ثریا در برنامه بیست وهفتم خود به بررسی سیاست های جمعیت کشور با حضور محمدجواد محمودی، استاد دانشگاه و رئیس مرکز مطالعات آسیا و اقیانوسیه و قاضی زاده هاشمی، سخنگوی کمیسیون اجتماعی و مسئول کمیته جمعیت مجلس شورای اسلامی پرداخت.
افت جمعیت و تهدید و بحران!
در ابتد محسن مقصودی، مجری برنامه در باب ضرورت این بحث توضیح خواست.
محمودی در این زمینه گفت: زمانی که تعداد فرزند به ازای هر مادر به زیر حد جانشینی می رسد یکسری چالش ها اعم از چالش های جمعیتی، امنیتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد که در این بین، بیشتر چالش های جمعیتی را مطرح خواهم کرد.
شاخص باروری به تعداد فرزندان به ازای هر مادر در طول دوران باروری گفته می شود که طبق برآوردها، باروری اکنون به 1.7رسیده است.
همه اعم از کارشناسان و مسئولان مربوطه به این باور رسیده اند که شاخص باروری زیر حد جانشینی است و باید به فکر چاره بود؛ چالش هایی که به همراه این مسئله است جای نگرانی دارد؛ چرا که اگر رشد جمعیت خوب باشد و باروری به همین منوال تداوم یابد -روند کاهشی نداشته باشد- باز هم با کاهش حجم کل ملی مواجه خواهیم بود و در پی آن بحران کاهش نیروی در سن کار را خواهیم داشت – جمعیت نیروی محرک است برای رشد اقتصادی – که با پیر شدن (بحران سالمندی) بهره وری نیروی کار هم کاهش می یابد.
از عوامل عمده بحران سالمندی کاهش باروری و افزایش امید به زندگی و در برخی جوامع مهاجرت است.
چالش دیگر افزایش مهاجرت های بین المللی است؛ به عبارتی مجبور می شویم، به خاطر جبران کاهش نیروی در سن کار، مهاجرت های بین المللی را بپذیریم که تبعات خاص خود را به همراه دارد.
جمعیت فرصت است یا تهدید؟!
در ادامه از قاضی زاده درباره علل غفلت های صورت گرفته در تغییر سیاست ها که باید در سال 71 صورت می گرفت، سوال شد که گفت: پاسخ به این سوال رویکرد چند جانبه را می طلبد؛ اولین رویکرد این است که جمعیت فرصت است یا تهدید؟
از قرن 18 تقریبا سه تئوری درباره جمعیت داشتیم؛ تئوری اول جمعیت را مانع توسعه می داند! این تئوری برای زمانی است که دنیا صنعتی شد و مرگ و میر در مقابل بیماری های عفونی کاهش پیدا کرد، جنگ ها کمتر شد و به یکباره کشورها با رشد جمعیت بسیاری روبرو شدند و نتوانستد فرآیند توسعه خود را با رشد جمعیت مطابق دهند و در نهایت جمعیت را تهدید دانستند!
بعد از مدتی که کشورهای توسعه یافته دچار مشکل تهدید جمعیت شدند – وارد چاله جمعیتی شدند – حرف ها معکوس شد! یعنی عامل انسانی نقش مهمی در توسعه یافت و کشورهای توسعه یافته مدافعان رشد جمعیت شدند و از جمعیت به عنوان یک عامل اقتصادی بالقوه نام بردند.
بعد از مدتی این تئوری به رشد جمعیت مدیریت شده، تبدیل شد؛ یعنی چه جمعیتی رشد پیدا کند و اینکه کمیت جمعیت به تنهایی عامل رشد نیست، بلکه کیفیت رشد جمعیت هم موثر است، پس یک نگاه، نگاه به خود جمعیت است.
ناگفته نماند، زمانی که سیاست های تهدید جمعیت زمان طاغوت کنار رفت و با رشد جمعیتی همراه بودیم و جنگ زیرساخت های ما را تخریب کرد، تصمیمات در خصوص تغییر سیاست ها را اتخاذ کردیم؛ به این ترتیب شیب افت جمعیت ما از سال های 66 و 67 شروع شد، در حالی که سیاست های تهدید جمعیت در سال های 70 و 71 شکل گرفته است.
تغییر در شیوه زندگی بر روی شیب افت جمعیت قرار گرفت و این روند را تشدید کرد (این اشتباهی بود که اتفاق افتاد). یعنی افت جمعیت ما تنها مربوط به سیاست های اعمال شده نبود، بلکه این سیاست ها عامل تسریع کننده این افت به حساب می آمد. به طور خلاصه نیازهای آن دوره کشور، شرایط جامعه و آنچه که بر منابع حاکم بود و رفتارهای خود جامعه باعث اعمال سیاست های کاهش جمعیت شد.
