اشاره: آنان که دغدغهمند تداوم انقلاب، حفظ اصالت آن و انتقال آن به نسل جدید هستند ضروری است با شخصیت و اندیشههای حضرت امام خمینی رحمهالله علیه آشنایی و انس یابند. آنچه در ادامه مطالعه خواهید کرد، بخشی از مقاله «امام خمینی رحمه الله علیه از نگاه رهبر معظم انقلاب»، به قلم دکتر سعید خورشیدی است.
پرسش از چیستی انقلاب اسلامی، ما را به درک ضرورت شناخت امام خمینی رحمهالله علیه رهنمون میسازد، چرا که ارتباط انقلاب اسلامی با شخصیت، اندیشهها و مشی مبارزاتی ایشان غیرقابل انکار است. امام خمینی رحمهالله علیه در همه مراحل انقلاب، همچون شکلگیری نهضت اسلامی، رشد و اوجگیری آن تا برپایی نظام جمهوری اسلامی و مدیریت آن، حضوری مستمر داشته است. حضور امام در مسیر تحقق و تکامل انقلاب را نباید تنها به ایفای نقش فروکاست. رابطه انقلاب اسلامی با امام خمینی آن گونه است که انقلاب در غیاب بررسی اندیشه و سیرهی عملی وی غیرقابل تفسیر است. لذا آنان که دغدغهمند تداوم انقلاب، حفظ اصالت آن و انتقال آن به نسل جدید هستند ضروری است با شخصیت و اندیشههای حضرت امام خمینی رحمهالله علیه آشنایی و انس یابند.
ویژگی های شخصیتی:
تکلیف گرایی
امام تکلیفگرا بود، نه به این معنا که به کسب پیروزی ظاهری اهتمام نداشت؛ بلکه پیروزی اصلی را عمل به تکلیف میشمرد. « «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب میآمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف است و همه میدانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بیرغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همهی هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود – نه اینکه علاقهمند نبود یا بیرغبت بود – اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفهی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزهی او این بود، لذا نمیترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس نمیشد؛ مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته هم نمیشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل میکند، دچار تردید و تزلزل نمیشود؛ ترسیده و خسته نمیشود؛ از راه برنمیگردد و مصلحتاندیشیهای شخصی، تعیینکنندهی راه و جهتگیری او نمیشود.»6 « امام بزرگوار حتى در میدان مبارزه هم نخواست جلو بیفتد. خود ایشان براى ما نقل کردند که در اول شروع نهضت، در منزل مرحوم آیتاللَّه حائرى، با یک نفر از مراجع معروفِ وقت آن زمان، و از همدورههاى خودشان صحبت مىکردند و به ایشان گفته بودند که شما جلو بیفتید، ما هم دنبال شما حرکت مىکنیم. امام مقصودش این بود که تکلیف انجام بگیرد؛ آن فریضهاى را که بر دوش خود احساس مىکرد، انجام بدهد؛ جلو افتادن مطرح نبود.»7
قیام الله
نتیجه تکلیفگرایی حضرت امام در عرصه رفتار «قیام لله» بود. تلاش امام بر آن بود تا همه رفتارهایش- چه فردی و چه اجتماعی- برای خدا باشد. رهبر انقلاب مهمترین و اساسیترین عامل در موفقیتهای حضرت امام را، اطاعت از خدا و تنها برای او فعالیت کردن میدانند تا آن اندازه که امام هیچ تحولی را در غیاب خداوند تفسیر و تحلیل نمیکرد. در پیروزیها همواره قدرت و لطف خداوند را یادآور میشد.
«همه اینها را امام از عمل به دین، از پایبندى به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت؛ خود او هم بارها این مضمون را در گونهگونهى کلمات خود برزبان مىآورد و بیان مىکرد: هرچه هست، از خداست. او همه چیز را از خدا مىدانست؛ هضم در ارادهى خدا بود؛ حل در حکم الهى بود: انقلاب را خدا پیروز کرد؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ دلهاى مردم را خدا جمع کرد. او همه چیز را از منظر الهى مىدید و عامل به احکام بود؛ خداى متعال هم درهاى رحمت را به روى او باز کرد.»8
یکی از مهمترین سئوالات در مباحث مربوط به رهبری در دانش مدیریت این است که پیروان چرا از رهبر اطاعت میکنند- به عبارت دیگر دلیل نفوذ رهبر در پیروان چیست- این توصیف رهبر انقلاب از حضرت امام، گویی پاسخی است به این پرسش: «تفاوت رهبرى و زعامت معنوى و روحى این است. علت هم همان اتصال با منبع اصلى قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را براى او کردن، است. این راز اقتدار و ماندگارى و نفوذ مردان خداست. سرّ این نفوذ عجیب که این مرد بزرگ در دل تودههاى عظیم مسلمان در کشورهاى مختلف راه یافت و راز این نفوذ عظیم، این است: از خود عبور کردن، براى خود تلاش نکردن، خدا را دیدن و از خدا الهام گرفتن و براى خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. این ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او یک سکینه و آرامشى به وجود مىآورد. آنجائى که دیگران وحشتزده میشدند، او آرام بود! آنجائى که دیگران به تزلزل مىافتادند، او قاطع و مصمم بود.»9
مقام معظم رهبری فرآیند تاثیرگذاری قیاملله در کسب موفقیت را چنین تبیین میکنند: « براى نجات یک کشور، میلیونها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعى، عوامل انسانى، عوامل بینالمللى، عوامل سیاسى و اقتصادى. مجموعهى این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسان ها نیست و با ارادهى ما ارتباط مستقیمى ندارد؛ اما ما وقتى که «قیام للَّه» مىکنیم، خداى متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیونها حرکت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مىآورد و تحول ایجاد مىشود… امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همهى وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پاى کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیونها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنى تشکیل نظامِ مبتنى بر اسلام در یک نقطهى حساس.»10
هنر بزرگ امام این بود که اخلاق و معنویت را با سیاست همراه کرد و اساساً حضور امام در عرصهی سیاست را باید جزئی از سیر و سلوک معنوی امام دانست. در سیرهی امام خمینی، حضور توأم با اخلاق و معنویت در عرصهی سیاست از جمله مهمترین موانع بروز انحراف و سوء استفاده از قدرت شمرده میشود.
