دکتر محسن اسماعیلی- بیستم ماه صفرالمظفر یا همان اربعین، چهلمین روز پس از فاجعه جانسوز کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یاران با وفایی است که مانند آنها را تاریخ به خود ندیده بود و دیگر هم نخواهد دید. این روز قداست فراوان و آداب ویژه و درخور تأملی دارد. سنت بزرگداشت اربعین، در میان پیشوایان دین، تنها برای سالار شهیدان مرسوم و مورد توصیه و تأکید است؛ تا آنجا که «زیارت اربعین» از نشانههای ایمان معرفی شده است. چرا؟ رمز تأکید بر «چهل» چیست؟ در اربعین چه اتفاقی افتاد و چه باید کرد؟ نوشتار حاضر رهیافتی کوتاه بر پاسخ این پرسشهاست.
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، پر از رمز و راز است و کمتر پدیدهای را میتوان فاقد ابعاد پنهان و اسرار شگفتانگیز دانست. برای همین است که در همه چیز عالم خلقت باید تدبر کرد. بیاعتنایی و ساده انگاری در مواجهه با حوادث و پدیدهها شیوه فرزانگان نکته سنج نیست. حتی«بــرگ درختان سبز در نظــر هـــوشیار/ هـــر ورقش دفتری است معــرفت کردگار».
شگفتیهای آفرینش
از دعاهای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این بود که «خدایا! هر چیز را آنچنانکه هست به من بنمایان» و این نشانه آن است که آنچه ما به ظاهر میبینیم، همواره با آنچه واقعا هست، یکی نیست و «صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی»! گلایه قرآن این است که چرا مردم «از زندگی دنیا، فقط ظاهری را میشناسند، و از آخرت (که باطن آن است)، غافلند.»؛ این در حالی است که این ظواهر، ناچیز و از بین رفتنی است و باطن اسرار آمیزش اصیل و ماندنی. علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه) با اشاره به نکره بودن کلمه «ظاهرا» در یکی از آیات شریفه قرآن میفرماید: «اگر کلمه «ظاهرا» را نکره آورد و فرمود: ظاهری از حیات دنیا را میدانند، برای این است که آن را تحقیر کند، و ظاهر حیات دنیا، در مقابل باطن آن، همان چیزهایی است که با حواس ظاهریشان احساس میکنند، و این احساس وادارشان میکند که در پی تحصیل آن برآیند، و به آن دل بسته، غیر آن، یعنی حیات آخرت و معارف مربوط به آن را فراموش کنند و از خیرات و منافعی که در آن است – منافع و خیرات واقعی و به حقیقت معنای کلمه است- غفلت بورزند.»
اسرار اعداد و « اربعین»
یکی از این پدیدههای اسرارآمیز، اعداد هستند. رازهای نهفته در اعداد تا آنجا از پرده برون افتاده است که جهانِ سراسر مادی امروز هم ناچار شده است که به آن اعتراف کند و در حالیکه بشر جز به ماده و مادیت نمیاندیشد، دانشی جداگانه برای شناخت اسرار اعداد بهوجود آورده است. علم اعداد یا عددشناسی(Numberology) علمی است که به مطالعه معانی نهفته در اعداد میپردازد. این دانش بر مبنای این فرضیه استوار است که همه چیز در عالم دارای دو وجه فیزیکی و متافیزیکی است و در عددشناسی بُعد متافیزیکی اعداد بررسی میشود. رازشناسی عدد که هم از نظر علمی و هم از نظر تجربی تأیید شده است، در واقع همان فلسفه اعداد است.
