برای داشتن مواجههای جدی با شرایط امروز جامعه و برای تامل در مورد آیندهی معنوی و مادی آن ناچاریم دربارهی انقلاب اسلامی، مبانی فکری، اهداف و آثار آن بیاندیشیم؛ چرا که تاثیر انقلاب اسلامی بر امروز و فردای جامعه ما غیر قابل انکار است. اما شناخت انقلاب اسلامی لابد از شناخت بنیان گذار آن است. پیش از این در مطلبی به مرور ویژگی های شخصیتی امام خمینی از منظر رهبر معظم انقلاب به قلم دکتر سعید خورشیدی پرداختیم. این بار به بررسی اصول اجتماعی بنیان گذار انقلاب از همان مقاله خواهیم پرداخت.
اصول امام در حرکت اجتماعی- سیاسی
1-دین مداری و اسلام خواهی
از نگاه رهبر معظم انقلاب، احیای اسلام و حاکمیت بخشی به آن، مهمترین هدف در فعالیتهای اجتماعی امام خمینی بود. از جمله تفاوتهای امام با بسیاری گروهها و اشخاص مبارز این بود که مبارزه برای امام هدف نبود، هدف، حاکمیت بخشیدن به اسلام بود که برای تحقق آن ناچار شد در مسیر مبارزه گام بردارد؛ به همین دلیل هیچگاه برچیده شدن حکومت طاغوت و برقراری نظام جمهوری اسلامی را هدف نهایی نهضت اعلام نکرد.
«امام، هیچ ارزشى را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمىآورد. انقلاب و نهضت امام، براى حاکمیت اسلام بود… سرّ موفقیت امام این بود که صریح و بدون پردهپوشى، اسلام را روى دست گرفت و اعلام کرد من مىخواهم براى اسلام کار کنم و همه چیز در سایهى اسلام است. قبل از دوران انقلاب ما کسانى در کشور ما و در بعضى کشورهاى دیگر بودهاند که حقیقتاً به اسلام اعتقاد داشتند، اما جرأت نمىکردند، یا نمىخواستند صریحاً اسلام را مطرح کنند؛ تحت نامهاى دیگرى وارد میدان مىشدند و عموماً شکست خوردند. علت این که امام پیروز شد، چون هدف خود را که حاکمیت اسلام است، صریح بیان کرد.»1
آیتالله خامنهای راز همراهی و لبیک مردم به دعوت انقلابی حضرت امام را در همین اسلامخواهی امام میداند: «ملت ایران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مؤمن و وابسته بود و هست، لذاست که همواره با نداى دین به میدان آمده است؛ عدالت را در سایه دین دیده است؛ و به خاطر اعتماد به روحانیت، هر جایى که آنها پیشگام در تحوّلى شدهاند، آنها را تنها نگذاشته است.»2 «لذا وقتى مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام براى احیاى عظمت اسلامىو ایجاد نظام اسلامىوارد میدان مبارزه شده است، گِرد او را گرفتند؛ بعد هم که انقلاب پیروز شد، با همین انگیزه، از روى طوع و رغبت در میدانهاى خطر حاضر شدند؛ چون ایمان آنها به اسلام، عمیق بود.»3
البته اسلام خواهی امام تنها به سطح اهداف منحصر نگردید. بلکه مسیر قیام نیز با الهام از اسلام و الگوهای دینی طی میشد. به بیان رهبر انقلاب امام ما برای حیات دوبارهی اسلام، درست همان راهی را پیمود که رسول معظم(صلیاللهعلیهوالهوسلم) و انبیاء الهی پیموده بودند. « راز پیروزى امام هم این بود که توانست مبارزه را به سطح مردم بکشاند. اما علتش چه بود؟ … عمدهى علت، عبارت بود از اینکه امام در موضع یک روحانى والا مقام و مورد اعتماد، از اسلام حرف مىزد. اسلام، باور عمومى مردم بود و هست. این، خاصیت حرکت دینى و خاصیت انگیزهى دینى است. انگیزهى دینى، با انگیزههاى مادى و حزبى فرق مىکند. در انگیزههاى مادى و حزبى، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصى که وارد مبارزه مىشوند، هر کدام براى خودشان جایگاه و موضعى را تعریف مىکنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چهکاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینى، این حرفها نیست؛ همه براى انجام تکلیف وارد مىشوند. امام بر اسلام تکیه کردند و تعالیم اسلام را بیان نمودند.