«امام سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد.»11 «امام عملاً نشان داد که اسلام سیاسى، همان اسلام معنوى است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیدارى ملتهاى اسلامى، تبلیغ مىکردند که اسلامِ معنوى و اسلامِ اخلاقى از اسلامِ سیاسى جداست؛ امام این را شکست و این انگارهى دروغین از اسلام را باطل کرد و اسلام ناب را مطرح نمود.»12
توکل:
امام در محاسبات و برنامهریزیهای خود، صرفاً مسایل و ابزارهای مادی را در نظر نمیگرفت، بلکه به وعدههای الهی و سنن الهی ایمان و یقین داشت. او بر خلاف بسیاری از روشنفکران که امکانات مادی قدرتمندان و زورگویان را بهانه سکوت و قعود خود میکنند، بر اصول قرآنی و نصرت الهی اعتماد و تکیه کرد. این توکل و یقین او باعث شده تا طمأنینه در رفتار، طمأنینه در مدیریت و طمأنینه در گفتار برای او به وجود آید و هرگز خوف و حزن در او راه نیابد.
«امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینی او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمککار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیماً». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود»13 «عامل اصلى پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنى، به یک حقیقت قرآنى، با همهى وجود، با همهى دل، ایمان آورد و با همهى توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنى همان چیزى است که در این آیهى شریفهى «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمىبردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنى و یک حقیقت است؛ یک قانونى الهى است. امام براى نجات و رهایى کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنى را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خداى متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت.»14
«مردان خدا اینطورند؛ على رغم بى اعتنایىِ به زخارف دنیا مىتوانند دنیایى را متحول کنند. عامل اصلى قدرت آنها، بىاعتنایى به زخارف دنیاست. مردان خدا نظرشان به همه چیز و همه کس، تابع نظرشان به خداست. مردان خدا به تاریخ روح مىبخشند، و روح بخشیده اند. آنها با امید به خدا و با خشیت از پروردگار، ناممکنها را ممکن مىکنند. با خوف و رجاء مادى و حیوانى نمىشود انسان و انسانیت را متحول کرد. بیم و امید مردان خدا از قبیل بیم و امید اهل دنیا نیست؛ دلبستگى آنها به خداست؛ توکلشان به خداست؛ خشیت آنها از نافرمانى خداست؛ آنها همهى قوانین طبیعت را – که دست قدرتمند الهى سررشته دار آنهاست – در خدمت هدفهاى خود مىبینند و با توکل به خدا حرکت مىکنند؛ لذا دنیایى را متحول مىکنند. امام بزرگوار ما از زمرهى چنین مردانى بود.»15
«نقش امام بزرگوار ما – حضرت امام خمینى کبیر – این بود که این حقیقت را ثابت کرد. این حقیقت چیست؟ این حقیقت این است که نیروهاى اثرگذار در تحولات اجتماعى و سیاسى، عبارت از چیزهایى است که به انسانها برمىگردد؛ مربوط به نیروهاى انسانى و ارادهى انسانى و ایمان انسانى است. طبق این اصل، آرایش قدرتها و نیروهاى اثرگذار در تحوّلات اجتماعى، غیر از آن چیزى است که همیشه قدرتمداران و مستکبران عالم خواستند آن را نشان بدهند. قدرتمندان و مستکبران عالم اینطور خواستند تفهیم و ثابت کنند که نتایج و تحولات بزرگ، به پول و زور و شمشیر و سلطهى مطلقه و تبلیغات آنها مربوط است؛ کار عالم در دست آنهاست؛ اختیارات تحولات بشرى در پنجههاى قدرت آنهاست؛ اما این اصل الهى ثابت مىکند که بعکس؛ تحولات عالم، مسائل بزرگ بشرى و انسانى، انقلابهاى بزرگ، پیشرفتهاى بزرگ، حرکتهاى عظیم، هیچکدام در دست قدرتمندان و زورمداران عالم نیست؛ در اختیار سلاح و پول و تبلیغات آنها نیست – اگرچه آنها اینطور وانمود کنند – در اختیار عوامل دیگرى است؛ همهى این عوامل به ارادهى انسانها، ایمان انسانها، فداکارى انسانها، حرکت انسانها و تجمع انسانها برمىگردد که بر سرنوشت بشر مىتواند حکومت کند؛ مىتواند حوادث بزرگ را بهوجود بیاورد؛»16
همراه ساختن ایمان و عمل صالح
