من از جان فدايان نهضت نفت بودم و يار جدي فقيه كاشاني و مصدق و شهيد نواب و با سن كم خود از پيش تازان. تا آنجا كه چون كودتا اتفاق افتاد آرزو مي كردم مرده بودم و نميديدم که كفتارها و سگهاي وحشي به جان نهضتمان افتند. هرگاه كه در روزنامهها عكسي از سر آن كنسرسيوم را ميديدیم و يا خبري را ميخواندم همان حالتي به من دست میداد که به مردان بوسنی در لحظاتی که صربهای وحشی به کشور و ناموسشان هجوم آوردند. هرگاه با یکی از بيگانگان يا عاملان داخلي كودتا روبرو ميشدم با خود ميگفتم ترسو بكشش تا تو را هم بكشند و ديگر چنين صحنهای را نبيني. ليكن پس از حرکت اسلامی ریشه کن دشمن دانستم” العبد یدبر و الله یقدر”و کودتای 28 مرداد چه رحمتی برای ایران و ایرانیان و مسلمانان جهان بوده است؛ و چه خساراتی برای غرب به خصوص آمریکای مهاجم و وحشی به بار آورد و از جان و دل به مفهوم جمله “الطاف خفيه” كه در چنين شرايطي امام بر زبان میآوردند پي بردم.
عبارتي است كه “تعرف الاشياء باضدادها” به ارزش هر چيزي آنگاه پي میبريد كه آن را با ضد خود مقايسه كنيد و سرنوشت ايراني كه، در آن كودتاي 28مرداد اتفاق افتاد آنگاه مشخص ميشود كه امروز اوضاع ايران را با مصري كه انقلاب آن زيباتر از همه انقلابهاي جهان روز بود مقايسه كنيد، در مصر كودتا نشد و حكومت رسمي با تشريفاتي رسمي جنازه ناصر را تحت سرپرستي دو نفر از معاونان انور سادات و حسني مبارك به خاك سپرد. نخست در كمال آرامش و تجليل انور سادات به جاي ناصر نشست و پس از ترور انور سادات به دست افسر آزاده و جوانمردی، حسنی مبارک بی هیچ وقفه و آسیبی نیز جایگزین او شد. اينك از شما ميپرسم؟ امروزه در جهان كشوری به خواري و زبوني و مظلومی مردم مصر در صحنه گيتي وجود دارد؟ و يا ميتوان نقطه ضعفي براي ايران و ايرانيان پيدا كرد. عزيزي سر آمد آزادیخواهان غیرمذهبی جهان، فيدل كاسترو و به راستي انقلابي، در بستر و دوران آرامش پیرامون عظمت انقلاب ایران ده مقاله مينويسد؛ كه متاسفانه هيچ يك از ارتباطات ما آنها را ترجمه و در ايران نشر ندادهاند. از شما میپرسم آیا رئيس جمهور ديگري هم در جهان يافت ميشود كه در مركز آمريكا رئيس جمهور آنجا را كه همه رؤساي جمهور جهان پيش او كرنش میکنند به باد تحقیر بگیرد. و آيا در همه جهان ملتي به سرفرازي ملت ايران ديده ميشود، و اگر نه، بايد در يابيم كودتاي 28 مرداد از الطاف خفیه بودهاست و این کودتا، ملت ایران را آماده پذیرش حرکت اسلامی جهانگیر ساخت. و حرکت 42 خرداد بازتابی از خشم رهبر انقلاب و مردم ایران بود.
چه مهاجمان پس از کودتای 28 مرداد تا آنجا گستاخ شدند كه فقيهي از فقهاي آل محمد (ص) به خشم آمد و برانگيخت و امتش “ولی شناس” گردیدند. چه اگر آن كودتا پا نگرفته بود اينك ايران هم مصري بود. البته فرهنگ “امامت باوري” هم نقشی دارد. زيرا چنان كه ديديد افغانستان هم پس از بيرون راندن شوروي از كشور خواست بر پايه دين حكومت كند، ليكن به اقتضاي اين كه آدمي خليفه الله ميباشد و هركس ميتواند ادعاي خلافت كند ساختاری را در کشور آفریدند که زمینهساز ادعای اعلمیت طالبان گردید و سپس افضلیت سربازان ناتو در افغانستان. پیرامون افغانستان سخنی نمیگویم، فقط بیان این مطلب که یا از تشکیل حکومت دینی صرف نظر کنند و یا همگان در جنبههای سیاسی و اجتماعی از فقه حنفی و شافعی پیروی و اصل امامت را بپذیرند، چه در غیر این صورت روزی بر آنان امویان و روزی آلمروان و روزی عباسیان حکومت خواهند کرد و مصائب به آنجا می رسد که آرزوی حکومت سلطان عادل لامذهبی را بکنند و یا امیری، سکولار را بپذیرند.
آری کودتای 28 مرداد نه تنها برای ایران و ایرانیان از الطاف خفیه بود،که برای همه در بندهای سیاسی گرهگشا و برای هر انقلابی آموزگار.
Sorry. No data so far.