شنبه 26 ژانویه 13 | 17:08
بی‌پروایی سیاسی

حسن سبحانی: به هیچ‎یک از جناح‎‎ها تعلق خاطر نداشتم

من از یک سال قبل به این مسأله فکر می‎کردم ولی دلیل نامزد نشدنم خیلی ارتباطی با انتخابات ریاست‎جمهوری نداشت.من در حقیقت به هیچ‎یک از جناح‎‎ها و گروه‎‎های فعال تعلق خاطر نداشتم و تشخیصی که داشتم را دنبال می‎کردم. به‎نظر من حقیقت به‎طور کامل در یک سمت قرار نگرفته به‎طوری‎ که دیگر طرفها باطل باشند.


شاید کمتر کسی تصور می‎کرد که دکتر حسن سبحانی استاد دانشگاه تهران در اتاق ده متری خود در دانشکده اقتصاد، خود را در انتخابات ریاست‎جمهوری سال آینده تصور کرده و برنامه خود را برای حضور در این عرصه آماده کند. وی نماینده دوره‎‎های پنجم، ششم و هفتم مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی بوده است که در جریان شکل‎گیری مجلس هشتم نیز همراه با چهره‎‎هایی چون عماد افروغ، محمد خوش‎چهره و سعید ابوطالب از بنیانگذاران ائتلاف اصول‎گرایان مستقل بود و البته توفیق چندانی نیافتند. سبحانی معاون پژوهشی پیشین وزارت علوم و دبیر سابق شورای فرهنگ عمومی کشور نیز بوده است و نزدیک به 3000 صفحه مذاکره علنی در مجلس دارد.

اصلی‎ترین سؤالی که پس از شنیدن خبر کاندیداتوری جنابعالی در انتخابات به ذهن متبادر می‎شود این است که دکتر حسن سبحانی با چه انگیزه‎ای و با چه دغدغه‎‎هایی وارد صحنه انتخابات ریاست‎جمهوری شده است؟

مجموعه تحلیل‎‎ها از شرایط فعلی کشور، گذشته‎ای که بر ما رفت و آینده‎ای که با اطلاعات موجود می‎شود پیش‎بینی کرد، بزرگ‎ترین زمینه‎ساز تصمیم‎گیری من برای حضور در انتخابات بوده و هست. بنابراین با این‎که فرمایش شما در غالب یک سؤال مطرح شد اما پاسخ به آن بسیار طولانی‎تر از یک پاسخ متعارف خواهد بود. اجمالا باید بگویم که ما یک نظام سیاسی پویا داریم که در حال پیشرفت در همه حوزه‎هاست. قانون اساسی مترقی همراه با ارکان پیش‎بینی شده‎ای داریم که می‎شود گفت این ارکان عمدتا در کشور پیاده‎سازی شده‎اند و دارای کارکرد‎هایی هم هستند. طی سالیان مختلف، قوانینی هم معطوف به قانون اساسی توسط قوه مقننه وضع شده است که نقشه راه کشورند و برای افزایش کارایی این قوانین برای کشور می‎توان آن‎‎ها را نقد کرد. در عین‎حال هیچ‎کس نمی‎تواند کتمان کند که مشکلات عدیده‎ای هم در کشور داریم و انتخابات می‎تواند فرصتی برای بازنگری مشکلات و آسیب‎شناسی جدی باشد.

اگر موافق باشید‎ حوزه‎‎های مختلف مشمول سؤال قبل را تفکیک کرده و یکی‎یکی به‎صورت خیلی مختصر به ‎سراغ‎شان برویم. به‎نظر شما در حال حاضر در حوزه اقتصاد بزرگترین آسیبی که با آن مواجهیم چیست؟

