سه‌شنبه 24 آگوست 10 | 16:28

ترانه موسوی وجود خارجی نداشت، فریب خوردم!

سرانجام پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون می توانم در باره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم من به عنوان روزنامه نگاری که این خبر را برای نخستین بار منتشر کردم وظیفه داشتم اعلام کنم اشتباه کردم، فریب منابع م را خوردم.


تریبون مستضعفین: مطلب زیر توسط «مینو صابری» در وبلاگ شخصی اش منتشر شده است. مینو صابری یکی از نویسندگان سایت ضدانقلاب رادیو زمانه و از طرفداران جنبش سبز است. صابری در پست اخیر خود به ناگفته هایی درباره ی قصه کذب کشته شدن ترانه موسوی پرداخته است. خواندن اعترافات امید حبیبی نیا به عنوان خبرنگاری که برای اولین بار خبر دروغ کشته شدن ترانه موسوی و تجاوز به او را منتشر کرده است در نوع خود جالب و تکان دهنده است. انتشار ناگفته های این روزنامه  نگار پس از سکوت یکساله اش درباره این ماجرا،  گویای ظلمی است که سران فتنه بر جمهوری اسلامی روا داشته اند. به عنوان نمونه می توان به تهمت های مهدی کروبی به نظام و نیز اسناد دروغ در این ماجرا اشاره کرد که در رسانه های مختلف بین المللی انعکاس گسترده پیدا کرد؛ گزارش بی بی سی از گفته های کروبی در ماجرای ترانه موسوی

***

بعد از یک سال و اندی که از انتشار خبر کذب ترانه‌ی موسوی می‌گذرد بالاخره یک شیرپاک خورده‌ای از همان کسانی که چنین خبری را مطرح کرده‌ بودند؛ لب به سخن باز کرده و حقایق را آشکار کرده است. من به سهم خودم به عنوان یک ایرانی از «امید حبیبی‌نیا» بابت این شهامت تشکر و قدردانی می‌کنم. از آن‌جایی که برخی دوستان عضو فیس‌بوک نیستند نوشته‌ی امید حبیبی‌نیا را در این باره عینآ نقل می‌کنم. دوستانی هم که در جریان ماجرا نیستند می‌توانند مطلبی که در سال گذشته نوشته بودم را این‌جا ملاحظه کنند.

امید حبیبی‌نیا:
سرانجام پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون می توانم در باره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم و توضیح بدهم که چرا یک سال سکوت کردم؟ سال گذشته در جریان تظاهرات و اعتراضات مردم، بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر با من برای انتقال اخبار، ویدئوها و عکس های تظاهرات و ارسال آن به رسانه های مختلف از جمله فرانس 24 که من با آن همکاری می کردم، در تماس بودند. در روز دوازدهم تیرماه یکی از همین روزنامه نگاران که او را با نام ل. م معرفی می کنم به من اطلاع داد که دختری به نام ترانه موسوی ناپدید شده و بیم آنکه مورد تجاوز گروهی قرار گرفته می رود. ل.م منبع خبر خود را خبرنگار خود که اتفاقا پس از خروج از مسجد قبا بازداشت شده و به همراه ترانه موسوی در یک بازداشتگاه بوده است ذکر کرد.

دو روز بعد وی عکسی از ترانه موسوی برایم فرستاد و جزئیات بیشتری در اختیار من قرار داد از جمله یک شماره تلفن در آن زمان گروهی از دوستان چپ، وبلاگی راه اندازی کرده بودند با نام ایرانیان چپ که اغلب در داخل کشور بودند.از یکی از آنها که با نام آذر می نوشت، خواستم تا با شماره تلفنی که ادعا می شد تماس بگیرد. روز بعد آذر خبر داد که این شماره تلفن در شبکه وجود ندارد یا موقتا مسدود است. اما خود عین خبری که من برایش فرستاده بودم را در وبلاگش منتشر کرد. به این ترتیب برای نخستین بار وبلاگ ایرانیان چپ خبر احتمال تجاوز به ترانه موسوی را درج کرد، این خبر با کمی تفاوت عین خبری بود که چند ساعت قبل وبلاگ زیرزمین متعلق به ل.م آن را درج کرده بود اما از آنجا که کسی هنوز آن وبلاگ را نمی شناخت خبر با عنوان وبلاگ ایرانیان چپ منتشر شد. از آنجا که به ل.م اعتماد داشتم تصور من بر این بود که این خبر می تواند صحیح باشد با این حال ساعت ها با وی در باره جزئیات این ماجرا گفتگو کردم.