ایمان به خدا و انجام عمل صالح بر مبنای آن، سبب عشق فراگیر مردم به رهبری چون امام، و اطاعتپذیری از او بود. آیتالله خامنهای این ویژگی را چنین توصیف میکنند: «امام بزرگوار ما مصداق این آیهى شریفه بود که «انّ الّذین امنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ هدف او، هدف الهى؛ رفتار او، رفتار ایمانى؛ و عمل او، عمل صالح. این است که در فضاى ذهنیت جامعهى اسلامى، براى چنین موجودى میماند و میرائى ندارد؛» «در تشییع جنازهى این مرد بزرگ، جمعیتى که حضور پیدا کردند، از جمعیت مردم در روز استقبال او بیشتر بود. این معناش همین است که «من کان للَّه کان اللَّه له». دلهاى مردم به او متوجه بود.»17«مردان خدا بر دلها حکومت مىکنند؛ و بر اثر همین اتصال به خداست که سلطان دلها مىشوند. ولایت مردان خدا، ولایت معنوى و باطنى است؛ ولایت ظاهرى آنها هم – اگر به ولایت ظاهرى دست پیدا کنند – ناشى از معنویت و ولایت باطنى آنهاست. خدا قدرت خلاقیت خود را به مردان خدا و پیغمبران خود و اوصیاء پیغمبران مىبخشد و آنها را بر دلها حاکم مىکند. ولایت و حکومتى که رشحهای از ولایت معنوى در آن نباشد، اگر جذابیتى هم داشته باشد، جز لعابى از دروغ و فریب و تزویر نیست. لذا نوع حکومت مردان خدا و حاکمان الهى با دیگران متفاوت است. امام این الگو را به ما نشان داد.»18
ایشان همچنین در تحلیل ایمان حضرت امام به 4 وجه این ایمان اشاره میکنند: «امام داراى این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمىآخر کار.»19
صبر و استقامت
به گواهی تاریخ نهضت اسلامی ایران، راهی که امام انتخاب نمود، پرخطر بود، دشواریهای فراوانی را به دنبال داشت. اما امام در برابر همهی سختیها استقامت نمود. سهم عمدهی موفقیت امام در نهضت، ناشی از این حقیقت بود که امام به سختیهای مسیر آگاه بود و وجود دشواریها را طبیعی میشمرد. او معتقد بود که برای کسب پیروزی و تضمین آزادی و استقلال و برپایی نظام جمهوری اسلامی راهی وجود ندارد جز اینکه باید هزینههای لازم را پرداخت نمود. رهبر معظم انقلاب دستیابی به این مهم را در همراهی دو خصوصیت صبر و یقین دانسته و این دو را چنین تبیین میکنند:
«در سورهى مبارکهى سجده، خداى متعال ضمن بیان حالات ملتها و اقوام و انسانهاى مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را مىفرماید: «و جعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون»؛ کسانىکه دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود بهوجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خداى متعال زمام هدایت مجموعههاى انسانى را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکى صبر است و دیگرى یقین؛ «لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون». یقین، همان ایمان آگاهانه و روشنبینانه است که وسوسهها نمىتواند آن را در دل انسان، سستبنیاد کند. صبر، خصوصیتى است که به یک انسان بزرگ این امکان را مىدهد که در راه آرمانهایى که آگاهانه و روشنبینانه انتخاب کرده است، به هنگام مواجههى با مشکلات، خود و راه خود را گم نکند؛ هدف را فراموش نکند و منصرف نشود.»20
امام با استقامت خود به مردم درس مقاومت و پایداری میداد. استقامت امام مایهی قوّت قلب و ثبات قدم مردم بود. صبر و استقامت امام در دوران رهبری نهضت اسلامی دارای جلوههای متنوع و متعددی بوده است که برخی از آن ها مورد اشاره مقام معظم رهبری نیز قرار گرفتهاند:
استقامت در برابر سختیهای فردی مبارزه:
«براى ماها که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهاى مشکلى که پیش مىآمد، خیلى سخت نبود؛ بیشتر شبیه یک سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال – در سال شروع مبارزه – شصتوسه سالش بود. در شصتوسه سالگى، این مرد با جوشش احساس خود مىتوانست احساسات یک ملت را به جوشش بیاورد. زندان رفتن و تبعید شدن، براى کسى در آن سنین، کار آسانى نبود؛ اما این فداکارى و از خودگذشتگى و خطرپذیرى در این مرد آشکار شد؛ مردى که در راه آرمانهاى بزرگ و در راه تکلیف شرعى، هیچ مشکلى نمىتوانست مانع راه او بشود.»21 « یادم هست که در همان سال 41 ایشان در سخنرانى خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر من را بکُشند، تازه در سنى از دنیا رفتهام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم مىکرد و به آنان نیرو و نشاط مىداد.»22
«مرد مسنّى در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتى که فرزند فاضل و برجستهاش از دنیا رفت. جملهیى که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفى از الطاف خفیهى الهى است». او این را مهربانى الهى و لطف پنهانى خدا تلقى کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفى پنهانى! ببینید چهقدر عظمت مىخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدتهایى که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استوارى آنها را تحمل کرد، ریشهاش در همین عظمت روحى است که در مقابل مرگ عزیزى اینچنین، چنین برخوردى پیدا مىکند.»23
