محمدحسین نیرومند کارشناس برجسته فرهنگی و سینمایی، درباره سینمای مطلوب انقلاب اسلامی و فاصله آن با سینمای موجود در ایران گفت: کارنامه مدیریت فرهنگی، خود سینما را از سینما باید جستجو کرد که فیلم در رابطه با این موضوع داشته است.
سینمای ایران به لحاظ کمیت و کیفیت با انقلاب اسلامی فاصله دارد
وی افزود: بحث موضوع یک بحث است و اینکه چقدر سینما توانسته در مسیر انقلاب باشد یک بحث دیگر است اما مجموع تولیداتی که در سی سال گذشته میبینید هم به لحاظ کمیت با انقلاب اسلامی فاصله دارد و هم از نظر کیفیت لذا فیلمی نیست که کیفیت لازم را داشته باشد و وقتی از این منظر به کارنامه اجرایی و تولیدی نگاه میکنیم میبینیم که دستمان خالی است و ادعایی نمیتوانیم داشته باشیم.
نیرومند با اشاره به شاخصههای سینمای تراز انقلاب تاکید کرد: شما سینمای روسیه بعد از انقلاب بلشویکی را میبینید هنرمندانی مثل آرزن اشتین سعی کردند مبتنی بر ایدئولوژی انقلاب سینمای شوروی را با این تفکر همراه کنند؛ اینها آمدند و به جای اینکه بگویند یک فرد قهرمان است گفتند جامعه قهرمان است من نمیدانم این جریان چقدر با مخاطب ارتباط برقرار کرد اما این تلاش صورت گرفت که تفکر انقلاب به صورت سینمایی در شوروی تجلی پیدا کند.
وی افزود: به هر حال ما در نگارگری و ادبیات توانستیم اندیشهها و تفکرات اسلامی را تجلی بدهیم و سوال این است که آیا در سینما این ممکن نیست؟
نیرومند ادامه داد: تجربه این سه قالب نشان میدهد که میشود که ما اندیشههای انقلاب اسلامی را فراتر از یک داستان انقلابی در فرم و شکل ارائه دهیم، یعنی یک چیزی که هنرمند در هر جای دنیا نگاه میکند بگوید مبتنی بر انقلاب اسلامی شکل گرفته است.
مدیریت سینما برای سینمای برگرفته از اندیشههای انقلاب اسلامی تلاش نکرده است
وی گفت: این اتفاق امکانپذیر بوده ولی متأسفانه در طول سی سال گذشته هیچ وقت انجام نشده است، مدیریت انقلاب در حوزه سینما هیچوقت تلاش نکرده که تجربه کند و این تجربیات پیدرپی تبدیل به جریان سینمای برگرفته از تفکرات و اندیشههای انقلاب اسلامی شود.
محمد حسین نیرومند در ادامه این گفتوگو شود درباره اندیشهورزی پیشینی سینمای تراز انقلاب و اینکه آیا تئوری پردازی شهید آوینی کافی بوده است، گفت: آوینی به عنوان یک فرد که این اتفاق باید بیفتد دغدغه داشت و تا حدودی هم یکسری نظریهپردازی انجام داد اما ایشان تمام تلاششان برای این بود که سیستم فرهنگی کشور را تحریک کند که به این موضوعات توجه کنند اما سیستم فرهنگی آن سهم لازم را برای اینکه دغدغههای شهید آوینی را دریافت و دنبال کند نداشت برای همین شما یکسری تئوریهای اولیه در کار میبینید.
کسی بعد از شهید آوینی سراغ نظریهپردازی سینمای انقلاب نرفته است
وی با بیان اینکه اندیشمندان به همراه سینماگران باید بیایند و کمک کنند تا آن چیزی که انقلاب میخواهد شکل بگیرد، افزود: متأسفانه بحث هنر بحث بسیار مغفولی است و دانشگاههای ما درست است که ظاهراً در حوزه هنر تکنیک درس میدهند، اما بحث تکنیک نیست بحث تفکر است که در واقع آموزش تکنیک با نوع تفکر و اندیشههای غربگرایانه است که در واقع آموزش تکنیک با نوع تفکر و اندیشههای غربگرایانه است.
نیرومند درباره چگونگی رفع دغدغههای سینمای انقلاب گفت: راهش این است که آموزشهای ما تغییر کند و هنرمندان ما داشتههای فرهنگیمان را در حوزه ادبیات داستانی و هنرهای تصویری مثل نگارگری تجزیه و تحلیل کنند البته کار خیلی خیلی سختی است ولی واقعاً شدنی است چراکه ما به تاریخ که نگاه میکنیم میبینیم که پیشینیان ما این کار را کردند و قابلهای هنری را مطابق با اندیشههای خودشان هماهنگ کنند.
وی افزود: البته کسی بعد از شهید آوینی اصلاً به طرف این کار نرفته است و من در این سالها ندیدم که تبدیل به یک جریان شود و این جریان پرسشگری کند از مسئولان که چرا ما در این زمینه کوتاهی میکنیم.