عمق حرکت مردمى از اینجا شروع شد؛ چون همهى مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً مىدیدید که در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ مىدهند. حالا شما ببینید اگر یک حزب سیاسى بخواهد مردم یک روستاى دور افتاده را با خودش همراه کند، چهقدر باید تلاش بکند تا دانه دانهى اینها را به خودش متوجه کند؛ در حالى که امام چنین تلاشى با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان مىشدند. در شهرهاى بزرگ هم همینطور بود. در تهران که مرکز هم بود، همینگونه بود. بنابراین، عمده، مسألهى اسلام بود؛ یعنى امام به اسلام تکیه داشتند.»4
در نگاه امام خمینی، دین از سیاست جدا نبود. وی نقش دین را سامان بخشیدن به دنیای انسانها برای آبادانی دنیا و آخرت میدانست. به همین دلیل بود که بنابر گفته آیتالله خامنهای: «امام بر روی اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامی در تمام گوشه و کنار دستگاههای دولتی و حکومتی حاکم شود. البته این کار، یک کار بلندمدت بود؛ امام هم این را میدانست که در کوتاهمدت، این مقصود تحقق پیدا نمیکند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد.»5 رهبر انقلاب با تقسیم اسلامخواهی امام به دو بخش، راهبردهای امام در هر عرصه را چنین تبیین میکنند:
«البته اسلام که امام فرمود، در دو بخش قابل توجه است: یکى بخش اسلام در قالب نظام؛ امام، اینجا خیلى سختگیر بود و به یک کلمه کم یا زیاد، راضى نمىشد؛ به یک مسامحه، چه در مسایل اقتصادى، چه غیره، راضى نمىشد. همه جا مُرّ اسلام؛ نظام اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، دولت اسلامى، قضاوت اسلامى و دستگاههاى گوناگون، باید بر طبق مصالح، خط اسلام و راه حاکمیت اسلام را دنبال بکنند. امام، این را دنبال مىکرد و تا آنجا که توانست، تلاش کرد.
چهرهى دوم در مورد پایبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است؛ در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود ندارد؛ اینجا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امر به معروف است.»6
نکته دیگری که در مورد اصل اسلامخواهی باید اشاره کرد آن است که این اصل در حقیقت پایه و مادر سایر اصول رفتاری حضرت امام نیز محسوب میشود. به این معنا که امام، اولا سایر اصول را از اسلام استخراج کرده بود و ثانیا بر اساس اعتقاد دینی به آنها ملتزم بود.
2-مردم گرایی
اسلامخواهی امام با مردمگرایی او منافات نداشت. بلکه مردمگرایی او برخاسته از متن اسلام بود.7 امام قدرت مردم را به خوبی دریافته بود. او هم به مردم تکیه داشت و هم به آنان اعتماد مینمود. از صمیم قلب به مردم علاقهمند بود و صادقانه شأن خود را خدمت به مردم میدانست. در مکتب اندیشه امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز.8
2-1-مردم گرایی در مبارزه:
نگرش فوق موجب شد که – بر خلاف بسیاری از انقلابهای بزرگ دیگر، از جمله انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب بلشویکی روسیه، که بر دوش یک اقلیت نخبه استوار بودند- انقلاب اسلامی ایران با حضور و مجاهدت اکثریت مردم به پیروزی برسد. مقام معظم رهبری ناکارآمدی شیوههای مبارزاتی پارتیزانی را اینگونه شرح میدهند: «تفاوت انقلاب ما با انقلابهاى دیگر، این بود که به وسیله یک گروه ویژه پارتیزانى به پیروزى نرسید. البته احزابى در ایران بودند که به اقدامات پارتیزانى و چریکى دست مىزدند، اما اینها در حدود سالهاى 54 و 55، به کلى فلج شده بودند… از سالهاى 54 و 55 تا سال 56، گروهها و گروهکهایى که در ایرانِ آن روز، اقدام مسلحانه مىکردند – چه آنهایى که تفکرات مارکسیستى داشتند و چه آنهایى که تفکراتشان التقاطى بود – تقریباً از میدان خارج شده بودند و کارشان منحصر به این شده بود که مثلاً در گوشهاى از کشور بمبى بگذارند و جایى منفجر شود، یا اینکه کسى را ترور کنند. همه اقداماتى که گروهها و گروهکها در ایرانِ آن روز مىکردند، در مقایسه با آنچه که امروز مثلاً در کشورى از کشورهاى عربى صورت مىگیرد و اخبارش را مىشنوید که مسلمانها در فلان کشور عربى با پلیس درگیرند و کارهایى مىکنند، به اندازه یک دهم هم نبود! حال ببینید اینها چقدر به پیروزى نزدیکاند؛ آن وقت بفهمید آنها چقدر ممکن بود پیروز شوند! اصلاً تصورِ اینکه یک روز مبارزه چریکى و پارتیزانى بتواند در ایران به پیروزى برسد، تصورى محال بود و امکانش وجود نداشت؛ همانطور که تصور کودتا نیز، تصورى ناممکن به نظر مىرسید.»9
اصل مردمگرایی امام در دوران مبارزه موجب شد تا دو راهبرد «آگاهی بخشی عمومی» و نیز «تربیت شاگرد» از سوی ایشان اتخاذ گردد:
آگاهی بخشی عمومی:
امام به قدرت بالای دین در ساماندهی به زندگی فردی و اجتماعی مردم در یک جامعهی دینی – همچون ایران- آگاهی داشت و میدانست که در بسیاری موارد مردم با تأثیرپذیری از دین میاندیشند و عمل میکنند. به عبارتی نرمافزار زندگی فردی و اجتماعی جمع کثیری از مردم کشور را دین تشکیل میدهد، البته دینی که به آنها معرفی شده است نه لزوما دین اصیل و اسلام ناب. لذا در بسیاری موارد نقطه عزیمت برای ایجاد و اصلاح در جامعه، اصلاح در نحوهی مواجهه با دین است. تأکید حضرت امام بر مبارزه با اسلامهای دروغین ناشی از این مساله است. (در بخش مبارزه با تحجر و التقاط به این رویکرد اشاره شده است) شیوهی عمده امام در مبارزه با اسلامهای دروغین و ترویج اسلام ناب، آگاهی بخشی به توده مردم بود. شیوهای که از پیامبران آموخته بود: « امام راهش روشن بود، شیوهاش معلوم بود و مىدانست که چه مىخواهد. شیوهى امام عبارت بود از شیوهاى که پیامبران آن را مىپیمودند؛ یعنى تزریق ایمان و باور عمیق، همراه با بصیرت و آگاهى و تأمل و فکر در مخاطبان خود.»10
«چیزى که امام برروى آن نهایت اهتمام را داشت، احیاى روح دینى و تقویت ایمان در مردم بود؛ همان ایمانى که در خودش وجود داشت؛ لذا روى مسائل دین – تعبد و هر آنچه که به دین مربوط مىشد – نهایت کوشش و دقت را داشت و هیچ حاضر نبود در این زمینه کوتاه بیاید؛ چون دین علاج کننده است. وقتى روح دینى در ملتى بود، اثر آن فقط این نیست که از لحاظ شخصى، مردم خوب و پاکیزه و پارسایى خواهند شد؛ اثر روح دینى، در زندگى اجتماعى منعکس مىشود؛ اگر دینِ درست باشد. براى همین هم بود که با دینى که امام ترویج مىکرد، اسلامى که امام آن را اسلام ناب مىنامید، همهى دشمنان بزرگ دنیا و دنبالههایشان در داخل کشور، شروع به مخالفت کردند؛ بهعنوان اینکه این دین، سیاسى و حکومتى است. گاهى هم دایهى دلسوزتر از مادر مىشدند – که حالا هم گاهى مىشوند – که آقا شما دینِ سیاسى و دینِ حکومتى را که مطرح مىکنید، دین از نظر مردم ضعیف مىشود؛ ایمان دینى مردم سست مىشود! این، درست عکس واقعیت است. وقتى دین در یک جامعه بود، روح فداکارى در آن جامعه هست. وقتى دین در یک جامعه بود، آگاهى و هوشیارى و احساس مسؤولیت در یک جامعه هست.»11
