تریبون مستضعفین- عباس کوچک سبکبار
«گامهای شیدایی» آخرین ساخته حمید بهمنی است که در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر شرکت دارد. بهمنی که کار قبلیاش «گلوگاه شیطان» مربوط به سینمای دفاع مقدس است، این بار به سراغ موضوعی بکرتر رفته است، هر چند این اثر نیز با موضع جنگ است اما اینبار نگاهی بین المللی به موضوع اسلام و تقابل آن با استکبار شده است.
گام های شیدایی ماجرای سرباز زنی آمریکایی با نام جولیا است که برای مستند سازی عملیاتهای ارتش امریکا به عراق میآید، وی قبل از اعزام به عراق با افسر آموزش دهنده اش روبرو می شود که شیعه شده و در گوانتانامو زندانی است، همین امر باعث کنجکاوی وی نسبت به اما حسین (ع) شده و …
فیلم ملغمهای است از موضعات مهم برای سازندگان آن، نقش اسرائیل و آمریکا در عملیاتهای تروریستی، ارتباط آمریکا و القاعده، وحدت شیعه و سنی، مسلمان شدن سربازان آمریکایی، برخورد بد اشغالگران با مردم عراق، شکنجه زندانیان در گوانتانامو، گسیختگی روابط خانوادگی در غرب و بالاخص آمریکا، تاثیر بازیهای رایانه ای در کودکان و استفاده آمریکا از آن برای ایجاد فرهنگ جنگسالاری در بین جوانان آمریکایی نمونه هایی است که می توان برای هرکدام از آن ها در این فیلم مصداقی یافت. اما این موضوعات آنقدر زیاد هستند که هیچ کدام از آنها پرداخت درستی نمیشود و گاها به یک سکانس بسنده میشود.
سیر اصلی داستان برانگیخته شدن حس حقیقت طلبی در یک سرباز زن امریکایی است که وی را در اربعین به کربلا می رساند. متاسفانه این سیر هم از ابتدا در نیامده است. نه طرح موضوع درست صورت گرفته است و نه سیری معقول و منطقی طی میشود.برای زمینه سازی آشنایی این زن با کربلا و نه با اسلام به چند یا حسین و برخورد با افسر آموزشی در گوانتانامو بسنده میشود. نقطه عطف داستان کشته شدن سربازان آمریکایی است که مهمات اسرائیلی را که برای عملیاتهای تروریستی به عراق آورده شدهاست پیدا میکنند. فرمان قتل این سربازان که از سوی ژنرال آمریکایی صادر میشود بسیار دور از ذهن و باورناپذیر است. در صورتی که می شد پرداخت بهتری برای آن صورت گیرد.
روابط بین خانواده عراقی و جولیا به شدت سطحی است. ابتدا او را از سربازان آمریکایی پنهان میکنند، سپس به این نتیجه می رسند که حضور وی برای آنان خطرناک است و باید از وی جدا شوند و باز هم بی هیچ دلیلی وی را همراهی میکنند. دیالوگ های رد و بدل شده بین برزگ خانواده (با بازی محمدرضا شریفی نیا) به شدت سطحی و شعاری است. رابطه بین عباس و جولیا به هیچ وجه تبیین نمیشود و رابطه عاشقانهای ناقص ایجاد میشود.
فلش بکهایی که به خاطرات سرباز آمریکایی زده میشود هیچ کارکردی جز نشان دادن از هم گسیختگی زندگی خانوادگی در آمریکا ندارد و جایگاه خود را در داستان فیلم پیدا نمیکند.
حضور عامل القاعده و رفتار ابلهانه وی با مامور سیا به شدت مضحک است و تنها برای مخاطبی که پیشزمینه ای مبنی بر همکاری القاعده و آمریکا دارد معنی دار است.
متاسفانه علاوه بر تمام گافهای تکنیکی را هم باید به آن اضافه کرد، فیلمی که سرباز آمریکایی از حمله بالگرد امریکایی گرفته است هنگام پخش در لپتاپ عباس تدوین شده است. استتار بالگرد آمریکایی که ژنرال آمریکایی را انتقال می دهد نیز استتار ایرانی است. عدم استفاده از دیالوگ های عربی و انگلیسی باور پذیری اثر را به شدت پایین آورده است.
جالب اینجاست که این اثر ضعیف که توسط موسسه شهید آوینی ساخته شده است در بخش مسابقه شرکت داشته در حالی که فیلم «فرشتگان قصاب» نیز که از سوی همین موسسه تولید شده است با ساختار بسیار قویتر در بخش خارج از مسابقه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر قرار دارد. این انتقادی جدی است که به هئیت انتخاب جشنواره فیلم فجر وارد است.
Sorry. No data so far.