شنبه 26 ژانویه 13 | 07:57
امام خمینی از نگاه رهبر معظم انقلاب

تفاوت امام با سایر مصلحان، حضور مستقیم در صحنه عمل است

سعید خورشیدی

«مصلحان‌ اسلامی‌ و متفکرانی‌ که‌ در یکصدوپنجاه‌ سال‌ گذشته‌… با همه‌ی‌ خدمات‌ ارجمند و گران‌بهای‌شان‌، همگی‌ این‌ نقص‌ بزرگ‌ را در کار خود داشتند که‌ به‌جای‌ برپا کردن‌ یک‌ انقلاب‌ اسلامی‌، به‌ یک‌ دعوت‌ اسلامی‌ اکتفا کردند و اصلاح‌ جوامع‌ مسلمان‌ را نه‌ با قوت‌ و قدرت‌ انقلاب‌، که‌ با تلاش‌ روشن‌فکرانه‌ و فقط با ابزار قلم‌ و زبان‌ جستجو کردند.»


اشاره: آنان که دغدغه‌مند تداوم انقلاب، حفظ اصالت آن و انتقال آن به نسل جدید هستند ضروری است با شخصیت و اندیشه‌های حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه آشنایی و انس یابند. آن‌چه در ادامه مطالعه خواهید کرد، بخشی از مقاله «امام خمینی رحمه الله علیه از نگاه رهبر معظم انقلاب»، به قلم دکتر سعید خورشیدی است.

سعید خورشیدی

پرسش از چیستی انقلاب اسلامی، ما را به درک ضرورت شناخت امام خمینی رحمه‌الله علیه رهنمون می‌سازد، چرا که ارتباط انقلاب اسلامی با شخصیت، اندیشه‌ها و مشی مبارزاتی ایشان غیرقابل انکار است. امام خمینی رحمه‌الله علیه در همه مراحل انقلاب، همچون شکل‌گیری نهضت اسلامی‌، رشد و اوج‌گیری آن تا برپایی نظام جمهوری اسلامی و مدیریت آن، حضوری مستمر داشته است. حضور امام در مسیر تحقق و تکامل انقلاب را نباید تنها به ایفای نقش فروکاست. رابطه انقلاب اسلامی با امام خمینی آن گونه است که انقلاب در غیاب بررسی اندیشه و سیره‌ی عملی وی غیرقابل تفسیر است. لذا آنان که دغدغه‌مند تداوم انقلاب، حفظ اصالت آن و انتقال آن به نسل جدید هستند ضروری است با شخصیت و اندیشه‌های حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه آشنایی و انس یابند.

ویژگی های شخصیتی:

تکلیف گرایی

امام تکلیف‌گرا بود، نه به این معنا که به کسب پیروزی ظاهری اهتمام نداشت؛ بلکه پیروزی اصلی را عمل به تکلیف می‌شمرد. « «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به‌ حساب می‌آمد و او را به هدف‌های بزرگِ آرمانی خود می‌رساند. اینکه از قول امام معروف است و همه می‌دانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل می‌کنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بی‌رغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همه‌ی هدف‌های بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمت‌های خداست و امام به پیروزی علاقه‌مند بود – نه اینکه علاقه‌مند نبود یا بی‌رغبت بود – اما آنچه او را به سوی آن هدف‌ها پیش می‌برد، تکلیف و عمل به وظیفه‌ی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزه‌ی او این بود، لذا نمی‌ترسید؛ شک نمی‌کرد؛ مأیوس نمی‌شد؛ مغرور نمی‌شد؛ متزلزل و خسته هم نمی‌شد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل می‌کند، دچار تردید و تزلزل نمی‌شود؛ ترسیده و خسته نمی‌شود؛ از راه برنمی‌گردد و مصلحت‌اندیشی‌های شخصی، تعیین‌کننده‌ی راه و جهت‌گیری او نمی‌شود.»6 « امام بزرگوار حتى در میدان مبارزه هم نخواست جلو بیفتد. خود ایشان براى ما نقل کردند که در اول شروع نهضت، در منزل مرحوم آیت‌اللَّه حائرى، با یک نفر از مراجع معروفِ وقت آن زمان، و از هم‌دوره‏‌هاى خودشان صحبت مى‏‌کردند و به ایشان گفته بودند که شما جلو بیفتید، ما هم دنبال شما حرکت مى‏‌کنیم. امام مقصودش این بود که تکلیف انجام بگیرد؛ آن فریضه‌‏اى را که بر دوش خود احساس مى‏‌کرد، انجام بدهد؛ جلو افتادن مطرح نبود.»7

قیام الله

نتیجه تکلیف‌گرایی‌ حضرت امام در عرصه رفتار «قیام لله» بود. تلاش امام بر آن بود تا همه رفتارهایش- چه فردی‌ و چه اجتماعی‌- برای‌ خدا باشد. رهبر انقلاب مهم‌ترین و اساسی‌ترین عامل در موفقیت‌های حضرت امام را،‌ اطاعت از خدا و تنها برای او فعالیت کردن می‌دانند تا آن اندازه که امام هیچ تحولی را در غیاب خداوند تفسیر و تحلیل نمی‌کرد. در پیروزی‌ها همواره قدرت و لطف خداوند را یادآور می‌شد.