مفاهیم انقلاب اسلامی در جامعه هنری بایکوت است
وی درباره جایگاه مابعد فیلم و نقش آن در شکلگیری سینمای تراز انقلاب گفت: دقیقاً آن اتفاقی که ما خودمان غفلت کردیم یک جریانی شده است که جریان خارج از کشور هم است و توانسته بخشی از حوزه هنری و سینما را مدیریت کند.
نیرومند افزود: مثلا فیلمی درباره افغانستان ساختهاید این فیلم طالبان را محکوم میکند اما جرات انتقاد از آمریکا ندارد و بسیاری از مفاهیم انقلاب اسلامی در جامعه هنری بایکوت است و تمایلی به کار در این زمینه وجود ندارد چراکه یک سیستمی به صورت مدیریت پنهان اندیشه هنرمند ما را قبضه کرده است که سراغ این موضوعات نرو که اگر رفتی مرتجع و تبلیغاتچی میشوی در حالی که فیلمی مثل «آرگو» فیلمی صد درصد تبلیغاتچی است که توسط جریان روشنفکری سینمای آمریکا جایزه میگیرد.
وی ادامه داد: حال اگر کسی در دفاع از دانشجویان پیرو خط امام بسازد همین جماعت شروع میکنند که ببینید فیلم تبلیغاتی ساخته شد و شاهد عدم تمایل هنرمندان به این موضوعات به دلیل فضای سنگینی است که ایجاد شده و هنرمندان میترسند وارد بعضی موضوعها شوند.
در دنیا سینماگرانی هستند که فیلسوف هستند
این کارشناس فرهنگی درباره ضرورتهای ساختاری دستگاه فرهنگی و سینمایی کشور گفت: اگر بخواهم یک آسیبشناسی در این زمینه ارائه کنم باید بگویم که مدیریت فرهنگی و هنری ما مدیریتی است که آشنایی کامل با آن مدیومها ندارد یعنی مدیر ما در حوزه سیما و سینما، سینما و سیما را نمیشناسد.
وی با اشاره به مدیرانی که از دل سینما به مدیریت سینما میآیند، افزود: بحث من تنها بحث فیلمسازی نیست بلکه سینما یک ظرفیتی است که این سوال مطرح است که این ظرفیت چه تأثیراتی میتواند داشته باشد و این سینما با چه پشتوانهها و اندیشههایی میتواند یک سینمای استراتژیک شود و این نیازمند تفکری بالاتر است.
نیرومند ادامه داد: در دنیا سینماگرانی هستند که فیلسوف هستند آدمهایی صاحب فکر هستند و اگر یک رده پایینتر بیاییم میبینیم کسانی هستند که اندیشههای فیلسوفانه را تصویرسازی میکنند، یعنی خودش فیلسوف نیست اما قابلیتی پیدا کرده که اندیشههای بزرگ را تصویرسازی کند.
نیرومند با اشاره به وضعیت فعلی سینمای ایران تصریح کرد: هنرمند فیلسوف را کنار بگذاریم اما چند نفر بر مبنای جریان اندیشهای اساسی فیلم تولید میکنند اما تلویزیون و سینمای ما آسیبش در این بحث است.
وی افزود: شما سریالی چون «لاست» را دارید که ایده آن توسط یک فرد اندیشمند استخراج شده است اما سریالها در ایران اینگونه است که یک جوان خوشذوق که فیلمنامه میداند تنها فیلمنامه نوشته است اما اینکه چه اندیشهای را میخواهد انتقال بدهد مطرح نمیشود لذا سریال را که میبینید دختر و پسری با هم دعوا میکنند و آدمهای بیادب که با هم صحبت میکند و خدا میداند چه اتفاقی میافتد در حالی که در دنیا عدهای مینشینند فکر میکنند متناسب با نساز جامعه و مخاطب و نگاه فلسفیشان به هستیشان و در یک پروسه هوشمندانه سریال میسازند.
نیرومند همچنین درباره تلاشها برای تربیت نیروی حزباللهی در این زمینه گفت: ما یک جریان در این زمینه نمیبینیم لذا برای آن آدم بالادستی آدم تربیت کردیم نه برای طراحی قصه و نه فیلمنامه و کارگردان آدم تربیت کردهایم.
وی با بیان اینکه عمده جریانهای هنری در کشور خودجوش هستند، افزود: عمدتاً مدیریت هنری را نمیتوان آموزش داد البته بخشی از آن را میشود آموزش داد اما بخشی از آن به ذوق هنری و جوهره خدادادی برمیگردد اینجاست که سیستم هنری کشور باید صیاد باشد و آدمهای مختلف را صید کرده وپرورش بدهد و زمینه حضور در آن جایگاه را پیدا کند اما ما جایگاهی به عنوان صیادی نداریم.
Sorry. No data so far.