در ابتدای ققنوس یازده مجری برنامه از مسولین سینمایی کشور که شب گذشته در برنامه به آنها نقد شده بود دعوت کرد تا در برنامههای آینده حضور پیدا کنند و به بحث و گفت و گو دربارهی انتقادها بپردازند. مهمانان شب یازدهم یوسفعلی میرشکاک، اکبر نبوی، و شهریار بحرانی بودند. و در این برنامه موضوعاتی چون وضعیت کنونی سینمای انقلاب، مشکلات و موانع رسیدن به وضعیت مطلوب در سینما و راه کارهای رسیدن به وضعیت مطلوب مطرح و درباره عوامل بیرونی و داخلی در مدیریت صحنه سینمایی کشور بحث شد.
میرشکاک در آغاز صحبتهایش گفت: سینمای ما هم مثل بقیه شئونی که از عالم تجدد و مدرنیته وارد فرهنگ ما شده نه تسلیم ماست نه مغلوب ما نه غالب بر ما. در حقیقت ما جنگ و گریز میکنیم با سینما و با تمام پدیدههای عام و فراگیری که تمدن فعلی به تمام دنیا فراگیر کردها ست. سینمای انقلاب اسلامی تا حدودی محقق شده است و کارگردانهای خوبی هم داشتیم. اما از آن جایی که مسائل را عرفی میبینیم و غالب اوقات تسلیم عرف میشویم خواسته و ناخواسته به سمت سینمایی میرویم که اصطلاحا میگویند سینمای گیشه یا فیلمفارسی. که اگر میخواهیم به سمت آرمانها حرکت کنیم این نباید پیش بیاید. در حرکت به سمت آرمانها و سینمای آرمانی که مد نظر داریم باید وجه انقلابی تقویت شود و این شراطی از جمله اینکه هرکسی و هر فیلمنامهای تایید نشود. چون زمینه اصلی را همین فیلمهایی ایجاد میکنند که ظاهرا پربیننده هستند و اینها مخاطره ایجاد میکنند برای سینمای آرمانی.
اکبر نبوی در ادامه همین بحث گفت: برخلاف نظر آقای میرشکاک من معتقدم سینمای انقلاب نداریم. اما سینماگرانی داریم که دل مشغولی و دغدغههای انقلابی دارند. ماهیت انقلاب و جوهر و سرشت انقلاب را اگر در چند شاخصه درنظر بگیریم میتوانیم مبتنی براین شاخصهها وارد سینما بشویم و ببینیم سینمای انقلاب داریم یا نه. یکی از این شاخصهها مبارزه با ظلم و ستم و نفی طاغوت است. یا فریاد عدالتخواهی به معنای دینی. و شاخصههای دیگری که اگر بخواهیم وار حوزه سینما بشویم و تولیدات سینمایی را ورق بزنیم باید آثاری داشته باشیم که یک یا دو از این شاخصهها را در خودشان تجلی بدهند. اما متاسفانه به دلایل مختلف یعنی سلطهای که ابزار تکنیکی بر ما دارد نتوانستیم به یک جریان مستمر تبدیلشان کنیم تا این جریان بتواند سینمای کشور را از اکسیژنی که منتشر میکند بهرهمند کند.
شهریار بحرانی در ابتدا وارد بحث انقلاب و سینما نشد و بامثالی از داستان پینوکیو و شهربازی بحثی سلبی را آغاز کرد و گفت: داستان پینوکیو وضعیت کنونی غرب است. شهر اسباب بازی و شهر سرگرمی. شهری که آدمها نباید بزرگ فکر کنند. و همه به سرگرمیها و هیجاناتی که است مشغول آن شوند و در زبان قرآنی همان لهو و لعب. این فضایی است که سینمای غرب در دنیا حاکم کرده و ماهم در آن نفس میکشیم. ممکن است شعارهای انقلابی بدهیم و نیتهای خیر هم داشته باشیم اما در چنین فضای مسمومی زندگی میکنیم. وقتی کسی ورودی ناپاک دارد خروجی هم پاک نخواهد بود. و به نظر میآید معضلی که ما در هنر داریم این است. انقلاب اسانی اینطور شروع نشد بلکه آرمانها و ارزشهای بلندی داشت. هنر انقلاب اسلامی نتوانست وارد مرحله رشد خود بشود. یعنی ما روشهایی را که استفاده کردیم که در زمان شاهنشاهی حاکم بود.ما از اول انقلاب در یک فضای مغشوش هنری و سینمایی زندگی کردیم. بله دوستانی بودند که خودشان یک تنه وارد شدند و آثار بزرگی خلق کردند. حالا در نور انقلاب در نور دفاع مقدس. اما فضای غالب بر سینما و هنر همان فضای قبل بود چون آن فضا خیلی حاکم بود. الان هم این فضای غرب بر ما سیطره دارد. بسیارهم قوی و مسلط هست.