«امام تعالیم اسلام را براى مردم بیان کرد؛ معناى حکومت را بیان کرد؛ معناى انسان را بیان کرد؛ براى مردم تشریح کرد که چه بر آنها دارد مىگذرد و چگونه باید باشند. حقایقى که اشخاص جرأت نمىکردند بگویند، او اینها را بهطور صریح – نه به شکل درون گوشى، نه به شکل شبنامه، نه آنطورى که گروهها و احزاب به صورت بسته و سلولهاى حزبى و براى کادرهاى حزبى بیان مىکنند – روان، آسان، در فضا، براى عموم مردم بیان کرد؛ این بود که مردم پاسخ گفتند.»12
تربیت شاگرد:
آیتالله خامنهای راهبرد تربیت شاگرد حضرت امام را چنین بیان میکنند: «در هنگامى که امام مبارزه را شروع کردند، من نمىتوانم بگویم که مثلاً در سال 41 و 42 ایشان کادرهاى لازم را داشتند؛ لیکن امام کادرسازى مىکردند. شما توجه دارید که امام یک فرد جا افتادهى علمى در حوزهى علمیهى قم بودند و اطراف ایشان را جمعى از جوانان لایق و مؤمن احاطه کرده بودند. با قشرهاى دیگر هم ایشان ارتباط داشتند. امام با پیامهاى خود، با بیانهاى خود، به معناى حقیقى کلمه، انسانها را تربیت و تصحیح مىکردند؛ هم تربیت فکرى، هم تربیت روحى و اخلاقى. یک کادر برجسته و لایق، آن کسانى نیستند که لزوماً درس مدیریت یا دورهى علوم سیاسى را گذرانده باشد؛ آن کسانى هستند که هدفها را خوب بفهمند، راهها را خوب تشخیص بدهند، بتوانند خوب تصمیم بگیرند و خوب اقدام کنند؛ این با تربیتهاى مداوم انجام مىگیرد؛ این کارى بود که به طور طبیعى در مجموعهى امام و بهوسیلهى آن بزرگوار انجام مىشد؛ نه در کلاس درس بخصوصى، بلکه با برخوردها، با رفتارها، با پیامها و با اصلاحها. ولى از این مهمتر، امام یک کادرسازى در سطح ملت کردند. کادرسازیهاى امام هم، غیر از کادر سازیهاى حزبى بود. احزاب مىٰنشینند اشخاصى را بهطور خاص تربیت مىکنند، براى اینکه مثلاً فلان شغل و فلانکار را به اینها بدهند؛ اما امام جوانان را تربیت مىکردند و به آنها روحیهى خودباورى مىدادند. از اول هم امام روى جوانان تکیهى بخصوصى داشتند، و همین هم شد.»13
آنگونه که رهبر معظم انقلاب در بیان فوق اشاره کردند، هرچند نیروسازی یکی از راهبردهای حضرت امام را تشکیل میداد، اما آگاهسازی عمومی از اولویت بالاتری برخوردار بود. سخن ذیل نیز این مساله را تاکید میکند: « امام هیچ تشکیلات حزبى در داخل کشور نداشت؛ عدهاى شاگردان و دوستان و آشنایان به فکر او و متن مردم بودند. امام هم وقتى در اعلامیهها پیام مىداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، متن مردم بودند. او با متن مردم و تودهى مردم حرف مىزد و آنها را هدایت مىکرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایهى فکر اسلامى و نهضت اسلامى را اولاً در ذهنها عمیق کند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه بدهد؛ دلهاى جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجه بکند، تا زمینه براى آن انقلاب عظیم آماده بشود.»14
2-2-مردمگرایی در دوران حاکمیت