«همه‏ این‌ها را امام از عمل به دین، از پایبندى به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت؛ خود او هم بارها این مضمون را در گونه‏‌گونه‌‏ى کلمات خود برزبان مى‏‌آورد و بیان مى‏‌کرد: هرچه هست، از خداست. او همه چیز را از خدا مى‏‌دانست؛ هضم در اراده‏‌ى خدا بود؛ حل در حکم الهى بود: انقلاب را خدا پیروز کرد؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ دل‌هاى مردم را خدا جمع کرد. او همه چیز را از منظر الهى مى‏‌دید و عامل به احکام بود؛ خداى متعال هم درهاى رحمت را به روى او باز کرد.»8

یکی از مهم‌ترین سئوالات در مباحث مربوط به رهبری در دانش مدیریت این است که پیروان چرا از رهبر اطاعت می‌کنند- به عبارت دیگر دلیل نفوذ رهبر در پیروان چیست- این توصیف رهبر انقلاب از حضرت امام، گویی پاسخی است به این پرسش: «تفاوت رهبرى و زعامت معنوى و روحى این است. علت هم همان اتصال با منبع اصلى قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را براى او کردن، است. این راز اقتدار و ماندگارى و نفوذ مردان خداست. سرّ این نفوذ عجیب که این مرد بزرگ در دل توده‏‌هاى عظیم مسلمان در کشورهاى مختلف راه یافت و راز این نفوذ عظیم، این است: از خود عبور کردن، براى خود تلاش نکردن، خدا را دیدن و از خدا الهام گرفتن و براى خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. این ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او یک سکینه و آرامشى به وجود مى‏‌آورد. آنجائى که دیگران وحشت‏‌زده می‏‌شدند، او آرام بود! آنجائى که دیگران به تزلزل مى‌‏افتادند، او قاطع و مصمم بود.»9

مقام معظم رهبری فرآیند تاثیرگذاری قیام‌لله در کسب موفقیت را چنین تبیین می‌کنند: « براى نجات یک کشور، میلیون‌ها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعى، عوامل انسانى، عوامل بین‌المللى، عوامل سیاسى و اقتصادى. مجموعه‌ى این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسان ها نیست و با اراده‌ى ما ارتباط مستقیمى ندارد؛ اما ما وقتى که «قیام للَّه» مى‌کنیم، خداى متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیون‌ها حرکت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مى‌آورد و تحول ایجاد مى‌شود… امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همه‌ى وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پاى کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیون‌ها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنى تشکیل نظامِ مبتنى بر اسلام در یک نقطه‌ى حساس.»10

هنر بزرگ امام این بود که اخلاق و معنویت را با سیاست همراه کرد و اساساً حضور امام در عرصه‌ی سیاست را باید جزئی از سیر و سلوک معنوی امام دانست. در سیره‌ی امام خمینی، حضور توأم با اخلاق و معنویت در عرصه‌ی سیاست از جمله مهم‌ترین موانع بروز انحراف و سوء استفاده از قدرت شمرده می‌شود.

«امام سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می‌کرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه‌ی رفتارها و همه‌ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می‌زد.»11 «امام عملاً نشان داد که اسلام سیاسى، همان اسلام معنوى است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیدارى ملت‌هاى اسلامى، تبلیغ مى‏‌کردند که اسلامِ معنوى و اسلامِ اخلاقى از اسلامِ سیاسى جداست؛ امام این را شکست و این انگاره‏ى دروغین از اسلام را باطل کرد و اسلام ناب را مطرح نمود.»12

توکل:

امام در محاسبات و برنامه‏‌ریزی‏‌های خود، صرفاً مسایل و ابزارهای مادی را در نظر نمی‏‌گرفت، بلکه به وعده‏‌های الهی و سنن الهی ایمان و یقین داشت. او بر خلاف بسیاری از روشنفکران که امکانات مادی قدرتمندان و زورگویان را بهانه سکوت و قعود خود می‏‌کنند، بر اصول قرآنی و نصرت الهی اعتماد و تکیه کرد. این توکل و یقین او باعث شده تا طمأنینه در رفتار، طمأنینه در مدیریت و طمأنینه در گفتار برای او به وجود آید و هرگز خوف و حزن در او راه نیابد.

«امام به اراده‌ی تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده‌ی تکوینی او اعتماد داشت و می‌دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می‌کند، قوانین و سنت‌های آفرینش کمک‌کار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیماً». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود می‌دانست و علائم راهنمای حرکت خود به‌شمار می‌آورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود»13 «عامل اصلى پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنى، به یک حقیقت قرآنى، با همه‌ى وجود، با همه‌ى دل، ایمان آورد و با همه‌ى توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنى همان چیزى است که در این آیه‌ى شریفه‌ى «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمى‌بردارید، خداوند متعال هم شما را ده‌ها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنى و یک حقیقت است؛ یک قانونى الهى است. امام براى نجات و رهایى کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنى را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خداى متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت.»14

«مردان خدا این‌طورند؛ على رغم بى اعتنایىِ به زخارف دنیا مى‌توانند دنیایى را متحول کنند. عامل اصلى قدرت آنها، بى‌اعتنایى به زخارف دنیاست. مردان خدا نظرشان به همه چیز و همه کس، تابع نظرشان به خداست. مردان خدا به تاریخ روح مى‌بخشند، و روح بخشیده اند. آنها با امید به خدا و با خشیت از پروردگار، ناممکن‌ها را ممکن مى‌کنند. با خوف و رجاء مادى و حیوانى نمى‌شود انسان و انسانیت را متحول کرد. بیم و امید مردان خدا از قبیل بیم و امید اهل دنیا نیست؛ دلبستگى آنها به خداست؛ توکل‌شان به خداست؛ خشیت آنها از نافرمانى خداست؛ آنها همه‌ى قوانین طبیعت را – که دست قدرتمند الهى سررشته دار آنهاست – در خدمت هدف‌هاى خود مى‌بینند و با توکل به خدا حرکت مى‌کنند؛ لذا دنیایى را متحول مى‌کنند. امام بزرگوار ما از زمره‌ى چنین مردانى بود.»15

