همکار لبنانی سینمای این سالهای ایران حالا دیگر فارسی حرف زدن را به خوبی یادگرفته است و کنایه انداختن به سبک ایرانیها را هم بلد شده است. مشخص است که در برخی سوالها حرمت میزبان ایرانیاش را نگه میدارد اما وقتی از او در مورد استراتژی فرهنگی ایران میپرسیم نگاهی زیرکانه بهمان میاندازد و میگوید: شانس آوردید، دو روز پیش تولدم بود، تصمیم امسال روز تولدم این بود که صراحت پیشه کنم وشروع میکند به صریحتر و پرهیجانتر حرف زدن بوزید حالا دیگر خودش را یک ایرانی میداند.وقتی از او در مورد سینمای ایران میپرسیم میگوید سینمای ما… و بعد حرفش را قورت میدهد. چند سالی میشود که شاخکهای سینمای ایران به بیرون از مرزها هم توجه پیداکرده است و «بوزید» که یک دفتر فیلمسازی حرفهای در لبنان دارد همکار ایرانیهای فیلمساز ضدصهیونیست شده است.
آقای بوزید، در همه این سالها اخبار متنوعی از نقش شما در سینمای ایران به گوش میرسید.اصلا چه طور سینمای ایران؟ یک مقدار از فعالیتهای سینمایی گره خورده با ایرانتان بگویید
من مدیر یک موسسه فیلمسازی هستم که در ایران ، لبنان و مصر دفتر دارد. فیلم «33 روز» جمال شورجه که بزرگترین فیلم سینمایی در تاریخ سینمای لبنان است محصول مشترک ما و فارابی بود و آخرین کار ما هم «بیگانگان» اخیرا با همکاری شبکه الکوثر در جشنواره القاهره به نمایش در آمد. فیلمی که موضوع آن درباره فلسطین است. این فیلم به کارگردانی عباس رافعی و تهیه کنندگی منصور سهراب پور تولید شده و من هم به عنوان مجری طرح در گروه فعالیت داشتم .ایران در این سالها تلاش کرده تولیدات مشترکی را روانه بازار کند . دلایل اش هم قرابت های فرهنگی و البته کاهش هزینه ها بوده است و من هم حدودا 14 کار مشترک با ایران داشتهام . کارهایی مثل سریال وفا ، زخم زیتون ، آزادی سرخ ، تولدی دیگر و…
33 روز که اثر برجستهای در سینمای ایران بود و مورد استقبال عمومی هم قرار گرفت اما بیگانگان در ایران هنوز اکران عمومی نشده است، داستان بیگانگان از چه قرار است؟
چیزی که ما در این فیلم می خواهیم بگوییم این است که اسرائیل علاوه بر اشغال و کشتار و نابودی سرزمین ها مشکلات اجتماعی عدیدهای را هم برای مردم فلسطین بهوجود آورده است. اینجور چیزها معمولا در اخبار گفته نمیشود ولی در دل درام و جزئیات به خوبی می توان آنها را بیان کرد . داستان فیلم راجع به دختر و پسری است که با تجاوز اسرائیل به فلسطین دچار مشکلاتی می شوند و همدیگر را گم میکنند.
یک تجربه شخصی در همین زمینه برای خود من وجود داشت. در جنگ 33 روزه خانه من ویران شد. اما آن چیزی که برای من دردآور بود ازبین رفتن عکسهای خانوادگی بود. عکسهایی که به نوعی خاطرات و حافظهام به شمار میرفتند.
فیلم بیگانگان در در جشنواره قاهره هم پخش شد. در آنجا یک کنفرانس خبری داشتیم که قرار بود آقایان سهرابپور و رافعی نیز حضور داشته باشند .ولی متاسفانه به دلیل عدم صدور ویزا این امکان فراهم نشد . ولی من در آنجا همین موضوع را مطرح کردم که به اسرائیلیها ویزا میدهند ولی به برادران مسلمان و ایرانی ما خیر !
فیلم 33 روز در لبنان چطور پخش شد؟ استقبال عمومی از فیلم چهطور بود؟ ما در داخل ایران هیچ زمینه ذهنی از ذائقه سینمایی لبنانیها نداریم.
در هفته های اول و دوم پخش فیلم در صدر فروش بود و این در حال بود که 26 فیلم امریکایی و غیر امریکایی روی پرده بودند . در هفته سوم متاسفانه سی دی قاچاق فیلم منتشر شد و با عث شد فروش فیلم افت کند . البته به نظر من این یک کار سیاسی بود.اما در هر صورت مردم از فیلم استقبال خوبی داشتند و بازتاب خوبی برای ما داشت .
