«حسین اسرافیلی» از غزلسرایان موفق سبک شعر انقلاب اسلامی است. او در قالبهای مختلف شعر فارسی خوش درخشیده است. در غزل با دو شعر معروف با مطلعهای؛
باز میخواند کسی در شیههٔ اسبان مرا
منتظر استاده در خون چشم این میدان مرا
میبرم منزل به منزل چوب دار خویش را
تا کجا پایان برم آغاز کار خویش را
اسرافیلی هم شعرهای خوب و درخشانی در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گفته دارد و هم خدمتهای شایانی به این نوع ادبیات کرده است؛ دبیری جشنوارههای شعر دفاع مقدس، پژوهشهای پی در پی او در عرصه نقد شعر. اینها مشتی از خروار است که نشان میدهد سالها پیش استاد حسین اسرافیلی عشقش به انقلاب را ثابت کرده است و این بار نوبت مسئولین فرهنگی کشور است که حداقل یک سری به او بزنند و احوال او را بپرسند و حقیقتا با احوال پرسیدن از شاعر با محبتی مثل استاد اسرافیلی چیزی از آنها کم نمیشود!
اسرافیلی اشعارش با ارادت کامل به ائمه اطهار (علیهم السلام) است و همین الان هم که بر ویلچر نشسته است نیز دارد ترکیببندی راجع به حضرت امالبنین و ابوالفضل عباس (ع) میسراید، چرا که تا ابد عشق به ائمه و خصوصا حضرت ثارالله در جان شیفتهاش تنوره میکشد.
حضور جدی استاد اسرافیلی در عرصه شعر انقلاب به تنومند شدن درخت این شعر کمک کرد. میدان داری خردمندانه او در کنگره مقاومت نیز قابل توجه است. شعرهای استاد اسرافیلی در این زمینه زیبا و قابل دفاع است. هنوز طعم آن شعری که ایشان برای سید حسن نصرالله گفته است زیر دندانهایم است؛ توجه شما خوانندگان را به شعری که استاد اسرافیلی برای رهبر مقاومت لبنان سروده است جلب میکنم؛
«سید نگاه میکند و برق میزند
سید نگاه میکند و رعد میرسد
گوسالههای سامری از وحشت بزرگ
در دشت میرمند
سید نگاه میکند
از پشت ابرها
رنگینکمان تازهای از عزت و شرف
بر خاک قدس پاک
دامن گشوده است
سید!
تو نام دیگر اعجاز و عزتی
با ریشههای کهنه گسترده در زمین
ای قائد العرب!
خندق،
به استقامت تو چشم دوخته است
در عرصه ستیز
خیبر
شکوه دیگری از دستهای توست
فرمانده عزیز!
سید!
تو در کجای زمان ایستادهای
بیهیچ واهمه
ای یادگار حیدر!
فرزند فاطمه!
اینجا زمین به نام تو سوگند میخورد
نامت تبسمی ست که بر صلح میوزد
نام تو
آبنوس تنومند ریشهدار
با نقش پایداری و پیکار
نام تو عطر پونه و آویشن
نام تو
بازخوانی آیات کربلاست
نام تو انهدام بالگرد
نام تو
انفجار زرهپوش و ناوچهست
نام تو
آب و آینه و نور پنجرهست
نام تو روشنیست
نامت
نسیمی از ملکوت است
میوزد
نام تو روشنیست
نامت تبسمیست
معطر به سبز و سرخ
نامت
مدیترانه است
با موج خط شکن
نامت
بهار گمشده خاورمیانه است
(زخم سیب صص ۳۱۵- ۳۱۳)
نمیدانم مسئولین فرهنگی ما چرا پس از عروج شاعرانه اهالی ادبیات برای ایشان بزرگداشت میگیرند. قیصر و سید حسن و عمرانی و هراتی و آقاسی و ترنج و… نیز پس از رفتنشان برایشان بزرگداشت گرفتند. آقایان فرهنگ مدار و دغدغهمند فرهنگی اسرافیلی و اسرافیلیها را دریابید. اسرافیلیها، میرشکاکها، تازه هنگام استادیشان است. برایشان کلاس برگزار کنید، جلسات ماهانه برگزار کنید. خلاصه خودتان را به هر دری بزنید تا از اندیشههای خردمندانه این محجوبان استفاده کنید. نسل سوم و چهارم انقلاب، تشنه گفتنیهای دردمندانه میرشکاکها و اسرافیلیهایند.
امسال در جزیره خارک جای اسرافیلی در جشنواره شعر فجر خالی نبود؟
جای خیلی دیگر از شاعران پیشکسوت خالی نبود؟
چرا دستگاههای مختلفی باید به امور سینماگرها و… بپردازند، ولی یک دفتری برای پیگیری مشکلات شاعران وجود ندارد؟ مگر شاعران گناهی مرتکب شدهاند که باید این گونه با ایشان رفتار شود؟ اگر این گونه با شاعران رفتار شود آیا شعر و شاعری در کشورمان جدی گرفته خواهد شد؟
در پایان از همه شما علاقهمندان عرصه ادبیات دعوت میکنم تا برای شفای عاجل استاد اسرافیلی دعا کنید؛
«اللهم اشفع کل مریض»
Sorry. No data so far.