اما افزون بر یافتههای علمی و تجربی، تأکید متون دینی بر بعضی اعداد و توصیه اکید به رعایت آنها نیز حاکی از آثار و خواص ناشناختهای است که در آنها وجود دارد. هفت و هفتاد از جمله این اعداد است. اما آنچه در اینجا مد نظر است، عدد چهل یا همان «اربعین» است که پیشوایان دینی در مواضع متعدد بر آن تأکید کردهاند. با توجه به همین تأکیدهای پر شمار است که در «رساله سیر و سلوک» منسوب به علامه بحر العلوم، بر «خاصیت عدد چهل در ظهور استعدادات» تأکید شده و آمده است: «خود به عیان دیدهایم، و به بیان دانستهایم که این مرحله شریفه از مراحل عدد را خاصیتی است خاص، و تأثیری است مخصوص، در ظهور استعدادات، و تتمیم مَلَکات، در طی منازل و قطعِ مراحل.» و «بالجمله خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروز استعداد وقوه، وحصول ملکه، امری است مصرحٌ به در آیات واخبار ؛ ومجرب اهل باطن واسرار».
اربعین امام حسین (علیه السلام)
یکی از موارد تأکید بر «اربعین»، زیارت سالار شهیدان (علیهالسلام)، چهل روز پس از واقعه کربلا است. گرچه هم امروزه بزرگداشت چهلمین روز شهادت یا درگذشت افراد، کم و بیش مرسوم است، در میان همه پیشوایان دینی تنها در خصوص حادثه کربلاست که به آن توصیه اکید شده است. شاید این را نیز بتوان بر شمار «خصایص الحسینیه» افزود و دلیل آن را ویژگیهای منحصر به فرد عاشورا و آثار آن دانست.
احتمالا به همین دلایل است که «زیارت اربعین» از نشانههای ویژه مؤمنان تلقی شده است؛ چنانکه حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرمود: «نشانههای مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز (در هر روز که شامل 17رکعت نماز یومیه و نیز نمازهای نافله میشود)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، و بسمالله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن».
اولین «زیارت اربعین»
آنگونه که در روایات و منابع متعدد و معتبر تاریخی و دینی آمده است، نخستین «زیارت اربعین» افتخاری است که نصیب صحابی بزرگوار و وفادار و سالخورده پیامبر خدا، یعنی جابر بن عبدالله انصاری شد؛ «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید». فردی که بههمراه جابر در این روز به کربلا آمده «عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی» است؛ البته «بسیار شده است که از روی نادانی و بیاطلاعی وی را غلام جابر گفتهاند، در حالیکه او یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان تابعین و از شاگردان عبدالله بن عباس میباشد. و تفسیری در پنج مجلد بر قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب میشود».
او میگوید: «با جابر به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام بیرون رفتیم؛ همین که به کربلا وارد شدیم، نزدیک فرات رفت و غسل کرد. سپس جامهای به خود پیچید و جامهای دیگر بر دوش افکند. بعد از آن، بستهای را گشود که در آن مادهای خوشبو به نام سُعد بود. از آن بر بدن خود زد و سپس بهجانب قبر روان شد. جابر گامی برنمیداشت مگر با ذکر خدا؛ نزدیک قبر رسید. او که نابینا شده بود، به من گفت تا دستش را بر قبر امام گذارم. من چنین کردم. چون دستش به قبر رسید بیهوش بر روی قبر افتاد.
آبی آورده، بر وی پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت یا حسین! سپس با لحنی دردناک گفت: حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ؟ آیا دوست جواب دوست خود را نمیدهد؟ و بعد خود جواب داد که: چگونه جواب دهی و حال آنکه رگهای گردن تو در جای خود نیست و بر پشت و شانه تو آویخته شده، و بین سر و تن تو جدائی افتاده، پس شهادت میدهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سید مؤمنان هستی. تو فرزندِ همزاد تقوی و هدایت، خامس اهل کساء، پسر سیدالنقباء و فرزند فاطمه هستی. چگونه چنین نباشی و حال آنکه به دست رسول خدا و در کنار متقین پروریده شدهای…»
پس از این، جابر بن عبدالله انصاری جملهای شگفت بر زبان راند و گفت: «سوگند به آنکه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به نبوت برانگیخت، ما هم در آنچه شما انجام دادید، شرکت داشتیم.» عطیه با تعجب از جابر پرسید: «چگونه ما با آنان شرکت داشتیم و حال آنکه در وادیای فرود نیامدیم و از کوهی بالا نرفتیم و شمشیری نزدیم؛ و اما این گروه، بین سر و بدنشان جدائی افتاده و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشته است؟!»
