این روزها بحث های فراوانی در مورد جمعیت و کاهش بارز تعداد فرزندان مطرح میشود و افراد مختلفی در این زمینه اظهارنظر میکنند، در صورتی که بحث جمعیت و جلوگیری از مخاطرات جمعیتی که در آینده کشور ما را تهدید خواهد کرد، دارای ابعاد پیچیدهای است که نیاز به واکاوی دارد.
در همین راستا با دکتر شهلا کاظمیپور، معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه و از چهرههای برجسته حوزه جمعیتشناسی به گفتوگو نشستیم که حاصل آن در ادامه میآید.
لطفا توضیحاتی در خصوص وضعیت فعلی جمعیت در ایران بفرمایید.
جمعیت فعلی ایران که به قول ما جمعیتشناسان در مرحله پنجره جمعیتی قرار دارد، از سال 1385 نیز وارد مرحله پنجره جمعیتی شده؛ یعنی مرحلهای که بیش از دو سوم جمعیت در سنین فعالیت قرار دارند. تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد زمانی که باروری کم میشود کشورها وارد این مرحله میشوند. در کشور ما نیز از اواخر دهه 60 باروری کاهش یافت و به تدریج قاعده هرم جمع شد؛ به طوری که در سال 1365، 46 درصد از جمعیت ما زیر 15 سال بودند و تقریباً میتوان گفت بالاترین جمعیت جوان در کشور ما وجود داشت.
کشور ما در حال حاضر در بهترین وضعیت جمعیتی قرار دارد
جمعیتشناسان معمولاً به جمعیت زیر 15 سال، جمعیت جوان میگویند که ما بالاترین جمعیت جوان را در سطح دنیا داشتیم، ولی بعد از سیاستهای کنترل موالید که از اواخر دهه 60 اعمال شد، به تدریج قاعده هرم جمع شد؛ به طوری که در سرشماری سال 1385 حدود 23 درصد از جمعیت ما زیر 15 سال و نزدیک 70 درصد بین 15 تا 64 سال بودند. تقریبا 5 درصد از جمعیت نیز در سال 85 و سال 90 در سنین سالخوردگی قرار داشتند؛ یعنی اگر ما ساختار هرم سنی کشورمان را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم، میتوان گفت در حال حاضر در بهترین وضعیت جمعیتی هستیم.
ما اکنون با کاهش رشد جمعیت مواجهه هستیم نه کاهش جمعیت
کاهش جمعیتی که در آینده اتفاق خواهد افتاد و اینکه میزان باروری در حال حاضر نسبت به گذشته کمتر شده است، چه مخاطراتی دارد؟
وقتی ما از اواخر دهه 60 سیاستهای کنترل موالید را چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم اتخاذ کردیم، میانگین باروری ما از 7،6 درصد برای یک مادر به تدریج کم شد و در سرشماری سال 1385 به 1.8 فرزند رسیده است. در سرشماری سال 90 هم قطعاً اعلام نشده، اما بین 1.7 و 1.8 است که این نشان میدهد که باروری در ایران کم شده، ولی هنوز رشد جمعیت ما منفی نشده که بگوییم جمعیت کم شده است.
رشد جمعیت ما از 3.9 درصد در دهه 1365-1355 به 1.96 در دهه 1375-1365 و به 1.61 در دهه 1385-1375 و در 5 سال اخیر هم به 1.28 رسیده است، بنابراین ما همچنان افزایش جمعیت داریم. در واقع ما کاهش رشد جمعیت داریم نه کاهش جمعیت و تا زمانی که رشد جمعیت به صفر نرسد کاهش جمعیت نخواهیم داشت. پیشبینیهای جمعیتشناسان نشان میدهد که ما تا سال 1420 همچنان رشد مثبت جمعیت را خواهیم داشت، ولی اگر با همین روند پیش برویم به رشد صفر خواهیم رسید.
