جمعه 15 فوریه 13 | 12:15
شیعیان پاکستان علی‌رغم داشتن 20 درصد از جمعیت، قدرت سیاسی بسیار کمی دارند

راهبرد شیعیان پاکستان برای طرد تکفیری‌ها

ناصر مشفق

متاسفانه نبود این راهبرد یا عامل جمع‌کننده در شیعه انقلابی پاکستان باعث شده تا پس از حجم بالای جنایت علیه شیعه در این کشور، در حالی که بیش از صد نفر، به‌نحوی وحشیانه کشته شدند، با یک تحصن، شیعه بتواند مسوول محلی منطقه را تغییر دهد و آن را یک دستاورد بزرگ برای خود بپندارد! اما به‌نظر می‌رسد که شیعه در پاکستان باید علی الاقل به اندازه جمعیت شیعه در این کشور یعنی ۲۰ درصد قدرت سیاسی اجتماعی را در دست داشته باشد.


شهید عارف الحسینی

تریبون مستضعفین- ناصر مشفق

این روز‌ها که هنوز خون کفن کشته‌های مظلوم شیعه در شهر کویته خشک نشده است، خوب است که به موضوع تطرف در پاکستان و از آن مهم‌تر «راهبر شیعه» در این کشور پرداخته شود. در این مجال سعی شده تا از منظری دیگر به این مساله مهم نگریسته شود.

نگاهی به تاریخ نزدیک

اساساً کشور پاکستان همزمان با خروج انگلیسی‌ها از هند و استقلال این کشور، به‌عنوان طرحی برای فرونشاندن اختلافات (مسلم – هندو) شکل گرفت و در پی آن «پاکستان» -فارغ از خوب یا بد بودن این اقدام- ایجاد گردید که اساساً کشوری مسلمان بود.

جماعت اسلامی پاکستان، با محوریت ابوالاعلی مودودی که از حامیان جدی انقلاب اسلامی ایران بود گرچه در عقاید خود نقاط ضعفی داشت اما پتانسیل خوبی برای وحدت میان شیعه و سنی را ایجاد کرده بود و در این کشور نیز نقش‌آفرین بود و هست.

بعلاوه، اکثریت اهل سنت پاکستان نیز به لحاظ مسلک و مرام، از نزدیکی فوق‌العاده‌ای به شیعیان برخوردارند و حب‌شان به اهل بیت تا جایی است که مراسمات جشن و عزاداری متعددی برای آنان برگزار می‌کرده و می‌کنند.

شیعه پاکستان تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران، تغییری شگرف کرد و از بسیاری انحرافات -که هنوز هم در بخشی از شیعه هند و پاکستان مشهود است- فاصله گرفت و با نگرش اجتماعی و ناب شیعی آشنا گردید. شهید عارف حسینی، که یکی از دلدادگان حضرت امام بود با این‌که اهل منطقه‌ای فقیر و دورافتاده – پاراچنار- بود و مشکلات زیادی در تصدی قیادت شیعه داشت، به‌تدریج به جایگاه قدرتمند خود رسید که متاسفانه بلافاصله به دست دشمن ترور شد. این قیادت، گام نخستی بود که در مقابل شیعه پاکستان برای یافتن جایگاه اجتماعی سیاسی مناسب، وجود داشت.

پس از این ترور، آیت‌الله سید ساجد نقوی، به‌عنوان رهبر شیعیان مطرح شد. گرچه مساله ولایت فقیه در پاکستان مطرح نبوده و نیست ولی شیعه، عمدتاً حول مراجع و بزرگان خود جمع می‌شده است. از طرفی شدت علاقه شیعیان پاکستان به انقلاب اسلامی ایران، همواره این مطالبه را که نماینده‌ای از طرف ولی فقیه در آنجا وجود داشته باشد، ایجاد کرده است.

گرچه بر سر ایشان نیز همچون شهید حسینی، از ابتدا، اجماع کافی وجود نداشت اما چند سال بعد اتفاقاتی رخ داد که همین مقدار اجماع را نیز مخدوش نمود و شیعه پاکستان را بیش از گذشته، متفرق ساخت. از آن پس به دلایل مختلف شاهد رشد تکثر در شیعه انقلابی پاکستان بوده‌ایم.