ساخت فیلمهایی مثل بیگانگان در داخل خود کشور ایران که پرچمدار مبارزه با رژیم صهیونیستی است با مشکلات و موانع تولیدی روبرو است؛ شما در لبنان چه مشکلاتی در راه تولید فیلم داشتید ؟
فیلم ما به دلیل موضوع خاصش که راجع به مقاومت و فلسطین است موانع زیادی سر راه تولید آن وجود داشت. من شیوه فیلمسازیام به این شیوه است که معتقدم در هر فیلمی شما باید به سه سوال پاسخ دهید: چه می خواهیم بگویم؟، چطور می خواهم بگویم؟ و چطور مطلب را به مخاطب انتقال می دهیم ؟
آن وقت اگر قرار باشد که درباره یک موضوع چند جانبه فیلم بسازیم موضوع حساس می شود .
بعضی میگویند ما فیلم میسازیم و اگر مورد قبول مردم واقع شد یعنی حرف ما درست است و اگر اهمیت ندادند و آنرا رد کردند حتما حرف غلطی است، اما این فرمول از نظر من عادلانه نیست و به نظرم فرمول خوبی نیست. در کشورهای عربی ممکن است درباره یک خواننده زن صحبت شود و عده ای او را طرد کنند ولی آلبوم او فروش میکند و مخاطب زیادی پیدا میکند و آن وقت مشکل به وجود میآید. مشکل اساسی ساخت این نوع فیلمها هم همین است. اینکه چگونه بین انتخاب مردم و انتقال مفهوم باارزش فیلم یک توازنی به وجود بیاوریم.
بحث خوبی است. اما فضای رسانههای ایرانی از وضعیت رسانهای و فکری کشورهای عرب منطقه به شدت دور است. برآیند تولیدات فرهنگی در کشورهای عربی چگونه است ؟ فضای فرهنگی کشورهای عرب زبان در چه حال و هوایی است؟ اصولا کشورهای عربی برای سیستم فرهنگیشان استراتژیای چیدهاند؟
کشورهای عربی به چند دسته تقسیم میشوند. یکی کشورهای حاشیه خلیج فارس که عشایری بودهاند و منطقه را بین خودشان تقسیم کردهاند. به نظرم سیستم فرهنگی آنها آنها استراتژی دارد ولی در راستای اهداف خودشان که ما آنها را اکثرا قبول نداریم. یعنی مثلا سریال می سازند و در همه آن سریالها پیامشان اینست که شما در هر شرایطی باید به ولی امر وخلیفه خود اقتدا کنید حالا او هر کسی می خواهد باشد حتی یزید.البته این کشورها از نظر تولید فرهنگی به شدت ضعیفند و حتی خودشان نمی توانند سریال هم بسازند و آنرا به پیمانکار غربی میدهند و فقط از او می خواهند پیام شان را در آن بگنجانند. اما مابقی کشورهای عربی به نظرم با وجود سابقه فرهنگی گسترده چیزی به نام استراتژی فرهنگی ندارند.کارهای جسته گریختهای در این کشورها انجام میشود اما استراتژی مشخصی وجود ندارد و معمولا حرکات فردی و بدون پشتوانه است.
من اینجور برداشت میکنم که در هر صورت کشورهای عربی یا استراتژی فرهنگی ندارند و یا اینکه استراتژیهایشان برآمده از فرهنگ مردمی نیست و بیشتر در راستای اهداف حکومتی است.دوست دارم همین بحث را در مورد کشور ایران هم پیگیری کنیم. شما رفت و آمد زیادی به ایران دارید و با فضای فرهنگی ایران تا حدودی آشنا شدهاید. در این وضع فرهنگی از چه قرار است. اصلا استراتژی مشخصی وجود دارد؟
دیدگاه من در مورد فضای فرهنگی ایران بطور کلی مثبت است ولی یک اشکال اساسی در استراتژی فرهنگی در ایران وجود دارد و آن فاصلهایست که بین استراتژیستهای فرهنگی و نخبگان جامعه وجود دارد. در ایران استراتژی فرهنگی مشخص و به نظر من باارزشی وجود دارد اما به اعتقادم برخی از نخبگان از این استراتژی دورند و با آن احساس بیگانگی میکنند. من اعتقاد دارم که در ایران نخبگان را باید قانع کرد که چرا چنین استراتژی اتخاذ شده است، تا آنها هم احساس کنند که جزئی از این استراتژی هستند و در آن نقش دارند. در این صورت هم از انرژی و پتانسیل این نخبگان استفاده میشود و هم یک همگرایی بین همه عناصر فرهنگی فعال در جامعه به وجود میآید که کمک زیادی به پیشبرد آن استراتژی میکند.