جابر گفت: «ای عطیه! شنیدم از حبیب خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که میفرمود: هر کس گروهی را دوست داشته باشد، با ایشان محشور میشود و هر کس عمل قومی را دوست داشته باشد، شریک در عمل آنان میگردد. قسم به خداوندی که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را بهحق برانگیخت، نیت من و یارانم بر آن چیزی است که بر حسین علیه السلام و یارانش گذشته است (و بنابر وعده پیامبر، ما با آنها در این جهاد و شهادت شریک هستیم! ).»
بازگشت کاروان به کربلا
از دیگر حوادثی که گفتهاند در روز بیستم صفر اتفاق افتاده است، بازگشت کاروان اسرای کربلا به آن سرزمین است؛ این مطلب را مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف «لهوف» نقل کرده است ؛ البته با این عبارت که: «راوی میگوید: چون زنان و اهل بیت امام حسین علیه السلام در راه بازگشت از شام به مدینه به سرزمین عراق رسیدند، به راهنمای کاروان فرمودند: ما را از راه کربلا ببر. پس چون به قتلگاه شهیدان رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را دیدند که با جمعی از آلرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمدهاند و در یک زمان با آنان ملاقات کردند و با هم به گریه و زاری و ناله و سوگواری پرداختند؛ بهگونهای که جگرها را کباب میکرد. در این هنگام زنان اهل آن وادی نیز گِرد آنان جمع شدند و چند روزی عزاداری کردند.»
تردیدها و ابهام ها
اما در درستی این مطلب، اختلاف است و برخی دیگر از مورخان و محققان دراینباره تردید کرده و آن را نپذیرفتهاند. برای مثال مرحوم محدث قمی در «منتهی الآمال» دلایلی ذکر میکند تا نشان دهد، این دیدار در اربعین اول «… خیلی مستبعد است… به علاوه آنکه احدی از اجلاء فن حدیث و معتمدین اهل سیِر و تواریخ در مقاتل و غیره اشاره به این مطلب نکردهاند… بلکه شیخ مفید و شیخ طوسی و کفعمی گفتهاند که در روز بیستم صفر، حَرم حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام رجوع کردند از شام به مدینه و در همان روز جابر بن عبدالله به جهت زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا آمد و اول کسی است که امام حسین علیه السلام را زیارت کرد…»
جالب است که خود سید بن طاووس (رحمتاللهعلیه) هم در کتاب مهم دیگرش، «اقبال الاعمال»، پس از اشاره به اینکه چنین مطلبی را در برخی کتابها، و ازجمله «مصباح المتهجد»، دیده است، آن را به دلایلی «مستبعد» میخواند. بنابراین قسمتی از آنچه استاد شهید مطهری (رحمتاللهعلیه) گفتهاند، تمام نیست؛ آنجا که فرمودهاند: «جز در کتاب لهوف، که آن هم نویسندهاش در کتابهای دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تأیید نکرده، در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را تأیید نمیکند».
آداب و چگونگی «زیارت اربعین»
درهرحال و بهعنوان حُسنختام تأکید باید کرد یکی از زیارتهای مخصوص و پرفضیلت امام حسین (علیهالسلام)، زیارت اربعین آن حضرت است که امام صادق علیه السلام به صفوان بن مهران (معروف به صفوان جمال)، شاگرد و صحابی بزرگ خویش، آموخته است. امام به او فرمود: «هنگامی که روز اربعین بلند شده باشد، چنین زیارت میکنی و پس از دو رکعت نماز، هر دعا که خواستی، میکنی…»
بهدلیل سند معتبر و مضامین ناب و آموزندهای که زیارت اربعین از آن برخوردار است، نباید از قرائت و تدبر در آن غفلت شود. متن این زیارت شریف در مفاتیحالجنان هم آمده است
Sorry. No data so far.