کنترل من خارج شد، اما تصمیم گرفتم که از این به بعد مراقبت بیشتری داشته باشم و تا حدی هم موفق شدم که آرمیتا از جریان و روند معمول زندگی خودش دور نشود. من دوست نداشتم که داریوش در سایه آرمیتا قرار بگیرد». خانم پیرانی معتقد بود که پرداختن به درجه علمی همسرش به دلیل محدودیت‌های امنیتی امکان پذیر نیست و خود او هم معترض است به اینکه چرا به همسر وی کمتر پرداخته می‌شود. خانواده شهید نمی‌خواهند که آرمیتا وقتی بزرگ‌تر شد خود را تافته جدا بافته بداند، هر چند خانم پیرانی معتقد است اتفاقی که برای آرمیتا افتاد و پدرش جلوی چشمان او به شهادت رسید، او را تافته جدا بافته کرده؛ و آرمیتا به همین خاطر که شهادت پدر را جلوی چشمان خود دید بسیار مظلوم است. «البته اتفاقاتی که افتاد و آرمیتا زیاد جلوی دوربین رفت و در جاهای زیادی حضور پیدا کرد کمی از کنترل من خارج شد، اما بخشی از این موضوع به قابلیت‌های خود آرمیتا بر می‌گردد». آنها می‌خواستند دخترشان را با یک رویکرد هنری تربیت کنند، «ولی اتفاقی افتاد که  زندگی آرمیتا را تغییر داد، جهانبینی آرمیتا را تغییر داد. او به خاطر اینکه پدرش جلوی چشمانش شهید شد مظلوم است». آرمیتا همچنان در مورد مسائلی که به خصوص به پدرش مربوط می‌شود کنجکاو است و خیلی اصرار داشت که اکران فیلم را تماشا کند، اما مادرش این اجازه را به او نداد.

آرمیتا رضایی‌نژاد

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.