زمان : 3 اسفند 1367 / 15 رجب 1409
جلد بیست و یکم – صفحه 273 – پیام به روحانیون ، مراجع ، مدرسین ، طلاب و ائمه جمعه و جماعات “منشور روحانیت ”
متن صفحهآرایی شده و قابل چاپ این پیام: [download id=”13″]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت حضرات روحانیون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزههاى علمیه و ائمه محترم جمعه و جماعات- دامت بركاتهم.
صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبه شهیدان خصوصاً شهداى عزیز حوزهها و روحانیت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهیدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نمودهاند.
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت كه رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساختهاند. افتخار و آفرین بر شهداى حوزه و روحانیت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پاى حقیقت علم برگرفتند و سبكبالان به میهمانى عرشیان رفتند و در مجمع ملكوتیان شعر حضور سرودهاند ..
سلام بر آنان كه تا كشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و براى قوم و ملت خود مُنذران صادقى شدند كه بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظارى نمىرود كه در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم، خود اولین قربانیها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتیان حوزهها و روحانیت را درك كردهاند در خلسه حضورشان آرزویى جز شهادت ندیدهاند و آنان از عطایاى حضرت حق در میهمانى خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواستهاند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسیدهاند. یكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منیت نمىیابد و دیگرى در اول شب یلداى زندگى سینه سیاه هوسها را دریده است و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كَتم عدمها به وجود نیامدهام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم؟ من و امثال من از این قافله فقط بانگ جرسى مىشنویم، بگذارم و بگذرم. تردیدى نیست كه حوزههاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرویها بودهاند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند ..
مجاهدت علمی و فقهی علمای اسلام
اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت- علیهم السلام- به خورد تودهها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین- علیهم السلام- و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى كه امكانات بسیار كم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مىگرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمداللَّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون «كتب اربعه» و كتابهاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول وكلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىكنیم. اگر ما نام اینهمه زحمت و مرارت را جهاد فى سبیل اللَّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟.
در بُعد خدمات علمى حوزههاى علمیه سخن بسیار است كه ذكر آن در این مختصر نمىگنجد. بحمداللَّه حوزهها از نظر منابع و شیوههاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتكار است. تصور نمىكنم براى بررسى عمیق همه جانبه علوم اسلامى طریقهاى مناسبتر از شیوه علماى سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانیت اسلام تكیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سیراب شدهاند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان است كه بگذریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارتها و تلخیهایى متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نمودهاند. شهداى روحانیت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهداى گمنام حوزهها و روحانیت كه در مسیر نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باختهاند زیاد است .
پیشتازی روحانیون در همه عرصهها
در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولین كسانى بودهاند كه بر تارك جبینشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى- اسلامى را سراغ كنیم كه در آن حوزه و روحانیت پیش كسوت شهادت نبودهاند و بر بالاىدار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزى، شهداى اولین، از كدام قشر بودهاند؟ خدا را سپاس مىگزاریم كه از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژیم شاه و از كوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و میادین مین، خون پاك شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلى نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزهها نسبت به قشرهاى دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلى شهید شدهاند و این رقم نشان مىدهد كه روحانیت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ایران تا چه حد مهیا بوده است ..
امروز نیز همچون گذشته شكارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یك روحانى پاكباخته است. علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را براى خود حفظ كردهاند و این ظلم فاحشى است كه كسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اینگونه تبلیغ كرده و یا چنین فكر مىكنند، نمىبخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگى كردهاند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان براى كسب معارف مىكند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل كردهاند و با قناعت و بزرگوارى زیستند ..
در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایه پول پرستان و ثروتمندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزیدهاند.
مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پدیدهها برخورد احتیاطآمیز كنند. علماى راستین از بس كه دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزى اطمینان نمىكردند و ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آیا رادیو و تلویزیون در كشورهایى چون ایران وسایلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بىاعتبار كردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمود؟ به هر حال خصوصیات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اینكه روحانیت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمین افكار و اندیشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانیت را با اینهمه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نكرده و نمىكند، ساده اندیشى نیست؟.
روحانیت متحجر و احمق و شعار جدایی دین از سیاست
مسئله كتاب آیات شیطانى كارى حساب شده براى زدن ریشه دین و دیندارى و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران مىتوانستند، ریشه و نام روحانیت را مىسوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللَّه از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنكه حیله و مكر و فریب جهانخواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست كه ما از همه روحانیون دفاع كنیم، چرا كه روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نیستند. در حوزههاى علمیه هستند افرادى كه علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عدهاى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مىزنند كه گویى وظیفهاى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههاى علمیه كم نیست. طلاب عزیز لحظهاى از فكر این مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اینها مروّج اسلام امریكایىاند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یكى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حركت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است كه متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهاى كارگر شده است تا جایى كه دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معركه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نكنید كه تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاریتر از اغیار بوده و هست .
