ريچارد دالتون از سال 2003 تا 2006 دوره آغاز تنش غرب با ايران به بهانه برنامه هسته اي، سفير انگليس در تهران بود و هم اكنون عضو برنامه خاورميانه و شمال آفريقا در موسسه مطالعاتي چتم هاوس است. وي ضمن تحليلي كه از سوي ماهنامه جهان امروز (د ورلد تو دي) وابسته به موسسه چتم هاوس منتشر شده، به بررسي چشم انداز مذاكرات هسته اي غرب با ايران پرداخت و نوشت: ايران و درياي چين جنوبي در رأس مسائل سياست خارجي آمريكا در سال 2013 قرار دارند و تنش هاي فزاينده موجب قرار گرفتن آنها در كانون توجهات جهاني مي شود. باراك اوباما در تاريخ 21 ژانويه (2 بهمن) دومين دوره رياست جمهوري خود را آغاز مي كند. يك مسئله حتمي است و آن اينكه اوباما در دو سال آينده بايد تصميمي خطير اتخاذ كند مبني بر اين كه آيا با ايران بر سر برنامه هسته اي اين كشور وارد جنگ شود يا جهان را به سوي پذيرش توافق با ايران ببرد؛ توافقي كه بعيد است اسرائيلي ها را راضي كند. مسئله ديگري نيز كه به همين اندازه حتمي است اين كه واشنگتن مايل است تعهدات خود را در خاورميانه كاهش دهد تا بتواند تمركز خود را بر منطقه آسيا-اقيانوسيه قرار دهد؛ جايي كه مناقشه بالقوه تهديدي براي جهان به شمار مي رود.
وي با ابراز اميدواري نسبت به اين كه در مذاكرات آتي، تحريم ها بتواند به اهرمي در دست غرب تبديل شود، به موفقيت مذاكرات در صورت تغيير عادات قديمي مي پردازد و مي نويسد: تمام طرف ها موافقت كرده اند كه حل و فصل موضوع را براساس معامله به مثل، رويكرد مرحله و شروط معاهده ان پي تي دنبال كنند. ايران سال 1968 اين معاهده را امضا كرده است. ايران بايد به هراس خود از تعامل با آمريكا غلبه كند همان گونه كه در سال 2001 چنين كرد، هنگامي كه با سرنگوني طالبان در افغانستان همكاري كرد.
دالتون در اين قسمت البته به يك سؤال مهم توضيح نمي دهد كه همكاري دولت وقت (اصلاحات) با غرب چه در موضوع افغانستان و چه تعليق كامل برنامه هسته اي، جز طلبكاري و اتهام پراكني بيشتر آمريكا و اروپا، چه چيزي عايد ايران كرد؟ و متعاقب از آن عملكرد يكسويه، چه اعتمادسازي بيشتري از جانب ايران مي تواند صورت بگيرد در حالي كه بيشترين بازرسي ها از تاسيسات اتمي ايران، فراتر از تعهدات قانوني- انجام گرفته و كمترين سند دال بر انحراف برنامه هسته اي ايران به دست نيامده است.
ديپلمات انگليسي در ادامه مقاله خود نوشت: سياست هاي مبهم در غرب و اسرائيل موجب آسيب رسيدن به اعتبار آنها در چشم ايراني ها شده است. به عنوان مثال، غرب مي گويد كه هيچ دعوايي با مردم ايران ندارد سپس از طريق تحريم نفت و تحريم هاي مالي، اقتصاد ايران را به ركود مي كشاند و موفقيت جنگ سايبري، خرابكاري و ترورها را اعلام مي كند.
وي با اذعان به اختلاف شديد ميان گروه 1+5 مي نويسد: ناكامي 6 كشور مزبور در نشان دادن وحدت حول يك مجموعه مشخص از هدف هاي مذاكراتي نيز به حل مسئله كمك نكرده است. بطور منطقي، چين و روسيه از اصل يك توافق مرحله اي حمايت كرده اند كه طبق آن ايران مي تواند يك برنامه هسته اي غيرنظامي طبيعي و تحت نظارت كامل داشته باشد. غرب نيز با چنين ايده هايي بازي كرده اما در عين حال به دنبال تعليق غني سازي و- در مورد اسرائيل- پايان دادن هميشگي به غني سازي بوده است. اين امر به يك مانع ديگر منجر مي شود و آن عبارت است از عدم تمايل براي قدرت دادن به فرستادگان و نمايندگان در مذاكره است.
به گفته دالتون، غرب در زمان آغاز مذاكرات در سال 2003، به طور ثابت و مداوم شاهد پيشرفت فعاليت هاي هسته اي ايران بوده است.
Sorry. No data so far.