تریبون مستضعفین- محمد ثقفی
«هر کس صد درصد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدسنماها از میدان به در مىرفت، ترویج تفکر شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مىدهد و از همه شکنندهتر، شعار گمراهکننده حکومت قبل از ظهور امام زمان -علیه السلام- باطل است و هزاران انقلت دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمىشد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود.»
امام خمینی؛ پیام منشور روحانیت
گرایشی در تشیع هست که میگوید جهاد در زمان غیبت نه تنها واجب نیست، بلکه حرام هم هست. هر عملی (مثل انقلاب یا جهاد) که خون شیعیان را به هدر میدهد در زمان غیبت حرام است و بر شیعیان واجب است که در زمان غیبت، علم جهاد و انقلاب را به دوش نگیرند که هر کس چنین کند و خون شیعیان را هدر دهد شکست میخورد و در آتش جهنم وارد خواهد شد. جهاد و قیام تنها برای زمانی است که امام «معصوم» (نه فقط عادل) رهبری را به دست بگیرد، زیرا نمی توان جان و مال مردم را به دست غیر معصوم سپرد. در زمان غیبت ولی عصر (عج) باید تنها به حفظ جان شیعیان و آماده ماندن برای ظهور حضرت حجت (عج) و یاری او فکر کرد و مبارزه تنها زمانی جایز است که کارد دشمن به حلقوم ما رسیده باشد و راهی جز دفاع نمانده باشد.
«یک چند صباحی است دارند تشجیع میکنند اما به بیراهه، ملتفت نکته باشید… اول شما یک افسر، یک پیشوا و رهبر معصوم، جنگی پیدا کنید یک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، عدالت کافی نیست؛ پریشب گفتم اوّل او را پیدا کنید او را اقامه به کار کنید، مطرح داشته باشید، نقشه صحیح طبق نظر این رهبر معصوم داشته باش، آنوقت برو جانت را بده. آنوقت من هم واجب است منبر را رها کنم، منبر بازی است، هفتتیر به کمرم ببندم بروم جلو. آن رهبر جلو باشد رهبر معصوم جلو بیافتد، فهمیدی؟ بنده توی خانهام بنشینم، پلو بخورم، به جناب آقا بگویم برو میدان، میگوید: برو آقا دنبال کار خودت، خیلی خوب است، خودت بیا عمل کن… خون مردم، عرض و ناموس مردم را نمیتوان داد به کسی که خطا میکند. انشاءاللهتعالی، به یاری خدا، به لطف خدا آن حاکم اسلامی، آن حاکم الهی که معصوم از هر خطا و اشتباه است و معصوم از هر گناه است، حضرت بقیةالله تشریف بیاورند، جانمان را قربانش میکنیم.»
آیتالله شیخ محمود حلبی، مؤسس انجمن حجتیه، سخنرانی محرم ۵۶، آریاشهر تهران
صاحبان این گرایش در دوران استبداد سیاه پهلوی مبارزه با حکومت را تخطئه میکردند و راه حل فرار از مشکلات را تنها و تنها دعا برای تسریع در ظهور میدانستند. همینها دست آمریکا و انگلیس را در مقدرات مملکت باز و آزاد میدیدند و برای رهایی از یوغ کفار راهی جز آمدن کسی که قرار است نجاتشان دهد نمیدیدند، کشتار مسلمانان را در فلسطین و افغانستان و چچن و فیلیپین و عراق و… میدیدند و میبینند و بعد از مبلغ معتنابهی غرولند به سنی بودنِ مسلمانانِ مستضعفِ تحت ستم، برای فرج آقایی دعا میکردند که عدالت را برپا خواهد کرد. شکاف فقر و غنا و تیرهروزی طبقات بینوا را شاهد بوده و هستند ولی جز صدقه دادن و دعا برا سلامتی آقایی که تیرهروزان را نجات خواهد داد به فکر راه حل دیگری نیستند. اینها هرگز خود را مخاطب ندای قدسی «مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین» نمیدانند و فرج امام زمان (عج) را نه آخرین حلقه از مبارزات جبهه حق بلکه شروع آن و وظیفه خود را نه ساختن جامعه و حکومت اسلامی که انتظار برای از آسمان آمدن آن و انتظار ظهور منجی را نه امیدی برای مبارزه که فراغت از آن و نشستن تا زمان آغاز آن میدانند.