«نقش امام بزرگوار ما – حضرت امام خمینى کبیر – این بود که این حقیقت را ثابت کرد. این حقیقت چیست؟ این حقیقت این است که نیروهاى اثرگذار در تحولات اجتماعى و سیاسى، عبارت از چیزهایى است که به انسان‌ها برمى‏‌گردد؛ مربوط به نیروهاى انسانى و اراده‏‌ى انسانى و ایمان انسانى است. طبق این اصل، آرایش قدرت‌ها و نیروهاى اثرگذار در تحوّلات اجتماعى، غیر از آن چیزى است که همیشه قدرتمداران و مستکبران عالم خواستند آن را نشان بدهند. قدرتمندان و مستکبران عالم این‏طور خواستند تفهیم و ثابت کنند که نتایج و تحولات بزرگ، به پول و زور و شمشیر و سلطه‌‏ى مطلقه و تبلیغات آنها مربوط است؛ کار عالم در دست آنهاست؛ اختیارات تحولات بشرى در پنجه‏‌هاى قدرت آنهاست؛ اما این اصل الهى ثابت مى‏‌کند که بعکس؛ تحولات عالم، مسائل بزرگ بشرى و انسانى، انقلاب‌هاى بزرگ، پیشرفت‌هاى بزرگ، حرکتهاى عظیم، هیچکدام در دست قدرتمندان و زورمداران عالم نیست؛ در اختیار سلاح و پول و تبلیغات آنها نیست – اگرچه آنها این‌‏طور وانمود کنند – در اختیار عوامل دیگرى است؛ همه‌‏ى این عوامل به اراده‏‌ى انسان‌ها، ایمان انسان‌ها، فداکارى انسان‌ها، حرکت انسان‌ها و تجمع انسان‌ها برمى‏‌گردد که بر سرنوشت بشر مى‏‌تواند حکومت کند؛ مى‏‌تواند حوادث بزرگ را به‏‌وجود بیاورد؛»16

امام خمینی

همراه ساختن ایمان و عمل صالح

ایمان به خدا و انجام عمل صالح بر مبنای آن، سبب عشق فراگیر مردم به رهبری چون امام، و اطاعت‌پذیری از او بود. آیت‌الله خامنه‌ای این ویژگی را چنین توصیف می‌کنند: «امام بزرگوار ما مصداق این آیه‏‌ى شریفه بود که «انّ الّذین امنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ هدف او، هدف الهى؛ رفتار او، رفتار ایمانى؛ و عمل او، عمل صالح. این است که در فضاى ذهنیت جامعه‏‌ى اسلامى، براى چنین موجودى می‌ماند و میرائى ندارد؛» «در تشییع جنازه‌‏ى این مرد بزرگ، جمعیتى که حضور پیدا کردند، از جمعیت مردم در روز استقبال او بیشتر بود. این معناش همین است که «من کان للَّه کان اللَّه له». دل‌هاى مردم به او متوجه بود.»17«مردان خدا بر دل‌ها حکومت مى‌کنند؛ و بر اثر همین اتصال به خداست که سلطان دل‌ها مى‌شوند. ولایت مردان خدا، ولایت معنوى و باطنى است؛ ولایت ظاهرى آنها هم – اگر به ولایت ظاهرى دست پیدا کنند – ناشى از معنویت و ولایت باطنى آنهاست. خدا قدرت خلاقیت خود را به مردان خدا و پیغمبران خود و اوصیاء پیغمبران مى‌بخشد و آنها را بر دلها حاکم مى‌کند. ولایت و حکومتى که رشحه‌ای از ولایت معنوى در آن نباشد، اگر جذابیتى هم داشته باشد، جز لعابى از دروغ و فریب و تزویر نیست. لذا نوع حکومت مردان خدا و حاکمان الهى با دیگران متفاوت است. امام این الگو را به ما نشان داد.»18

ایشان همچنین در تحلیل ایمان حضرت امام به 4 وجه این ایمان اشاره می‌کنند: «امام داراى این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمى‌آخر کار.»19

صبر و استقامت

به گواهی تاریخ نهضت اسلامی ایران، راهی که امام انتخاب نمود، پرخطر بود، دشواری‌های فراوانی را به دنبال داشت. اما امام در برابر همه‌ی سختی‌ها استقامت نمود. سهم عمده‌ی موفقیت امام در نهضت، ناشی از این حقیقت بود که امام به سختی‌های مسیر آگاه بود و وجود دشواری‌ها را طبیعی می‌شمرد. او معتقد بود که برای کسب پیروزی و تضمین آزادی و استقلال و برپایی نظام جمهوری اسلامی راهی وجود ندارد جز اینکه باید هزینه‌های لازم را پرداخت نمود. رهبر معظم انقلاب دستیابی به این مهم را در همراهی دو خصوصیت صبر و یقین دانسته و این دو را چنین تبیین می‌کنند:

«در سوره‏‌ى مبارکه‏‌ى سجده، خداى متعال ضمن بیان حالات ملت‌ها و اقوام و انسان‌هاى مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را مى‏‌فرماید: «و جعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون»؛ کسانى‏‌که دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود به‏‌وجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خداى متعال زمام هدایت مجموعه‌‏هاى انسانى را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکى صبر است و دیگرى یقین؛ «لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون». یقین، همان ایمان آگاهانه و روشن‏‌بینانه است که وسوسه‌‏ها نمى‌‏تواند آن را در دل انسان، سست‏‌بنیاد کند. صبر، خصوصیتى است که به یک انسان بزرگ این امکان را مى‏‌دهد که در راه آرمان‌هایى که آگاهانه و روشن‌‏بینانه انتخاب کرده است، به هنگام مواجهه‏‌ى با مشکلات، خود و راه خود را گم نکند؛ هدف را فراموش نکند و منصرف نشود.»20

امام با استقامت خود به مردم درس مقاومت و پایداری می‌داد. استقامت امام مایه‌ی قوّت قلب و ثبات قدم مردم بود. صبر و استقامت امام در دوران رهبری نهضت اسلامی دارای جلوه‌های متنوع و متعددی بوده است که برخی از آن ها مورد اشاره مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته‌اند:

استقامت در برابر سختی‌های فردی مبارزه:

«براى ماها که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهاى مشکلى که پیش مى‌‏آمد، خیلى سخت نبود؛ بیشتر شبیه یک سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال – در سال شروع مبارزه – شصت‏‌وسه سالش بود. در شصت‏‌وسه سالگى، این مرد با جوشش احساس خود مى‏‌توانست احساسات یک ملت را به جوشش بیاورد. زندان رفتن و تبعید شدن، براى کسى در آن سنین، کار آسانى نبود؛ اما این فداکارى و از خودگذشتگى و خطرپذیرى در این مرد آشکار شد؛ مردى که در راه آرمان‌هاى بزرگ و در راه تکلیف شرعى، هیچ مشکلى نمى‌‏توانست مانع راه او بشود.»21 « یادم هست که در همان سال 41 ایشان در سخنرانى خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر من را بکُشند، تازه در سنى از دنیا رفته‏‌ام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم مى‏‌کرد و به آنان نیرو و نشاط مى‏‌داد.»22

«مرد مسنّى در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتى که فرزند فاضل و برجسته‏‌اش از دنیا رفت. جمله‏‌یى که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفى از الطاف خفیه‏‌ى الهى است». او این را مهربانى الهى و لطف پنهانى خدا تلقى کرد؛ این‏‌طور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفى پنهانى! ببینید چه‌‏قدر عظمت مى‌‏خواهد در یک انسان! این مصیبت‌ها و این سختی‌ها و این شدت‌هایى که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استوارى آنها را تحمل کرد، ریشه‏‌اش در همین عظمت روحى است که در مقابل مرگ عزیزى این‏چنین، چنین برخوردى پیدا مى‏‌کند.»23

امام خمینیاستقامت در برابر سختی‌های اجتماعی مبارزه:

از منظر رهبر معظم انقلاب استقامت، صرفاً به معناى تحمل مشکلات و سختی‌های فراروی فرد مجاهد نیست. بلکه تحمل مشکلات براى انسان بزرگ، آسان‏تر است از تحمل مسائلى که بر حسب موازین عرفى و عقلى ساده، ممکن است خلاف مصلحت به نظر بیاید، همچون مشکلاتی که به واسطه جهاد فرد بر دیگران و یا جامعه وارد شود.

«یک وقت به کسى مى‌گویند: «این راه را نرو؛ ممکن است شکنجه شوى.» خوب؛ انسان قوى مى‌گوید: «شکنجه شوم! چه مانعى دارد؟! راه را مى‌روم.» یا مى‏‌گویند: «نرو! ممکن است کشته شوى.» انسان بزرگ مى‏‌گوید: «خوب؛ کشته شوم! چه اهمیت دارد؟!» اما یک وقت صحبتِ کشته شدن و شکنجه شدن و محرومیت کشیدن، نیست. مى‏‌گویند: «نرو؛ ممکن است که گروهى از مردم، به خاطر این حرکت تو، کشته شوند.» اینجا دیگر پاى جان دیگران در بین است: «نرو؛ ممکن است بسیارى از زنان و مردان و کودکان، به خاطر پیش رفتن تو، سختى بکشند.» اینجا دیگر کسانى که کشته شدن برایشان مهم نیست، پایشان مى‌‏لرزد. آن کسى پایش نمى‌‏لرزد که اولاً در حد اعلا بصیرت داشته باشد و بفهمد چه کار بزرگى انجام مى‏‌دهد. ثانیاً قدرت نفس داشته باشد، و ضعفِ نفس نگیرد… روزى به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزه علمیه قم را تعطیل خواهند کرد.» اینجا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد. خیلى کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتى بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزه علمیه قم تعطیل شود.» پاى همه مى‏‌لرزد امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد، و پیش رفت.

روزى به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همه علماى بزرگ و مراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند. یعنى اختلاف در عالم اسلام پیش بیاید.» پاى خیلى کسان، اینجا مى‏‌لرزد. اما پاى امام نلرزید، و راه را ادامه داد»24

استقامت در برابر کنایه‌ها و انتقادهای متحجرین

مخالفان امام در مسیر مبارزه، تنها به وابستگان رژیم منحوس پهلوی منحصر نمی‌شدند بلکه جمعی از دینداران متحجر و ناآگاه نیز در مقابل اقدامات امام قامت افراشته بودند. مواجهه با اینان از آن جهت که با شعار دین و مقدس‌نمایی به مصاف امام آمده بودند بسیار پیچیده‌تر و سخت‌تر بود. حضرت امام این سختی‌ها را این‌گونه روایت می‌کنند: «گمان نکنید که که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیر به روحانیت زده است؛ هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است! عده‌ای مقدس نمای واپس‌گر همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی را که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است… یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس‌نماها از میدان به در می‌رفت…»25 «در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس‌مآبی و تحجر بود ؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید.»26

مقام معظم رهبری استقامت امام در مقابل این وسوسه‌ها را ناشی از عظمت بصیرت و روح حضرت امام می‌دانند: «یکى از علماى بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده، این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد که ایشان یعنى [امام] این حرکت را کردند، خیلى کسان کشته شدند؛ که بهترین جوان‌هاى ما بودند. جواب این‌ها را چه کسى خواهد داد؟» این، طرز فکرها بود. این طرز فکرها، فشار مى‌‏آورد، و ممکن بود هر کسى را از ادامه حرکت، منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتى که بر او حاکم بود، در اینجاها دیده مى‏‌شد.»27‌

«می‌گفتند جواب این خون‌ها را که خواهد داد. جواب امام به این وسوسه‏‌ها این است که جواب این خون‌ها را همان کسى خواهد داد که جواب خون‌هاى صفین و نهروان را داد. جواب این سختی‌ها را همان کسى خواهد داد که جواب سختی‌ها و رنج‌ها و محنت‌هاى امیرالمؤمنین را در دوران زندگى خواهد داد.»28

