رسانهها در دوران معاصر نقشی اساسی در شکل دادن به افکار عمومی دارند. نظام سرمایهداری جهانی به قدرت رسانهها بهخوبی واقف است و سیاستمداران غربی با استفاده از این رسانهها برای هر تصمیمسازی خود زمینه لازم را فراهم میآورند.
بارزترین نمونه از قدرت رسانه هر چهار سال یکبار در رقابت بین دموکراتها و جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دیده میشود که رسانههای جریان غالب آمریکایی باعث میشوند جز کاندیدای دموکرات و جمهوریخواه کسی بهعنوان کاندیدای مطرح، شناخته نشود. کمتر کسی در جهان پیدا میشود که انتخابات ایالات متحده را چیزی غیر از رقابت دموکراتها و جمهوریخواهان بداند.
یکی از جاهایی که رسانههای مزبور به کار اردوگاه استکبار جهانی میآیند، زمانی است که قرار است بین ایران و نمایندگان نظام سرمایهداری جهانی مذاکراتی بالاخص در خصوص موضوع هستهای ایران شکل گیرد. عموما در هفتههای منتهی به این مذاکرات، موجی از فضاسازی رسانهای علیه ایران شکل میگیرد.
مجموعه اهداف این جریانات رسانهای عموما عبارت است از خطرناک جلوه دادن برنامه هستهای ایران، سرکش جلوه دادن ایران در فضای بینالمللی، جدی نشان دادن پیشنهادات طرف غربی برای مصالحه، بزرگنمایی آثار تحریمها علیه ایران و قس علیهذا.
با توجه به آنکه دور جدیدی از مذاکرات ایران و شش کشور موسوم به 1+5 (پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان) قرار است سهشنبه آینده در آلماتی، پایتخت قزاقستان آغاز شود، بد نیست نگاهی به شیوه فضاسازیهای رسانههای بینالمللی در آستانه این مذاکرات انداخته شود.
در آستانه مذاکرات قزاقستان، کشورمان بار دیگر با موج دیگری از تهمتها از سوی برخی از کشورها مواجه شده که رسانههای بینالمللی هم طبق معمول به آنها دامن میزنند. تا لحظه مخابره این خبر، یمن، بحرین و نیجریه در آستانه مذاکرات قزاقستان به صف خبرسازان علیه ایران پیوستهاند و بعید نیست که صف خبرسازان رسانهای طولانیتر هم بشود.
بحرینیها که از سال 1981 تاکنون هر وقت احساس کردهاند نیاز به دشمنسازی برای فرافکنی مشکلات داخلی خود دارند، ایران را بینصیب از تهمت و افترا نگذاشتهاند، در این زمینه پیشقدم هستند. اتفاقا یکی از همین اتهامات، نقطه آغازین تشکیل شورای همکاری خلیج [فارس] شد.
حکومت آلخلیفه این بار هم مدعیست که یکی از نهادهای ایرانی بهدنبال تشکیل گروهی با اهداف خاص در بحرین بوده است. منامه بیشتر از آن خشمگین شده است که در مذاکرات پیشین، پیشنهاداتی در خصوص این کشور و بحران آن از سوی ایران ارائه شده است. پس از آغاز جنبش مردم بحرین در 14 فوریه 2011، منامه بارها تهران را به دخالت در امور داخلی خود متهم کرده تا بدینوسیله سرکوب معترضین را برخورد با عوامل خارجی جلوه دهد.
از بحرین که بگذریم، حدود دو هفته پیش، یمنیها هم دستبهکار شدند و ایران را متهم کردند که برای جنبش حوثی سلاح ارسال کرده است. رژیم «منصور هادی عبد ربه» که معاون علی عبدالله صالح بود و اکنون هم تقریبا حکومت وی را ادامه میدهد و با کمک عربستان سعودی بر قدرت تکیه زده است، مدعیست که یک کشتی جنگافزار ایرانی را ضبط کرده که برای جنبش حوثی ارسال شده بودند!