در حوزه اقتصاد ما دچار بلیه نفرین منابع شده‌ایم؛ بدین معنا که متناسب با سالهایی که درآمد نفتی خوبی داریم، شرایط رونق فراهم میشود که البته این پیشرفت کاملا بدون پشتوانه است. هرزمانی هم که حوزه نفت با مشکلاتی مواجه باشد کلیت اقتصاد ما نیز مسئله دار میشود. از آنجایی که کشور توسعه‎یافته‎ای نیستیم، اهتمام بیشتر مدیران اقتصادی ما، توسعه توسعه‎نیافتگی است تا توسعه یافتگی. شرایطی بر ما حاکم است که با نگاهی آسیب‎شناسانه می‎توان گفت ما را دچار انفعال در قانون‎گذاری،‎ تصمیم‎گیری و اجرا کرده است و بحران‎‎هایی را تولید می‎کنیم که دائم برای حل آن‎‎ها باید برنامه‎ریزی شود و چون این روند از سیستم و نظم خاصی برخوردار نیست، نمی‎توانیم متناسب با منابع و تلاش‎مان بهره‎برداری کنیم.

در حوزه فرهنگ و جامعه دچار چه آسیب‎‎های جدی‎ هستیم؟

در حوزه فرهنگی، ذهنیاتمان تا حد زیادی متأثر از مسائل اقتصادی شکل گرفته است. البته چون جامعه ما مذهبی است، به میزان قابل توجهی نسبت به جوامع غیرمذهبی، برتری‎‎ها و مزایایی داریم که خیلی هم به حکومت و دولت ارتباط پیدا نمی‎کند. در این بستر ما شاهد آسیب‎‎های فرهنگی و اجتماعی زیادی هستیم که وزن آن‎‎ها خیلی بیش از انتظاراتی است که می‎توان از یک جامعه دینی داشت. متأسفانه افت سرمایه اجتماعی هم در کشور وجود دارد که باید به آن توجه کافی شود و برای جلوگیری از آن برنامه‎ریزی کرد.

در حوزه سیاسی با چه آسیب‎هایی مواجهیم؟

در حوزه سیاسی بر اساس قانون اساسی سیاست‎‎های قابل دفاع و افتخارآمیزی خصوصا در سطح سیاست بین‎المللی داریم. من معتقدم در اجرای این اصول با ارزش، کاستی‎‎هایی وجود دارد که می‎تواند در عمل بیشتر هم بشود. اگر به کاستی‎‎های سه بخش اقتصاد، فرهنگ و سیاست نگاهی کلی و در کنار یکدیگر بیاندازیم، خواهیم دید که میان بخش اقتصاد و بخش فرهنگ همبستگی وجود دارد. یعنی از خروجی چنین اقتصادی می‎توان چنین فرهنگی را نیز متصور بود. از سوی دیگر درجه همبستگی سیاست با مجموعه اقتصاد و فرهنگ چشمگیر نیست.

این بحث‎‎های تئوریک وقتی وارد فاز اجرایی می‎شوند، ملموس‎تر و قابل‎باورتر هستند. برای بخش آخر صحبت‎‎های خود که فرمودید سیاست با مجموعه اقتصاد و فرهنگ درجه همبستگی پایین دارد، نمونه‎ای دارید؟

بله. آسیبی که داریم این است که این دو شاخه به‎جای آن‎که در یک سیستم مؤید هم باشند، متأسفانه یکدیگر را تقویت نمی‎کنند و نتیجه آن می‎شود که شاهد ظهور و بروز مفاهیمی مثل اقتصاد مقاومتی برای تقویت اقتصاد هستیم. ولی اصل مهم‎تر این است که عمدتا بین سه‎گانه فرهنگ، سیاست و اقتصاد جاری در کشور با اصول قانون اساسی همبستگی بسیار کمی وجود دارد لذا در عمل ملاحظه می‎کنید که دلسوزان و مسئولان کشور از شرایط موجود به لحاظ فرهنگی در درجه اول و اقتصادی در درجه بعدی راضی نیستند و این معضل در شرایطی شکل گرفته است که قرار بود جوهره اصلی، قانون اساسی باشد.

با این بیان اجمالی اعتقادم این است که این شرایط را سیاست اقتصادی واحدی که از دولت سازندگی شروع شد و در دولت اصلاحات و بعد از آن در دولت مهرورزی ادامه پیدا کرد، ‎رقم زده است که البته هرچه به زمان حاضر نزدیک‎تر شدیم، در اجرای این سیاست اقتصادی واحد دچار بی‎احتیاطی‎‎های بیشتری شدیم. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر می‎شود که بدانیم مشکلاتی که سیاست اقتصادی واحد برای کشور رقم زد، منحصر در همین حوزه نماند و تبعات آن را در فرهنگ و سیاست هم شاهدیم.