استقامت در برابر سختی‌های اداره کشور

با پیروزی انقلاب اسلامی، عرصه جدیدی از مبارزه و جهاد فراروی حضرت روح‌الله گشوده شد که از تنوع و گستردگی بسیاری برخوردار بود. اداره کشوری که طی سال‌های متمادی تسلط قدرت‌های استعماری بر دولت‌مردانش، منابع و ثروتش به یغما رفته و ویرانی‌ها و مشکلات متعدد برجای مانده بود، در کنار توقعات انباشته شده در ملت که به واسطه پیروزی انقلاب بروز کرده بود، در کنار دسیسه‌های گسترده دشمنان انقلاب اسلامی- از به شهادت رساندن یاران امام گرفته تا جنگ تحمیلی- صبر و استقامتی امام‌گونه می‌طلبید. آیت‌الله خامنه‌ای که خود در کسوت ریاست‌جمهوری و نیز رهبری نظام اسلامی از نزدیک و بیش از هرکس دیگری به این سختی‌ها آگاه است، این‌ گونه‌ امام را تجلیل می‌کند: «او پیگیر و خستگى‏‌ناپذیر بود…ایشان وقتى که وارد تهران شدند و وقایع روزهاى دوازده بهمن به بعد و حادثه‌‏ى انقلاب اتفاق افتاد، مردى نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردى در این سن، که وقت بازنشستگى و خستگى و بیکارگى اوست، این‏گونه با نشاط جوانان وارد میدان مى‏‌شود.»29

«امامِ بزرگوار مردى هوشیار، باشهامت، باتدبیر، باابتکار و دریادل بود؛ امواج سهمگین در مقابل او چیز کم‌‏اهمیتى محسوب مى‌‏شدند؛ هیچ حادثه‌‏ى سنگینى نبود که بتواند او را شکست بدهد؛ او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند. همه‏‌ى حوادث تلخ و سختى که در زمان دهساله‌‏ى رهبرىِ آن بزگوار پیش آمد – که خیلى زیاد هم بود – امام از همه‏‌ى آنها بزرگتر بود. هیچ‌کدام از این حوادث – آن جنگ، آن حمله‌‏ى امریکا، آن توطئه‏‌هاى کودتا، آن ترورهاى عجیب و غریب، آن محاصره‌‏ى اقتصادى، آن کارهاى عظیم و عجیب و غریبى که دشمنان با شکل‌هاى مخلتف مى‏‌کردند – نمى‌‏توانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شکست بکند؛ از همه‏‌ى این حوادث، قوی‌تر و بزرگ‌تر بود.»30

«وقتى که جنگ تحمیلى شروع شد. …طرف هم که فقط رژیم عراق نبود! همه مى‏‌دانستند که رژیم عراق، به اضافه شوروى، به اضافه فرانسه، به اضافه «ناتو»، به اضافه کارشناس‌هاى امریکایى – همه و همه – بودند. اگر امام ضعیف بود، اینجا ممکن بود بگوید «دیگر تکلیف از ما برداشته شده است. اینها مى‏‌خواهند که ما خیلى بر قوانین اسلام اصرار نکنیم؛ خیلى خوب، نمى‌‏کنیم! اینها مى‏‌خواهند که ما با اسرائیل مبارزه نکنیم؛ خیلى خوب، مبارزه نمى‌‏کنیم. چون فشار زیاد است. چه کار کنیم؟!» امام، چنین چیزى نگفت، و ایستادگى کرد.»31 «جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امامْ خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مى‌‏بُرد، اشک مى‏‌ریخت، و یا در چشمانشْ اشک جمع مى‌‏شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید، و نلغزید. از راهْ برنگشت، و عقب‏‌نشینى نکرد.»32

استقامت در برابر با استکبار جهانی

با پیروزی انقلاب اسلامی دولت‌های استعمارگر جهانی به علت آن‌که از یک‌سو دستشان از ثروت‌های ملی کشورمان کوتاه شده بود و از سوی دیگر حضور جمهورى اسلامى ‌در میان کشورهاى مسلمان، ادامه تسلط آنها را بر آن کشورها و اهداف توسعه‏‌طلبى‏شان را به خطر انداخته بود مقابله سختی را با انقلاب آغاز کردند اما امام نه تنها در مقابل آنان تسلیم نشد بلکه رویکردی تهاجمی و فعال را در پیش گرفت. حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان، ‌حمایت از مبارزات اسلام‌خواهانه و… ناشی از راهبرد سازش‌ناپذیری امام بود. «قدرت‌هاى سلطه‌‏گر و زورگوى جهانى البته در طول تاریخ همیشه بوده‏‌اند، اما با پیشرفت علم و صنعت و با امکانات ارتباطاتى مدرن، این سلطه‌‏گرى براى آنها آسان‌تر شده است… در مقابل این زورگوئى چه باید کرد؟ توصیه‏‌ى امام، ایستادگى است… خود امام این‌جور بود. امام هیچ وقت به خاطر ملاحظه‏‌ى زورگویان عالم، از دفاع از مظلومین عالم دست نکشید.»33

«از وقتى رژیم جمهورى اسلامى تشکیل شد و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد، دایره مبارزه، وسیع شد. مبارزه با نظام جمهورى اسلامى، از سوى دشمنان جهانى، آغاز گردید…. به هر حال، مبارزه سختى را شروع کردند. هر قدم به قدم این مبارزه، جاى این بود که اگر انسان ضعیفى به جاى امام بود، حرکت را متوقف کند؛ و به سبب وجود مانع و عذر، بگوید: «نمى‌‏شود با استکبارى چنین عریض و طویل، مبارزه کرد. چاره‌‏اى نیست. لذا، عقب‏‌نشینى مى‏‌کنیم.» اما امام، عقب‏‌نشینى نکرد.»34

امام خمینیجامعیت

امام همه‌ی آنچه را که برای رهبری یک امت آرمان‌خواه و در حال حرکت در مسیر ناهموار انقلاب لازم بود به همراه داشت. رهبر انقلاب در سخنان خود به جامعیت حضرت امام در دو بعد شخصیتی و فکری اشاره کرده‌اند.