استقامت در برابر سختیهای اجتماعی مبارزه:
از منظر رهبر معظم انقلاب استقامت، صرفاً به معناى تحمل مشکلات و سختیهای فراروی فرد مجاهد نیست. بلکه تحمل مشکلات براى انسان بزرگ، آسانتر است از تحمل مسائلى که بر حسب موازین عرفى و عقلى ساده، ممکن است خلاف مصلحت به نظر بیاید، همچون مشکلاتی که به واسطه جهاد فرد بر دیگران و یا جامعه وارد شود.
«یک وقت به کسى مىگویند: «این راه را نرو؛ ممکن است شکنجه شوى.» خوب؛ انسان قوى مىگوید: «شکنجه شوم! چه مانعى دارد؟! راه را مىروم.» یا مىگویند: «نرو! ممکن است کشته شوى.» انسان بزرگ مىگوید: «خوب؛ کشته شوم! چه اهمیت دارد؟!» اما یک وقت صحبتِ کشته شدن و شکنجه شدن و محرومیت کشیدن، نیست. مىگویند: «نرو؛ ممکن است که گروهى از مردم، به خاطر این حرکت تو، کشته شوند.» اینجا دیگر پاى جان دیگران در بین است: «نرو؛ ممکن است بسیارى از زنان و مردان و کودکان، به خاطر پیش رفتن تو، سختى بکشند.» اینجا دیگر کسانى که کشته شدن برایشان مهم نیست، پایشان مىلرزد. آن کسى پایش نمىلرزد که اولاً در حد اعلا بصیرت داشته باشد و بفهمد چه کار بزرگى انجام مىدهد. ثانیاً قدرت نفس داشته باشد، و ضعفِ نفس نگیرد… روزى به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزه علمیه قم را تعطیل خواهند کرد.» اینجا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد. خیلى کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتى بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزه علمیه قم تعطیل شود.» پاى همه مىلرزد امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد، و پیش رفت.
روزى به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همه علماى بزرگ و مراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند. یعنى اختلاف در عالم اسلام پیش بیاید.» پاى خیلى کسان، اینجا مىلرزد. اما پاى امام نلرزید، و راه را ادامه داد»24
استقامت در برابر کنایهها و انتقادهای متحجرین
مخالفان امام در مسیر مبارزه، تنها به وابستگان رژیم منحوس پهلوی منحصر نمیشدند بلکه جمعی از دینداران متحجر و ناآگاه نیز در مقابل اقدامات امام قامت افراشته بودند. مواجهه با اینان از آن جهت که با شعار دین و مقدسنمایی به مصاف امام آمده بودند بسیار پیچیدهتر و سختتر بود. حضرت امام این سختیها را اینگونه روایت میکنند: «گمان نکنید که که تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیر به روحانیت زده است؛ هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدس نمای واپسگر همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی را که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است… یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهای کمر همت بستهاند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدسنماها از میدان به در میرفت…»25 «در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مینمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدسمآبی و تحجر بود ؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید.»26
مقام معظم رهبری استقامت امام در مقابل این وسوسهها را ناشی از عظمت بصیرت و روح حضرت امام میدانند: «یکى از علماى بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده، این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد که ایشان یعنى [امام] این حرکت را کردند، خیلى کسان کشته شدند؛ که بهترین جوانهاى ما بودند. جواب اینها را چه کسى خواهد داد؟» این، طرز فکرها بود. این طرز فکرها، فشار مىآورد، و ممکن بود هر کسى را از ادامه حرکت، منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتى که بر او حاکم بود، در اینجاها دیده مىشد.»27
«میگفتند جواب این خونها را که خواهد داد. جواب امام به این وسوسهها این است که جواب این خونها را همان کسى خواهد داد که جواب خونهاى صفین و نهروان را داد. جواب این سختیها را همان کسى خواهد داد که جواب سختیها و رنجها و محنتهاى امیرالمؤمنین را در دوران زندگى خواهد داد.»28
استقامت در برابر سختیهای اداره کشور