میرشکاک در نقد این جمله که سینمای انقلاب نداریم، گفت: اگر سینماگر انقلابی داشته باشیم پس سینمای انقلابی داریم. اگر سینمای انقلابی نداشته باشیم پس سینماگر انقلابی هم نداریم. درگیری که ما داریم درگیری با عالم مدنیته است. ما باید ملاحظه کنیم سخنی نگوییم که از یک حدودی خارج شود، قدری هم باید مماشات کنیم. آقای نبوی وجه آرمانی و مطلق قضیه را مدنظر دارند. برای همین ارجاع میدهند به انقلاب و شور و جوششی که از سال ۵۷ پایان جنگ بود. اما ما بخواهیم یا نخواهیم باید این را بپذیریم گروهی که قرار است عالم را دگرگون کند به معنای مطلق کلمه یعنی همان جماعت یحبکم و یحبون ما نیستیم. آقا بقیةالله(ع) هستند و ایشان قرار است روبروی این جهان تکنیکی قرار بگیرد، یا تغییر ماهیت در آن ایجاد کند یا اینکه از بیخ و بن از بین ببرد. من معتقدم که آقای بهرامی، آقای حاتمیکیا، آقای مجید مجیدی و خیلی دیگر از عزیزان آثاری تولید کردند که یک وجه تمایزی با آثار دیگران دارند و این نشان میدهد که ما در تمنای ایجاد یک سینمای انقلابی بودیم. با اینکه سینما ماهیتاً داعی به تقدسستیزی و گریز از عالم تقدس است. اما در این سیوچهار سال بدون برنامهریزی خاصی بدون اینکه حکما و اهل خرد ادارهکنندۀ سینما باشند مدیریت فرهنگ سپرده شده به اهل سیاست. و یا به کسانی که غالب اوقات نمیدانند، علامت رای مفعول بیواسطه را کجای جمله باید به کار ببرند. ما وقتی تسلیم چنین وضعی میشویم دیگر نمیتوانیم آن صورت آرمانی را در یک افق نزدیک قرار دهیم. آن سینمای مطلوب یک مقصدی است که شاید چندین دهه لازم باشد با تفکر و تعقل و با کارکردن در تمام عرصههاو به تعبیر شهید آوینی رخنه کردن در تکنیک به آن رسید.
میرشکاک در پاسخ به سوال مجری برنامه که آیا سینمای مطلوب سینماییست که شاخصهایی که آقای نبوی گفت باید داشته باشد گفت: دشوار است. برای اینکه چیزی که آقای نبوی میگویند ما بخواهیم فقط در سینما اعمال کنیم یا از سینما توقع داشته باشیم میشود انتزاع کردن یک وجه از وجوه جامعه و عقلا صورت نمیگیرد.
نبوی در تعریف سینما و ساحت هنرگفت: وقتی از سینما حرف میزنیم و میگوییم سینمای انقلاب، باید ببینیم از سینما چه تعریفی داریم. و سینما را در کدام ساحت هنری، رسانه، یا صنعتی میبینیم و دربارهاش حرف میزنیم. ممکن است گروهی بگویند سینما را به ناچار در هر سه ساحت باید ببینیم. چون خود سینما این سه ساحت را تحمیل میکند. اگر این را بپذیریم آنوقت میتوانیم بپرسیم هنر چیست؟ هنر یعنی کمک به جلوهگری یا کشف حقیقت. رسانه چیست؟ رسانه اگردرست عمل کند و کارکردهای مثبت خودش را عرضه کند یعنی تلاش برای کشف واقعیت. درواقع موضوع هنر حقیقت است در ذیلش انسان. اما موضوع رسانه انسان و جامعه است. وقتی این مراتب تعریفی را درحوزه سینما وارد کنیم در همین سطحهای نازل با سینما مواجه نمیشویم و آن موقع است که موجودیت سینما در جمهوری اسلامی را مورد پرسش جدی قرار میدهیم.