حوثیها گروهی زیدیمذهب در شمال یمن هستند که در دوران عبدالله صالح، شش بار با ارتش یمن درگیر شدند. در آخرین جنگ که جدیترین آنها نیز بود، ارتش سعودی رسما در حمایت از رژیم صنعا وارد عمل شد اما نتوانست این گروه را بهطور کامل از میان بردارد.
در این میان، نیجریه هم تلاش کرده تا از قافله خبرسازی علیه ایران عقب نماند! در این قیل و قال، پلیس نیجریه هم دستبهکار شده و از متلاشی کردن یک گروه تروریستی سخن گفته که توسط گردانندگان ایرانی اداره میشده است! این گروه نهتنها قرار بوده که حاکم نظامی سابق نیجریه را بهقتل برساند، بلکه تصمیم داشته مراکز رفت و آمد آمریکاییها و اسرائیلیها را هم شناسایی کند و احتمالا مورد حمله قرار دهد.
این دست جریانسازیها علیه کشورمان درست چند روز قبل از آغاز مذاکراتی انجام میشود که نظام سرمایهداری جهانی در رسانههای خود آن را مذاکره با بازیگری سرکش در عرصه نظام بینالمللی معرفی میکند که با بلندپروازیهای هستهایش امنیت منطقه و جهان را به خطر انداخته است! فضای ذهنی مخاطبی که مستمرا و در فاصله زمانی کوتاه این اخبار را میشنود، کاملا آماده آن است تا مسوولیت شکست مذاکرات یا بهدست نیامدن نتایج مورد قبول در آن را متوجه طرف ایرانی بداند.
به این ترتیب دیگر کسی به این نکته توجه نمیکند که غنیسازی اورانیوم حق مسلم ایران است و سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی هم به این نتیجه رسیدهاند که ایران بهدنبال تولید سلاح هستهای نیست. مخاطبی که با اینگونه اخبار و جریانسازیها بمبباران میشود، تنها به این فکر میکند که بهتر است جلوی چنین کشور خطرناکی گرفته شود.
نظام سرمایهداری جهانی از یکسو این تبلیغات گسترده رسانهای را علیه ایران ترتیب میدهد و از سوی دیگر، جلوی پخش رسانههای ایرانی برای مخاطبان غربی را میگیرد تا جامعه بینالمللی به جامعهای تکصدایی علیه ایران بدل گردد.
از سوی دیگر اخباری چنین منتشر میشود که 1+5 به دنبال آن است که نگرانیهای جامعه بینالمللی را برطرف کند، بستههایی را برای اقناع ایران به کنار گذاشتن جاهطلبی هستهای آماده کرده است و …
به این ترتیب، مخاطب غربی نمایندگان نظام سرمایهداری در مذاکره با ایران را بهمنزله موجوداتی نجاتبخش مینگرد که آمدهاند جهان را از بلندپروازیهای کشوری سرکش نجات دهند.
این تصویرسازی که بیشتر شبیه فیلمهای هالیوودی است دقیقا بخشی از سیاست ترویج ایرانهراسی است که مدتهاست در غرب دنبال میشود. از سوی دیگر، ایرانهراسی نیز زیرمجموعه پروژه بزرگتر اسلامهراسی است. رسانههای غربی پس از یازده سپتامبر بیشترین تلاش را در ترویج اسلامهراسی از خود نشان دادهاند.
این رسانهها فضای فکری مخاطبان خود را بهگونهای تغییر دادهاند که حتی حساسیتی نسبت به ترور دانشمندان هستهای ایران و حملات سایبری علیه تاسیسات هستهای ایران حساس نباشد. بهاین ترتیب رسانههای غربی عملا توجیهگر تروریسم فیزیکی و سایبری علیه ایران نیز شدهاند.
به این ترتیب، جنگ نابرابر نظام سرمایهداری جهانی علیه ملتی که تنها خواستار علم و فن و پیشرفت و استفاده صلحآمیز از انرژیهای نوین است، در جبهه روانی بهمراتب بیش از جبهه اقتصادی جریان دارد. سرمایهداران بزرگ نهتنها ایران را تحت فشار میگذارند بلکه میخواهند صدای ایرانیان به گوش کسی هم نرسد.
Sorry. No data so far.