در ادامه گزارشی پخش شد با این بحث که چرا خانواده ها به سوی تک فرزندی یا نهایت دو فرزندی می روند که در جواب اکثر مردم مسئله اقتصادی را ذکر می کردند؛ این در حالی است که بسیاری تمایل به فرزند بیشتر داشتند.
«مشکلات پیش روی مردم برای اینکه ما رشد جمعیت خوبی را داشته باشیم در چیست؟» سوال بعدی مجری چنین مطرح شد.
فرزند یعنی هزینه؟!
قاضی زاده در پاسخ به این سوال گفت: جدی ترین عامل تغییر نوع نگاه به زندگی، آرزوها، آرمان ها و به طور خلاصه سبک زندگی است؛ در سبک زندگی امروز افزایش سن ازدواج، بخصوص در دختران و همچنین افزایش نرخ طلاق، دوره باروری مطلوب را کاهش می دهد.
نکته دیگر تغییر اولویت های زندگی است. در نسل قبل اولویت اول ازدواج بود، اما در این نسل اولویت تحصیل و اشتغال و دارا بودن حداقل شرایط زندگی- به دلیل تغییر سبک زندگی – از ازدواج بالاتراست؛ این به معنای تغییر در نوع نگاه به زندگی است.
نکته بعدی عدم کرامت خانه داری و مادری است که این در نتیجه تشویق زنان برای حضور در جامعه و کسب درآمد می باشد(عاملی محدودکننده است) و در نهایت نگرانی از تامین امکانات برای فرزند اعم از تحصیل و اشتغال و ازدواج و غیره.
با توجه به اینکه در کشور ما تمایل به ازدواج و فرزنددار شدن بالاست -برخلاف غرب- اگر بتوانیم موانع را برداریم و امکانات را فراهم آوریم، حتماً شرایط تغییر خواهد کرد.
محمودی در تکمیل گفته های قاضی زاده گفت: بحث توسعه اقتصادی از عوامل عمده است؛ ما با کاهش نیروی کار مواجه شدیم، بنابراین نیاز هست که زن هم وارد عرصه اجتماعی شود و کار کند، زمانی که زن و مرد هر دو کار کنند و به دنبال افزایش درآمد باشند، نتیجه طبیعی آن تعداد فرزند کمتر است؛ چراکه مردم توان نگهداری فرزند را، به دلیل افزایش هزینه تربیت فرزند، ندارند؛ به عبارتی فرزند یک کالای مصرفی شده که تنها باید هزینه صرف کرد، در این شرایط باید سازگاری بین کار کردن زن و مرد با تربیت فرزند ایجاد شود.
سوال بعدی مقصودی این بود که چطور در جهت هم راستا کردن نظام دانشگاهی و سیاست جمعیت قدم برداریم؟
تحصیل مانع ازدواج؛ چرا؟
قاضی زاده پاسخ داد: نظام آموزش و تحصیل در کشور ما اکنون ضد باروری است، در حالی که باید سمت های مختلف زن و مرد را در کنار هم به رسمیت بشناسیم و به آنها نظم دهیم تا فرد به وظایف گوناگونی که بر عهده اش است، برسد؛ در بسیاری از کشورها نه تنها دانشجویان حق کار کردن دارند، چه بسا خود دانشگاه برای اشتغال و کسب درآمد به آنها کمک می کند.
یک دانشجو برای ازدواج با مشکل درآمد، سنوات تحصیل و مسکن مواجه است که ما سعی کرده ایم به همه این موارد رسیدگی کنیم.
در خصوص این بحث محمودی نیز گفت: بحث ارتباط دانشگاه و صنعت نقص جدی در نظام آموزشی است؛ چرا که نمی توان این ارتباط را با درآمدزایی منطبق کرد؛ چون اکثر پژوهشکده های ما تقاضامحور نیستند.
در ادامه قاضی زاده بر توجه به تمام مسئولیت ها و نیازهای انسان تاکید کرد تا برنامه ریزی حوزه آموزش تغییر کند.
مقصودی پرسید، نسبتی بین جمعیت و بیکاری وجود دارد؛ به طور کل ارتباط رشد جمعیت با اقتصاد کشور چیست؟
آیا جمعیت بیشتر = بیکاری بیشتر؟!
قاضی زاده در پاسخ گفت: غربی ها جمعیت خوب و کیفی را عامل توسعه می دانند، کشورهای کوچک و پرجمعیت مثل ژاپن سیاست های تشویقی برای جمعیت دارند، در کشورهایی مثل چین هم در زمینه سیاست های محدود کردن جمعیت تجدیدنظر می شود، بنابراین جمعیت در تولید ناخالص داخلی کشورهایی که در نظام توسعه آموزشی مهارت کافی دارند، نقش بسزایی دارد؛ به این ترتیب هر فردی که به نظام اضافه می شود، میزان رشد اقتصادی را تحریک می کند، هم به عنوان عامل مصرف کننده و هم به عنوان عامل تولیدکننده.