از نظر جنابعالی برای درمان این وضع چه تمهیداتی باید اندیشید؟

به واسطه این‎که از گذشته، وضع موجود را به‎صورت مورد به مورد پیش‎بینی کرده بودم و احساس واقعی‎ام نیز این است که شرایط امروز ما درخور نام و منش جمهوری اسلامی نیست، اعتقاد دارم که بیشتر ریل‎گذاری‎‎هایی که کشور ما را به این‎جا کشانده است، باید تغییر کند و همبستگی حوزه‎‎های مختلف کشور با اصول قانون اساسی باید بیشتر و بیشتر شود.

با توجه به وجهه اقتصادی‎ که دارید و البته آسیب‎شناسی مختصری که مطرح کردید، به‎نظر می‎رسد که برای «جراحی اقتصاد» وارد میدان شده‎اید. آیا برنامه مدون و کارگروه خاصی تشکیل داده‎اید؟

این مفهوم جراحی اقتصادی را که مطرح کردید، نمی‎پسندم؛ چون این ترکیب مثل بسیاری از مفاهیم مثبت دیگری که در کشور داریم، در غیر جای خودش به‎کار برده شده و سر از قصابی درآورده است!

نکته دوم این است که ما صاحب کشوری پویا و فعال هستیم و کسی که می‎خواهد رئیس‎جمهوری شود، نباید بنایش را بر این بگذارد که قرار است از ابتدا دوباره کشور را بنیان جدیدی بگذارد. بالأخره ما صاحب قانون هستیم و برنامه اداره کشور که توسط نامزد‎ها ارائه می‎شود، باید در عین همه‎جانبه بودن، ناظر به حل مشکلاتی باشد که موجب ناکارآمدی‎‎ها شده است.

نکته سوم هم این است که برای تنظیم چنین برنامه‎ای که بتواند مانع توسعه توسعه نیافتگی بشود، به مشورت‎‎های متعددی نیاز است. من هم به لحاظ اینکه در مدت نزدیک به 12 سال در مجلس شورای اسلامی درگیر با مسائل کشور چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه‎‎های دیگر بودم، احساس می‎کنم تجربه لازم را دارم که از طریق مشورت با برخی صاحب‎نظران می‎توانم آن را به حد قابل قبولی برسانم بدیهی است در حال حاضر که بنده در این نقطه قرار گرفته‎ام، این مشورت‎‎ها را انجام داده‎ام.

شما خودتان را نامزد مستقل می‎دانید؟

بله. من حسن سبحانی هستم و ضمن احترام برای همه نهاد‎های سیاسی، تنها با اسم خودم وارد خواهم شد.

فکر نمی‎کنید این شیوه حضور در انتخابات، دشواری‎‎های خاصی دارد؟

قطعا همین‎طور است. در این زمینه دو نکته وجود دارد. اول این‎که من همواره تلاش کردم نتیجه‎محور نباشم؛ بلکه وظیفه‎محور باشم. وقتی حسن سبحانی تشخیص بدهد یک کاری باید بکند، حتما این کار را انجام می‎دهد. معتقدم خداوند ما را برای وظیفه‎محوری در قبال جمهوری اسلامی متعهد کرده است. البته این بدان معنا نیست که انسان نتیجه را دنبال نمی‎کند؛ چراکه مطلوب‎تر این است که نتیجه هم حاصل شود. نکته دوم هم این‎که در کشور ما متأسفانه تشکیلات حزبی و سیاسی پرقدرتی نداریم. از طرفی یک فرد دانشگاهی مثل من که هزاران دانشجو در طول زمان داشته است، خودش ظرفیتی را برای خود ایجاد می‎کند.

