مهرداد خوشبختی- فیلم با نگاه یک زن عقبافتاده به یک مرد عقبافتاده شروع میشود و این نگاه باعث ازدواج این دو نفر. سپس یک فوروارد زمانی را به مخاطب نشان میدهد که این دو صاحب یک فرزند ۱۰ ساله هستند.
مازیار میری اینبار یک زندگی یک زوج عقبافتاده جسمی را روایت میکند که صاحب فرزندی سالم هستند و یک زندگی کاملا ساده را ادامه میدهند. سفره روی زمین پهن میشود و خانواده با وجود مشکلات روحی پدر و مادر٬ همچون یک کل واحد گرد هم جمع میشوند و غذا میخورند. تلویزیون نگاه کردن آنها هم با هم است.
در مقابل زندگی متفاوتی را روایت میکند که به زندگی مدرن نزدیک است. دختر خانواده همواره در اتاق خودش تنهاست و در تمام سکانسهای که وی را نشان میدهد با صدای زنگ گوشی خود فوراْ به اتاقش بازمیگردد. رابطه بین پدر و مادر هم بسیار دور از هم است و کارگردان دلیل این دوری را مشکلات اقتصادی و بیکاری پدر میداند.
میتوان حوض نقاشی را در قالب تکنیکی یک فیلم عنوان کرد. مخاطب شهاب حسینی و نگار جواهریان را واقعا دو انسان عقب افتاده قبول میکنند. تصویرها هدفمند است. در اکثر صحنهها کارگردان در قالب یک تصویر به چندین هدف دست پیدا میکند.
مرد معلول ذهنی که نقش آن را شهاب حسینی ایفا میکند، در تمام لحظات فیلم با وجود عقبافتادگی همواره به فکر خانواده خود است و با عشق فراوان تن به هر کاری میدهد تا روزی خود و خانوادهاش را به دست آورد و با اینکه از کارخانه اخراج میشود، حاضر است با موتوری که راه نمیرود پیک موتوری باشد. در مقابل مرد خانواده مدرن که نزدیک به یک سال است بیکار شده و کاری برایش یافت نمیشود و کارگردان دلیل این بیکاری را تخصص و درسخوانده بودن این مرد عنوان میکند!
داستان فیلم نتیجهگیری بسیار حرفهای را به مخاطب القا میکند. قدرشناسی از پدر و مادر مسئلهای است که شاید در بسیاری از فیلمها سعی شده که به آن پرداخته شود ولی در عمل نتیجۀ باورپذیری را مشاهده نمیکنیم. در این فیلم با اینکه پدر و مادر سهیل دو انسان معلول هستند، سهیل به نتیجهای میرسد که سیر رسیدن به این نتیجه به خوبی توسط کارگردان نمایش داده میشود و حتی میتوان این را به پدر و مادرهای معمولی هم تسری داد.
در این فیلم بر خلاف اکثر تولیدات این روز سینما ما شاهد این هستیم که فیلمنامه و همان داستان فیلم، توانسته از قالب کاغذ خارج شود و به خوبی در قاب دوربین تصویر شود.
مخاطب از صحنههای احساسی فیلم تاثیر میگیرد و حتی گریه هم میکند. ولی این آغازی است بر مورد نقد قرار گرفتن فیلم. میتوان گفت این فیلم که حدود یکوساعتوچهل دقیقه مخاطب را به روی صندلی میخکوب کرده است، میتوانست در یک ساعت تمام حرف خود را بزند. رفتوبرگشتهای فیلم در اوقاتی تکراری میشود که شاید مخاطب تاثیر بیشتری از نظر احساسات بگیرد و گریهاش بگیرد!
فیلم در نگاه محتوایی حرفهای بسیاری دارد. بیتوجهی اقشار جامعه به یک انسان عقبافتاده در تمام لحظات فیلم مشهود است. هنگام عبور زوجین از خیابانها، صحبتهای مسؤل مدرسه با مریم درباره وضعیت درسی سهیل را میتوان مصادیقی از این مسئله عنوان کرد.
در سبک زندگی ایرانیاسلامی همانطور که فیلم روایت میکند، کار جوهرۀ مرد است، ولی بر خلاف این در فیلم شاهد آن هستیم که در هنگام تعدیل نیروهای کارخانه مرد اخراج میشود و در مقابل زن همچنان به کار گرفته میشود.
کارگردان با شیطنتهای زیادی توانسته که به نظام و شیوه اداری آن نقد صریح وارد کند و و با استفاده از تکجملاتی که تمام مخاطبان میدانند گوینده آن کیست، نوعی نارضایتی از نظام جمهوری اسلامی را فریاد میزند. زیاد کردن غلظت تحریم علیه ایران، نمای بالا از ساختمانها و غلظت زیاد دیشهای ماهواره، نوعی اغراق در بد بودن اوضاع اقتصادی، بیتوجهی به قشر معلول در جامعه و در انتها سفارش برای «با هم ساختن» به زوجهای جوان در این اوضاعی که فیلم به تصویر کشیده٬ را میتوان مصداقی از اعتراضات علنی کارگردان عنوان کرد.
در این فیلم کارگردان حتی به سراغ آموزشوپروش هم رفته و سیستم جدید آموزشی، یعنی ۶ کلاسه شدن مقطع ابتدایی را با نشان دادن یک دعوا بین دانشآموز کلاس ششمی با یک دانشآموز کوچکتر و خارج کنترل شدن فضای مدرسه از دست مسئولین خانم آن، مورد نقد قرار میدهد.
میتوان گفت حوض نقاشی «فیلمی» است که با زیرکی خاصی به سیاستهای کلان کشور اعتراض میکند و این اعتراض را در پشت اعتراضات سطحی اقتصادی پنهان کرده است.
من فیلم رو ندیدم
اما فکر نمیکنم هر نقدی رو بشه اعتراض به نظام تعبیر کرد
چرا نگیم اعتراض به همون چیزی که بهش اعتراض شده؟