بحرانی در پاسخ به این سوال که ما در سینمای انقلاب با حقیقت کار داریم یا واقعیت؟ وچه چیزی باید مدنظر سینمای انقلابی باشد گفت: چرا ما از خداوند یاد نمیگیریم که موقع خلق انسان طبق روایات دوهزار سال قبل از خلق بدن روح آدم را آفرید. یعنی جنبۀ فراتری که بعدها جسم را زنده میکند و جلو میبرد. روح حاکم بر هر چیزی باید قبل از بدن و جسد او خلق شود. ما در هنر و سینما چنین کاری نکردیم. ما فوراً رفتیم سراغ تشکیلات. وزارت ارشاد راه بیندازیم. حوزه هنری راه بیندازیم. سازمان سینمایی راه بیندازیم. ما به فکر ساختمان و بدنه بودیم بدون نقشه. هنوز هم در تفکر ما این هست که مشکل سینما با مدیریت، پول و تغییر برنامهها حل میشود. اینها هنر و هنرمند را نمیسازند. وقتی به امام گفته شد یک بیانیهای بدهند برای هنرمندان امام بیانیهای دادند که در رابطه با شهید بود.
میرشکاک در بیان هنر از دیدگاه امام خمینی(ره) گفت: هنر در نظر ایشان و البته در مکتب قدیم ما متفاوت بود. اینکه امام میفرمود شهادت هنر مردان خداست این هنر را مدنظر داشت که مایه رستگاری اخروی انسان باشد.
بحرانی در ادامه گفت: امام فرمودند هنر دمیدن روح تعهد است در انسانها. بعد هم مثالشان رزمندهها بود. این منظر چقدر بالاست. گویی در سینما کسی هنری ندارد که امام راحل ندیده. امام دارد از منظر عقلا از منظر یک مرد خدایی صحبت میکند. علی الارواح التی حلت بفنائک.. با این منظر بالا. خداوند احسن الخالقین است که با هنرمندی کسی را خلق کرده که ارواح به دورش پروانهوار میچرخند. ما دراین سطح بالای دریافت هنری وارد نشدیم. از ابتدا اسیر آیینها و واقعیتها شدیم. هنری که به سمت مهدویت نرود هنر نیست. اگر شما محضریت روح اصلی انقلاب را نداشته باشید نمیتوانید بگویید هنرمند هستید. ما هنرمندان اسیر حجابهای دنیای مادی هستیم و این محضریت را احساس نمیکنیم.
وضعیت موجود ما چقدر فاصله با تراز مطللوبی دارد که ابتدائا وقتی حوزه هنری راشکل میدادید الان رسیدیم به آن چیزی که در تصور ابتدایی شما بود یا فاصله داریم؟
میرشکاک در پاسخ به اینکه چرا تجلی چشم انداز ۱۴۰۴ و انرژی هستهای و شهدای این عرصه را درسینما نمیبینیم گفت: این یعنی هنر از جنس پروپاگاندا. اگر هنرمند ذاتاً ملتزم به یک ماجرایی باشد و سفارش را از دل خودش بگیرد ممکن است این در شعرر، داستان یا فیلمش آشکار شود. اما اگر توقع داشته باشیم که هنرمند انقلاب کار روزنامهها و رسانهها را انجام دهد اشتباه است. هنر به تعبیر امام یعنی دمیدن تعهد در روح انسانها نه این قبیل چیزها. هنر باید بتواند عهد الست را به یاد انسان بیاورد. چون اگر انسان در مدار عهد الست کوک شود تا منزل آخر یعنی رستگاری و شهادت خواهد رفت.
نبوی در ادامه صحبتهای خود درباره سینمای انقلاب گفت: سینمای انقلاب نداریم چون مبانی نظری این سینما تبیین نشده. ما سینما را از مجموعه فرایندهای اجتماعی نمیتوانیم جدا کنیم. چون سینما یک قطعهای از پازل حرکت عمومی حیات اجتماعی است. این قطعه سینما در این پازل حرکت اجتماعی خیلی پررنگ است. اما نمیتوان آن را جدا کرد و از سینما توقعاتی داشت که این توقعات متناسب با وضعیت جامعه نباشد. یعنی یک سیل خروشانی از حیات اجتماعی دارد به سمت و مسیری میرود ما توقع داشته باشیم این حرکت اگر نادرست است سینما بتواند جلوی آن بایستد بعد هم آن را اصلاح کند به سمتی که باید جریان داشته باشد.
