«عبدالباری عطوان» سردبیر روزنامه فرامنطقهای القدس العربی در مقاله جدید خود در این روزنامه نوشت که کسی که رسانههای کشورهای حوزه خلیج [فارس] بویژه رسانههای عربستانی را دنبال میکند، متوجه حمله شدیدی میشود که در آنها علیه اخوان المسلمین و سایر گروههای اسلامگرا به صورت کلی وجود دارد، این در حالی است که این گروهها در روزهای اخیر فعالیتها و نفوذ خود را به واسطه سایتهای اجتماعی نظیر فیس بوک و تویتر و امثال آن که برای دولت ها ردیابی آن و تسلط بر آن سخت است نفوذ کردهاند.
وی ضاحی خلفان رئیس پلیس دبی را سردمدار این حملات خوانده و نوشت که رسانه های سعودی و اماراتی نیز در این راستا قلم زده و جبههای را علیه این جریان به راه انداخته اند.
حمله به اخوانیها و شاید در آینده حمله به گرایشهای سلفی نقض ائتلاف تاریخی گروه های محافظه کار خلیج [فارس] با این جریانها به شمار میرود، این همان ائتلافی است که به ثبات منطقه منجر شده و به مبارزه با تمامی افکار چپ گرا و ملی گرایانه ای پرداخته که حکام آنها را تهدیدی برای ثبات کشورهای خود میدانند.
حال این سوال مطرح میشود که کودتای کشورهای عربی خلیج[فارس] که علیه اخوانیها بعد از آزادی عمل گسترده در توسعه افکار آنها در کشورهای میزبان شروع شده، چگونه به وجود آمده و چگونه این دوستی صمیمی استراتژیک به این جنگ سخت تبدیل شده است.
عطوان برای پاسخ به این سوال به چند نکته اشاره میکند:
اول: دولتهای حوزه خلیج [فارس] به این نتیجه رسیدهاند که اخوان المسلمین جنبشی جهانی است و سازماندهی جهانی نیز می طلبد، این سازماندهی ولایت این گروه را برای مرشد اعلایی که در مصر حضور دارد، ایجاد می کند، نه برای فرماندهان محلی این گروهها در کشورهای دیگر.
دوم: تسلط جریان های اخوانی بر نسل های جدید به تسلط این گروه بر ارتش و دستگاه های امنیتی کشورها منجر شده و این موضوع زمینه را بیش از هر زمان دیگری برای تغییر حاکمیت در این کشورها و قدرت یافتن در آنها ایجاد کرده است، این نقشه نگرانی اصلی قدرت های خلیج فارس از اخوانیهاست.
سوم: ضعف جریانهای لیبرالیستی و چپ گرا در کشورهای حوزه خلیج[فارس] در نتیجه سالهای متمادی سرکوب و جانبداری باعث شده تا اخوانی ها خود را به عنوان کاندیدای رهبری انقلاب های بهار عربی نشان داده و خواستار تغییرات سیاسی در این کشورها شوند.
چهارم: جریان های دینی و بویژه اخوانیها بر اساس سازماندهی پیچیده خود استقلال مالی دارند که آنها را از دیگر جریانها متمایز میکند، آنها شرکت های بزرگی در کشورهای خلیج[فارس] دارند و این علاوه بر قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی را نیز برای آنها به دنبال دارد.
پنجم: جریان های اسلامی از محبوبیت بالایی در میان افکار عمومی برخوردارند، چرا که دیدگاه های آنان مبتنی بر اعتقادات اسلامی است و به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر مساجد تسلط دارند.
ششم: جنبش های اسلامگرای غیر جهادی و بویژه اخوانی ها با در پیش گرفتن سیاست کنترل خویش و عدم درگیر شدن با کشورها به آرام کردن اوضاع معتقد هستند و برای حل بحران از طرق دیپلماتیک با امارات هیئت هایی را به این کشور اعزام کردهاند، این روشی است که نویسندگان سعودی در مقالات خود از آن تحت عنوان استفاده از مبنای «تقیه» نام میبرند.
عطوان تاکید می کند که کشورهای حوزه خلیج[فارس] از تسلط اخوانی ها بر مصر، تونس و سودان و تلاش آنها برای تسلط بر اردن و یمن و سوریه می ترسند و معتقدند که به این ترتیب آنها در محاصره محور اخوانی ها قرار می گیرند و به سقوط تهدید خواهند شد.
این مقاله در ادامه به نکات مثبت و منفی درگیری رژیمهای عربی شبه جزیره با جنبش اخوان المسلمین اشاره کرده و می نویسد که نقطه مثبت این موضوع برای آنها تلاش برای تقویت جبهه داخلی و کاستن از نفوذ اخوانیها است، اما به اعتقاد ما این تلاش دیرهنگام صورت گرفته، چرا که این کشورها هم پیمان جایگزینی ندارند که بتوانند به آن تکیه کنند، چون چپ گراها و لیبرال ها در صحنه حضور ندارند و نقش آنها در جوامع محافظه کار عربی ضعیف است و به این ترتیب هر تلاشی برای تقویت این جریان لیبرال با تاثیرات محدود همراه خواهد بود، مانند همان کاری که شاه سعودی اخیرا انجام داده و سعی کرد تا 30 زن را وارد شورای مشورتی این کشور کند. این اقدام ها بیش از اینکه بتواند راه حل خوبی باشد، مشکلات بیشتری را ایجاد خواهد کرد.
عطوان در ادامه به خطرات این درگیریها برای رژیمهای عربی اشاره کرده و آن را در برخورد اجتماعی با موسسات دینی این کشورها و تعداد زیادی از روحانیون متنفذ مثل سلمان العودة، محمد العریفی، سفر الحوالی، محسن العواجی وعایض القرنی میداند که برخی از آنها در شبکه های اجتماعی یک میلیون هوادار دارند.
مقامات کشورهای حوزه خلیج فارس اعتقاد دارند که ائتلافی مصری، ترکی و قطری در پشت سر این سلطه طلبی اخوانی وجود دارد که باید با آن مقابله کرد، همین موضوع شکافهای روزافزون ترکیه و عربستان و حملات دولت امارات علیه دولت محمد مرسی در مصر را ایجاد کرده است.
القدس العربی البته تاکید میکند که این نگرانی به جاست، چرا که این مثلث قدرت نظامی (ترکیه)، قدرت اقتصادی ( قطر) و قدرت انسانی ( مصر) را دراختیار دارد و می تواند خیلی سریع جایگزین مثلث مصر و سوریه و عربستان شود که از چهل سال پیش مقدرات منطقه را در دست داشتهاند، عراق نیز که از این دوره خارج شده و به این ترتیب زمینه برای سازش با اسرائیل نیز فراهم آمده است.
اگر مثلث اول ارتباط قوی با غرب و آمریکا داشته باشد، مثلث دوم نیز در همین مسیر خواهد بود، شاید این ارتباط به صورت موقت در دوره باراک اوباما محکم تر هم باشد.
عطوان تاکید کرد که شاید مواضعی که عربستان سعودی اخیرا اتخاد کرده و برخی شبکههای ماهوارهای طایفه گرای سلفی را از پخش برنامههای خود بازداشته و سود الفیصل نیز خواستار حل مسالمت آمیز بحران در سوریه شده و موضوع خروج بشار اسد از قدرت را به مردم این کشور واگذار کرده، نشانه ای از این باشد که موضع این کشور در قبال سوریه تغییر کرده است، این در حالی است که گزارش های موجود نیز نشان از برقراری کانال های ارتباطی محرمانه میان ریاض و دمشق دارد.
Sorry. No data so far.