با پیروزی انقلاب اسلامی، عرصه جدیدی از مبارزه و جهاد فراروی حضرت روحالله گشوده شد که از تنوع و گستردگی بسیاری برخوردار بود. اداره کشوری که طی سالهای متمادی تسلط قدرتهای استعماری بر دولتمردانش، منابع و ثروتش به یغما رفته و ویرانیها و مشکلات متعدد برجای مانده بود، در کنار توقعات انباشته شده در ملت که به واسطه پیروزی انقلاب بروز کرده بود، در کنار دسیسههای گسترده دشمنان انقلاب اسلامی- از به شهادت رساندن یاران امام گرفته تا جنگ تحمیلی- صبر و استقامتی امامگونه میطلبید. آیتالله خامنهای که خود در کسوت ریاستجمهوری و نیز رهبری نظام اسلامی از نزدیک و بیش از هرکس دیگری به این سختیها آگاه است، این گونه امام را تجلیل میکند: «او پیگیر و خستگىناپذیر بود…ایشان وقتى که وارد تهران شدند و وقایع روزهاى دوازده بهمن به بعد و حادثهى انقلاب اتفاق افتاد، مردى نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردى در این سن، که وقت بازنشستگى و خستگى و بیکارگى اوست، اینگونه با نشاط جوانان وارد میدان مىشود.»29
«امامِ بزرگوار مردى هوشیار، باشهامت، باتدبیر، باابتکار و دریادل بود؛ امواج سهمگین در مقابل او چیز کماهمیتى محسوب مىشدند؛ هیچ حادثهى سنگینى نبود که بتواند او را شکست بدهد؛ او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند. همهى حوادث تلخ و سختى که در زمان دهسالهى رهبرىِ آن بزگوار پیش آمد – که خیلى زیاد هم بود – امام از همهى آنها بزرگتر بود. هیچکدام از این حوادث – آن جنگ، آن حملهى امریکا، آن توطئههاى کودتا، آن ترورهاى عجیب و غریب، آن محاصرهى اقتصادى، آن کارهاى عظیم و عجیب و غریبى که دشمنان با شکلهاى مخلتف مىکردند – نمىتوانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شکست بکند؛ از همهى این حوادث، قویتر و بزرگتر بود.»30
«وقتى که جنگ تحمیلى شروع شد. …طرف هم که فقط رژیم عراق نبود! همه مىدانستند که رژیم عراق، به اضافه شوروى، به اضافه فرانسه، به اضافه «ناتو»، به اضافه کارشناسهاى امریکایى – همه و همه – بودند. اگر امام ضعیف بود، اینجا ممکن بود بگوید «دیگر تکلیف از ما برداشته شده است. اینها مىخواهند که ما خیلى بر قوانین اسلام اصرار نکنیم؛ خیلى خوب، نمىکنیم! اینها مىخواهند که ما با اسرائیل مبارزه نکنیم؛ خیلى خوب، مبارزه نمىکنیم. چون فشار زیاد است. چه کار کنیم؟!» امام، چنین چیزى نگفت، و ایستادگى کرد.»31 «جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امامْ خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مىبُرد، اشک مىریخت، و یا در چشمانشْ اشک جمع مىشد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید، و نلغزید. از راهْ برنگشت، و عقبنشینى نکرد.»32
استقامت در برابر با استکبار جهانی
با پیروزی انقلاب اسلامی دولتهای استعمارگر جهانی به علت آنکه از یکسو دستشان از ثروتهای ملی کشورمان کوتاه شده بود و از سوی دیگر حضور جمهورى اسلامى در میان کشورهاى مسلمان، ادامه تسلط آنها را بر آن کشورها و اهداف توسعهطلبىشان را به خطر انداخته بود مقابله سختی را با انقلاب آغاز کردند اما امام نه تنها در مقابل آنان تسلیم نشد بلکه رویکردی تهاجمی و فعال را در پیش گرفت. حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان، حمایت از مبارزات اسلامخواهانه و… ناشی از راهبرد سازشناپذیری امام بود. «قدرتهاى سلطهگر و زورگوى جهانى البته در طول تاریخ همیشه بودهاند، اما با پیشرفت علم و صنعت و با امکانات ارتباطاتى مدرن، این سلطهگرى براى آنها آسانتر شده است… در مقابل این زورگوئى چه باید کرد؟ توصیهى امام، ایستادگى است… خود امام اینجور بود. امام هیچ وقت به خاطر ملاحظهى زورگویان عالم، از دفاع از مظلومین عالم دست نکشید.»33
«از وقتى رژیم جمهورى اسلامى تشکیل شد و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد، دایره مبارزه، وسیع شد. مبارزه با نظام جمهورى اسلامى، از سوى دشمنان جهانى، آغاز گردید…. به هر حال، مبارزه سختى را شروع کردند. هر قدم به قدم این مبارزه، جاى این بود که اگر انسان ضعیفى به جاى امام بود، حرکت را متوقف کند؛ و به سبب وجود مانع و عذر، بگوید: «نمىشود با استکبارى چنین عریض و طویل، مبارزه کرد. چارهاى نیست. لذا، عقبنشینى مىکنیم.» اما امام، عقبنشینى نکرد.»34
امام همهی آنچه را که برای رهبری یک امت آرمانخواه و در حال حرکت در مسیر ناهموار انقلاب لازم بود به همراه داشت. رهبر انقلاب در سخنان خود به جامعیت حضرت امام در دو بعد شخصیتی و فکری اشاره کردهاند.