جنابعالی در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی تجربه تشکیل ائتلافی به نام «اصول‎گرایان مستقل» را داشتید. آیا در انتخابات پیش‎رو قرار است شما از تجربه آن دوره استفاده کنید و همراهان شما در آن ائتلاف، شما را یاری کنند؟ به‎عبارت دیگر آیا ما شاهد تولد جریانی جدید در انتخابات آینده خواهیم بود؟

اصول‎گرایان مستقل، مجموعه محترم ولی معدودی بود که فصل مشترک جمع شدن‎شان، مخالفت با حمایت‎‎های بدون منطقی بود که بعضی مجلسی‎‎ها از دولت به عمل می‎آوردند ولی آن جمع در همه امور مثل مشارکت در قانون‎گذاری با هم اتفاق نظر نداشتند. به همین دلیل هم کارکرد آن جمع تا پایان همان مجلس بود و بعد از آن هم لااقل از سمت من دنبال نشد. یک تشکل سیاسی، فصل مشترک‎‎های خیلی فراتر از آنچه ائتلاف اصول‎گرایان مستقل داشتند، لازم دارد. البته چون مظاهر توسعه‎ از جمله همین مسأله تحزب باید در جریان توسعه‎یافتگی به‎طور طبیعی به‎وجود بیاید، به‎نظر نمی‎رسد تشکیلاتی که در موسم انتخابات به‎صورت خلق‎الساعه به‎وجود می‎آید، چندان در روند پیشرفت کشور مؤثر باشد. البته در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که بنده با بعضی از افرادی که در همان لیست حضور داشتند و جزء همفکرانم در مجلس بودند، مشورت‎‎هایی داشتم.

شما در انتخابات مجلس نهم حضور نداشتید و حالا اعلام کرده‎اید که نامزد ریاست‎جمهوری خواهید شد. آیا از اول برنامه‎تان حضور در انتخابات ریاست‎جمهوری بود که در مجلس نهم شرکت نکردید؟

البته من از یک سال قبل به این مسأله فکر می‎کردم ولی دلیل نامزد نشدنم خیلی ارتباطی با انتخابات ریاست‎جمهوری نداشت. مهم‎ترین دلیل عدم حضور من در انتخابات مجلس نهم این بود که افراد مستقلی که فقط به‎دنبال قانون‎گذاری هستند و در عین‎حال برای به نتیجه رساندن فکر جمعی احتیاج به اکثریت آراء در مجلس دارند، بعضا به هر دلیلی در گذشته‎‎‎های مجلس حمایت شایسته و بایسته نشدند. تجربه من نشان داده بود که تنها بین 15 تا 20 درصد تلاش‎‎ها به ثمر می‎رسد. بنابراین احساس کردم حضور در دانشگاه و فعالیت در حوزه نظری اقتصاد به‎ویژه مبحث بانک‎داری اسلامی واجب‎تر است از حضور در مجلسی که دیگر آن‎گونه که من می‎خواهم مستقل نیست.

شما در مجالس پنجم تا هفتم حضور داشتید و از نزدیک با مشکلات قانون‎گذاری به‎ویژه در حوزه تخصصی خود آشنا هستید. ایده «دولت قانون» که در موقع اعلام کاندیداتوری مطرح کردید، ناظر به چه مواردی است؟

«دولت قانون» بدان معناست که ارتباطم با قوانین حتی آن‎‎ها که منتقدش هستم- به‎صورتی است که دولت من تنها طبق قانون اساسی، مجری قانون خواهد بود. شناخت روزنه‎‎ها و مجاری آسیب‎رسان به شرایط کشور، خیلی وقت‎گیر نیست. مثلا در حوزه اقتصاد شاید بین ۱۰ تا ۱۵ قانون است که اگر مشمول تقنین جدید یا اصلاح شود، به شرط اجرای خوب می‎تواند مشکل‎گشا باشد.

