یکشنبه 20 ژانویه 13 | 14:02

شعر: باز هم یک جرعه سم، آتش، کمی بعد از عطش

شاعر : محمد غفاری

صبح فردا در نمازی که پر از داغ پدر | قد یک کودک کنار جسم تو خم می شود || خواستم شعری شود بر غربتت اما نشد |تو غریبی آنقدر که شعر هم کم می شود


محمد غفاریتریبون مستضعفین- محمد غفاری

حرف‌هایت با سکوتی تلخ توام می شود
نه! زمینه سازی غیبت فراهم می شود

مرهم تو خنده ی لب های طاووس بهشت
محرم تو نرگسی از نسل مریم می شود

در حصار شب فقط با خون دل سر می کنی
با دلت در هر شفق خورشید همدم می شود
روضه ای در خاطرت، چشم تو شبنم می شود

آب هم می ریخت همچون اشک هایی سوگوار
خانه لبریز از سیاهی، غرق در غم می شود

صبح فردا در نمازی که پر از داغ پدر
قد یک کودک کنار جسم تو خم می شود

خواستم شعری شود بر غربتت اما نشد
تو غریبی آنقدر که شعر هم کم می شود

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.