دوشنبه 11 فوریه 13 | 12:33
در برنامه ققنوس مطرح شد

هنر سیاست‌زده کارش تمام است

تا دیروز انشا بلد نبود بنویسد اما امروز رهنمود می‌دهد برای هنر و این قضیه موجب می‌شود که غیر را راه ندهد و خودش هم به لحاظ فکری کوتوله و به لحاظ قدرت کاری قلدر می‌شود تا که وقتی دوره‌اش تمام شود، اما این چه می‌کند؟ دوباره باج می‌دهد و باج می‌گیرد.


در برنامه دهم از ققنوس با حضور مسعود فراستی، محمدصادق کوشکی و سیدناصر هاشم‌زاده به بررسی آثار سی‌ویکمین دوره فیلم فجر پرداخته شد و تاثیرات سینمای دولتی و آسیب‌های ناشی از آن بر سینما بررسی شد. این بحث در انتها ناتمام ماند و مسعود فراستی درخواست کرد که در برنامۀ دیگری این موضوع ادامه پیدا کند.

در ابتدای برنامه مسعود فراستی با بیان اینکه جشنواره امسال بسیار ضعیف بود گفت فیلم‌هایی که من دیدم نشان‌دهنده یک بن‌بست کامل سینمای دولتی است. فیلم‌ها به شدت کوچک هستند. فیلم‌نامه‌ها به شدت ناچیز، تک خطی و بی‌سر و شکل هستند. و محافظه‌کاری در سینما تبدیل به بیماری شده. فراستی«دهلیز» را با فاصله زیاد از بقیه فیلم‌ها فیلم خوبی دانست و آن را تنها نکته مثبت فیلم‌های جشنواره دانست. فیلم دیگری که به نظر فراستی بهترین فیلم امسال و غایب اصلی جشنواره بود «زندگی مشترک آقا و خانم محمودی» بود که به دلایل نامشخص توقیف شده.

هاشم‌زاده در ادامه این بحث گفت: من هم معتقدم که جشنواره قدرتمندی نبود و شاید برای خیلی فیلم‌ها همین عبارت خنثی بهترین تعبیر باشد. وقتی مسولین می‌گویند بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی کشور، این ویترین فرهنگی باید در این حد و اندازه‌ها باشد. هاشم‌زاده درباره «استرداد» گفت: مهم‌ترین فیلم جشنواره که بیشترین جوایز را به آن دادند و بیشترین کاندیدها را داشت «استراد» بود. این فیلم به چه چیزی می‌خواهد بپردازد؟ با اینکه فرخ‌نژاد که بازیگر توانایی است در این فیلم بازی درخوری نداشت و با جوایزی که فیلم گرفت کاری نداریم. یک مساله مهم‌تری وجود دارد و آن طرح موضوع طلاهای ایران است. آیا ایران نسبت به این طلاهایی که مدعی بوده در سال‌های گذشته و جز مسایل ملی ما محسوب می‌شود الان از روسیه طلب‌کار است؟ این فیلم می‌خواهد بگوید طلب تمام شده بود. فیلم آرگو را ساختند برای اینکه ساحت آمریکایی را در مساله گروگان‌گیری پاک‌سازی کنند و کردند و به همان فیلم جایزه دادند. ما این طرف می‌آییم یک پروژه ملی را پی می‌گیریم. در این پروژه ملی از چه داریم دفاع می‌کنیم؟ می‌گوییم روسیه طلاها را داده ولی شاه دزدیده؟ در اینکه این مساله این‌طور حل شده باشد که در فیلم می‌گویند اشکال است. در حالی‌که آقای غفاری گفتند با دوستانشان چند سال در پی تحقیق بودند.

ققنوس

یعقوب توکلی کارشناس تاریخ در ارتباط تلفنی در خصوص صحت ماجرای طلاهای ایران گفت: واقعیت مساله این است که اصلا این ماجرا استرداد غرامت نبود. روس‌ها بابت هزینه‌ها و کالاهایی که از ما گرفتند و ارزش کم پول‌شان تعهد کرده بودند که طلا به ما بدهند. اما با وجود خاتمه جنگ در سال ۱۳۲۴ حاضر نشدند این هزینه را بپردازند. در این فیلم ما رسماً اعلام می‌کنیم که روسیه بابت جنگ به ما غرامت داده، و یک اتفاق بسیار مهم اینجا نادیده گرفته شد.

