میثم رمضانعلی – این عبارت را بخوانید: «درکشوری که تمام امکانات سینماییاش در طول ۲۵ سال در اختیار یک عدة خاص قرار بگیرد و نسل سینمای انقلاب از این امکانات بیبهره باشند نمیشود ادعا داشت که بیعدالتی وجود ندارد…» ما ادعا میکنیم که این عرصه توسط منور الفکرها و روشنفکرنماها و بدنة سکولار دوره شده است. خب؟ اگر دست شما باشد، با این سینما و تلویزیون و تئاتر چه میکنید؟ با حضور زن در این رسانهها مشکلی ندارید؟
اصولا رسانههای تصویری، برای به نمایشدرآوردن خلق شده است. برای به نمایشگذاردن و به نمایشدرآوردن مفاهیم و ایدههایی که صاحبان میخواهند. سینما، تلویزیون و تئاتر برای این آمدهاند تا در ضمن طرحی نوشتاری، نگاهی را منتقل کنند.و این به نمایش گذاردن، در ضمن خود به نمایش درآمدن زن را در پی داشته و دارد. پیشفرض رسانههای تصویری، به ناچار به دلیل ماهیتی که دارد، حضور زن در آن است. حضور زن و به نمایشگذاشتن آن در سریالها و فیلمهای مختلف و در قالب نقشهای گوناگون، در برنامههای مجریمحور و به عنوان مجری، و در سراسر رسانه.
با حضور زن در اجتماع، در بسیاری امور دچار چالش هستیم. به خصوص در نسبت با سینما، ورزش، تحصیل و اشتغال زنان، که نه تنها دچار چالش، که دچار بحرانیم. به سهولت میتوانید ببینید که بدنة مذهبی، علاقهمند به حضور در عرصة سینما هستند. با این داعیه که انقلاب باید این عرصه را به خدمت خود گیرد. خود را کارشناس این حوزه معرفی میکنند و نقدهای پی در پی خود را بر فیلمها، سریالها و برنامههای مختلف منتشر میکند. نقدهایی که اکنون به کاوش در لایههای چندگانة فیلمها رسیده است.
خود را متخصص فرض میکنند و نقد را برای اینکه سینما به سمت نگاههای ناب انقلاب اسلامی برود، پیشة خود ساختهاند. یعنی سینما بشود سینمای انقلاب اسلامی مثلا. اما مثلا نمیتواند به خود بقبولاند که آیا این سینمایی که ناچار از استفاده از زنان است، سینمای دینیست؟ کار را سخت نکنم و بگویم که آیا حضور زن در این ابعاد، حضوری شرعیست؟
اصلا به نمایش گذاشتن زنها در قالب تصویری زنده و متحرک بر پایة نگاههای انقلاب اسلامیست و انقلاب اسلامی با این سینما، چه خُرد و بُردی دارد؟ آیا نمایش یک زن، در نقشی که در آن پنج بار طلاق میگیرد و با شوهرهای مختلفی میگردد، صحیح است؟ و اگر صحیح است و در راستای اهداف انقلاب اسلامیست؟ حضور زن به عنوان مجری اخبار که باید صدایی خاص و با تعبیرهایی صدایی دلنشین داشته باشد، صحیح است؟
و اگر صحیح است و یا ناچار هستیم به این کار، آیا حاضرند این «صحیح» را به دختر و ناموس خود بسپارند تا از پس بازیگری و نمایش ناموسشان، انقلاب اسلامی یک گام پیشتر رود؟ این مسئلة من است.