جامعیت در صفات شخصی:
سهم عمدهای از جامعیت شخصیت امام خمینی برخاسته از آن بود که امام نسبت به اسلام تسلیم بود و در طول حیات مبارک خویش در سعی و تلاش بود تا ارزشهای اسلامی را صادقانه آینهداری کند. امام هیچگاه یک ارزش اسلامی و انسانی را بهانهای برای فرار از ارزش دیگر نمیساخت. او حماسه و عرفان را در هم آمیخته بود؛ هم در عرصهی خودسازی موفق بود و هم در صحنهی جامعه سازی.
«آنچه در زمامداران مختلف عالم، مایهى امتیاز آنها مىشد، اغلب آن صفات را – تا آنجایى که من بررسى کردم و به ذهنم رسیده – ما در امام مجتمع مىدیدیم. او، هم عاقل بود، هم دوراندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمنشناس بود، هم به دوست اعتماد مىکرد، هم ضربهیى را که به دشمن وارد مىکرد، ضربهى قاطع وارد مىکرد. همهى آن چیزهایى که براى یک انسانى لازم است تا بتواند در چنین جایگاه حساس و خطیرى انجام وظیفه کند و خدا و وجدان خود را راضى بکند، در این مرد جمع بود.»35
«امام به معناى حقیقى کلمه، مردى با اراده و عزم پولادین بود؛ شخصى بود صددرصد مؤمن به راه خود؛ همانطور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که «امن الرسول بما انزل الیه من ربه». او به راه خود ایمان کامل داشت؛ مردى بود صادق و صریح؛ اهل سیاستبازى و سیاستکارى نبود؛ مردى بود بسیار هوشمند و آیندهنگر. هوشمندى امام، آیندهنگرى امام، قدرت تشخیص قدمهاى بعدى، در امام بسیار بالا بود.»36
«شکّى نیست که امام بزرگوار ما از ابعاد مختلف، یک شخصیت برجسته و ممتاز، یک عالمِ بزرگ، یک فقیه صاحب مکتب، یک فیلسوف برجسته، یک سیاستمدار، یک مصلح بزرگ اجتماعى و از لحاظ روحیات، صاحب خصلتها و خصوصیات ممتاز و کمنظیر بود.»37
جامعیت در دانش و اندیشه:
جامعیت امام در عرصه فکر و اندیشه، ریشه در نگاه جامع او به دین و اعتقاد و مجاهدت در راستای تحقق همه ابعاد و اجزای آن داشت. لذا انقلابی همه جانبه و جامع را پایه گذارد. او معتقد بود نمىشود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. او دین را، ادارهکننده زندگى انسان در همه صحنهها، از جمله صحنه سیاست واجتماع میدانست. «مهمترین کارى که امام بزرگوار ما در سطح دنیاى اسلام انجام داد، این بود که ابعاد سیاسى و اجتماعى اسلام را احیاء کرد. از روزى که استعمار وارد کشورهاى اسلامىشد، همهى تلاش استعمارگران و سلطهگران این بود که ابعاد سیاسى و اجتماعى اسلام، عدالتخواهى، آزادیخواهى و استقلالطلبى اسلام را از اسلام حذف کنند.»38
«امام عظیمالشأن ما در دنیاى اسلام این را نشان داد که فقه اسلام (یعنى مقررات ادارهى زندگى مردم) در کنار فلسفهى اسلام (یعنى تفکر روشنبینانه و عمیق و استدلالى) و عرفان اسلام (یعنى زهد و انقطاع الىاللَّه و دامن برچیدن از هواهاى نفسانى) چه معجزهى بزرگى مىتواند بیافریند.»39
خردمندى:
امام بزرگوار، دین را صرفا به حوزه نقل فرونمیکاست بلکه برای عقل و خرد به عنوان رسول باطنی اصالت قایل بود. این اعتنا به عقل و نقل در فهم دین او را از دام تحجر و التقاط رهایی میبخشید: «دیندارى و ایمانِ او روشنبینانه بود. او متعبد بود؛ اما تعبدى دور از تحجر و توقف. او روشنبین و روشنفکر و نوآور در مباحث دینى بود؛ اما نوآورى دور از لاقیدیهاى نوآوران. خیلیها در زمینهى مسائل دینى، سخن نویى را به میدان مىآورند؛ اما این سخن نو، نشانهى لاقیدى و لاابالیگرى آنها در وفادارى به متون اسلامى است؛ سخنِ آنهاست، نه سخن دین! روشنبینى و نوآورى امام، متکى به دین و مبانى دینى بود؛ لذا آنچه را که در زمینهى مسائل اعتقادى و اخلاقى و فقهى اسلام عرضه کرد و نو بود، آنچنان بود که متبحرترین و واردترین کسانى که در این علوم و دانشها ورود داشتند، در مقابل آن اظهار تسلیم کردند و آن را به عنوان یک سخنِ بابنیاد پذیرفتند؛ نه به عنوان سخنى که متکى به مبانى و اصول نیست. بنابراین، او متدین و متعبد، اما درعینحال روشنبین و آگاه و بکار گیرندهى خرد، با آفاق عظیم در مسائل اعتقادى و عملى بود؛ دیندارى که به یادآورندهى دینداریهاى عصر نبوت یا جلوههایى از عصر معصومین (علیهمالسّلام) بود.»40