مردم شما را به‎عنوان چهره‎ای اقتصادی می‎شناسند. برای مدیریت سایر حوزه‎ها چه برنامه‎ای دارید؟ آیا قرار است از چهره‎‎های دیگری نیز جهت مدیریت و برنامه‎ریزی در این حوزه‎‎ها کمک بگیرید؟

گفتمان دولت قانون، مبانی و اصول قانون اساسی است. بر این اساس این دولت نمی‎تواند به هیچ حوزه‎ای بی‎توجهی کند. مجلس باید در راه ریل‎گذاری، روشن و طبق قانون اساسی عمل کند و دولت هم باید تلاش کند تا اصول قانون اساسی را در این ریل‎گذاری به اجرا بگذارد و تجلی بدهد. تفکیک سیاست از فرهنگ و اقتصاد، نگاهی غیرعلمی است. این سه مقوله، سه بخش یک جزئی نیست؛ بلکه یک بخش سه جزئی است. اگر وزارت‎خانه‎ای هم نگاه کنیم، 20 وزارت‎خانه جدا نیست بلکه یک مجموعه 20 تایی است. بنابراین اگر مقام معظم رهبری تأکیدی اصولی بر مقوله تولید دارند، ‎بدین معنا نیست که فقط اقتصاد نگاهش به تولید باشد؛ بلکه در حوزه فرهنگ و سیاست هم باید نگاه تولیدمحورانه غالب شود. پس ما نگرشی سیستمی داریم نه نگرشی جزئی.

توقع دارید مردم تنها به خودتان و برنامه‎هایتان اعتماد کنند و رأی بدهند یا می‎خواهید تیم کاری «دولت قانون» را نیز به مردم معرفی کنید؟

من در حال حاضر فقط به اندازه تصمیم امروزم صحبت می‎کنم ولی در کشور ما مشکلات سیاسی‎ وجود دارد که فقط در سایه همگرایی به سرمایه اجتماعی تبدیل می‎شود و نیرو‎های دلسوز و مجربی وجود دارند که از نیروی آن‎ها استفاده نشده است اما با این حال از قبل نمی‎خواهم درباره تیم کاری صحبت کنم. البته برنامه، شعار، گفتمان و نوع نگاه باید برای مردم تبیین شود تا بتوانند انتخاب کنند ولی این‎که افراد و نفرات معرفی شوند، ‎در حال حاضر به‎نظر کار سختی می‎آید.

گفتید که احساس نیاز و تکلیف کردید که وارد عرصه بشوید. به‎نظر شما آیا راه دیگری برای اصلاح کاستی‎‎های کشور پیش روی شما وجود نداشت؟ مثلا آیا نمی‎شد از طریق مشاوره دادن یا حتی کار‎های رسانه‎ای فعالیت سودمندتری کرد؟

من چند وقت پیش کتابی منتشر کردم به نام « انذار‎های اقتصادی». این کتاب حاوی یادداشت‎‎هایی است که در دهه ۸۰ درباره اقتصاد سیاسی ایران در مطبوعات منتشر کردم و بخش عمده‎ای از آن‎‎ها هم به دوران پس از نمایندگی مجلس هفتم تا بهمن‎ماه سال گذشته برمی‎گردد. بنده در این یک سال اخیر هیچ مطلبی – علی‎رغم اصرارها – ننوشتم، به‎دلیل این می‎خواستم ذهنم فارغ از این باشد که خدای ناکرده از این فرصت بخواهم به‎نفع آن چیزی که بعدا می‎خواهم اعلام کنم، بهره ببرم.

تا سوءبرداشت نشود؟

بله. از همان یک سال قبل متوقف کردم. در این کتاب بدون خودسانسوری همه مقولاتی که یک نفر در حد امکاناتش – و بدون داشتن روزنامه و سایت خاصی- می‎تواند ارائه کند، ‎ مطرح شده است. در واقع اعتقادم این است که جمهوری اسلامی همچون جواهری است که هیچ‎کس در راستای خدمت کردن به آن حق ندارد به خود اجازه ذره‎ای کوتاهی کردن بدهد.

از یک سو در میان همکاران شما، حسن سبحانی به‎عنوان انسانی اخلاق‎گرا معروف است. در سوی دیگر نیز متأسفانه در سال‎‎های اخیر بی‎اخلاقی در حوزه سیاست به حدی رسیده است که عده‎ای معتقدند تنها کسی می‎تواند در عرصه رقابت‎‎های ریاست‎جمهوری دوام بیاورد که بتواند در میدان‎‎های مختلف بی‎پروا شرکت کند و حتی اگر لازم شد بتواند با استفاده از هر وسیله‎ای نظر خود را به کرسی بنشاند. شما قرار است در این میان چه کنید؟