جامعیت در صفات شخصی:

سهم عمده‌ای از جامعیت شخصیت امام خمینی برخاسته از آن بود که امام نسبت به اسلام تسلیم بود و در طول حیات مبارک خویش در سعی و تلاش بود تا ارزش‌های اسلامی را صادقانه آینه‌داری کند. امام هیچ‌گاه یک ارزش اسلامی و انسانی را بهانه‌ای برای فرار از ارزش دیگر نمی‌ساخت. او حماسه و عرفان را در هم آمیخته بود؛ هم در عرصه‌ی خودسازی موفق بود و هم در صحنه‌ی جامعه سازی.

«آنچه در زمامداران مختلف عالم، مایه‌‏ى امتیاز آنها مى‏‌شد، اغلب آن صفات را – تا آن‏جایى که من بررسى کردم و به ذهنم رسیده – ما در امام مجتمع مى‏‌دیدیم. او، هم عاقل بود، هم دوراندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمن‏‌شناس بود، هم به دوست اعتماد مى‌‏کرد، هم ضربه‏‌یى را که به دشمن وارد مى‏‌کرد، ضربه‌‏ى قاطع وارد مى‏‌کرد. همه‏‌ى آن چیزهایى که براى یک انسانى لازم است تا بتواند در چنین جایگاه حساس و خطیرى انجام وظیفه کند و خدا و وجدان خود را راضى بکند، در این مرد جمع بود.»35 ‌

«امام به معناى حقیقى کلمه، مردى با اراده و عزم پولادین بود؛ شخصى بود صددرصد مؤمن به راه خود؛ همان‏طور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که «امن الرسول بما انزل الیه من ربه». او به راه خود ایمان کامل داشت؛ مردى بود صادق و صریح؛ اهل سیاست‌بازى و سیاست‌کارى نبود؛ مردى بود بسیار هوشمند و آینده‏‌نگر. هوشمندى امام، آینده‏‌نگرى امام، قدرت تشخیص قدم‌هاى بعدى، در امام بسیار بالا بود.»36

«شکّى نیست که امام بزرگوار ما از ابعاد مختلف، یک شخصیت برجسته و ممتاز، یک عالمِ بزرگ، یک فقیه صاحب مکتب، یک فیلسوف برجسته، یک سیاستمدار، یک مصلح بزرگ اجتماعى و از لحاظ روحیات، صاحب خصلت‌ها و خصوصیات ممتاز و کم‏‌نظیر بود.»37 ‌

جامعیت در دانش و اندیشه:

جامعیت امام در عرصه فکر و اندیشه، ریشه در نگاه جامع او به دین و اعتقاد و مجاهدت در راستای تحقق همه ابعاد و اجزای آن داشت. لذا انقلابی همه جانبه و جامع را پایه گذارد. او معتقد بود نمى‌‏شود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. او دین را، اداره‏‌کننده زندگى انسان در همه صحنه‏‌ها، از جمله صحنه سیاست واجتماع می‌دانست. «مهم‌ترین کارى که امام بزرگوار ما در سطح دنیاى اسلام انجام داد، این بود که ابعاد سیاسى و اجتماعى اسلام را احیاء کرد. از روزى که استعمار وارد کشورهاى اسلامى‌شد، همه‌‏ى تلاش استعمارگران و سلطه‏‌گران این بود که ابعاد سیاسى و اجتماعى اسلام، عدالت‌خواهى، آزادی‌خواهى و استقلال‏‌طلبى اسلام را از اسلام حذف کنند.»38 ‌

«امام عظیم‌‏الشأن ما در دنیاى اسلام این را نشان داد که فقه اسلام (یعنى مقررات اداره‌‏ى زندگى مردم) در کنار فلسفه‌‏ى اسلام (یعنى تفکر روشن‏‌بینانه و عمیق و استدلالى) و عرفان اسلام (یعنى زهد و انقطاع الى‏‌اللَّه و دامن برچیدن از هواهاى نفسانى) چه معجزه‏‌ى بزرگى مى‏‌تواند بیافریند.»39

امام خمینی

خردمندى:

امام بزرگوار، دین را صرفا به حوزه نقل فرونمی‌کاست بلکه برای عقل و خرد به عنوان رسول باطنی اصالت قایل بود. این اعتنا به عقل و نقل در فهم دین او را از دام تحجر و التقاط رهایی می‌بخشید: «دین‌دارى و ایمانِ او روشن‏‌بینانه بود. او متعبد بود؛ اما تعبدى دور از تحجر و توقف. او روشن‏‌بین و روشن‌فکر و نوآور در مباحث دینى بود؛ اما نوآورى دور از لاقیدی‌هاى نوآوران. خیلی‌ها در زمینه‌‏ى مسائل دینى، سخن نویى را به میدان مى‌‏آورند؛ اما این سخن نو، نشانه‏‌ى لاقیدى و لاابالی‌گرى آنها در وفادارى به متون اسلامى است؛ سخنِ آنهاست، نه سخن دین! روشن‏‌بینى و نوآورى امام، متکى به دین و مبانى دینى بود؛ لذا آن‌چه را که در زمینه‏‌ى مسائل اعتقادى و اخلاقى و فقهى اسلام عرضه کرد و نو بود، آن‏‌چنان بود که متبحرترین و واردترین کسانى که در این علوم و دانش‌ها ورود داشتند، در مقابل آن اظهار تسلیم کردند و آن را به عنوان یک سخنِ بابنیاد پذیرفتند؛ نه به عنوان سخنى که متکى به مبانى و اصول نیست. بنابراین، او متدین و متعبد، اما درعین‌‏حال روشن‌‏بین و آگاه و بکار گیرنده‌‏ى خرد، با آفاق عظیم در مسائل اعتقادى و عملى بود؛ دیندارى که به یادآورنده‌‏ى دینداری‌هاى عصر نبوت یا جلوه‌‏هایى از عصر معصومین (علیهم‏السّلام) بود.»40