از سوی دیگر امام به نقش عقل در تدبیر امور شخصی و اجتماعی (از جمله مبارزه و مدیریت کشور) عنایت جدی داشت. این توجه بود که او را در عرصه عمل توانا و کارآمد میساخت: «او مردى دانا، خردمند، عاقل و عمیق بود. در او، به معناى حقیقى کلمه، جوهر دانایى وجود داشت؛ که «هر که در او جوهر دانایى است، بر همه کاریش توانایى است». لذا در هر جایى که از وجود او چیزى بروز کرد، نشانهى این دانایى و خردمندى در آن دیده شد. در میدان دانشهاى تخصصىِ خود او – یعنى فلسفه، فقه، عرفان، اصول، اخلاق – همه جا این دانایى و عمق و این گوهر درخشانِ خردمندى بروز کرد؛ حرف نو و سخن تازه به میدان آورد و به تکرار سخن گذشتگان اکتفا نکرد.»41
«از دشمن نهراسید و نترسید، و تهدیدها، او را متزلزل نکرد. هیچ کس هم نمىتواند امام بزرگوار را به این متهم کند که، آن چه انجام داد، خلاف تدبیر صحیح بود. همه عقلاى عالم، اگر دقت کنند، مىفهمند و تحلیل مىکنند که راهِ درست، همان راهى بود که آن مرد رفت؛ راهى به سوى هدفهاىِ خودِ او.»42
شجاعت:
امام تنها از یکی میترسید تا از هیچ کس دیگر نترسد. تقوای الهی او باعث شده بود تا به سئوال «افغیرالله تتقون» همواره پاسخ منفی دهد. خوف از خدا باعث شده بود که از کس دیگری نترسد. در خاطرات بسیاری از همراهان و نزدیکان امام جلوههای عینی متعددی از شجاعت و عدم ترس ایشان نقل شده است. آیتالله خامنهای نیز این ملکه اخلاقی امام را متذکر میشود: «آماده بود که در آنجایى که او حق مىگوید و دنیا باطل مىگوید، با آن دنیا مواجه بشود. اینکه در یکى از بیانیههاى خود فرمود که اگر استکبار جهانى دین ما را تهدید کند، ما هم همهى دنیاى او را تهدید خواهیم کرد، راست مىگفت؛ مى توانست در مقابل دنیایى بایستد؛ آن روزى که این فریاد را در سال 1341 در قم بلند کرد، اولِ کار کسى با او نبود. البته فوراً بىفاصله، گروه گروه مردم مؤمن و دلهاى پاک در همه جا به او گرویدند؛ اما اولى که وارد میدان شد، تنها وارد شد؛ تنها بود، احساس تنهایى هم مىکرد؛ ولى این دلیرى را داشت که وارد بشود. انسان وارد میدانى بشود که آن طرف قضیه، قدرتها و نیروهاى نظامى و نیروهاى امنیتى و داغ و درفش باشد، وجدان و دین و ملاحظه نباشد، پشتشان هم به سیاستهاى جهانى و استکبارى گرم باشد، وارد شدن در چنین میدانى، اولین شرطش این است که انسان از جان خود بگذرد؛ و او از جان خود گذشته بود و براى پذیرفتن همهى خطرها حاضر بود؛ یعنى براى او، جان و دیگرِ خصوصیاتش اهمیت نداشت. بعضیها مىگویند ما از جانمان گذشتیم؛ اما در مقام عمل که نگاه مىکنید، از یک احترام خشک و خالى نمىگذرند؛ چه طور از جان گذشتند؟! از یک پول و از یک لذت و شهوت نمى گذرند؛ چه طور از جان گذشتند؟! اما او راست مىگفت؛ او حقیقتاً جان را کف دست داشت و آماده بود و به میدان آمد.»43
اهل عمل بودن
رهبر معظم انقلاب یکی از ممیزات امام از سایر مصلحان اجتماعی – و حتی دینی- پیش از او، حضور مستقیم در عرصه و صحنه مجاهدت و عمل میداند. ایشان بارها تاکید میکند که امام برای تحقق اندیشهها و آرمانهای دینی و انقلابی خود، صرفاً به زبان و استدلال فکرى اکتفا نکرد، بلکه خود وارد صحنه شد، ابزارسازی و نظام سازی کرد. عملاً کارآمدی این اندیشهها را نشان داد.