این گرایش به لطف منابر و هیئاتی که به علت بیتفاوت یا حداقل بیتحرک بودن نسبت به مظالم و بیعدالتیها، هیچ گاه مورد آزار و محدودیت حاکمیت (به خصوص دوره پهلوی) قرار نمیگرفته است، توانسته بین تودهی مردم به عنوان «تشیع راستین» جا بیافتد. آن دسته از مردم که دین برایشان مفری برای گریز از مشکلات روزمره است و کسانی که گریه در هیئات و دعا در مساجد برایشان تنها فراموشی سختیهاست و مؤمننماهایی که به جای احساس مسئولیت در برابر تاریخ سراسر جهاد و انقلاب و مبارزهی پیامبران و ائمه (علیهم السلام)، به داستانهای اسطورهای از حیات ایشان گوش میسپارند و به بهتر شدن خورد و خوراک مادیشان از راه توسل و دعا به آنها دل میبندند و آنها که دین بازاری را میطلبند تا از راههای مادی و معنوی مالشان را زیاد کند و استمرار خوشیشان را در آن دنیا تضمین کند، طبیعتاً از چنین دینی که نه به جهاد میخواند و نه به انقلاب دعوت میکند و اصل دائم الاستفاده «تقیه» برای حفظ خود -نه برای حفظ دین- را ترویج میکند، استقبال شایانی بکند!
صاحبان این نگاه اگر کمی به اوضاع مسلمین دقیقتر نظر میکردند، میفهمیدند که جهاد برای آزادی مسلمانان در بند و همچنین براندازی حکومت جور و فراتر از آن، گسترش و دفاع از ارزشهای الهی، مصداق همان «دفاع» است که خود به اجتنابناپذیری آن اعتراف میکنند. اگر از نظرگاه اسلامی بنگریم، جنگ برای نجات دیگر مسلمین از مهاجمان چه فرقی با جنگ برای نجات خودمان دارد که اولی نیاز به امام معصوم دارد ولی دومی ندارد؟ و دفاع از اسلام و نابودی منبع عقیده شرک و اسلامستیزی مهمتر است یا دفاع از جان و مال خودمان که دومی جایز بلکه واجب است ولی اولی به زمان حضور امام معصوم ارجاع داده میشود؟ و اصولاً جنگ که مسألهای کاملاً عرفی و ایندنیایی است و در زمان معصومین (علیهم السلام) هم با مشورت با عامه مردم و گاهی رجحان نظر آنها بر نظر خود پیامبر(ص) یا امام علی(ع) انجام میشده است چرا متوقف به حضور امام «معصوم» است؟
البته و صد البته که کسی که دین برایش جز منبع درآمد و شهرت و اعتبار این دنیایی و حور و مائده و فراغت آن دنیایی نیست، به دشواری میتواند این گونه بیاندیشد!
دمت گرم
حرفهای شما مانند کسیست که کل سو چند ساله بعد از انقلاب را در خواب بوده مثل بچه 16 ساله های سال 56 صحبت میکنید شاید انروز ما هم مثل شما حرف میزدیم انقلابی گری بچگانه و بی محتوا ول امروز با گوشت خون و پوستمان صحت سخنان فردی را که از او نقل قول کردید را درک میکنیم نمی دانم چه کسی بوده ولی حرف صحیح زده
البته اين انقلاب ريزش ها و رويش هائي دارد.
برخي ها هم مثل من با گوشت و خون و پوست كه نه با عقلش اشتباه بودن صحبتهاي شيخ حلبي را ميفهمد. اينها با آن اسلامي كه ما از قرآن فهميديم و بزرگان ما به ما فهماندند نميخواند
حجتیه مساوی است با اهمال کاری و نوعی تفکر تحجر گرایانه و دین داری بی درد سر و خوابیدن و خوردن.
حجتیه یعنی ذکر و ورد هایی که به بن بست خواهد رسید.