بحرانی دربارۀ سینمای صالحین گفت: یک چنین انتظاری را میشود از سینما داشت. خداوند در قرآن میگوید صالحین افراد خیلی عجیب و بزرگی هستند. انسان مصلح میخواهد دست همه را هم بگیرد و ببرد جلو. فضای ما فضای مصلحانه نیست. سینما باید سینمای مصلحانه باشد. هنر باید هنر مصلحانه باشد. هنر باید چیزی باشد که توسط مصلحون دست مردم و حتی بزرگان را بگیرد. ما در این مسیر گام نمیزنیم امام باید ایدهآلمان این باشد.
نبوی درباره دستهای پنهان در سیستم مدیریتی گفت: ما نتوانستیم در حوزههایی فرهنگ و هنر به نقاط نسبتا واقعی مطلوب برسیم. واقعیتهای موجود میگوید یک جریانی دست میبرد در اولویتهای فرهنگی و هنری ما. جابجا میکند. ضرورت سازی میکندو صحنه عملیاتی فرهنگی را مدیریت میکند. این به معنای این نیست که خود مدیران آگاهانه در این وادی حرکت میکنند درواقع برنامههای مدیران مدیریت میشود. ما جریان انقلاب نداریم و با قاطعیت میشود گفت هیچ فیلم شاخص جدی که بتواند تصویری واقعی از انقلاب ارائه بده در حوزه سینما نداریم. میتوانیم بگوییم اتفاق است. همینطور پیش آمده. انشالله گربه است. ولی میرویم جلو میبینیم نه اتفاق نیست.
بحرانی در ادامه این بحث گفت: سینمای غرب را ماسونها و مغولهای یهودی سوارش شدند. تعداد محدودی از یهودیان ضد خدا سینمای آمریکا را به وجود آوردند و سوارش شدند. ما بخواهیم در سینمای خودمان دنبال همین دستها بگردیم میفهمیم چه کسانی با چه تفکر و اعتقاداتی بودند. اما من میگویم از منظر بالاتری نگاه کنیم. خدواند میگوید شما یک دشمن دارید به نام شیطان. انسان اگر شیطان را ندیده بگیرد فریب میخورد و به دامش میافتد. و این اتفاقیست که برای هر هنرمند و متفکری میافتد.و او را از مسیر منحرف میکند.
در ادمه برنامه مستغاثی منتقد و پژوهشگر سینما روی خط آمد و در ادامه بحث گفت: هر دو بحث درست است. اینکه ماسونها سینما را بنیان گذاشتند اسنادش تا پیش از انقلاب موجود است اما امروز اگرچه اسنادی نداریم که افرادی حضورفیزیکی دارند اما در این شکی نیست که این تفکرهست. یعنی تفکر حقارت و تمسخر ارزشهای دینی. و ما این را در فیلمهایی مثل حاجی آکتور سینما از دیروز و گشت ارشاد امروز میبینیم. عنصر فیزیکی میتواند هر کسی باشد. بنابراین نباید دنبال آدمها بگردیم چون متاسفانه این تفکر است که بر سینما حاکم شده. جریان شبه روشنفکری که پایه گذار آن فرح بود و بعد از انقلاب هم پی گرفته شد و بیس سینمای نوین ایران شده.این همان تفکر است. ما اگرباورنکنیم که انقلاب و گفتمان اسلامی میتواند عرصه سینما و فرهنگ را نمیتوانیم باورهایمان را در عرصه فرهنگ و هنر و سینما وارد کنیم.
بحرانی در تکمیل صحبتهای قبل گفت: بررسی تفکر چه بسا بهتر از دنبال کردن افراد باشد. برای اینکه تفکر مهم است. ما اگر به تفکر صحیح برسیم برنده شدیم.
میرشکاک هم با بیان اینکه اگر قرار باشد از توطئه ماسونی در کشور حرف زده شود اولین نفر باید من باشم گفت: من مطلقا به این قضیه قائل نیستم. من فکر میکنم اگر دستهایی صحنه را مدیریت میکنند این را باید در تمام ساحات دنبال کنیم. وقنی نشود جلوی آن را در اقتصاد بگیریم در تمام ساحلت دیگر تجلی میکند.
Sorry. No data so far.