سعود الکابلی، نویسنده عربستانی در یادداشتی که در روزنامه الوطن عربستان منتشر کرده، آورده است که استراتژی کشورهای عربی در برابر عراق باید به گونه ای تعریف شود که این کشور به هم پیمان نخست آنها تبدیل شده و بغداد به پایتخت های بزرگ جهان عرب اعتماد پیدا کند. به اعتقاد وی نشانه های بسیاری وجود دارد که ثابت می کند امکان رسیدن به چنین هدفی وجود دارد.
کابلی در این باره می نویسد: «ایران و ترکیه از کشورهای عربی پیش افتاده اند و توانسته اند استراتژی خود را در عراق پیاده کرده و اکنون این کشور به اولویت آنها تبدیل شده است. آنها توانسته اند عراق را به جای دشمن به متحد و هم پیمان قدرتمند خود تبدیل کنند. ایران از طریق شیعیان در جنوب و ترکیه از طریق کردها در شمال توانسته اند در عراق نفوذ کرده و جای پای خود را در آن جا مستحکم کنند. این در حالی است که ما قواعد بسیاری در عراق داریم که می تواند قواعد جدید بازی را به نفع کشورهای عربی تغییر دهد. نگرش فعلی ما نسبت به عراق همچنان اسیر دیدگاه و ایدئولوژی مشخصی است که فهم سیاسی عراق را با همه پیچیدگی هایش مشکل می کند، این مساله باعث شده ما نتوانیم مواضع نوری مالکی، نخست وزیر و مقتدا صدر، رهبر جریان صدر که هر دو نگاهی متمایل به ایران دارند و متحد تهران محسوب می شوند را درک کنیم.»
وی در ادامه می نویسد: «به رغم این که قضیه العیساوی، وزیر دارایی عراق اذهان را به سمت قضیه طارق الهاشمی می کشاند اما نگاه موضوعی به تحولات عراق می تواند نگرش ما را تغییر داده و ما را متوجه تحولات عراق کند. اگر از عینک بهار عربی و حضور نیروهای امریکایی در آن به عراق می نگریستیم اکنون می توانستیم دیدگاه خاص خود را در عراق پیگیری کنیم. به ویژه این که در عراق نهادهای منتخب وجود دارند و قدرت نزد نیروهای سیاسی و اجتماعی تقسیم شده است. در حالی که اکنون یک تصویر مشوش و نه چندان روشن از عراق داریم و دائما می گوییم که کشورهای عربی همسایه عراق در امور داخلی آن دخالت می کنند. حقیقت این است آن چه امروز در عراق رخ می دهد درگیری میان جریان های سیاسی برای رسیدن به قدرت است، این درگیری ابزارهای خاص خودش را دارد و جریان های سیاسی بر اساس یک دستور العمل روشن سیاسی بر سر آن با یکدیگر رقابت می کنند. گروهی از تحرکات سیاسی استفاده می کنند و عده ای دیگر نیز راه خشونت را در پیش گرفته اند. حقیقت این است که بحث طایفه ای در عراق برگه ای است که در دست تمامی جریان های سیاسی عراقی قرار دارد، در حالی که بیش از همه جایگاه فکری دارد. بر اساس همین دیدگاه است که می بینیم ایران تا چه اندازه حضوری قدرتمند و غیر قابل انکار در عراق دارد و به گونه ای رفتار می کند گویی که عراق دولتی وابسته به ایران است.»
کابلی سپس می نویسد: «اگر این حقیقت را بپذیریم که تا کنون عراق را به طور گسترده ای به ایران رها کرده ایم و در همین راستا نخواهیم استراتژی خاصی برای آن تعریف کنیم، این به آن معنا است که ما هیچ جایگزینی برای استراتژی فعلی خود در عراق نداریم. این مساله ما را به این پرسش می کشاند که عمق استراتژی عربستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در عراق امروز تا کجاست؟ آیا توانایی آن را داریم که در برابر حوادث جاری در این کشور کاری از پیش ببریم؟ فراموش نکنیم که ما می توانیم با ایرانی ها تعامل مستقیم داشته باشیم، ما در تهران سفارتخانه داریم و می توانیم با آنها وارد گفت وگو شویم. این در حالی است که ایرانی ها در عراق یک گام بزرگ از ما جلوتر هستند. آنها در عراق سفارتخانه دارند و سفارتخانه شان نیز بسیار فعال است در حالی که ما هیچ سفارتخانه ای در عراق نداریم. ما فراموش کرده ایم که دولت عراق در حالی اکنون در جهت سیاست های ایران عمل می کند که در گذشته ای نه چندان دور دشمنی تاریخی با آن داشت.»
وی درباره امکاناتی که عراق دارد و عربستان می تواند از این امکانات به سود خود استفاده کند نیز می نویسد: «عراق امروز به دومین کشور تولیدکننده نفت اپک تبدیل شده است. یعنی توانسته گوی سبقت را از ایران به دلیل تحریم های اقتصادی اش برباید. ما می توانیم از این فرصت استفاده کنیم و عراق را در برابر ایران قرار دهیم. در حالی که در حال حاضر ما عکس آن را شاهدیم. ما می بینیم که ایرانی ها به خوبی از این فرصت استفاده کرده اند و حتی در انتخابات اخیر دبیر کلی اپک عراق را علیه عربستان تحریک کردند. کما این که عراق در شیوه تولید نفت اپک بیش از آن که به عربستان هماهنگ باشد با ایران هماهنگ بود.»
کابلی تاکید می کند: «عراق محور حقیقی pivot موازنه منطقه ای است نه سوریه. و به رغم این که تحولات سوریه بی شک باعث ایجاد تغییراتی در موازنه های منطقه ای خواهد شد اما به زودی باز هم عراق مجددا در راس مسائل قرار خواهد گرفت و ما باید این موضوع را دریابیم. ما باید نگاه طایفه ای تقسیم بندی های شیعه – سنی را در عراق کنار بگذاریم و واقعیت های سیاسی عراق را درک کنیم. برای ما هیچ فکر جایگزینی وجود ندارد جز این که بپذیریم رهبری عراق برای همیشه در دست شیعیان باقی مانده است و ما باید این کشور را از دریچه عروبیت و نه از دریچه مذهب بنگریم. تنها در این صورت است که می توانیم زمینه مشترک و عالی با عراقی ها داشته باشیم. این مساله را درک کنیم که ایرانی ها از دریچه شیعی از جنوب و ترک ها از دریچه کردی از شمال وارد عراق شده اند و ما اگر بخواهیم از دریچه سنی به عراق بنگریم سهم بسیار کوچکی برای ما باقی می ماند که دقیقا همان چیزی است که ایرانی ها و ترک ها بر سر آن توافق کرده اند.»
وی در پایان می نویسد: «جامعه عربی هیچ گریزی ندارد جز این که به عراق به دریچه یک کشور هم پیمان به جای یک کشور رقیب بنگرد تا بدین ترتیب زمینه های همکاری میان عراق با کشورهای دیگر عربی فراهم شود.»
Sorry. No data so far.