سیاستهای کشورهای غربی برای افزایش جمعیت
این کاهش رشد جمعیت که در آینده به کاهش جمعیت منجر میشود، به نظر شما چه مخاطراتی دارد؟
اساساً بسیاری از کشورهایی که رشد جمعیتی منفی پیدا کردند؛ مثل کشورهای فرانسه و آلمان، اگر سیاستی اتخاذ نکنند و در مقابل این وضعیت تسلیم شوند، روزی میرسد که جمعیتشان از بین میرود؛ یعنی رشد جمعیت منفی در درازمدت به نابودی آن جمعیت منجر میشود، ولی بسیاری از کشورها سیاستهای چندجانبه اتخاذ میکنند، یک سری از سیاستها را در جهت تشویق موالید و سیاستهای دیگری را در جهت مهاجرت اتخاذ میکنند یا روی گروههای خاص کار میکنند.
آنها حتی به دنبال کاهش مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای صعبالعلاج هستند که بتوانند جمعیتشان را از نابودی نجات دهند. خیلی از کشورها به این مرحله وارد شدند و الان مثلاً با سیاستهای مهاجرتی دارند تعدیل جمعیت را جبران می کنند، ولی در کشور ما این پدیده هنوز پیش نیامده. حالا مسئولین متوجه شدند و گفتند که تجدید نظری در بحث جمعیت صورت بگیرد و ما هم پرداختیم به این مسئله و آن را از دو جنبه دیدیم؛ یکی بحث ساختاری و دیگری بحث تعداد.
بحث ساختاری یعنی اگر مثلاً کشوری به رشد منفی یا صفر برسد، جمعیتش به تدریج سالخورده میشود و تعدیل جمعیت از طریق افزایش باروری دیگر میسر نیست. به همین خاطر سیاست افزایش موالید کشورهای پیشرفته جواب نداده؛ چون جمعیت آنها سالخورده است؛ یعنی اگر قرار است ما سیاستهای جمعیتی را اعمال کنیم، باید 20 سال زودتر این سیاستها را اتخاذ کنیم.
در کشور ما در حال حاضر رویکردی نسبت به مسئله جمعیت پیدا شده و مسئولان به سمتی میروند که سیاستهای افزایش باروری را اعمال کنند تا ما به رشد منفی جمعیت نرسیم که اگر به آن رشد منفی برسیم، جواب دادن سیاستهای افزایش باروری شاید عملی نباشد؛ چون جمعیت سالخورده میشود.
از طرف دیگر، جمعیت ما سالخورده خواهد شد و میزان جایگزینی جمعیت به حداقل میرسد، مگر اینکه مثل کشورهای اروپایی سیاستهای مهاجرتی اتخاذ کنیم، ولی ما هنوز یک کشور توسعه یافته نیستیم که بتوانیم نخبگان را جذب کنیم، در نتیجه مهاجرینی که به کشور ما مهاجرت میکنند مهاجرین وبال گردن یعنی سربار دولت هستند و هیچ ارزش افزودهای برای جامعه نخواهند داشت.
باید علل کاهش باروری در جامعه را تبیین کنیم
تغییر جایگاه زنان و اشتغال آنان چه تاثیری در این کاهش رشد جمعیت یا کاهش باروری داشته است؟
ما به دو صورت در مورد مسئله جمعیت بحث میکنیم؛ یکی در مورد خود ساختار جمعیت که ما جمعیتشناسان آن را به عنوان تغییرات جمعیتی مطرح میکنیم. حالا سیاستگذاران هستند که باید برنامهریزی کنند و بگویند که نه ما میخواهیم همین روند ادامه داشته باشد؛ چون هدف ما رشد اقتصادی است و هر چه جمعیت کمتر باشد رشد اقتصادی قطعا بهتر خواهد بود یا اینکه یک عده بگویند ما میخواهیم سیاستهای تعدیل ساختاری را اتخاذ کنیم و از مواجهه با سالخوردگی جمعیت و رشد منفی آن جلوگیری کنیم؛ این دست مسئولین است.