به حتم سینمای بدون زن که نمیتوانید تصور کنید. به حتم، سینمایی نیز نمیشود تصور کرد که همة نقشها در آن مثبت باشد و همة زنها در آن مذهبی و حزباللهی و بدون هیچ نقصی و قدیسمآب. شما فرض هم کنی که تمام عوامل فیلمت پامنبریهای علما باشند، برای نقشهایت که نمیتوانی یک شخصیتهای انتزاعی درست کنی و بگویی ملت بیایند و ببینند که. شاید با چند فیلم، اما با سینما که نمیشود. این تناقض توصیة به نمایشنگذاشتن زن را با خاصیت به نمایشگذاری سینما چطور میشود حل کرد؟ هر دو درست هستند؟ اگر یکی درست است و دیگری نادرست، کدامیک مهمترند؟ این حساسیت و یا کارکرد انسانسازی سینما و نمایش؟
نکته اینکه بحث تنها به سینما محدود نمیشود. بیاییم و مثلا عکس را انتخاب کنیم. اگر چه عکس از جهت سهولت، مشکلات و مسئلههای سینما را ندارد و آنقدر که در سینما گیر خواهیم کرد، در عکس اینطور نخواهد بود. فرض کنید میخواهیم با عکس، زنان و دختران را تشویق به پوشش اسلامی کنیم. چه باید به نمایش گذاشته شود؟ از دختران و زنان، عکسهای متنوع با چادر و مقنعه و مانتو و لباسهای پوشیده بگذاریم؟ یعنی بیاییم و کسانی را به نمایش بگذاریم در قالبی پوشیده تا دیگران ترغیب به پوشش شوند؟ چه کسانی حاضرند آن دختری شوند که به عنوان مدل بناست از او عکس گرفته شود؟ میدانم که این مورد را میشود تا حدی ماستمالی کرد. یعنی بیاییم و بگوییم که تصویر را به نحوی میگیریم که صورت شخص معلوم نشود. اما نکته این است که همه چیز صورت نیست. که زنانگی و زیبایی زنانه، تنها به صورت نیست.
مسئله این است که سینما را اهلش میسازند. یعنی کسی که در گیر و دار نمایش اداها و اطوارها، حرفهایش را تابلو میکند و نمایش میکند و به ضرب و زور هنر خود، مفهوم را در حلق تماشاگر میچپاند. چنان کهگاه تماشاگر، رسم و رسوم فراموش میکند و در برابر تصویری که برایش به نمایش گذاردهاند، فریاد میزند. مسئله این است که سینما را اهلش میسازند. نه اینکه کسی بیرون گود بنشیند و در قاب تئوریهای خود فیلمهای سینمایی بسازد. انقلاب یا با فیلم و سینما موافق است یا نیست.
شرط و شروطش به کنار. مثلا آیا درست میداند که زن هرزهای به نمایش گذاشته شود در کنار اتوبانی و مرد ریشتیغزدهای، با ماشین شاسیبلندش قصد تور کردن آن زن را داشته باشد؟ و در پس این صحنه کارگردان انقلاب اسلامی، بیاید و کاری کند با سرنوشتها تا همه از این آدمها بیزار شوند؟ یا نقشهای سادهتر. مثلا مجری برنامه کودک بودن. یا حتی نقشهای سادهتر.
آیا نمایش چنین تصویری درست است؟ و اگر درست است، آیا کارگردان انقلاب اسلامی ما، حاضر است نقش این زن را به دخترش بدهد؟ یا مرگ خوب است اما برای همسایه؟
شما حاضرید پسرتان یا دخترتان را تشویق کنید که وارد دنیای کارگردانی و بازیگری و به طور کلی وارد دنیای فیلم و سینما شود؟ آیا حاضرید، ناموستان جلوی دوربین رفته و مثلا نقش یک زن را بازی کند که در خلال داستان سه بار طلاق میگیرد؟ به واقع تا چه حد این عرصه را عرصة انقلاب اسلامی دانسته و ورود به این حوزه را همچون ورود به حوزههای دیگر واجب میشماریم؟ بحثم به هیچ وجه یک بحث نظری و تئوریک نیست. سوالم نیز. آنچه که پیش از همة این روزها، ذهن بسیاری از اصحاب فرهنگ انقلاب اسلامی را به خود مشغول ساخته است، ورود به عرصة سینما و تلویزیون است.
آیت الله جوادی آملی و پناهیان و این همه منبری خوب و خوشذوق، چهقدر درست میدانند ساختن چنین فیلمهایی را؟ آیا حاضرند و یا درست میدانند که سرنوشت آدمهای فیلم، چه خوب و چه بد و چه معمولی، توسط دخترانی بازی شود که خود را حزباللهی میپندارند و در نهایت این فیلم، حرفهای انقلاب و نگاههای انقلاب را ترویج کند؟ آیا اصلا میشود فیلمی ساخت که در آن، آدمهایی باشند که هرزه هستند و یا حداقلهای پوششی و رفتاری اسلام را رعایت نمیکنند و ما آنها را هر روز در کوچه و خیابان میبینیم؟ رد نمیکنید که ما در جمهوری اسلامیئی زندگی میکنیم که توی خیابانهای تهرانش، گاهی دخترکان و زنان با لباسهایی بیرون میآیند که با خط و ربط و نگاههای ذهنی ما فرسنگها فاصله دارد؟ نمیخواهید که نقشهای آدمهای بد را بدهید به کسی که حجابش کامل است و احیانا چادر دارد؟
چه باید کرد؟
Sorry. No data so far.