«مهدیزمانپورکیاسری» کارگردان فیلم «سیسالزندگیدرصدبند»، همان کسی است که پیش از این کارهای فوقالعادهای همچون فیلم زیبای «مشتی اسماعیل» را از او سراغ داشتیم. او کیاسر را منطقه استحفاظیه خودش برای فیلمسازی میداند.اما این نکته که در جشنواره امسال، فیلم کیاسری با توجه به تجربه مشتیاسماعیل خیلی دور از انتظار ظاهر شد، باعث شد که جلسه نقد و بررسی فیلمش متفاوت از باقی جلسات باشد.
این وظیفه من است
«شکی نیست که به منطقهی خودم احساسات خاصی دارم. کار مستند یعنی ثبتوضبط وقایع و حقیقت. و وظیفه من این است که واقیتها و اتفاقات زیبا و تاثیرگذار منطقهام را نشان بدهم». کارگردان فیلم سیسالزندگیدرصدبند به تصویر کشیدن این کار زیبای آقای علیرضاکلانتری را وظیفه خود میداند تا آن را ماندگار نماید. موضوع این فیلم بنابر گفته خود کیاسری، نه بحث دعای جوشنکبیر که پرداختن به شخصیتفردی «علیرضا کلانتری» است. یعنی ایجاد این پرسش در ذهن بیننده که«چطور می شود یک شخص، با تشویقی که در کودکی میشود اینقدر با قرآن انس میگیرد، جذب معنویات میشود و سپس سیسال از عمر خودش را وقت میگذارد تا در یک اقدام هنری و مذهبی، دعای جوشن کبیر را در سقف خانه خودش کار کند». این مستند در واقع سعی داشته تا برشی از زندگی یک شخص باشد، هرچند در همین مسیر نقصهای فراوانی دیده میشود. در اولین نگاه میتوان نقش گمشده خانواده آقای کلانتری بویژه همسر وی را در فیلم احساس کرد. اما خود کیاسری معتقد است زمان محدودی که برای ساخت این فیلم در اختیار داشته و نیز عدم همکاری خانوادهکلانتری او را با مشکلات جدی مواجه کرده است. «در کشور ما به مستند خیلی بها داده نمیشود و برای کار مستند باید وقت خالی پیدا کرد و به تولید فیلم پرداخت. اما اگر ما برای این کار مثل مشتیاسماعیل وقت میگذاشتیم، کار خیلی بهتری تولید میکردیم».
ظرفیت موضوع همینقدر بود
اولین پرسشی که برای همه پیش میآید این است که چرا کیاسری با توقعات بالایی که با «مشتی اسماعیل» بوجود آورده بود، در این مستند اینقدر از لحاظ کیفی با کار قبلی اش فاصله دارد؟
«ظرفیت موضوع همینقدر بود، در کنار اینکه برای این کار 6 نفر عوامل فیلم تنها یک هفته وقت صرف کردند و همین زمان محدود اجازه پرداختن بهتر به موضوع را نمیداد». کیاسری خیلی راحت میپذیرد که نقش همسر آقای کلانتری در آفریده شدن این پدیده مقفول مانده و کارش را ابتر کرده است. کارگردانی که خیلی راحت نقدها را میپذیرد، در جواب نقد مجری برنامه که «تصاویر خیلی تصنعی به نظر میرسند، آیا واقعا محل کار آقای کلانتری در ایوان خانهاش بود؟» پاسخ زیرکانهای میدهد «ما که مستند محض نداریم، مستند در واقع به نوعی بازنمایی واقیت پیشین است، و ما برای بیان خلاقانه واقعیت مجبوریم دست به یک سری کارها بزنیم، روی نور کاربکنیم، رنگ بدهیم و به صداها و موسیقی توجه کنیم. وگرنه در واقعیت این شخص سی سال برای این کار وقت گذاشته، و طبیعی است که روزهایی هم بوده که در ایوان خانهاش کار کرده».