گام دوم این است که اگر قرار باشد سیاستهای تعدیل و افزایش باروری را اتخاذ کنیم، این مستلزم اعمال یکسری سیاستهاست. ما باید اول بررسی کنیم که علل کاهش باروری در جامعه چه بوده که بعد بتوانیم متناسب با اتفاقاتی که افتاده برنامهریزی کنیم. سوال شما در این جنبه است که چرا باروری کاهش پیدا کرده است.
ایران بعد از کره بیشترین کاهش رشد باروری را داشته است
یک دلیل کاهش باروری به همان سیاستهای کنترل جمعیت بر میگردد و یک بخش آن هم به بعد فرهنگی قضیه است.
این سیاستهای کنترل باروری معمولا در جوامعی جواب میدهد که افراد به آن آستانه فکری رسیده باشند و بتوانند از این وسایل استفاده کنند؛ چون این وسایل ممکن است در بازار هم باشد و برای استفاده از آنها تشویق هم بشود، ولی کسی از آنها استفاده نکند. در واقع، باید زوجین به این توافق برسند که روی تعداد فرزندان خود برنامهریزی کنند.
این برنامهریزی در ایران اتفاق افتاده و میشود گفت ایران از معدود کشورهایی است که سرعت کاهش باروری آن زیاد بوده است. شاید بتوان گفت بعد از کره، ایران بیشترین سرعت رشد کاهش باروری را داشته است. ما مطالعه کردیم تا ببینیم علل این کاهش و علل این سرعت کاهش چه بوده که متوجه شدیم مهمترین علت عمدتا به بحث سواد بر میگردد.
عامل اصلی کاهش باروری در ایران گسترش سواد است
عامل اصلی کاهش باروری در ایران مسئله سواد و اشاعه سواد و تحصیلات است. وقتی بیسوادی در یک جامعه ریشهکن میشود، این مسئله خود به خود روی باروری تاثیر میگذارد؛ در گذشته هم افرادی که باسوادتر و تحصیلکردهتر بودند، باروری کمتری داشتند و آنهایی که بیسواد و کمسواد بودند باروری بیشتری داشتند، پس یکی از دلایل کاهش باروری تحصیلات و به خصوص تحصیلات زنان است. در اوایل انقلاب شاید 60 درصد جمعیت ما با سواد بودند اما الان نزدیک 90 درصد جمعیت ما باسواد هستند. بحث سواد، به خصوص باسوادی زنان و گرایش آنها به تحصیلات عالیه بسیار در کاهش باروری موثر است.
شهرنشینی و تاثیر آن بر کاهش باروری
عامل بعدی، بحث شهرنشینی است. همه آمارها نشان میدهند که میزان باروری در شهرها همیشه کمتر از روستاها بوده است. در اوایل انقلاب 47 درصد جمعیت ما شهرنشین بودند، اما الان نزدیک 72 درصد جمعیت ما شهرنشین هستند. در گذشته روابط خویشاوندی بود و بچهها درون خانواده با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکردند اگر مادری شاغل بود بچههایش را به اعضای خانواده و فامیل واگذار میکرد یا حتی اگر شاغل هم نبود چند نفر نگهداری بچهها را به عهده میگرفتند. از طرف دیگر، ارتباطات هم کم بود و نیازها هم کمتر.
وقتی یک جامعه گسترده شود، خانواده گسترده به طور کلی از بین میرود و همجواری در مکان سکونت نیز که در گذشته وجود داشته الان وجود ندارد. این عدم همجواری باعث میشود که والدین همه مسئولیتهای تامین زندگی را خودشان متحمل شوند، آن هم با آن انتظاراتی که بچهها دارند.
