سه‌شنبه 08 ژانویه 13 | 16:53

خاورمیانه همچنان آبستن جنگ‌های نرم

سید علی موسوی خلخالی

شاید توصیف بهتر برای منطقه‌ای که از جنگ های نرم رنج می برد، این باشد که بگوییم خاورمیانه در ابعاد مختلف از بلاد شام و عراق در غرب گرفته تا ایران و افغانستان و پاکستان در شرق همگی آبستن حادثه اند.


سید علی موسوی خلخالی – همه ناظران، حتی منجمان، بر این اعتقادند که سال 2013 چندان بهتر از سالی که گذشت نخواهد بود، شاید حتی بدتر از آن سال برای خاورمیانه باشد.

شاید توصیف بهتر برای منطقه ای که از جنگ های نرم رنج می برد، این باشد که بگوییم خاورمیانه در ابعاد مختلف از بلاد شام و عراق در غرب گرفته تا ایران و افغانستان و پاکستان در شرق همگی آبستن حادثه اند. در جنگ نرم، در صورتی که کمی اوضاع متشنج شود اوضاع به سرعت به جنگ سخت منتهی می شود، به این ترتیب که:

در فلسطین، مقاومت مدنی در برابر اسرائیل در کرانه باختری جای خود را به جنگی سخت در غزه با حملات موشکی حماس به اسرائیل و بالعکس داد. مقاومت این روزها ساکن و آرام است اما هیچ بعید نیست که در آینده به یک مقاومت مردمی تبدیل شود.

در لبنان، جنگ اهالی سیاست روز به روز بیشتر رنگ و بوی طایفه ای و مذهبی می گیرد و برخوردهای مسلحانه و امنیتی دائما از جایی به جای دیگر منتقل می شود، این وضعیت می تواند گسترش یابد و همه ارکان سیاسی کشور را در بر بگیرد، بهانه آن نیز وجود دارد، قانون انتخابات که می خواهد معادله جدید سیاسی ای را در کشور رقم بزند که می تواند به یک معضل جدید تبدیل شود، کما این که مشکل اقتصادی نیز به قوت خود باقی است.

در سوریه، جنگ نرم به سرعت می رود تا تنش موجود در این کشور را به همه استان های سوریه تسری دهد، این وضعیت می تواند ده ها هزار کشته و زخمی بر جای بگذارد و سیل پناهندگان را به کشورهای همسایه موجب شود، همچنین زیربناها و مناطق مسکونی این کشور را به کلی ویران کند و حیات اقتصادی کشور را کاملا متوقف کند.

در اردن، هر چه به موعد انتخابات نزدیک می شویم، تنش های سیاسی و امنیتی نیز سرعت بیشتری به خود می گیرند. در این میان جریان های سیاسی به خصوص جماعت اخوان المسلمین و شاخه فلسطینی آن، جنبش حماس می توانند وضعیت را به کلی تغییر داده و حتی شوکی به پیمان مقاومت و ممانعت مورد حمایت ایران وارد کند.

در عراق، جنگ نرمی میان شیعه و سنی در جریان است، این جنگ در نهایت دو هدف را دنبال می کند: سرنگونی دولت مالکی که عامل اصلی نفوذ تهران در بغداد محسوب می شود و تقویت خودمختاری اقلیم کردستان در عراق که هم پیمان دولت اردوغان به حساب می آید و تبدیل به عامل نفوذ ترکیه و مصالح اقتصادی آن در عراق شده است.

در بحرین، تنش های سیاسی همچنان به قوت خود باقی است. همه نشانه ها حاکی از آن است که این تنش ها در نهایت به رویارویی ایران با امریکا از یک سو و ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از سوی دیگر منتهی خواهد شد.

در یمن، جنگ نرم همچنان وجود دارد و امریکا و هم پیمانان منطقه ای اش را در برابر جریان های مسلح داخلی از جمله شبکه القاعده قرار داده است.

در ایران، گفته می شود که جنگ نرم از ابتدای سال 1979 و پیروزی انقلاب اسلامی در آن در اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهگی وجود داشته است. در این کشور جنگ شیعه و سنی به معنای واقعه کلمه وجود ندارد اما تلاش بسیاری می شود تا سوریه هم پیمان ایران از دایره متحدانش خارج شود.

در افغانستان، جنگ نرم همچنان ادامه دارد و حتی می توان گفت به اوج رسیده است. دیگر روشن است که ایالات متحده امریکا و هم پیمانانش تلاش می کنند تا به یک تسویه حساب جدی بین دولت کرزی با جنبش طالبان قبل از خروجشان از این کشور در اواخر سال 2014 برسند.

در پاکستان، جنگ نرم موجود میان نیروهای سیاسی با اسلام گرایان “جهادی” تبدیل به درگیری آنها علیه ایالات متحده شده است. در این میان جریان های سیاسی مورد حمایت ارتش پاکستان نیز برای مواجهه با هند بیش از پیش تحریک می شوند از آن طرف مانع یافتن راه حلی برای افغانستان نیز هستند.

در این جنگ نرم برای مصر و همچنین سوریه و در عین حال امریکا، اسرائیل، ایران و روسیه اهداف و مصالح خاصی وجود دارد که سبب می شود هر کدام از آنها به هر ترتیبی در تحولات جاری منطقه نقش آفرینی کنند.

امریکا دو هدف اصلی را دنبال می کند: اول پشتیبانی از مصالح نفتی اش و امنیت اسرائیل و دوم جلوگیری از قدرت گرفتن ایران و تبدیل شدنش به یک قدرت منطقه ای که مصالح آن و اسرائیل را مورد تهدید قرار دهد. برای همین واشنگتن پرونده های منطقه را از زاویه تاثیر مخاطرات منطقه ای نه سلبی بر مصالحش و اسرائیل پیگیری می کند. به همین دلیل است که گفته می شود امریکا در آخر مجبور است برای یافتن راه حلی در سوریه از در توافق با ایران و برنامه هسته ای اش در آید تا بدین ترتیب بتواند از مصالح خود و امنیت رژیم صهیونیستی حمایت کند.

رژِیم اسرائیل بیش از امریکا نسبت به ایران حساسیت به خرج می دهد. حساسیت آن از ناحیه دستیابی احتمالی ایران به سلاح هسته ای نیست چرا که خوب می داند ایران از قدرت کافی برای دفاع از خود برخوردار است که نیاز به سلاح هسته ای نداشته باشد. بلکه بیشتر نگرانی اسرائیل از ایران بر سر این است که به یک قدرت بزرگ منطقه ای تبدیل شود که از سلاح های پیشرفته برخوردار باشد و بتواند ضمن تقویت جریان مقاومت عربی و اسلامی از یک سو، محور سیاسی و نظامی جدیدی را در منطقه از سوی دیگر ایجاد کند. برای همین است که اسرائیل به توسعه شهرک سازی ها ادامه می دهد و فلسطینی ها را بیش از هر زمانی به اردن می راند تا این کشور را به عنوان میهن اصلی خود بپذیرند.

در این میان روسیه از سیاست های ایران حمایت می کند و از طریق حمایت از تهران و دمشق به مصالح خود در برابر امریکا و غرب در یک چارچوب کلی فکر می کند. به همین دلیل پیش بینی می شود در آینده ای نزدیک پیمانی با محوریت ایران و روسیه در منطقه و جهان به وجود آید.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.