من عرایض شما را تایید میکنم
مجری برنامه نقد، آنقدر تحت تاثیر فاصله کیفی اثر قبلی و این اثر کارگردان قرار گرفته، که نمیتواند برای ادامه جلسه نقد سوالات مطلوب نظرش را پیدا کند و مدام در بین جلسه مکث میکند و یا برگههایش را ورق میزند، تا جایی که با پرسیدن سوال کلیشهای «جشنواره عمار را چطور دیدید؟» میخواهد جلسه نقد را به پایان برساند. اما انگار تماشاگران فیلم سیسالزندگیدرصدبند راضی به این کار نیستند، و پیرمرد پردغدغهای از میان سالن، کسالتی که در برنامه ایجاد شده را از بین میبرد. «شما بهتر بود که نشانههایی از موقعیت جغرافیایی محلی که این فیلم را تهیه کردید، حتی درحد نامروستا و پلاک خانه نمایش میدادید». او این کار را صرفا یک کار هنری نمیداند و معتقد است کارگردان در همین حد هم از همه ظزفیتهای این سوژه استفاده نکرده. «شما با صدبند متشکل از اسماء الهی روبرو بودید که بهتر بود با نمایش مثلا سی اسم اعظمالهی که در دعای جوشن کبیرهست و بخشیدن یک جلوه صوتی به آن، فیلم را گویا می کردید». وقتی موضوع فیلم دعایجوشنکبیر است و با پخش اذان و ندای الغوث شروع میشود «بهتر بود فیلم با پخش صوت الغوثالغوث همین دعا هم پایان می پذیرفت». کیاسری آنقدر نقدپذیر هست که نظرات تماشاگران جشنواره عمار را بپذیرد «قبول دارم که جای اطلاعات جغرافیایی در فیلم، خالی بود ولی من احساسم این بود که نیازی نیست اطلاعات جغرافیایی خاصی در این مورد بدهیم». و پیرمرد برخلاف مجری برنامه نقدوبررسی، خیلی چالشی دنبال گرفتن پاسخ از کیاسری است و اعتراض میکند که چرا نیازی به ارایه این اطلاعات نیست. «من که پذیرفتم نبود این اطلاعات یکی از اشتباهات ما در این فیلم بود» کیاسری که این را میگوید، پیرمرد گویا قانع میشود «نه نگفتید، من هم دنبال این بودم که به این اشتباه اعترافکنید». این شروع پرسش و پاسخهای متنوعی بین مخاطبان و کیاسری است. «بالاخره آقای کیاسری، دوربین مستند را از تهران کندند و به یک منطقه خوب روستایی بردند. گرچه قبلا در مورد روستاها کار مستند شده ولی همه آنها درگیر کلیشهها شده اند. حالا آقای کیاسری نشان دادند که شمال فقط کنار دریا ندارد، فقط جنگل ندارد، بلکه جذابیتهای متنوعی از این قبیل هم در روستاهای شمال هست». این تقدیر یکی از تماشاگران قبل از مطرح کردن نقدش از کیاسری است. گرچه بین کیاسری و یکی از مخاطبان هم پرسش و پاسخ هایی در مورد مسایل فنی فیلم صورت میگیرد، ولی درنهایت کیاسری در کمال فروتنی نقدهای تماشاگران را میپذیرد «احساس می شود که پرداختن به این موضوع در فیلم خیلیزیاد بود و انگار در روند فیلم خیلی زود به موضوع وارد شدید» این همان نقدی بود که مجری هم مطرح کرد و گفت که خیلی زود کاگردان مشتش را در برابر مخاطب بازکرده است و پاسخ کیاسری جالب بود «بله فرمایش شما درست است». نکته جالب اینجا بود که بعد از پیرمردی که شروع کننده پرسشهای تماشاگران بود، هر نقدی که مطرح شد همان پیرمرد در انتهایش میگفت «من عرایض شما را تایید میکنم».
Sorry. No data so far.