توکلی با انتقاد به عدم مراجعه کارگردانان به کارشناسان حقوقی و تاریخی در ساخت فیلم‌ها گفت بعد از کودتای ۲۸ مرداد دولت زاهدی و رژیم پهلوی برای اینکه یازده تن طلا را به دست بیاورند و مسائل خودشان را تطهیر بکنند رضایت دادند به واگذاری یک منطقه وسیع و آباد در شمال شرق ایران که روس‌ها قبلا از ما گرفته بودند و مدت‌ها به دنبال گرفتن اخذ مجوز برای این اشغال بودند و طی یک قرارداد محرمانه این منطقه را واگذار کردند و این یازده تن طلا را بازگرداندند.

کوشکی درباره اتفاق‌های خوب جشنواره امسال به چند نکته اشاره کرد: اول اینکه جشنواره کمی سالم‌تر بود و برخلاف پارسال که سیزده آیتم خیانت داشتیم امسال می‌شود با خانواده فیلم‌ها را دید. نکته دیگر رویش‌هایی که در جشنواره امسال دیدیم. این رویش‌ها نشان داد که دیگر دوران اسم‌های بزرگ گذشته. جوان‌هایی مثل شعیبی، مقدم‌دوست، اصلی‌پور آمدند که هیچ ادعایی نداشتند و این نشان داد که استعدادهای خوبی داریم و می‌شود به آینده سینما امیدوار بود. اتفاق خوب دیگر «خاک و مرجان» اطیابی که در میان ده پانزده فیلم ساخته شده درباره افغانستان تصویری واقعی از یک کشور همسایه و فرهنگی را نشان داده.

فراستی درجواب این سوال که چرا یک فیلم ضعیف مثل استرداد جایزه می‌گیرد به سینمای دولتی اشاره کرد و گفت: دوستان هزینه‌های میلیاردی خرج می‌کنند و فیلم‌هایی می‌سازند که من را به عنوان مخاطب عام نخواست. مخاطبی که رفته سینما فیلمی ببیند که با ارزش‌هایش اگر مماس نباشد متضاد هم نباشد. یک سفر دو روزه به سومالی شناختن سومالی نیست. یک فیلم تاریخی ساختن با یک حداقل لباس و گریم و اسب‌سواری فیلم تاریخی نیست. هزینه‌های هنگفتی کردند که حاصلش هیچ بود. این توجیه لو رفته‌ای است که یکی از این فیلم‌هایی که هزینه شده جایزه هم بگیرد. چطوری می‌شود چنین فیلمی جایزه بگیرد؟ وقتی که رقبای ضعیف داشته باشد. کِی داورها می‌توانند چنین کاری کنند موقعی که قد فیلم‌ها کوتاه باشد.

ققنوس

فراستی در ادامه با مقایسه سینمای غرب و ایران گفت: آمریکایی‌ها برعکس ما کارشان را بلدند از یک فیلم‌ساز ارتجاعی طرفدار تجاوز مثل آقای آرگونسا تا یک فیلم‌ساز مترقی مثل کوبلیک وقتی می‌رسند به ما موضع همه امریکایی‌ست. مثل غلاف تمام فلزی که ته فیلم آمریکایی‌ست و طرفدار جنگ ویتنام. تربیتی کار کردند. وحدت ملی در زمینه هنر و سینما ایجاد کردند. همۀ آمریکایی‌های فیلم‌ساز منافع ملی می‌فهمند. آن‌ها تهیه‌کننده‌ای به اسم راموک دارند که اصلا احتیاج نیست دولت به او بگوید چه کار کند. برخلاف ما که یک انقلاب جدی آرمانی مردمی داشتیم و سی‌سال هم مردم پای آن ایستادند و در زمینه فرهنگ و هنر هیچ کار مهمی در سینما نکردیم. هیچ کادری هم تربیت نکردیم. سینمای دولتی ما به جای اینکه کمک کند به ارائه مسائل مردم در سینما فاسد می‌کند فیلم‌ساز را. سینمای جشنواره‌ای پولش برای دولت است اما علیه ملت است. تنها جریانی که بعد از انقلاب ما جریان سینمایی شده و من خیلی متاسفم سینمای جشنواره‌ای است. پشت این سینمای جشنواه‌ای دولت است.

هاشم‌زاده در ادامه بحث به ریا و فساد در فیلم‌سازی اشاره کرد و گفت: وقتی از منافع ملی صحبت می‌کنیم و از مردم و عقاید و ارزش‌هایی که در بین مردم است، درحالیکه این سینما اصلا تبلور این ارزش‌ها نیست. چرا به اینجا رسیده؟ مگر مدیریت دولتی نیست مگر پول را دولت نمی‌دهد؟ پس چرا مدیریت نمی‌شود و سینما نشان‌گر این مردم و زندگی‌شان نیست؟ برای اینکه کسی که روردروی من هست و به من سفارش می‌دهد که درباره آسیب‌های اجتماهی فیلم بسازیم آسیب‌های اجتماعی را نمی‌شناسد و من می‌توانم با با یک سکانس نماز سرش کلاه بگذارم… چیزی که ما باید از آن پرهیز کنیم ریاکاری است که بعد از مدیریت دولتی پیش می‌آید.