از سوی دیگر امام به نقش عقل در تدبیر امور شخصی و اجتماعی (از جمله مبارزه و مدیریت کشور) عنایت جدی داشت. این توجه بود که او را در عرصه عمل توانا و کارآمد می‌ساخت: «او مردى دانا، خردمند، عاقل و عمیق بود. در او، به معناى حقیقى کلمه، جوهر دانایى وجود داشت؛ که «هر که در او جوهر دانایى است، بر همه کاریش توانایى است». لذا در هر جایى که از وجود او چیزى بروز کرد، نشانه‏‌ى این دانایى و خردمندى در آن دیده شد. در میدان دانش‌هاى تخصصىِ خود او – یعنى فلسفه، فقه، عرفان، اصول، اخلاق – همه جا این دانایى و عمق و این گوهر درخشانِ خردمندى بروز کرد؛ حرف نو و سخن تازه به میدان آورد و به تکرار سخن گذشتگان اکتفا نکرد.»41

«از دشمن نهراسید و نترسید، و تهدیدها، او را متزلزل نکرد. هیچ کس هم نمى‌‏تواند امام بزرگوار را به این متهم کند که، آن چه انجام داد، خلاف تدبیر صحیح بود. همه عقلاى عالم، اگر دقت کنند، مى‏‌فهمند و تحلیل مى‏کنند که راهِ درست، همان راهى بود که آن مرد رفت؛ راهى به سوى هدف‌هاىِ خودِ او.»42

شجاعت:

امام تنها از یکی می‌ترسید تا از هیچ کس دیگر نترسد. تقوای الهی او باعث شده بود تا به سئوال «افغیرالله تتقون» همواره پاسخ منفی دهد. خوف از خدا باعث شده بود که از کس دیگری نترسد. در خاطرات بسیاری از همراهان و نزدیکان امام جلوه‌های عینی متعددی از شجاعت و عدم ترس ایشان نقل شده است. آیت‌الله خامنه‌ای نیز این ملکه اخلاقی امام را متذکر می‌شود: «آماده بود که در آن‏جایى که او حق مى‏‌گوید و دنیا باطل مى‌‏گوید، با آن دنیا مواجه بشود. این‏که در یکى از بیانیه‏‌هاى خود فرمود که اگر استکبار جهانى دین ما را تهدید کند، ما هم همه‌‏ى دنیاى او را تهدید خواهیم کرد، راست مى‌‏گفت؛ مى‏ توانست در مقابل دنیایى بایستد؛ آن روزى که این فریاد را در سال 1341 در قم بلند کرد، اولِ کار کسى با او نبود. البته فوراً بى‌‏فاصله، گروه گروه مردم مؤمن و دل‌هاى پاک در همه جا به او گرویدند؛ اما اولى که وارد میدان شد، تنها وارد شد؛ تنها بود، احساس تنهایى هم مى‌‏کرد؛ ولى این دلیرى را داشت که وارد بشود. انسان وارد میدانى بشود که آن طرف قضیه، قدرت‌ها و نیروهاى نظامى و نیروهاى امنیتى و داغ و درفش باشد، وجدان و دین و ملاحظه نباشد، پشت‌شان هم به سیاست‌هاى جهانى و استکبارى گرم باشد، وارد شدن در چنین میدانى، اولین شرط‌ش این است که انسان از جان خود بگذرد؛ و او از جان خود گذشته بود و براى پذیرفتن همه‏‌ى خطرها حاضر بود؛ یعنى براى او، جان و دیگرِ خصوصیاتش اهمیت نداشت. بعضی‌ها مى‌‏گویند ما از جان‌مان گذشتیم؛ اما در مقام عمل که نگاه مى‏‌کنید، از یک احترام خشک و خالى نمى‌‏گذرند؛ چه طور از جان گذشتند؟! از یک پول و از یک لذت و شهوت نمى‏ گذرند؛ چه طور از جان گذشتند؟! اما او راست مى‏‌گفت؛ او حقیقتاً جان را کف دست داشت و آماده بود و به میدان آمد.»43

امام خمینی

اهل عمل بودن

رهبر معظم انقلاب یکی از ممیزات امام از سایر مصلحان اجتماعی – و حتی دینی- پیش از او، حضور مستقیم در عرصه و صحنه مجاهدت و عمل می‌داند. ایشان بارها تاکید می‌کند که امام برای تحقق اندیشه‌ها و آرمان‌های دینی و انقلابی خود، صرفاً به زبان و استدلال فکرى اکتفا نکرد، بلکه خود وارد صحنه شد،‌ ابزارسازی و نظام سازی کرد. عملاً کارآمدی این اندیشه‌ها را نشان داد.

«مصلحان‌ اسلامی‌ و متفکرانی‌ که‌ در یکصدوپنجاه‌ سال‌ گذشته‌، تحت‌ تأثیر عوامل‌ گوناگون‌ قیام‌ کرده‌ و پرچم‌ دعوت‌ اسلامی‌ و احیا و تفکر اسلامی‌ را بردوش‌ گرفتند ـ از قبیل‌ سید جمال‌الدین‌ و محمد اقبال‌ و دیگران‌ ـ با همه‌ی‌ خدمات‌ ارجمند و گران‌بهای‌شان‌، همگی‌ این‌ نقص‌ بزرگ‌ را در کار خود داشتند که‌ به‌جای‌ برپا کردن‌ یک‌ انقلاب‌ اسلامی‌، به‌ یک‌ دعوت‌ اسلامی‌ اکتفا کردند و اصلاح‌ جوامع‌ مسلمان‌ را نه‌ با قوت‌ و قدرت‌ انقلاب‌، که‌ با تلاش‌ روشن‌فکرانه‌ و فقط با ابزار قلم‌ و زبان‌ جستجو کردند. این‌ شیوه‌، البته‌ ممدوح‌ و مأجور بوده‌ و هست‌؛ اما هرگز از آن‌، توقع‌ نتایجی‌ همچون‌ نتیجه‌ی‌ عمل‌ پیامبران‌ اولوالعزم‌ را ـ که‌ سازندگان‌ مقاطع‌ اصلی‌ تاریخ‌ بوده‌اند ـ نباید داشت‌. کار آنان‌، در صورت‌ صحت‌ و مبرا ماندن‌ از عیوب‌ سیاسی‌ و نفسانی‌، تنها می‌توانست‌ زمینه‌ساز یک‌ حرکت‌ انقلابی‌ باشد و نه‌ بیشتر.»44