در گذشته، بچهای که ابتدایی یا راهنمایی میخواند خودش سرکار میرفت و پدر و مادر را تامین میکرد. ما جمعیتشناسان اصطلاحی را به کار میبریم که در گذشته جریان ثروت از بچهها به سمت والدین بود، ولی الان جریان ثروت از والدین به فرزندان است. شما میبینید دختر و پسر 20 ساله دانشجو است و پدر باید شهریه دانشگاه آزاد او را تهیه کند و هزینه ازدواج او را هم بپردازد، این مسائل است که والدین را ناگزیر میکند تا روی تعداد بچههای خود تعمق داشته باشند.
عامل دیگر دسترسی به وسایل ارتباط جمعی مانند انواع سایتها و اینترنت و گسترش ارتباطات اجتماعی است؛ همه اینها عواملی هستند که باعث کاهش باروری در ایران شدهاند.
نقش فردگرایی در کاهش باروری
مسئله دیگری که در رابطه با کاهش باروری مطرح میشود، فردگرایی و تغییر ارزشهای خانوادگی است. شما این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
گسترش اجتماعات انسانی، پیچیدگی روابط اجتماعی، اشتغال خارج از خانه و کسب رفاه و توسعه بیشتر عواملی هستند که فردگرایی را در جامعه افزایش میدهند. فردگرایی منحصر به جامعه ما نیست، بلکه در اکثر جوامع پیش آمده و یکی از عوامل کاهش باروری نیز همین افزایش فردگرایی است.
البته، نمیشود در همه حالتها فردگرایی را به عنوان یک نکته منفی ببینیم؛ چون فردگرایی به این معناست که فرد میخواهد برای افزایش توانمندیهای خود سرمایهگذاری کند و بتواند فرزند توانمندی را هم تحویل جامعه دهد؛ یعنی دغدغه همه افرادی که تحصیل میکنند و در پی شغل خوب هستند این است که ازدواج خوبی داشته باشند و متعاقب آن بچه سالم و اصلح داشته باشند و به خوبی فرزند خود را تربیت کنند.
بالا رفتن شاخصهای توسعه باعث کاهش باروری خواهد شد
چه راهکارهایی میتوانیم پیشنهاد بدهیم که این نگرش نسبت به فرزندآوری و کاهش جمعیت تغییر کند؟
در نتیجه بحث قبلی و همه نکاتی که عرض کردم، نهایتاً ما شاخصی به نام شاخص توسعه را به کار میبریم. وقتی در یک جامعه شاخصهای توسعه مثل باسوادی، امید به زندگی، امکانات رفاهی و … افزایش پیدا میکند، باروری پایین میآید، البته ما نمیتوانیم نقیض آن را بگوییم یعنی اگر میخواهیم باروری را بالا ببریم، شاخصهای توسعه را پایین بیاوریم.
یعنی نمیتوان هیچ نسبتی بین این دو برقرار کرد؟
هر چه به سمت افزایش شاخصهای توسعه برویم خود به خود باروری پایین میآید. حالا یکسری عوامل دیگر وجود دارد که ممکن است در هر جامعهای بروز و ظهور پیدا کنند که مطالعات ما نشان داده تاخیر در ازدواج یکی از علل کاهش باروری است؛ مثلا وقتی با جوانان مصاحبه میکنیم میبینیم که اشاعه تحصیلات، ادامه تحصیلات و کسب شغل بهتر، همه باعث میشود که فرد ازدواج خود را به تعویق بیندازد.
تاخیر در ازدواج و نسبت آن با کاهش جمعیت
یعنی هدف اصلی ازدواج است، ولی به خاطر اینکه ازدواج خوبی داشته باشد توانمندیهای خود را افزایش میدهد؛ یعنی میخواهد تحصیلات بیشتر و شغل بهتری داشته باشد. پس از پیدا کردن شغل هم میگوید این همه که تأخیر افتاده حالا یک خانه خوب و یک ماشین خوب هم فراهم کنم بعد ازدواج کنم. همه اینها عواملی هستند که ازدواج را به تأخیر میاندازند.