فقدان راهبرد تقویت اثربخشی اجتماعی شیعه

چیزی که در این مجال محل نظر است آن است که به‌نظر می‌رسد گروه‌های متعدد شیعه در پاکستان، راهبرد خاصی برای کسب قدرت سیاسی و تقویت اثربخشی اجتماعی خود در این کشور نداشته‌اند. شاید یکی از عوامل را بتوان در نبود اجماع بر یک قیادت واحد جستجو کرد اما می‌شد در عین داشتن اختلافات و گروه‌های مختلف موجودی چون امامیه، جعفریه، ‌ اصغریه، عروة الوثقی و… با ایده‌هایی چون «مجلس وحدت مسلمین» یا هر طرح دیگر، دور هم نشست و با حفظ اختلافات جزئی، یک صدا و یک رای را در فضای سیاسی اجتماعی پاکستان مطرح کرد.

متاسفانه نبود این راهبرد یا عامل جمع‌کننده در شیعه انقلابی پاکستان باعث شده تا پس از حجم بالای جنایت علیه شیعه در این کشور، در حالی که بیش از صد نفر، به‌نحوی وحشیانه کشته شدند، با یک تحصن، شیعه بتواند مسوول محلی منطقه را تغییر دهد و آن را یک دستاورد بزرگ برای خود بپندارد! گرچه این اقدام یک موفقیت سیاسی اجتماعی بود اما به‌نظر می‌رسد که شیعه در پاکستان باید علی الاقل به اندازه جمعیت شیعه در این کشور یعنی ۲۰ درصد قدرت سیاسی اجتماعی را در دست داشته باشد. چه بسا که بالا‌تر و بیشتر از آن نیز از طریق ائتلاف با گروه‌های همسویی که در بالا ذکر آن‌ها رفت میسور است.

گرچه به دلیل ساختار کشاورزی و قومی کشور پاکستان رای سیاسی تا حدودی تقسیم شده است، اما با وجود چنین راهبردی شیعه می‌تواند به راحتی در قدرت‌یابی شیعه و همفکران او در این کشور سهم جدی‌تری را بازی کند و فساد موجود در سیستم اقتصادی و سیاسی این کشور را که عامل اصلی پرورش و بقای «تطرف» و جولان‌دهی دلارهای آمریکایی – سعودی است را بربکند.

چنانچه ذکر شد، سنت فرهنگی مذهبی موجود در پاکستان بشدت مستعد طرد تطرف است ولی متاسفانه‌‌ رها و یله بودن شرایط سیاسی اجتماعی این کشور و بازی‌گری دیگران در این فضا و عدم نقش‌آفرینی عقلا، بستر مناسبی را برای رشد گروه‌های تکفیری و آموزش اعتقادی و نظامی آن‌ها مهیا نموده است که خود، خطری امنیتی برای منطقه و خصوصا جمهوری اسلامی ایران است.

به‌نظر می‌رسد که با یک مدیریت هوشمندانه، می‌توان در عین حفظ استقلال گروه‌های مختلف شیعه و برخی گروه‌های سنی – امثال طاهر القادری که از طیف دیوبندی صوفی است و اخیرا علیه فساد در نظام سیاسی اداری کشور حرکت بزرگی را سامان داد- قدرت آن‌ها را در جهت مصالح مسلمانان در این کشور مورد هم‌افزایی قرار داد.

  1. بلوچ‌زی
    15 فوریه 2013

    آن چه شما درباره دیوبندی‌ها فرمودید احتمالا منظورتان بریلوی‌ها بوده است. خلاف آن چه انگاشته می‌شود دیوبندی‌ها فاصله‌ای از تکفیری‌ها ندارند و سپاه صحابه اصولا یک تشکیلات دیوبندی است.

  2. عليرضا
    22 فوریه 2013

    درسته بريلوي ها صوفي اند. اشتباها ديوبندي نوشته شده است. ممنون از تذكر

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.