در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى كه شاه شیعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچ كس قدرت این را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود كه از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حكومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تكریم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى كاردان و زیرك، كاسهاى زیر نیم كاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود كه هركس كج راه مىرفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مىرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشید، كوزه را آب كشیدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع كلیساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و كیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.
روحانیت متعهد و سینهای آغشته به خون
علماى دین باور در همین حوزه ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا كردند. قیام بزرگ اسلامىمان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفكر آمیختهاند و باید مراقب بود كه تفكر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نكند و یكى از مسائلى كه باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عدهاى كمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس نماها از میدان به در مىرفت؛ ترویج تفكر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ایستاد و اینكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه كسى مىدهد و از همه شكنندهتر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشكلات بزرگ و جانفرسایى بودند كه نمىشد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود كه خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى كه به طرف اسلام شلیك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.
اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود كه هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید. در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد، ایادى پنهان و آشكار امریكا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلوة و كمونیست و عامل انگلیس به افرادى كه هدایت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مىگریست كه چگونه امریكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ریشه دیانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرهشان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مىنمودند .
طلاب جوان! پرونده هنوز باز است
آنقدر كه اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین- علیه السلام- كه در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نكنم. ولى طلاب جوان باید بدانند كه پرونده تفكر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شكست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگى چپیها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان كردستان تنها یك نمونه است كه مىتوانیم ابراز كنیم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوایشان ساخت. دستهاى دیگر از روحانى نماهایى كه قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند، یكمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى كه براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعید كشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهاى بیشعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگویند مسئولین نظام كمونیست شدهاند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مىدانستند، امروز از اینكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولین نیست رخ مىدهد، فریاد «وا اسلاما» سر مىدهند! دیروز «حجتیهاى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! «ولایتى» هاى دیروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریختهاند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تكسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امریكایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و كنایهها نسبت به مشروعیت نظام كار كیست؟ كار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم كه حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشكل و پیچیده است. از یك طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهاى به دست دشمنان كار آسانى نیست .
با اینكه در كشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فریاد مىزنند كه چه نشستهاید، جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانیت را ببرد. اگر احیاناً كسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مىكنند كه نظام به روحانیت امتیاز بیجا مىدهد .
مردم عزیز ایران باید مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفین از به اصطلاح روحانیون سوء استفاده نكنند و با موج آفرینى و تبلیغات اذهان را نسبت به روحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل عدالت نظام بدانند كه امتیازى براى هیچ كس قائل نیست و خدا مىداند كه شخصاً براى خود ذرهاى مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهیاى مؤاخذهام. حال بحث این است كه براى جلوگیرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزهها چه باید كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چیست باید فكرى كرد. اولین وظیفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و یكپارچگى طلاب و روحانیت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاریك در پیش است و بیم موج و گردابى چنین هایل ..
ما در هیچ زمینهای شکست نخوردهایم
امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سلیقهها و برداشتها و حتى ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هركس در فضاى ذهن و ایدههاى خود نسبت به عملكردها و مدیریتها و سلیقههاى دیگران و مسئولین انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابیر نباید افكار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبى گردد كه این عمل كاملًا غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین مىبرد و زمینه را براى ورود بىتفاوتها و بىدردها به صحنه انقلاب آماده مىكند .
من امروز بر این عقیدهام كه مقتدرترین افراد در مصاف با آنهمه توطئهها و خصومتها و جنگ افروزیهایى كه در جهان علیه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقیت بیشترى از افراد موجود به دست مىآوردند. در یك تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزى باید عرض كنم كه انقلاب اسلامى ایران در اكثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یارى خداوند بزرگ در هیچ زمینهاى مغلوب و شكست خورده نیستیم، حتى در جنگ پیروزى از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزى به دست نیاوردند.
مهمترین نتیجه جنگ؛ استمرار روح اسلام انقلابی
البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگریستیم و مىرسیدیم ولى این بدان معنا نیست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم. هر روز ما در جنگ بركتى داشتهایم كه در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران كنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم كه باید روى پاى خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستیم، ما در جنگ ریشه هاى انقلاب پر بار اسلامىمان را محكم كردیم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد یكایك مردمان بارور كردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم كه علیه تمامى قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال مىتوان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بیدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنایع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت.
جنگ ما جنگ فقر و غناست؛ جنگ ما تمام شدنی نیست!
همه اینها از بركت خونهاى پاك شهداى عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهایى كه خیال مىكنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بیفایده است! در حالى كه صداى اسلامخواهى افریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امریكا و اروپا و آسیا و افریقا یعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهاى غلط این روزها رسماً معذرت مىخواهم و از خداوند مىخواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد. ما در جنگ براى یك لحظه هم نادم و پشیمان از عملكرد خود نیستیم.
