دخترک “جعبه اسباب بازی” را نشان می دهد و با شیرین زبانی اصرار می کند:
– بخر دیگه مامان، هزار تومنه.
نگاه زن جوان لحظاتی روی چهره زیبای دخترک شش ساله اش ثابت می ماند. چالشی بزرگ در ذهنش جریان می یابد و خطوط چهره اش درهم می رود. رد پای تنگی معیشت روی چهره و دست ها و لباسش بوضوح دیده می شود. بلافاصله به خود می آید و نگاه آشنای همیشگی اش را به دخترک می اندازد، نگاهی که می فهماند “مادر نمی تواند” زن خرید مختصرش را از مغازه محقر بقالی انجام می دهد و همینکه آماده خروج می شود، صدای فرشته کوچولوی همراهش با لحنی دلبرانه متوقفش می کند:
– مامان پس اینو بخر 300 تومنه.
درون زن آشوبی برپاست. زیر نگاه سنگین مشتریان و صاحب مغازه، خم می شود و چیزی در گوش دخترک می گوید که او را کاملا ساکت می کند، چیزی که شاید ذهن محدود دخترک توان تحلیلش را نداشته باشد، اما از روی لحن مادر بخوبی می فهمد که باید بی هیچ درخواستی از مغازه خارج شود؛ چراکه “مادر متأصل است”.
این صحنه ای بود که هفته پیش نگارنده خود شاهد آن بود؛ صحنه ای که قلب هر بیننده حساسی را به درد می آورد. دیشب وقتی دیدم آقای “علی دایی” در برنامه نود می گوید برای یک سال 800 میلیون تومان از تیم ملی (صعود نکرده به جام جهانی) دستمزد گرفته و تازه مدعی دستمزد دو سال باقیمانده قرارداد هم که مربی تیم ملی نبوده، هست، ناخودآگاه چهره معصوم و زیبای دخترک در ذهنم مجسم شد.
شاید قیاس این دو، چندان وارد نباشد و قطعا به قول منطقیون “قیاس مع الفارق” است. هستند مردمانی که برای علی دایی به عنوان شخصیتی ملی ارزش و اعتبار قائلند، اما اینکه رسانه ملی در برنامه ای پرمخاطب موضوعی را منعکس کند که دل میلیون ها جوان را که اغلب درگیر مشکلات معیشتی هستند- بسوزاند، کمی بدسلیقگی است.
براستی درآمد سالانه 800 میلیون تومانی، با دل جوانان و مردمی که درگیر مشکلات چند میلیون تومانی هستند چه می کند؟
محور همه حرف های آقای دایی این بود که اگر فدراسیون قبول می کرد مالیات 800 میلیون تومان دستمزد سالانه ایشان را خودش بپردازد، مشکلی نبود و او شکایتی نمی کرد و محور اندیشه مردم در آن لحظات شاید قیاس درآمد سالانه 800 میلیون تومانی علی دایی با شرایط اقتصادی خودشان بود. به قول دوستی، حالا اگر تیم ما، با همه این حرف ها به جام جهانی صعود می کرد، باز تا حدی برای مردم پذیرفتنی بود؛ اما اینکه کسی پس از آن نتایج ضعیف که در نهایت هم منجر به بازماندن ایران از صعود به جام جهانی شد، تا این حد با حرارت از چند میلیون مالیات حقه ای که باید بپردازد، شکایت کند، کمی غیرقابل پذیرش است.
نمی خواهم از فاصله طبقاتی و دره های عمیق فقر در برابر قله های ثروت بگویم. نمی خواهم از ناهماهنگی میان پرداخت ها در اجزای مختلف کشور حرف بزنم.
حرف من این است: مردم فشارها را تحمل می کنند؛ به شرط آنکه کسی مشکلات شان را از رسانه ملی اینگونه به رخ شان نکشد و …
بنام خدا
مطلب خوبي را نوشتيد.فوتبال ما مثل همه چيز مان در دست مافيا افتاده و پول هنگفتي جابجا مي شود(بقول آقاي دادکان در ليگ برتر سالانه 400ميليارد پول در چرخش است)بيشتر اين پول از بيت المال است و حاصل آن هم ماشينهاي آنچناني براي الگوهايي که روزه خواري افتخارشان است و پارتي هاي آنچناني محل تفريحشان و هوادارانشان هم که نقل صحبتشان فحاشي با صداي بلند در ورزشگاه ها است.
نمي دانم چه شده ما را که مي بينيم و مثل ماست نشسته ايم وحرکتي نمي کنيم.
من به عنوان يک ايراني از حق خودم که در جيب يکعده ريخته مي شود نميگذرم.