بعد از ازدواج هم هر یک از این زوجین با پرخواهیهای خود تبدیل به دو نفر میشوند. حالا اینجا بحثهای روانشناسی و شناخت هم و بحثهای انتلکتوئلی پیش میآید و میگویند حالا چند سال صبر کنیم همدیگر را بشناسیم و بعد بچهدار شویم که این هم باعث میشود تولد فرزندان به تعویق بیفتد. ما باید روی گروهی کار کنیم که دیر ازدواج میکنند، البته علل این دیر ازدواج کردن به نظر من کاملاً اقتصادی نیست، ولی خودشان میگویند این دیر ازدواج کردن به دلیل مسائل اقتصادی است.
آیا اگر ما وضع اقتصادی این افراد را بهبود ببخشیم ازدواجشان تسهیل میشود؟ من بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد. من بارها در کلاسها گفتم که اگر مشکل اقتصادی هم وجود دارد شما ترمی فلان مقدار شهریه دانشگاه را میدهید و حاضرید درس بخوانید، ولی حاضر نیستید با این پول ازدواج کنید.
برخی از خانوادهها از نظر اقتصادی امکان فرزندآوری ندارند، اما برخی دیگر که از شرایط اقتصادی خوبی هم برخوردارند باز هم نگرش مثبتی نسبت به بچهدار شدن ندارند.
بله، در اصل، مدرنیزاسیون و تجددخواهی باعث این اتفاقات میشود. یعنی حاضر هستند برای یک بچه هزینه کنند، او را مدرسه غیرانتفاعی بفرستند و تمام امکانات را در اختیار او قرار دهند، ولی نمیخواهند همان پول را برای چند بچه دیگر هزینه کنند. این مسئله یک مطالعه روانشناسی را میطلبد که ما جامعه را مطالعه کنیم و ببینیم با چه بسته سیاستی میتوانیم باروری را در جامعه افزایش دهیم.
حمایتهای اقتصادی دولت روی طبقات پایین و با تحصیلات کم، اثرگذار است.
شما یا همکارانتان روی این مسائل کار کردهاید؟
بله، ما بیش از چهار سال است روی این مسائل کار میکنیم و پیشنهاداتی را نیز مطرح کردهایم ولی سیاستهایی که دولت اتخاذ کرده و میخواهد اعمال کند بیشتر حمایتهای مالی یا حمایت زنان شاغل مثلا افزایش مرخصیها و… است. ممکن است این مسائل جواب دهد، ولی این امکان هم وجود دارد که جواب ندهد. ما شاید نتوانیم زیاد روی طبقه تحصیلکرده اثرگذار باشیم ولی احتمال اینکه باروری گروهی که تحصیلات کمی دارند و در طبقه متوسط به پایین هستند بالا برود وجود دارد، البته اگر دولت حمایتهایی را برای آنها در نظر بگیرد.
برای ارائه راهکار، ابتدا باید هدف از افزایش جمعیت مشخص شود
جدا از پیشنهادات و حمایتهای اقتصادی، شما چه پیشنهادات دیگری دارید؟
من معتقدم که ما باید به صورت ریشهای مطالعه انجام دهیم. آیا واقعا با دادن وام ازدواج ما میتوانیم ازدواج را تسهیل کنیم؟ اینها مستلزم مطالعه است. کشورهای جهان سوم از جمله کشور ما پیچیدگیهای اجتماعی و اقتصادی بسیار زیادی دارند و اینها روی هم اثر میگذارد؛ مثلا بسیاری از برنامههایی که تدوین میشود و در کشورهای دیگر موفق است وقتی در کشور خود پیاده میکنیم میبینیم موفق نیست، حالا یا خوب پیاده نمیشود یا زیربناها برای آن فراهم نیست.