پس از پیروزی انقلاب، این رویکرد امام امتداد یافت و نشان داد که نگاه او به مردم نگاهی ابزاری نبوده است. «انقلاب که پیروز شد، امام مىتوانستند اعلان کنند که نظام ما، یک نظام جمهورى اسلامىاست؛ از مردم هم هیچ نظرى نخواهند؛ هیچکس هم اعتراضى نمىکرد؛ اما این کار را نکردند. دربارهى اصل نظام و کیفیت نظام، رفراندم راه انداختند و از مردم نظر خواستند؛ مردم هم گفتند «جمهورى اسلامى»؛ و این نظام تحکیم شد. براى تعیین قانون اساسى، امام مىتوانست یک قانون اساسى مطرح کند؛ همهى مردم، یا یک اکثریت قاطعى از مردم هم یقیناً قبول مىکردند. مىتوانست عده اى را معین کند و بگوید اینها بروند قانون اساسى بنویسند؛ هیچکس هم اعتراض نمىکرد؛ اما امام این کار را نکرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداختند.»15
رهبر انقلاب، مردمگرایی امام را پس از شکلگیری نظام اسلامی در چهار عرصه مورد تحلیل قرار میدهند:
«عرصهى اول، عرصهى تکیهى نظام به آراء مردم است. تکیهى نظام به آراء مردم، یکى از میدانهایى است که مردم در آن نقش دارند؛ حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسى ما و در تعالیم و راهنماییهاى امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأى و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتکاء به رأى مردم، کسى بر سر کار بیاید. باید با اتکاء به ارادهى مردم، نظام حرکت کند.
عرصهى دوم، عرصهى تکلیف مسؤولان در قبال مردم است. وقتى ما مىگوییم «مردم»، معنایش این نیست که مردم بیایند رأى بدهند و مسؤول یا نمایندهاى را انتخاب کنند؛ بعد دیگر براى آن مردم هیچ مسؤولیتى وجود نداشته باشد؛ صرفاً همین باشد که اگر کسى مى خواهد براى مردم کارى بکند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأى دهند؛ مسأله این نیست. در اسلام و نظام جمهورى اسلامى، فلسفهى مسؤولیت پیدا کردنِ مسؤولان در کشور این است که براى مردم کار کنند. مسؤولان براى مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسى که در نظام جمهورى اسلامىمسؤولیتى به دست مىآورد، باید همهى همّ و غمّش براى مردم باشد؛ هم براى دنیاى مردم، هم براى مادیت مردم، هم براى معنویت مردم، هم براى ایجاد عدالت در میان مردم، هم براى احیاى شأن انسانى مردم، هم براى آزادى مردم.
عرصهى سوم – که باز بر محور مردم حرکت مىکند – عبارت است از بهرهبردارى از فکر و عمل مردم در راه اعتلاى کشور؛ یعنى استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. از اوایل انقلاب، همیشه امام خطاب به جوانان، دانشجویان، متفکران کشور و کسانى که دارى استعداد بودند، مىگفت که به خودتان ایمان بیاورید؛ نیروى خودتان را باور کنید و بدانید که مىتوانید.
عرصهى چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاهسازى دایمىمردم. خود امام در سنین بالاى عمر – با حال پیرمردى – از هر فرصتى استفاده کرد براى اینکه حقایق را براى مردم بیان کند. در دستگاههاى تبلیغاتى جهانى، نقش تحریف و گمراهسازى، نقش فوقالعاده خطرناکى است، که امام به آن توجه داشت. وسایل ارتباطىِ فکرىِ نامطمئن و وابستهى به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار مىکرد که هم خود او به طور دایم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دایماً توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقى که دشمن سعى مىکند آنها را مکتوم نگهدارد، آشنا کنند.»