البته بی‎پروا صحبت کردن با بی‎اخلاقی کردن ملازمه ندارد. من معتقدم واژه «بی‎پروایی» می‎تواند برای فردی سیاسی‎ به‎کار برود که پیگیر منازعات، ‎ اختلافات و خواسته‎‎های ملت بوده و در تلاش است تا آن‎‎ها را به یکپارچگی برساند و در این راه از وسایل اخلاقی هم استفاده کند. به‎عبارت ساده‎تر در سیاست‎ورزی اسلامی، ‎ اعمال سیاست و اعمال اخلاق دو مقوله از هم جدا نیستند و همراه یکدیگرند. به‎نظر من موارد احتمالی نقض این مسأله نیز نباید قاعده‎ای برای آینده باشد.

در بحث تعامل «دولت قانون» جنابعالی با طرح هدفمند کردن یارانه‎ها، آیا مجبورید همین روند فعلی را ادامه دهید یا این‎که ریل‎گذاری اقتصادی کشور را تغییر خواهید داد؟

ما مجبور نیستیم تابع جبر باشیم. همان‎طور که می‎دانید من مخالف اجرای طرح هدفمندی بوده‎ام و معتقدم این اتفاق، یک معلول در اقتصاد ایران است. همان روز‎های اول اجرا هم پیش‎بینی‎‎هایی کردم که متأسفانه تحقق پیدا کرد. اما همان‎طور که عرض کردم، دولت نظر فردی نیست بلکه دولت باید با قانون اداره شود.‎ قانون کشور هم در حال حاضر می‎گوید که هدفمندی باید اجرا شود. البته دولت با توجه به تجربیات پشت سر و واقعیت‎‎های روبه‎رو راهکار‎هایی برای اصلاح قوانین دارد و اگر احساس کند می‎شود روش دیگری برای اجرا به‎کار گرفت، باید به مجلس رجوع کرده و با قانع کردن نمایندگان محترم، ریل‎گذاری جدید را ترسیم کند.

اشاره‎ای کردید به برخی از قوانینی که به آن‎ها انتقاد‎هایی دارید و برای نمونه به قانون هدفمندی اشاره کردید. قانون‎‎های مهم دیگری که به آن‎ها نقد جدی دارید را بفرمایید و علت مخالفت خود را هم بگویید.

این سؤال شما دربرگیرنده تعداد زیادی قانون می‎شود ولی مهم‎ترین نقد من به قانون اجرای سیاست‎‎های اصل 44 و شیوه‎ای است که این قانون به مجلس آمد. تجربه سه سال گذشته نشان می‎دهد که حدود 98000 میلیارد تومان از این طریق واگذار شده است و بسیاری از افرادی که در زمان ارائه طرح موافق آن بودند، امروز از نتیجه آن راضی نیستند، زیرا این طرح نتوانست بخش خصوصی را آن‎طور که باید تقویت کند. بنابراین من فکر می‎کنم باید به‎جای تبدیل انحصار دولتی به انحصار خصوصی و پرکردن چاله‎‎هایی که دولت‎های مختلف در گذشته به‎دلیل عدم پرداخت تعهدات خود و دیونشان به بار آوردند، باید روشی واقع‎بینانه را در پیش بگیریم که به تقویت بخش خصوصی بینجامد.

به مبحث افت سرمایه اجتماعی اشاره کردید. کشور هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ ساختاری در حال پیرشدن است. از طرف دیگر جامعه در انتخابات‎‎های اخیر عموما به چهره‎‎های جوان و تازه‎کار اقبال ویژه‎ای نشان داده است. در این شرایط دکتر حسن سبحانی که در روزگار میان‎سالی قرار دارد چه برنامه‎ای برای جوانان و جوان‎گرایی مدیران دارد؟