هاشم‌زاده با اشاره به سیاست‌گذاری‌های جناحی در سینما گفت: هنر ادبیات و سینما که مبتنی بر تفکر است مبتنی بر سیاست‌زدگی شود کارش تمام است. یعنی با تغییر جناح سرکار سیاست‌گذاری‌ها تغییر می‌کند و عوامل آن جناح سینما و ادبیات را به دست گرفتند انحصار‌طلبی شروع می‌شود. تا دیروز انشا بلد نبود بنویسد اما امروز رهنمود می‌دهد برای هنر و این قضیه موجب می‌شود که غیر را راه ندهد و خودش هم به لحاظ فکری کوتوله و به لحاظ قدرت کاری قلدر می‌شود تا که وقتی دوره‌اش تمام شود، اما این چه می‌کند؟ دوباره باج می‌دهد و باج می‌گیرد. برای همین است که می‌بینیم کسانی که دیروز در سینما اداره کننده بودند امروز منتقد آقایان دولتی نیستند و تنها برنامه متفاوت است. چرا؟ برای اینکه این به نوبت در قدرت بودن موجب به وجود آمدن این سازش می‌شود. این فساد ایجاد می‌کند.

فراستی در ادامه به دلایل به وجود نیامدن سینمای انقلابی اشاره کرد و گفت: اصلا ساختار دولتی در بحث هنر فاسدکننده است. متر ما مخاطب است. وقتی به مخاطب اعتقاد نداری کارت تمام است. اگر مخاطب پشت من نباشد چه کسی باید بیاید؟ دولت. یعنی نگاه به جای اینکه به روبرو که مردم هستند باشد به پولی است که دولت می‌دهد. به این است که این معاونت سینمایی، این رئیس سینما خوشش بیاید و تصویب کند. از اینجا فساد شروع می‌شود. یعنی چیزی که باید دو طرف، مخاطب و سینماگر را رشد بدهد از بین رفته. سینماگر به مخاطب و گیشه فکر نمی‌کند و به دولت فکر می‌کند که تصویب می‌کند، پول می‌دهد یا نه. کار این آدم تمام است. فاسد می‌شود. این واقعۀ سینمای دولتی است. این توهم است که در این ساز و کار بشود سینمای خنثی و انقلابی به معنای جدی به وجود بیاید و مخاطب با خودش بیاورد. من به جشنواره‌هایی که روی پای خودشان می‌آیند امید دارم، به فیلم‌سازهای این‌ها در حالت کلی امیدوارم. اما به سینمای حرفه‌ای بعد انقلاب و به این قاعده امیدی ندارم. یک قسمت دلیلش عدم ارتباط بین مخاطب و سینماگر بود قسمت دیگر این است که سینماگر وقتی از مردمش فاصله بگیرد مترش می‌شود زندگی شخصی و رفاهی که برای یک سری از طبقات متوسط به بالا مرسوم است. به جای فیلم‌سازی و فرهنگ‌سازی برج‌سازی می‌کند. و پول سینما برنمی‌گردد در فیلم و فرهنگ و می‌رود جای دیگر. اگر ردپای جدایی از مردم را در آثار ببینیم کار ما را زار می‌کند. مخلباف از تویش در می‌آید. وقتی فیلم اول من اعتقاد به مردم است و در فیلم‌های بعدی به مردم توهین می‌کنم، نه مسؤل و نه من و تو و نه خودش می‌فهمد که دارد فاسد می‌شود. رسوایی که فیلم بدی هست مهم‌تر از همه نکات بدش این است که مردم را گاو گوسفند می‌گیرد. این سینما از مردم جدا می‌شود.

ققنوس

کوشکی درباره حاکمیت دینی در سینما گفت: حاکمیت دینی باید در سینما و هنر حضور داشته باشد. حاکمیت دینی حتما باید حضور داشته باشد، اما حضور متفکرانه، این شرط و مکانیزم دارد. اگر غیر این باشد می‌شود همین وضعیتی که هست، راهکار دارد. حاکمیت باید باید برای فکر مردم یارانه بدهد.

هاشم‌زاده با اشاره به اینکه دولت در قوۀ اجرایی این وظیفه را دارد گفت: سینماگر باید به توفیق‌ها و عدم توفیق‌های دولت بپردازد که این اتفاق نمی‌افتد. چون در موضع دولت است و هر فیلم‌نامه‌ی را قبول نمی‌کند. چون در موضع سیاسی هستی و نمی‌روی سراغ انتقاد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.