در نتیجه، من معتقدم که اول باید ببینیم هدفمان از افزایش جمعیت چیست؟ آیا هدفمان فقط تعدیل ساختاری است یا هدف ما افزایش جمعیت به هر قیمتی میباشد؟ تا ندانیم هدفمان چیست و میخواهیم چه کار کنیم نمیتوانیم راهکار پیشنهاد دهیم.
موانع موجود بر سر راه پژوهش
نسبت علوم انسانی، بخصوص علوم انسانی بومی با افزایش یا کاهش جمعیت چیست؟
علم در جامعه ما نسبت به گذشته رشد خوبی داشته، اما هنوز در مسائل اجتماعی مطالعات اجتماعی بومی بسیار کمی داریم و شناخت ما از جامعهمان کم است. دلیل این مسئله این است که یا برای مطالعات اجتماعی بودجه تخصیص نمیدهند یا اینکه این بودجه بسیار ناچیز است و اگر هم این بودجهها تخصیص داده شود به صورت رابطهای واگذار میشود و به محققان اصلح سپرده نمیشود که ریشهیابی کنند.
باید مطالعات عمیق اجتماعی داشته باشیم و مرتبا مسائل اجتماعی را رصد کنیم
به نظر من گره کار ما اینجاست که ما باید مطالعات عمیق اجتماعی داشته باشیم و مرتبا مسائل اجتماعی را که یکی از آنها تحولات باروری و تحولات جمعیتی است رصد کنیم، نه اینکه یک روزی تبی بگیرد و بگویند وامصیبتا جمعیت میخواهد کم شود و ما باید سیاستها را اتخاذ کنیم، این باید مستلزم ده، پانزده سال کار باشد.
ما باید مسائل را بشناسیم و بعد پیشنهاد دهیم، آن پیشنهاد هم باید به صورت زیربنایی انجام شود نه به صورت شعاری؛ چون مشکل جامعه ما عمر کوتاه مدیریت است و این باعث میشود سیاستها هیچ وقت جواب ندهند. در واقع، پژوهش کم و عمر کوتاه مدیریت مشکل ماست. یک مدیر سیاستی را اتخاذ میکند، اما بعد از یک سال میرود و سیاستهای پژوهشی که در پیش گرفته ابتر باقی میماند.
حذف درس تنظیم خانواده کار درستی بود
اکنون شاهد هستیم که برای مقابله با کاهش جمعیت اقدامات شتابزدهای نیز انجام میشود، مانند حرفهایی که برای لغو قانون تنظیم خانواده زده شد یا حذف کردن درس تنظیم خانواده در دانشگاهها، شما این اقدامات را چگونه ارزیابی میکنید؟
من یکی از مخالفان درس جمعیتشناسی در دانشگاهها بودم و الان هم خیلی خوشحالم که این درس را حذف کردند؛ چون خوب اجرا نمیشد. من سالها مدرس این درس بودم، این درس به عنوان یک درس یک واحدی عمومی در دانشگاهها ارائه میشد و دانشگاهها اصلاً به آن بها نمیدادند، این درس اصلاً باعث کاهش باروری نشده؛ چون کلاً به آن توجهی نمیشد.
بارها سر کلاس دانشجویان به من گفتهاند که استاد یک درس یک واحدی عمومی ارزش ندارد که بخوانیم. دانشگاهی هست که این درس را 3 تا پنجشنبه در طی ترم و با هر استادی برگزار میکند و درس تمام میشود، در نتیجه درس تنظیم خانواده به صورت فلهای اصلاً درس خوبی نبود.
این دانشجویان میخواهند با این درس چه کار کنند؟ مثلاً یک دانشجوی رشته پزشکی با یک درس جمعیت میخواهد آگاهی پیدا کند که چگونه باروری خود را کنترل کند؟ من بارها سر کلاسها گفتهام که هدف ما این نیست که به شما آگاهی دهیم، هدف ما این است که شما پیامآوران ما در سطح جامعه باشید. حالا خدا را شکر، آنقدر آگاهیها در جامعه بالا رفته که نیازی به این درس نیست.