«مصلحان اسلامی و متفکرانی که در یکصدوپنجاه سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بردوش گرفتند ـ از قبیل سید جمالالدین و محمد اقبال و دیگران ـ با همهی خدمات ارجمند و گرانبهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که بهجای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوت و قدرت انقلاب، که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستجو کردند. این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجهی عمل پیامبران اولوالعزم را ـ که سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بودهاند ـ نباید داشت. کار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها میتوانست زمینهساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر.»44
«امام ما برای حیات دوبارهی اسلام، درست همان راهی را پیمود که رسول معظم صلیاللهعلیهوالهوسلم پیموده بود؛ یعنی راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است؛ حرکتی هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگیناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمیشود؛ بلکه پیمودن و سنگربهسنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار میگیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت درمیآید و تا رسیدن به هدف ـ یعنی حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشی ساختن قدرت شیطانی طاغوت ـ ادامه مییابد: هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دینالحق لیظهره علیالدین کله ولو کره المشرکون.»45
«فرق امام بزرگوار ما و دیگر مصلحان تاریخ اسلام در یکى دو قرن اخیر همین بود. امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را براى مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشنبینانه و آگاهانهیى مثل خود رساند؛ آنگاه ایمان و انگیزهى مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حق و حقیقت تمام کرد.»46
به طور مثال امام صرفاً به شعار عدالت و حمایت از مستضعفان بسنده نکرد بلکه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در حد توان در جهت تحقق آن گام برداشت: «امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهاى این ملت مىدانست؛ همینجور هم هست و همانطور که گفتیم، امام به گفتن هم اکتفا نکرد. امام از همان اول انقلاب، جهاد سازندگى، کمیتهى امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورات مؤکد به دولتهاى وقت داد.»47
سادهزیستی:
امام معتقد بود که رفاهزدگی با مبارزه سازگار نیست و میفرمود: «آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند.»48 او خود همواره عامل به این سخن بود- چه در دوران استقرار در قم به عنوان یکی از مدرسان مبرز و سپس به عنوان یک مرجع تقلید، چه در دوران تبعید در ترکیه، نجف و فرانسه و خصوصا در دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی- خاطرات متعدد همراهان حضرت امام از این ویژگی ایشان مویدی بر این ادعا است. ملت ما حق دارد که به داشتن رهبری چون امام افتخار کند که تا پایان عمر حتی در دوران زمامداری از سادهزیستی و زی طلبگی دست برنداشت. «آنچه که در دورهى بعد از تشکیل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلاً دیده شده بود. در این دوران، امام – این شخصیت برجسته و ممتاز – در دو بُعد و دو چهره مشاهده مىشود: در دوران حکومت، یک چهره، چهرهى رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهرهى یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایى است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبرى مثل پیامبر خاتم صلّى اللَّه علیه واله وسلّم انسان نمىتواند دیگر پیدا بکند»49 « او براى خودش هیچ چیز نمىخواست. براى تنها پسرش – که عزیزترین انسانها براى امام، مرحوم حاج احمد آقا بود؛ بارها ما این را از امام شنیده بودیم که مىگفتند اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است – در ده سال آن حکومت و آن زمامدارى و رهبرى بزرگ، یک خانه نخرید… هدایاى فراوانى براى امام مىآوردند، که آن هدایا را در راه خدا مىداد. آنچه را هم که داشت و متعلق به خود او بود و مربوط به بیتالمال نبود، براى بیتالمال مصرف میکرد.»50
ارجاعات:
6- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83
7- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
8- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
9- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86
10-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85
11-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83
12-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82
13-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83
14-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85
15-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 84
16- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم یازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/79
17-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86
18-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 84
19-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 85
20-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 83
21-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
22-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 13/11/1377
23-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
24-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
25-صحیفه امام، ج 21، ص 278
26- صحیفه امام، ج 21، ص 279
27-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75
28-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 86
29-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 13/11/1377
30-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
31-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75
32-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75
33-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/3/87
34-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75
35-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
36- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 13/11/1377
37-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم سیزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/81
38-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82
39-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82
40-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران 9/7/1378
41-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران 9/7/1378
42-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/75
43-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران 9/7/1378
44-پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) – 10/3/69
45-پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) – 10/3/69
46- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 03/ 82
47-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
48-صحیفه امام، ج 21، ص 89
49-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
50-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/ 3/78
Sorry. No data so far.