روز بعد وبلاگ دیگری به نام چریک آنلاین جزئیات دیگری در باره احتمال مرگ ترانه موسوی درج کرد. این وبلاگ متعلق به ر. و بود که ل.م او را خبرنگار فرهنگی خود و از کارکنان صدا و سیما می نامید دو روز بعد ل.م خبر داد که ترانه موسوی کشته شده و جسدش را سوازنده اند. هیچ منبع خبری دیگری وجود نداشت که صحت این ماجرا را تائید کند. دو منبع که بطور ناشناس دو وبلاگ را منتشر می کردند به اضافه وبلاگ ایرانیان چپ تنها مرجع پخش این اخبار بودند، منتهی خبر ابندا توسط ل.م در اختیار من قرار می گرفت، من برای آذر که پیگیر این ماجرا بود می فرستادم و وی آن را درج می کرد، بعد با تغییراتی جزئی در دو وبلاگ دیگر کپی می شد. در همین زمان من از ل.م تقاضای اطلاعات بیشتری کردم از جمله آدرس و شماره تلفن خانه ترانه موسوی که وی مدعی بود ر. و عکس ترانه موسوی را از آنجا برداشته است ولی درست در همین زمان وی اطلاع داد که خانواده ترانه موسوی به شمال رفته اند و پدرش نیز درگذشته است. با اصرار من ل.م محلی در حوالی خیابان آزادی را به عنوان آدرس محل سکونت ترانه موسوی اعلام کرد. من بلافاصله به آذر خبر دادم و او به محل رفت و از کسبه محل در باره وجود خانواده ای با عنوان موسوی پرس و جو کرد و خبر داد که هیچ کس چنین خانواده ای را نمی شناسد.

در همین حال در بالاترین و وب سایت های دیگر من را به عنوان کسی که مدافع این شایعه بودم مورد اشاره قرار می دادند و حتی کار به حذف همه لینک های ترانه موسوی کشید زیرا مدیر بالاترین معتقد بود که این خبر جعلی است. دو هفته بعد در حالی که پیگیریهای من برای یافتن ردی از ترانه موسوی به هیچ نتیجه ای نرسیده بود ، دوستان در تهران یکی پس از دیگری اعلام می کردند که نه در آموزشگاهی نام او هست و نه کسی دیگری او را در همان بازداشتگاه دیده است. در این زمان که تردیدهایم را با ل.م مطرح کردم وی گفت که مستقیما به همراه ر. و به کمیته پیگیری کروبی رفته و شواهد مربوط به این واقعه را در اختیار آنها قرار داده است. از وی خواستم تا نام کسی را که مدعی بود همراه با ترانه موسوی بازداشت شده را به من بدهد و او نام فردی را به من داد.