برنامهای که قرار بود به مجلس برود سیاستهای مصوبی بود که مسکوت مانده بودند، مثلاً ندادن دفترچه بیمه به بچه سوم به بعد. من همان موقع در سال 67، 68 دقیقاً سرکلاس همین را به دانشجویان گفتم که بچه چه گناهی دارد که به دنیا آمده است؟ دولت باید دفترچه بیمه پدر و مادری را باطل کند که آن بچه را به دنیا آوردهاند. این سیاستها مسکوت مانده نه اینکه سیاست تنظیم خانواده مسکوت مانده باشد.
الان قانونی تصویب شده که دیگر خدمات وازکتومی را به صورت رایگان ارائه نمیدهند؟
بحثهایی بود، اما هنوز هیچ مصوبهای در این خصوص از مجلس بیرون نیامده است.
نظر شما در مورد این بحثها و این اقدامات چیست؟
ما اصلاً چنین چیزی را پیشنهاد ندادیم و معتقد هم نیستیم که قانون تنظیم خانواده برداشته شود.
دولت باید بحث سالمندی فعال را پیگیری کند
در پایان اگر نکتهای باقی مانده است، بفرمایید؟
نکته اصلی من این است که ما اکنون در مرحله پنجره جمعیتی هستیم و یکسری از مسئولین ما به پیری جمعیت استناد میکنند و میگویند در آینده جمعیت ما سالخورده میشود. این مسئله سیاستها و برنامههایی را میطلبد که جمعیتی که سالخورده میشوند بهداشت کافی و حمایتهای مالی داشته باشند. حالا که 5.7 درصد جمعیت ما سالخورده هستند، این همه مشکلات دارند؛ چرا که همه آنها تحت پوشش بیمههای اجتماعی نیستند و نمیتوانند مستمری بگیر باشند و هنوز عدهای از آنها زیرخط فقر زندگی میکنند، حالا اگر روزی برسد که این 5.7 درصد به 25 درصد برسد و تقریباً 20 میلیون نفر از جمعیت ما سالخورده شوند باید چه کار کنند؟ از حالا باید به فکر آن روز باشند.
پیشنهاد من سالمندی فعال است. من میگوییم همین گروهی که الان در سن فعالیت هستند و 35 سال دیگر به سن سالخوردگی میرسند، باید در اشتغال کامل باشند و صددرصد بیمه داشته باشند و خودشان بیمههایشان را پرداخت کنند. علاوه بر این آنها باید سیستم بهداشتی داشته باشند.
سالمند که یک دفعه بیمار نمیشود، باید به این گروه بپردازیم تا آنها از نظر بهداشتی و تأمین اجتماعی خودکفایی داشته باشند و حتماً افراد را ملزم کنیم که خودشان را بیمه کنند؛ چون دولت نمیتوانند به 20 میلیون نفر مستمری بدهد. اساس قضیه اینجاست که میتوانیم در حال حاضر با توانمند کردن گروهی که الان در سن فعالیت هستند به رشد اقتصادی برسیم و علاوه بر این، آینده آنها را نیز تأمین کنیم.
تنها کاری که دولت می تواند برای افزایش جمعیت انجام بده تورم را تا حدی با لا ببره تا کسی نون هم نتواند بخورد د و 100 درجه بره زیر خط فقر آن وقت تا دلت بخواهد جمعیت زیاد می شه مثل ده 60 به امید چه تولید نسل بشه بهداشت رایگان تغذیه رایگان پوشاک رایگان و تحصیل رایگان به کدام دلخوش و امیدوار باشیم چون هر سال می گیم قربان پارسال شما امید را پیدا کن تا من سلامش را برسانم