16
تاکید امام بر اهمیت نقش مردم در نظام اسلامی و انقلاب تنها به دوران حیات مادی ایشان منحصر نمیگردد بلکه یکی از محورهای مهم وصیتنامه ایشان گوشزد کردن این مساله برای آیندگان است: «امام در وصیتنامهشان تأکید میکنند که این انقلاب یک انقلاب الهى است و پایهى اصلى آن مردمند؛ یعنى این انقلاب متعلق به مردم است. معناى این حرف این است که هیچ کس – هیچ قشرى، هیچ فردى، هیچ طبقهاى –نمیتواند و نباید ادعاى مالکیت این انقلاب را بکند؛ خود را مالک بداند، دیگران را مستأجر این انقلاب بداند. اگر قرار بود کسى خود را نسبت به این انقلاب مالک و صاحب بداند، از همه مناسبتر و شایستهتر، خودِ امام بود که انقلاب بر محور عزم و اراده و شخصیت او به وجود آمد؛ ولى امام خود را هیچکاره و خدا را همهکاره میداند. پس صاحب این انقلاب مردمند. وظیفهاى بر دوش همگان سنگینى میکند و آن حفظ این امانت بزرگ الهى است.»17
از جملهی نمودهای مردمگرایی حضرت امام را میتوان در مسئولیتسپاری ایشان به جوانان و اعتماد به آنان مشاهده کرد: «امام به جوانان اعتماد و اعتقاد داشتند؛ لذا مثلاً فرماندهان اولیهى سپاه پاسداران – که هستهى اولیهى سپاه را اینها گذاشتند – این مجموعهى عظیم را تشکیل دادند و سپاه در جنگ آن همه نقش آفرید، وقتى اینها به امام معرفى شدند و امام اینها را شناختند، به هیچ وجه نگفتند که شماها جوانید؛ چهطور مىخواهید این کار را بکنید؛ نخیر، بلکه استقبال هم کردند. یا مثلاً در کابینهى شهید رجایى، یک عده جوانان خیلى خوب بودند. اولین کابینهیى که جوانان را به معناى واقعى کلمه وارد مسؤولیت کرد، کابینهى شهید رجایى بود؛ بعد هم آقاى مهندس موسوى بودند که جوانان را وارد میدان کردند.»18
3-مقابله با تحجر و التقاط
امام اگر بر اسلام تأکید داشت، بر آفتزدایی از آن نیز اصرار مینمود. آفتهایی که بیش از هر چیز به واسطهی تحجر و التقاط بر درخت دین نشسته بود. استفادهی مکرر امام از تعبیر اسلام ناب و تاکید بر آن نیز به این دلیل بود که مشخص نماید نظام جمهوری اسلامی منسوب به اسلامِ آلوده به تحجر یا التقاط نیست.
«در مدرسهی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میانتهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمدیصلیالله علیهوالهوسلم، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهی جباران و برپاکنندهی حکومت مستضعفان، سربرکشیده است.
در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدیصلیاللهعلیهوالهوسلم، جایگزین اسلام امریکایی گردید.»19
او نه به بهانه تمسّک به اصول، تحجّر و ایستایى را بر انقلاب تحمیل کرد و نه به بهانه اجتهاد و تحوّل، به بدعتگذاریهاى ناشیانه و تجدیدنظرطلبانه اجازه فعالیت و تحرّک مضر و مخرّب داد. امام دینداری متحجرانه را دشمن انقلاب میشمرد. او فرزند زمان خویش بود؛ اما ریشهای مستحکم در گذشته داشت و برای حضور در دنیای امروز از پشتوانهای عمیق در تاریخ و فرهنگ اسلامی برخوردار بود و در عین حال از روحیهای خلاق و نوآور بهره میبرد. همچنین او هیچگاه دچار این تقسیم بیمبنا و خودساخته نبود که یا باید عقب بمانیم یا اینکه به غرب رو نماییم. « امام با انقلاب اسلامى و با تشکیل جمهورى اسلامى راهِ میانهى عقبماندگى و غربزدگى را ترسیم کرد. ملتها تصور می کردند یا باید عقبمانده بمانند یا باید غربزده شوند، امام نشان دادند که نه، یک راه مستقیم، یک صراط مستقیم وجود دارد که انسان اسیر غرب هم نشود، غربزده هم نشود؛ اما راهِ ترقى و پیشرفت و تعالى را طى کند؛ ملت ایران این راه را طى کرده است.»20
4-دشمن ستیزی
امام همواره سعی داشت توجه مردم را به وجود دشمنانی جلب نماید که به استقلال و عزت مسلمانان بیاعتنا هستند و در راستای تأمین منافع خود با زمینهسازیهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و نظامی سرمایه سایر کشورها را به سوی خود سرازیر میکنند. امام وجود دشمن را برای ملت ایران که انقلاب اسلامی را رقم زده بود طبیعی میدانست و غفلت از دشمن را نوعی غفلت از واقعبینی برشمرد. امام دشمن را میدید و با صراحت مردم را به مقابله با دشمن فرا میخواند: «امام یک لحظه نه خود از کید و مکر و حیلهى دشمن غفلت کرد، و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند. نظامىمثل نظام جمهورى اسلامىکه منافع دستگاههاى استکبارى دنیا را در این نقطهى از عالم و در بسیارى از کشورهاى اسلامىتهدید کرده است، بدیهى است که مورد دشمنى است»21