کمی در مورد سینمای ایران صحبت کنیم، بحث به نظرم جالبتر هم می شود. تصویری که مردم دنیا از ایران در سینمای ایران می بینید با واقعیات ایران چه قدر مطابقت دارد؟ فیلمهای ایرانی که در خارج مورداستقبال قرار میگیرند و به نمایش درمیآیند چه قدر یک «ایران واقعی» را نمایش میدهند؟
اکثریت فیلم های ایرانی به نظر من با واقعیات ایران موافق است. ولی بعضا فیلمها هم هستند که تصور غلطی از ایران میدهند و آنرا کشوری عقبمانده و گیر کرده در انبوه مشکلات عدیده نشان میدهند. اما به اعتقاد من مشکل سینمای ایران این است که نمی تواند حرفش را به خوب پخش و توزیع کند. سینمای ایران با پخشکنندههای خارجی حرفهای زیاد در ارتباط نیست و از این نظر احساس میکنم که از این قسمت در حال ضربه خوردن است. سینمای ایران قابلیت پخش بینالمللی دارد.
این وسط عملکرد شبکههای «العالم» و «آیفیلم» را چطور ارزیابی میکنید؟به نظر شما این شبکههای عرب زبان ایرانی چه قدر توانستهاند در انتقال فرهنگ ایرانی موفق باشند؟
من 10 سال پیش گفتم که شبکه«آیفیلم» باید راه اندازی شود و اکنون هم میبینیم که اقبال خوبی به آن میشود . اما در مورد شبکه «العالم» به نظرم این شبکه آن چیزی نیست که باید باشد. ابتدای راهاندازی این شبکه مرتبا گفته میشد که این شبکه «سی ان ان ایران» است. اما بعد دیدیم که اینطور نشد. البته در ارزیابی شبکه العالم باید به این نکات هم توجه کنیم که مثلا ایران نمی تواند در خیلی از کشورها دفتر داشته باشد و موانعی بر سر راه کار خبررسانی برای ایرانیها وجود دارد.
اما من بعضی کارها در این شبکه میبیینیم که حرفهای نیستند و به خصوص با جامعه نخبگانی فاصله زیادی دارد. البته العالم هم در خیلی از کشورها موفق بوده است مثلا من شنیدهام که در بحرین شبکه العالم به شدت طرفدار دارد یا برخی کشورهای دیگر منطقه. اما به نظرم «پرستیوی» بسیار موفقتر از العالم عمل کرده است و مخاطبان بیشتری هم پیدا کرده است
دوست دارم در انتهای صحبت بحث مهم دیگری را هم مطرح کنیم . من فکر میکنم در جهان عرب این انتظار هست که با توجه به مبارزه تمام عیار ایران با امریکا در حوزه سیاسی این مبارزه در حوزه فرهنک وهنر نیز منعکس شود؟ یعنی همانطور که ایرانیها پرچمدار مبارزه با آمریکا و غرب و صهیونیسم هستند و در عرصه سیاسی پابهپای آمریکاییها و اسرائیلیها مبارزه میکنند و کم نمیآورند در عرصه فرهنگی هم همین اتفاق بیفتند و ایرانیها پابهپای تولید و انتقال فرهنگی غرب اثرگذاری فرهنگی داشته باشند و تولید کنند و خلاصه جلو بروند. این انتظار در جهان عرب وجود دارد؟
با این سوال شما یاد ماجرای جالبی افتادم، یک خانم امریکایی در همین کنفرانس جشنواره قاهره در مورد فیلم بیگانگان از من پرسید شما چطور ایران را قانع کردید که بیاید در یک پروژه ضداسرائیلی با شما مشارکت کند ؟ گفتم ایران نیاز به قانع کردن ندارد.
البته این مورد معدودی بود که من دیدهام اما این را برای این گفتم که ببینید تبلیغات علیه ایران تا چه حدی روی برخی افکار عمومی تاثیر گذاشته است.
اما به صورت کلی همه مردم جهان عرب میدانند که ایران دشمن آمریکا حامی بزرگ مقاومت است. مخصوصا بعد از صحبتهای صریح رهبر انقلاب در حمایت از گروههای ضداسرائیلی در جریان جنگ 33 روزه و جنگ غره، مردم عادی هم حالا توقع دارند ایران در بحث های فرهنگی هم همینطور مقاومت را یاری کند.انتظاری که در مواقعی هم برآورده نمیشود.
البته نکته خاصی هم وجود دارد، نویسندگان و کارگردانان ایرانی باید در مورد گروههای مقاومت مثل حزبالله لبنان اطلاعات لازم را کسب کنند تا جوری نشود که کاری ساخته شود و در آن اشکالاتی واضحی دیده شود که مخاطب کلا از آن رویگردان شود. مثلا فیلمی در مورد لبنان ساخته شد و در آن شخصیت زن فیلم اسمش صفورا بود در صورتیکه ما اصلا در لبنان چنین نامی نداریم.
در نهایت اگر بخواهم در یک جمله نظرم را بگویم باید بگویم،ما هنوز خیلی فاصله داریم تا زمانی که این جنگ را از حالت نامتقارن در بیاوریم . زمانی که ما توانستیم در بین مردم آمریکا یک مفهوم را جا بیاندازیم آنوقت متقارن می شود و آن وقت است که ایران در یک نبرد فرهنگی پیروز شده است.
Sorry. No data so far.