راستى مگر فراموش كردهایم كه ما براى اداى تكلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل كرده است، آیا از اینكه به وظیفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهاى غلط عمل كنیم كه حزب اللَّه عزیز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولىاش عدول مىكند. تحلیل این مطلب كه جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمىشود كه ما از اصول خود عدول كنیم. همه ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین- علیهم السلام- در زمان و مكان خود مكلف به نتیجه بودند، هرگز نمىبایست از فضاى بیشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف كلى و بلند مدتى كه هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشیده است ذكرى به میان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اكثر زمینههایى كه شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونى رژیم شاه را در عمل نظاره كردهایم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر امریكا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسى امریكا تماشا كردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محك زدهایم. البته معترفیم كه در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است كه مجبور شدهایم روشها و تاكتیكها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین كشورمان را دست كم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفكر دیگران خلاصه كنیم؟.
روحانیت و خطر غفلت از دشمن و دلسوزیهای بیمورد
من به طلاب عزیز هشدار مىدهم كه علاوه بر اینكه باید مواظب القائات روحانى نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نكردهاند عبرت بگیرند كه مبادا گذشته تفكر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهاى بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهاى كلیدى و سرنوشت ساز نظام شود ..
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىكنم كه بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم كه آنان به چیزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حركت به سوى امریكاى جهانخوار قناعت نمىكنند، در حالى كه در كارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمىخوریم كه آنان در كنار ما نیستند چرا كه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش كشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبكارى آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر امریكا گفتید! چرا جنگ كردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حكم خدا را جارى مىكنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كردهایم و صدها چراى دیگر. و نكته مهم در این رابطه اینكه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهاى تبلیغ كنیم كه احكام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود كشور نمىدانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى كه دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىكنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ایادى امریكا و شوروى را در تمام زمینهها كوتاه مىكنم و اطمینان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى 22 بهمن حقیقت آمادگى كامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تا كجا حاضر به فداكارىاند. من در اینجا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مىدانم كه زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم اینهمه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىكنند سفارش و نصیحت مىكنم كه در گفتار و كلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مسئله دیگر اینكه امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابى به سود كیست؟ دشمنان از دیرباز براى اختلاف افكنى میان روحانیون آماده شدهاند. غفلت از آن، همه چیز را برباد مىدهد. حال اختلاف به هر شكلى باشد، بدبینى شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندى فقه سنتى و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یكدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیش بینى نمود كه موفقیت از آن كیست و اگر بر فرض محال حاكمیت فكرى از آن روحانى نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد .
غفلت روحانیون حامی اسلام ناب، به نفع ابرقدرتها و نوکرانشان است
ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقهها؟ آیا مدرسین محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند- نعوذباللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت كردهاند؟ مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند كه وقتى یك روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناكرده اینها شكسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استكبار، روحانى نماهایى را كه تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزهها حاكم نمىكنند؟ و یا آنها كه در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شكست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مىكند؟ جناحى كه پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانیت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلى كوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مىآورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىكند، یكى متهم به طرفدارى از سرمایه دارى و دیگرى متهم به التقاطى مىشود كه من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذكرات تلخ و شیرینى دادهام، چرا كه همه را فرزندان و عزیزان خود مىدانم البته هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم كه مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى درد و نق بزن گردد.
نتیجه مىگیرم كه اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و نوكرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت كشیده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آمادهتر كنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما كه حقاً مردم بیشتر از آنچه كه ما فكر مىكنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین- علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند كه نوعاً تبلیغاتى كه علیه روحانیت انجام مىپذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختیها به سراغ مردم مىروند كه بگویند روحانیت مسبب مشكلات و نارساییهاست؛ آن هم كدام روحانى، روحانى بىدرد و بىمسئولیت نه، بلكه روحانیتى كه در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. كسى مدعى آن نیست كه مردم و پابرهنهها مشكلى ندارند و همه امكانات در اختیار مردم است. مسلّم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مىشود و كمبودها و نیازها رخ مىنماید ولى من با یقین شهادت مىدهم كه اگر افرادى غیر از روحانیت جلودار حركت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریكا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چیزى برایمان نمانده بود .
زمان و مکان شناسی ضروری برای مجتهد
لازم به یادآورى است كه ذكر شمهاى از وقایع انقلاب و روحانیت به معناى آن نیست كه طلاب و روحانیون عزیز در فرداى این نوشته حركت تند و انقلابى بنمایند بلكه هدف، علم و آگاهى به نكتههاست كه در انتخاب مسیر با بصیرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمینگاهها را بهتر بشناسند. اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمىدانم.