ما در کشور نگران تغییر توازن جمعیت هستیم؛ زمانی ما در کشور 18 میلیون دانش آموز داشتیم، اما الان 10 میلیون دانش آموز داریم، در بازار کار هم این اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی جمعیت فعال کار کاهش می یابد، به طوری که در کارهای ساده و سبک که نیاز به مهارت و مدرک خاصی نیست، دچار کمبود می شویم، بنابراین از نیروی کار خارجی استفاده می شود که هم اکنون هم وجود دارد (یعنی در کشور برای این نیروی خارجی درآمد وجود دارد) و در نهایت در طی سال ها این مسئله تشدید خواهد شد.
مشکل اکنون ما در مسئله درآمد مشکل زیرساخت اقتصاد است؛ سطح پایین مهارت نیروی انسانی، سرمایه گذاری ناکافی در بخش تولید و عوامل دیگر، که کم یا زیاد بودن جمعیت، دامنه آنها را تغییر می دهد؛ چیزی که ما اکنون به دنبال آن هستیم بحث جمعیت مدیریت شده است و نکته قابل توجه این است که واحد تولید در جامعه فرد می باشد یا خانواده؟!
در جامعه غرب که واحد تولید فرد است اشتغال زن یک ارزش محسوب می شود – به این معنا که خانواده وجود نداشته باشد و فرد کار کند، در این صورت مهدکودک و فست فود و…. معنا پیدا می کند و اینها یعنی ایجاد اشتغال – جامعه غرب به دنبال افزایش نیروی انسانی ارزان قیمت است، پس بهتراست زنان در بیرون کار کنند؛ چرا که هم ارزان قیمت تر هستند و هم حجم مصرف را کاهش می دهند.
اما ما خانواده را یک واحد اجتماعی و ا قتصادی می دانیم، اگر این نگاه جا بیفتد دیگر موضوع اشتغال فرد در میان نیست، بلکه موضوع خانواده برای کسب درآمد در جهت اداره خانواده مطرح می شود.
محمودی در ادامه این بحث گفت: اگر شعار افزایش فرزند نمی دادیم نبا ید ایجاد اشتغال می شد؟ اشتغال وظیفه حاکمیت است.
مشکل اقتصاد ما این است که اکثر شغل های ایجاد شده شغل مولد نیست؛ چرا که شغل هایی که مولد نباشد به رشد اقتصادی کشور کمک نمی کند. نرخ بیکاری با افزایش جمعیت و مدیریت غلط تشدید می شود؛ به عبارتی جمعیت، فرصتی اقتصادی است که اگر درست استفاده شود به رشد و پیشرفت خواهیم رسید؛ اگر زیرساخت ها درست باشد می توان با رشد جمعیتی کیفی – حداقل بازدهی آن از صفر بیشتر باشد- به سمت رشد و توسعه حرکت کرد.
بر طبق مطالعاتی که در بین 180 کشور دنیا صورت گرفته – از دفتر آمار سازمان ملل – تشویق های صورت گرفته برای افزایش باروری چنین دسته بندی شده است؛ پاداش در بدو تولد فرزند، تخصیص مزایا به خانواده ها (به صورت نقدی یا غیر نقدی)، اجازه مرخصی به مادران، اجازه مرخصی به پدران (به صورت وظیفه است که باید از آن استفاده کرد)، کمک هزینه مراقب از فرزند و از این قبیل.
در ادامه، گفت وگوی تلفنی با مهندس همتی، مشاور وزیر راه و شهرسازی ترتیب داده شد؛ این گفت وگو به مشکل مسکن برای ازدواج جوانان پرداخت. مهندس همتی با تاکید بر لزوم رفع این مشکل به اقدامات انجام شده -مسکن مهر و جبران انباشت تقاضا – در این راستا اشاره کرد.
مقصودی از مهمانان پرسید، نظام چه سیاست های تشویقی در این راستا پیش بینی کرده است؟
قاضی زاده گفت: شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاست هایی را تبیین نموده و به تصویب هم رسیده است؛ این بسته در مجلس در حال بحث و بررسی است. تشکیل یک شورای عالی برای رصد تحولات جمعیتی اقدامی است که در حال بررسی می باشد تا موضوع جمعیت به بحث حمایت از خانواده تبدیل شود که این امر با کمک تمام مسئولان ذی ربط قابل اجراست.
لازم به ذکر است که ما بحث انتقال ژن نخبه را داریم؛ یعنی باید به زنان نخبه و فعال در جامعه امکان باروری داده شود که این در کشور ما معکوس است؛ یعنی رابطه معکوس بین سطح مدرک و تعداد فرزند وجود دارد.
افزایش سنوات تحصیل، غیر حضوری شدن بحث آموزش، دفعات تعداد امتحان، افزایش طول مرخصی شیردهی، بحث مرخصی پدران، افزایش حق عائله مندی و کمک هزینه ها، کمک برای دورکاری، بیمه زنان خانه دار و هزینه های تربیت فرزند از جمله سیاست های تشویقی است.
Sorry. No data so far.