مدتها بعد وقتی با او حرف زدم متوجه شدم که او حرفهای متناقض زیادی می زند و آشکارا مایل نیست در باره آن روز کذایی حرفی بزند. اما اصلی ترین تردیدی که با آن روبرو شدم آن بود که از طریق دو مرجع مختلف در باره فرد مذکور تحقیق کردم مشخص شد روز هفتم تیر وی سرکارش حاضر بوده است و در ساعاتی که ل.م مدعی بود در بازداشت بوده مشغول کار بوده است در حالی که تردیدهایی جدی برای صحت این خبر داشتم و این اولین موردی بود که هیج نشانه ای از خانواده، دوستان و بستگان ش نبود. یک روز ل.م به من زنگ زد و گفت ماجرا لو رفته و او کشور را به همراه ر.و ترک کرده است طبعا در این مرحله من هر کمکی که از دستم برمی آمد برای آنها انجام دادم از وصل کردن ارتباط آنها با گزارشگران بدون مرز و دوستان دیگر در آن کشور تا تهیه کار برای تامین مخارج از ل.م خواستم که اگر اطلاعات بیشتری می تواند در رابطه با این موضوع منتشر کند در خارج از کشور می توان این کار را به راحتی انجام داد ولی وی دائما عنوان می کرد که به خاطر همان فرد ناچار به سکوت است اما یک روز بار دیگر گفت که همان فرد دستگیر شده و اکنون میخواهد حرف بزند و من ارتباط او و ر. و را با بی بی سی و صدای آمریکا برقرار کردم و گفتم که روز بعد هم می توانیم در فرانس 24 این را پوشش بدهیم چون بالاخره ما دو نفر را داریم که خودشان از نزدیک پیگیر ماجرا بوده اند و آن را رسانه ای کرده اند اما تا چند روز بعد هم خبری از این دو روزنامه نگار نشد و بعد به من گفتند چون فرد مذکور آزاد شده است بهتر است فعلا سکوت کنند زیرا اکنون وزارت اطلاعات می داند منبع خبر ترانه موسوی چه کسی بوده است به ناچار من هم که در فیس بوک و تویترم نوشته بودم به زودی شاهدان ماجرا سخن خواهند گفت بار دیگر سکوت کردم ولی وقتی چند هفته بعد با یکی از همکاران همان فرد صحبت کردم وی اطمینان داد که وی در تمام روزهایی که ادعا می شد بازداشت بوده است، مشغول کار بوده است، این موضوع را با دو نفر دیگر هم چک کردم همگی شایعه بازداشت فرد مذکور را قویا تکذیب کردند.

در نتیجه برایم مسلم شد که این خبر از اساس دروغ است اما باز هم سکوت کردم تا این دو روزنامه نگار از آن کشور به کشورثالث دیگری منتقل شوند. در همین اثنا یکی از دوستان خبر داد که ر.و در یک محفل عمومی در کشور جدید در باره خبرهای نادرست گفته است مثلا مورد ترانه موسوی از مواردی است که دروغ بودن آن روشن است !!! یعنی نویسنده چریک آنلاین، کسی که می گفت عکس ترانه موسوی را از خانه ش برداشته و با ل.م به کمیته پیگیری کروبی رفته حالا می گفت که ترانه موسوی وجود خارجی ندارد !!! از ل.م در این باره پرسیدم، گفت لابد مصلحت چنین بوده، به او گفتم که فرد مورد نظر که همواره وجود او در تهران را دلیل سکوت در خارج از کشور اعلام می کنید هرگز بازداشت نشده بود نه در هفت تیر و نه اخیرا- یعنی حوالی دی ماه سال گذشته- وی گفت که تا هفته دیگر اسناد و مدارکی را با نام خودش در وبلاگی که با نام واقعی ش در آن مطالب فرهنگی می نوشت منتشر خواهد کرد چند هفته گذشت از او پرسیدم که چرا همچنان سکوت کرده است؟

اما او اصولا پاسخی نداشت. در این زمان بود که تصمیم گرفتم به محض آنکه شرایط لازم برای آنکه امنیت و اعتبار این دو منبع مخدوش نشود فراهم شد این موضوع را اعلام کنم. مناسفانه اعلام این موضوع همراه شد با دروغ پراکنی های نبوی علیه من و پاسخ «کوبنده» من که سبب شد حساب فیس بوک قبلی من مسدود شود. اما بهرحال وعده داده بودم که در این باره بنویسم و از آنجا که ل.م و ر. و خود را پشت وبلاگ های بدلی شان پنهان کرده بودند، بسیاری منبع خبر ترانه موسوی را من می دانستند زیرا من بودم که در آن روزها این خبر ر ا این طرف و آن طرف منتشر کردم و علیرغم چند یادداشت و نقد و حتی حذف لینک ها در بالاترین در اثر تکرار این موضوع و واجد بودن تمام عناصر یک روایت ملودرام، کم کم امر بر همه مشتبه شد و همه این موضوع را باور کردند. من به عنوان روزنامه نگاری که این خبر را برای نخستین بار منتشر کردم وظیفه داشتم اعلام کنم اشتباه کردم، فریب منابع م را خوردم اما برای دستیابی به حقیقت راههای بسیاری را پیمودم و ماههاست که مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد اما منتطر بودم تا این دو روزنامه نگار به کشور دیگری منتقل شودند تا هیچ مشکلی برایشان پیش نیاید حالا با خیال راحت می توانم در باره جزئیات این شایعه سخن بگویم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.