دشمنستیزی امام کورکورانه و غیر روشمند نبود بلکه «امام، دشمن را مىشناخت؛ روشهاى سیاسى و روشهاى تبلیغاتى آنها را مىفهمید، مىشناخت و در مقابل آنها محکم مىایستاد»22 «امام مىدانست که این دشمن ساکت نمىنشیند و تعرض مىکند. اگر در برههیى تعرض کرد و تودهنى خورد، موقتاً عقبنشینى مىکند تا باز تعرض کند؛ لذا باید هشیار و بیدار بود.»23
امام در مواجهه با قدرتهای بزرگ ساکت و منفعل نبود. اجازه نمیداد که سردمداران نظام سلطه، ملت ایران و مسلمانان را تحقیر نمایند. استقامت و صبر امام در این عرصه –آنچنان که در بخشهای قبل بیان کردیم- نیز ناشی از شناخت دقیق امام از دشمنان جهانی انقلاب اسلامی بود: «امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهاى سلطهگر و تجاوزگر نمیشود با التماس حرف زد. تا وقتى شما التماس کنید، عقبنشینى کنید، نرمش بخرج بدهید، طبیعت سلطهطلب این است که مُشتهاى خود را گرهتر میکند، تهدید خود را جدیتر میکند، چهرهى خود را خشمگینتر میکند و جلوتر مىآید. حق را با ایستادگى باید گرفت.»24
امام همواره سعی داشت با یادآوری دشمنان مشترک هویت اسلامی در راه تحقق وحدت مسلمانان گام بردارد. او بود که امریکا را شیطان بزرگ خواند، مسئله فلسطین را بعنوان یک مسئله اسلامی، فراتر از ابعاد ملی مطرح نمود و به مبارزه با اسرائیل رنگی اسلامی بخشید.
5-عدالت خواهی و توجه به محرومین
تحقق عدالت دغدغه و نگرانی مهم امام بود که هم از یکسو اسلامخواهی به آن حکم میکرد و هم نتیجهی مردمگرایی امام بود. « وقتى مىگوییم «مردم»، منظور همهى طبقات مردمند؛ لیکن بدیهى است که آن کسانى از مردم باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند که بیشتر مورد محرومیت قرار گرفتهاند؛ لذا امام دایماً روى طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه مىکردند. این فریب است که کسى ادعا کند براى مردم کار مىکند؛ اما در عمل، کار او براى طبقات مرفه باشد، نه براى طبقات مستضعف و محروم. لذا امام به طور دایم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکیه مىکردند. عملاً هم در تمام مدت پیروزى انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانى که بیش از همه سینه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختیهاى نظام را به جان خریدند و در مقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بودهاند»25 « امام آنها را (طبقات مستضعف و محروم) صاحب انقلاب و صاحب کشور مىدانست. امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهاى این ملت مىدانست.»26
هدف بعثت انبیاء، هدایت انسانها برای دستیابی به رشد و کمال است. عدالت مهم است چرا که ظلم و نتایج آن در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، راهزن رشد انسانهاست. عدالتخواهی سهمی عمده در انگیزهی قیام امام داشت. او اهتمام واقعی و صادقانه به عدالت را معیار ارزیابی افراد و دستگاهها میدانست. لذا بیمناسبت نیست که رهبر معظم انقلاب این نکته را در پیام خود در اولین سالگرد حضرت امام مورد تاکید قرار میدهند: « دعوت به نظام اسلامی، منهای اعتقادی راسخ و عملی پیگیر در راه عدالت اجتماعی، دعوتی ناقص، بلکهغلط و دروغ است و هر نظامی هرچند با آرایش اسلامی، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا، و محرومین، در سرلوحهی برنامههای آن نباشد، غیراسلامی و منافقانه است.»27
مروری بر نهادهایی که با دست تدبیر امام تأسیس شد از توجه وی به عدالت در عرصهی عمل پرده بر میدارد. نهادهایی همچون جهادسازندگی، کمیتهی امداد، بنیاد مسکن، بنیاد مستضعفان، نهضت سوادآموزی و… . امام جهتگیری فعالیتهای ارکان نظام جمهوری اسلامی را تحقق عدالت و رفع محرومیت میدانست. امام همواره به مسوولین یادآور میشد که روحیهی عدالت طلبی با اشرافیت و تجملگرایی سازگار نیست. از همین رو به ویژه بر سادهزیستی علما و مسوولین تأکید داشت. آیتالله خامنهای به این جنبه از شخصیت امام اینگونه اشاره میکند: «امام حقایق فراموششدهى اسلام را احیاء کرد؛ عدالتخواهى اسلام را سر دست بلند کرد؛ ضدیت اسلام را با تبعیض و اختلاف طبقاتى و اشرافیتها علنى کرد. از روز اول تا روزهاى آخر عمر، امام بزرگوار روى قشرهاى مستضعف، پابرهنهها و محرومان تکیه کرد. بارها و بارها در آغاز تشکیل نظام اسلامىو در طول ده سال عمر با برکتش در مقام رهبرى نظام اسلامى، به مسؤولان و به همهى ما تأکید کرد که باید رعایت حال ضعفا را بکنید؛ شما مرهون طبقهى پابرهنهى این کشورید.»28