«امام‌ ما برای‌ حیات‌ دوباره‌ی‌ اسلام‌، درست‌ همان‌ راهی‌ را پیمود که‌ رسول‌ معظم صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم‌ پیموده‌ بود؛ یعنی‌ راه‌ انقلاب‌ را. در انقلاب‌، اصل‌ بر حرکت‌ است‌؛ حرکتی‌ هدفدار، سنجیده‌، پیوسته‌، خستگی‌ناپذیر و سرشار از ایمان‌ و اخلاص‌. در انقلاب‌، به‌ گفتن‌ و نوشتن‌ و تبیین‌ اکتفا نمی‌شود؛ بلکه‌ پیمودن‌ و سنگربه‌سنگر پیش‌ رفتن‌ و خود را به‌ هدف‌ رساندن‌، اصل‌ و محور قرار می‌گیرد. گفتن‌ و نوشتن‌ هم‌ در خدمت‌ همین‌ حرکت‌ درمی‌آید و تا رسیدن‌ به‌ هدف‌ ـ یعنی‌ حاکمیت‌ بخشیدن‌ به‌ دین‌ خدا و متلاشی‌ ساختن‌ قدرت‌ شیطانی‌ طاغوت‌ ـ ادامه‌ می‌یابد: هوالذی‌ ارسل‌ رسوله‌ بالهدی‌ و دین‌الحق‌ لیظهره‌ علی‌الدین‌ کله‌ ولو کره‌ المشرکون‌.»45

«فرق امام بزرگوار ما و دیگر مصلحان تاریخ اسلام در یکى دو قرن اخیر همین بود. امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را براى مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن‏‌بینانه و آگاهانه‏‌یى مثل خود رساند؛ آنگاه ایمان و انگیزه‏‌ى مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حق و حقیقت تمام کرد.»46

به طور مثال امام صرفاً به شعار عدالت و حمایت از مستضعفان بسنده نکرد بلکه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در حد توان در جهت تحقق آن گام برداشت: «امام، پابرهنگان را مهم‌ترین عنصر در پیروزی‌هاى این ملت مى‏‌دانست؛ همین‌‏جور هم هست و همان‏‌طور که گفتیم، امام به گفتن هم اکتفا نکرد. امام از همان اول انقلاب، جهاد سازندگى، کمیته‌ى امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورات مؤکد به دولت‌هاى وقت داد.»47

امام خمینیساده‌زیستی:

امام معتقد بود که رفاه‌زدگی با مبارزه سازگار نیست و می‌فرمود: «آن‌ها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند.»48 او خود همواره عامل به این سخن بود- چه در دوران استقرار در قم به عنوان یکی از مدرسان مبرز و سپس به عنوان یک مرجع تقلید، چه در دوران تبعید در ترکیه، نجف و فرانسه و خصوصا در دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی- خاطرات متعدد همراهان حضرت امام از این ویژگی ایشان مویدی بر این ادعا است. ملت ما حق دارد که به داشتن رهبری چون امام افتخار کند که تا پایان عمر حتی در دوران زمامداری از ساده‌زیستی و زی طلبگی دست برنداشت. «آنچه که در دوره‌‏ى بعد از تشکیل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهم‌تر و عظیم‌تر بود از آن‌چه که قبلاً دیده شده بود. در این دوران، امام – این شخصیت برجسته و ممتاز – در دو بُعد و دو چهره مشاهده مى‏‌شود: در دوران حکومت، یک چهره، چهره‌‏ى رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهره‌‏ى یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایى است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبرى مثل پیامبر خاتم صلّى‏ اللَّه‏ علیه‏ واله‏ وسلّم انسان نمى‌‏تواند دیگر پیدا بکند»49 « او براى خودش هیچ چیز نمى‌‏خواست. براى تنها پسرش – که عزیزترین انسان‌ها براى امام، مرحوم حاج احمد آقا بود؛ بارها ما این را از امام شنیده بودیم که مى‌‏گفتند اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است – در ده سال آن حکومت و آن زمامدارى و رهبرى بزرگ، یک خانه نخرید… هدایاى فراوانى براى امام مى‏‌آوردند، که آن هدایا را در راه خدا مى‏‌داد. آنچه را هم که داشت و متعلق به خود او بود و مربوط به بیت‏المال نبود، براى بیت‏‌المال مصرف می‌کرد.»50

ارجاعات:

6- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83

7- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

8- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

9- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86

10-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85

11-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83

12-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82

13-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83

14-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85

15-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 84

16- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم یازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/79

17-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86

18-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 84

19-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85

20-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83

21-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

22-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دهه‏ى مبارکه‏ى فجر 13/11/1377

23-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

24-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

25-صحیفه امام، ج 21، ص 278

26- صحیفه امام، ج 21، ص 279

27-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75

28-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86

29-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دهه‏ى مبارکه‏ى فجر 13/11/1377

30-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

31-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75

32-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75

33-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/3/87

34-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75

35-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

36- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دهه‏ى مبارکه‏ى فجر 13/11/1377

37-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم سیزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/81

38-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82

39-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82

40-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران 9/7/1378

41-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران 9/7/1378

42-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75

43-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران 9/7/1378

44-پیام‌ به‌ مناسبت‌ اولین‌ سالگرد ارتحال‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) – 10/3/69

45-پیام‌ به‌ مناسبت‌ اولین‌ سالگرد ارتحال‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) – 10/3/69

46- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82

47-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

48-صحیفه امام، ج 21، ص 89

49-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

50-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌در مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.