محمد مهدی شیخصراف– دغدغۀ اصلی در به تصویرکشیدن «فقر و غنا»، «دارا و ندار»، «وطنپرست و وطنفروش»، «عزت و ذلت» و دوقطبیهای نظیر آن، به نوعی مانیفست سینمای مسعود دهنمکی را تشکیل میدهد. مانیفستی که به گفتۀ خود او، برگرفته از سخنان حضرت امامخمینی(ره) در توصیف هنر متعهد است. دهنمکی، اینبار با گذر از سینمای دفاع مقدس (اخراجیها۱و۲) و سینمای سیاسی (اخراجیها۳) در اولین اثر سینمای اجتماعی خود، با بهمیانکشیدن مفهوم «آبرو» بر نقطۀ بسیار حساسی در جامعه، دست گذاشته است: مفهومی کلیدی که بهعقیدۀ بسیاری از جامعهشناسان، تفاوت اساسی امروز امت مسلمانان با جوامع غربی است.
قصۀ فیلم «رسوایی» قصۀ مواجهۀ آبرومند و بیآبروست و آنچه دراینمیان گره اصلی داستان است، ازدسترفتن آبروست: آبروی مؤمنی که حرمتش از خانۀ خدا بالاتر است. مواجهۀ پیرمردی روحانی، حاجیوسف با هنرنمایی اکبر عبدی، و دختری جوان، افسانه با بازی الناز شاکردوست، که در یک محله زندگی میکنند، چالش اصلی داستان است. با پیش رفتن رابطۀ این دو، بیقیدی و سوءاستفادۀ دختر جوان از آن و تلاش حاجیوسف برای حل مشکل افسانه به باخبرشدن دیگران از این رابطه منجر میشود. این اتفاق نهتنها محبوبیت روحانی را خدشهدار میکند که آبروی او را در خطر جدی قرار میدهد، تاآنجاکه دیگر کسی پشت سر او نماز نمیخواند. باوجوداین، حاجیوسف با این دیدگاه که «این دختر هم اشتباهاتی دارد؛ اما فاسق نیست» باز هم به فکر اندکآبروی افسانه و خانوادۀ اوست. مفهوم کلیدی فیلم در این کشاکش با تعبیر آیۀ «و من یتق الله یجعل له مخرجا» نشان داده میشود که انسان متقی به بنبست نخواهد رسید.
در فیلم، به اجتماع و واکنشهای مردم دربرابر ابزارهای رسانهای، مانند دوربین موبایل و سیدی فیلم و بلوتوث توجه شده است. همچنین تأثیرگذاری افراد موثق، با محوریتدادن درست به بازار و کسبه، مسجد و اهل محل، بهسادگی تصویر شده است. همین نکات، باعث شده که این فیلم اجتماعی، نزدیکبهواقع باشد. «آبرو» مفهومی است که مستقیماً در اجتماع تعریف میشود و بدون توجه به آن، بیمعناست و البته، از مخاطرات جدی زندگی امروز در کلانشهرهاست.
علاوهبراین، پرداختن به فقر و ابعاد آن، بدون سیاهنمایی و تلقین ناامیدی به مخاطب، در فضای امروز سینمای ایران، غنیمت بزرگی است که مسعود دهنمکی به آن دست پیدا کرده است. در این میان، نکتۀ مهم آن است که دهنمکی همۀ این مفاهیم را با مددگرفتن از تصاویر جذاب و ریتم مناسب و بدون درافتادن به ورطۀ شعار و فضاهای اضافه و کسلکننده، دقیقاً در دل رخدادهای داستانی و حتی موقعیتهای طنزگونه بیان میکند و در بازگوکردن آنها موفق است. بیننده با این آگاهی که «آبرو دست خداست»، در نقطهای ورای «اهمیت آبرو»، فیلم را بهپایان میبرد و راضی از سالن سینما خارج میشود.
حيف كه آقاي ده نمكي و آقاي سلحشور زدند به تيپ هم!
ظاهرا آن موقع هيچ كدام ملتفت مفهوم آبرو نبودند.
متوجه نبودند كه در جامعه هنري ايران هر دو سمبل و نماد تعهد هستند(هر چند نقدهائي هم بهشان وارد باشد) و نبايد اختلافاتشان را رسانه اي ميكردند.