6- حمایت از مستضعفان و مظلومان در سراسر جهان
پیام امام و انقلاب از همان آغاز به مرزهای جغرافیایی محدود نبود. امام حتی گستره مخاطبان خود را از مسلمانان نیز فراتر برده وبر هماهنگی و همگرایی همهی مستضعفین جهان علیه نظام ظلم و سلطه تأکید مینمود.
«مخاطب امام در سخن و ایده سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همه امت اسلامی و همه بشریت می خواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمی خواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکاییها هم می گویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟!»29 «امام بزرگوار، نهضت عظیمىرا در ایران سازماندهى کرد که ابعاد آن از ایران فراتر بود. بهرهمندان از این انقلاب، فقط ملت ایران نبودند؛ بلکه جهان اسلام و – با یک دید – فراتر از جهان اسلام را هم شامل مىشد.»30
انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی نقطه عطفی در بیداری جهان اسلام بود. امام با موضعگیریهای خود، تلاش نمود تا روحیهی ظلمستیزی را میان ملت ها احیاء نماید. «امام هیچ وقت به خاطر ملاحظهى زورگویان عالم، از دفاع از مظلومین عالم دست نکشید. امام در طول زمان از مسئلهى فلسطین به عنوان یک مسئلهى اصلى یاد کرد. امام صریحاً در وصیتنامه و بیانات خود به نداى یا للمسلمین ملتهاى مظلوم اهمیت میدهد؛ دفاع صریح از حقوق مظلومین، دفاع صریح از حقوق ملت فلسطین و هر ملت مظلوم دیگر. این روش امام است؛ این خط امام است؛ این شیوهى امام و این توصیه و وصیت امام است.»31
منابع:
1- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)78/3/14
2- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
3- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
4- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 77/11/13
5- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
6- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 78/3/14
7- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 83/3/14
8- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 14/ 03/ 83
9- بیانات مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه 73/11/14
10-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 77/11/13
11- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران 78/7/9
12-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 77/11/13
13-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 77/11/13
14-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 78/3/14
15-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 78/3/14
16- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
17-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)87/3/14
18-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دههى مبارکهى فجر 77/11/13
19-پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 69/3/10
20-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 87/3/14
21-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
22-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 78/3/14
23-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
24-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 86/3/14
25-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دوازدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 80/3/14
26- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 78/3/14
27-پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 69/3/10
28-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم چهاردهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 82/3/14
29-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 83/3/14
30-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم هشتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 76/3/14
31-بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 87/3/14
Sorry. No data so far.