من در حال حاضر 58 سال دارم. تناسب سن با نوع مسئولیت مقوله پذیرفته‎ای است. برای مشاغل مدیریتی ساده‎تر، سنین جوان‎تر مورد قبول است. به‎شدت قائلم در سیستم بوروکراسی –که در جامعه ما به‎غلط به کاغذبازی اطلاق می‎شود- باید مسئولیت‎‎ها بر اساس سلسله‎مراتب شایستگی‎‎ها به افراد تعلق بگیرد تا بتوانیم تجمعی از تجربیات را در مدیریت داشته باشیم. مثل معروفی هست که می‎گوید یک فردی تا وارد مسجدی شد او را پیش‎نماز کردند. درحالی که مأموم هم باید صف به صف جلو بیاید تا در صف اول قرار گیرد. به‎نظر من اگر قبلا مواردی داشتیم که تناسب مسئولیت و حجم آن با سن و سال و تحصیلات فرد رعایت نشده، ‎ نباید آن را به‎عنوان رویه‎ای برای آینده ادامه داد.

حسن سبحانی در مجالس پنجم، ششم و هفتم خود را متعلق به کدام جریان مجلس می‎دانسته است؟

من در حقیقت به هیچ‎یک از جناح‎‎ها و گروه‎‎های فعال تعلق خاطر نداشتم و تشخیصی که داشتم را دنبال می‎کردم. به‎نظر من حقیقت به‎طور کامل در یک سمت قرار نگرفته به‎طوری‎ که دیگر طرفها باطل باشند. ترجیح می‎دهم با ذکر مسئله‎ای روشن‎تر به این سؤال شما جواب می‎‎دهم. در یکی از مجالس گذشته، در مورد لایحه‎ای انتقاداتی را در صحن مطرح کردم. یکی از نماینده‎‎ها به من رجوع کرد و گفت: « مخالفت شما با این لایحه، مخالفت با دولت است.» من فی‎الواقع خیلی متعجب شدم و به او گفتم من که در حال حمایت از این لایحه هستم! من می‎خواهم با اصلاح این لایحه، دولت را در حل مشکلات کمک کنم.

اگر بخواهید به همین مجالسی که در آن حضور داشت – دوره‎‎های 5، 6 و 7- نمره بدهید، چه نمره‎ای می‎دهید؟

باید در حوزه‎‎های مختلف این کار را انجام داد. معتقدم مجلس ششم به لحاظ انضباط تشکیلاتی نمره بالایی می‎گیرد، البته من به محتوای این فعالیت‎‎ها هم نقد داشته و دارم. منظورم این است که فضای مجلس ششم به‎گونه‎ای بود که اگر فراکسیون اکثریت یک موضوعی را اراده می‎کرد، قطعا انجام می‎گرفت. مجلس پنجم، ‎ مجلسی بود که اقلیتی قوی در آن حضور داشتند و اکثریت هم از جناح راست بودند. از این حیث مجلس بسیار معنادار و پویا بود و به‎وسیله آقای ناطق‎نوری اداره می‎شد که روحیه‎ای بسیار جوانمردانه داشت. من در مجلس هفتم هم خیلی خون دل خوردم.

ولی خیلی‎‎ها معتقدند مجلس هفتم یکی از بهترین مجالس بعد از انقلاب است…
من هم نگفتم موفق نبود.

با توجه به‎جایگاهی که ریاست‎جمهوری دارد، آن را باید جایگاه لحظات سخت دانست. حسن سبحانی چه لحظات سختی را در مجلس طی کرده که بتواند پشتوانه دوران سخت ریاست‎جمهوری‎اش باشد؟

در جریان بررسی سیاست‎‎های اصل 44 در مجلس هفتم وقتی بیش از 20 مورد از ایرادات شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد، با رئیس مجلس مجادلات فراوانی کردم مبنی بر اینکه وقتی به رعایت قانون اساسی قسم خورده‎ایم نباید این همه نادیده‎ گرفتن قانون را تائید کنند تا مصوبه آن‎ها به دست مجمع تشخیص نهایی شود. ایامی هم که بودجه در مجلس تصویب شد، ‎ دوره‎‎های دشواری بود. روز‎هایی ‎شد که بیش از 22 بار برای پیگیری هدف‎‎هایی که در اقتصاد داشتم تذکر دادم ولی حقیقتا به خودم اجازه ندادم که چون ممکن است از سوی کسی حمایت نشوم، تذکر ندهم. گذشته از این‎‎ها باید گفت که جنس مقاومت در مجلس با جنس مقاومت در اجرا تفاوت دارد

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.