تریبون مستضعفین- عباس کوچک سبکبار
استفاده از روایت غیر خطی در فیلم، یکی از قابلیتهای خاص سینماست. نمونههایی چون پالپ فیکشن (pulp fiction) تارانتینو، ممنتو (memento) نولان و 21 گرم ساخته گونزالز از این شیوه برای بیان روایتهای خود استفاده کرده اند. شیبانی نیز در «هیجکجا هیچکس» چنین شیوه روایتی را برای داستان کوتاه خود برگزیده است، و به همین بهانه کشش فیلم را برای مخاطب اندکی کش دارتر کند.
اما آنچه باعث میشود داستان احمد رفیع زاده برای این روایت پتانسیل لازم را نداشته باشد وجود عنصری محوری است که بتواند روایتهای موازی فیلم را در چنین پرداختی گرد هم آورده و همچنین گرهی است که برای گشودن نیاز به چنین روایتی داده باشد. در غیر این صورت تعریف تکه تکه هر داستانی را نمیتوان روایتی غیر خطی دانست.
خلاءهای بسیار داستانی از جمله پرداخت نارس و ابتر رویدادها و همچنین شخصیت پردازی به شدت سطحی شخصیتهای اصلی – با وجود استفاده از بازیگرهای سرشناس- و روابط متقابل آنها با درگیر کردن ذهن مخاطب به روایت تکهتکه و ایجاد پازلی در حال تکمیل برای وی پوشانده شدهاست و مخاطب بیش از آنکه با داستان همراه شود تنها به کنار هم چیدن سکانسها و یافتن ارتباط بین آنها مشغول میشود.
استفاده از تکههای سیاسی از جمله افزایش قمیت ارز و جمله «من که رئیس جمهور نیستم» داوود، در همین سطح میماند و فراتر نمیرود. حضور خانوادهای مذهبی با المانهای تابلودار و یا مهد قرآنی که کودکان در آن در حال قرآن خواندن هستند بی مورد است و با تغییر آنها هیچ تغییری در محتوا و داستان اتفاق نمیافتد و به نظر می رسد تنها جهت رفع تکلیف در فیلم قرار داده شدهاند.
قلم فرسایی درباره فیلمی که هیچ چیز جز سردرگمی برای نگهداشتن مخاطب ندارد نیز کاری بیهوده و برای «هیچ» است.
Sorry. No data so far.