اجتهاد به همان سبك صحیح است ولى این بدان معنا نیست كه فقه اسلام پویا نیست، زمان و مكان دو عنصر تعیین كننده در اجتهادند. مسئلهاى كه در قدیم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یك نظام ممكن است حكم جدیدى پیدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قدیم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است كه قهراً حكم جدیدى مىطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست كه مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهارنظر نمىكنم. آشنایى به روش برخورد با حیلهها و تزویرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از كیفیت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سیاستها و حتى سیاسیون و فرمولهاى دیكته شده آنان و درك موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه دارى و كمونیزم كه در حقیقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسیم مىكنند، از ویژگیهاى یك مجتهد جامع است. یك مجتهد باید زیركى و هوش و فراست هدایت یك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غیراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تاگور است …
هدف: پیاده کردن اصول فقه در عمل فرد و جامعه
هدف اساسى این است كه ما چگونه مىخواهیم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده كنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استكبار از همین مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عینى و عملى پیدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد یك مزدور بیگانه اینقدر جهانخواران برافروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند؟ غیر از این نیست كه سران استكبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یك مكتب بالنده و متحرك و پرحماسه مىدانند و از اینكه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمىتوانند علیه مقدسات قلمفرسایى كنند مضطرب شدهاند. من قبلًا نیز گفتهام همه توطئههاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است كه ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بكنیم، واقعاً باید به سمتى حركت نماییم كه ان شاء اللَّه تمام رگههاى وابستگى كشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود. استكبار غرب شاید تصور كرده است از اینكه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به میان بیاورد ما درجا مىزنیم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماییم.
ماجرای سلمان رشدی و عداوت عمیق استکبار علیه اسلام
خیلى جالب و شگفتانگیز است كه این به ظاهر متمدنین و متفكرین وقتى یك نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یك میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار مىكند عدهاى در رابطه با آن شهید مىشوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموكراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت به میان مىآید، نوحه رأفت و انسان دوستى سر مىدهند. ما كینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نكتهها به دست مىآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یك فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامى و ضدارزشى است كه بنگاههاى صهیونیستى و انگلیس و امریكا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته باید ببینیم كه بعض دولتها و حكومتهاى اسلامى چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد مىكنند. اینكه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاكنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهاى خطرناك و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد ..
ضرورتى نیست كه در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه مند شدیم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساكت و آرام مىگذریم. آنان كه هنوز بر این باورند و تحلیل مىكنند كه باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى كردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تكرار كنیم و معتقدند كه شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى كشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل كنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىكنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مىگذارند. این یك نمونه است كه خدا مىخواست پس از انتشار كتاب كفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استكبار و بربریت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بى تجربگى نگذاریم و با تمام وجود درك كنیم كه مسئله اشتباه ما نیست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردى سلمان رشدى آنقدر برایشان مهم نیست كه همه صهیونیستها و استكبار پشت سر او قرار بگیرند ..
روحانیون و مردم عزیز حزب اللَّه و خانوادههاى محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با این تحلیلها و افكار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است كه تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر كرسى قضاوت بنشینند و بگویند كه باید دید فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟
و نتیجه گیرى كنند كه چون بیان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامى نكنیم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مكتب بگذریم! خلاصه كلام اینكه ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآییم و الّا مادامى كه فقه در كتابها و سینه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نیست. حوزهها و روحانیت باید نبض تفكر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوههاى رایج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا كند. علماى بزرگوار اسلام از هم اكنون باید براى این موضوع فكرى كنند ..
نكته آخرى كه توجه به آن لازم است اینكه روحانیون و علما و طلاب باید كارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یك امر مقدس و یك ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند كه در حوزه ننشستهاند بلكه براى اجراى حكم خدا راحتى حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاى حكومت اسلامى شدهاند. اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت درامور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش كند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نكنیم و استقبال بىسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.
امیدوارم از نصایح و تذكرات مشفقانه این پدر پیر و این خدمتگزار حقیر خود، دلگیر نشده باشید و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسیه و با دلهاى منور خود برایم دعا و طلب مغفرت نمایید. من هم از یاد و دعاى خیر براى روحانیت اصیل و حوزههاى علمى غفلت نمىكنم.
خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! حوزههاى علمیه، این سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پا برجا بدار.
خداوندا! شهداى روحانیت و حوزهها را از نعم بیكران و رزق حضور خویش بهره مند فرما. خداوندا! به جانبازانشان شفا مرحمت كن و به خانوادههاى شهداشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودین و اسراشان را هرچه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ارزش خدمت و خدمتگزارى به دین خود و به مردم را در دل و دیدگان ما افزون و جاودانه نما «انك ولى النعم». والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته ..
3 اسفند 67.
روح اللَّه الموسوى الخمینى.
[…] شهره شده است. برای مشاهده متن کامل این پیام مهم به این آدرس مراجعه […]