سه‌شنبه 12 مارس 13 | 13:05

بیداری اسلامی و آینده محور مقاومت

علیرضا رضاخواه

بیداری اسلامی در منطقه، سلطه ستیزی، سر نگونی دیکتاتورهای وابسته ، تاکید بر اسلام سیاسی و عدالت طلبی دلیل بارزی بر تبدیل گفتمان مقاومت به گفتمان مشروع ملت های مسلمان خاورمیانه می باشد. به بیان دیگر آن چه به عنوان دال مرکزی گفتمان مقاومت همواره مورد تاکید این ائتلاف بوده است حمایت از آرمان فلسطین در منطقه ، تغییر ساختارهای پوسیده دیکتاتوری به حکومت های مردم سالار و حفظ عزت و کرامت مردم مسلمان و مستضعف منطقه بوده است.


اسرائیلعلیرضا رضا خواه- زمانی که از مارگارت تاچر راجع به بزرگترین دستاوردش پرسیده شد وی جواب داد: «حزب کارگر جدید» و حق با اوست چرا که پیروزی بزرگ وی این بود که حتی رقیبانش سیاست های اساسی وی در اقتصاد را پذیرفتند. بزرگترین پیروزی در مقابل یک دشمن آن است که کاری کنید تا طرف مقابل از زبان شما استفاده کند و تفکرات شما به عنوان قانون بازی پذیرفته شود. «اسلاوی ژیژک»

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گسترش نفوذ منطقه ای این کشور ، خاورمیانه از سه دهه پیش تاکنون شاهد حضور دو جریان و ائتلاف بزرگ منطقه ای بوده است؛ که همواره در تقابل با یکدیگر تعریف شده اند. موفقیت یکی در منطقه به معنی کاهش نفوذ دیگری بوده و بالعکس. این دو محور عبارتند از محور سازش به رهبری ریاض و قاهره که حمایت از منافع غرب و حفظ وضعیت کنونی در حمایت از دیکتاتورهای موجود را سرلوحه عمل خویش قرار داده است؛ و محور مقاومت با حضور تهران، دمشق، حزب الله و حماس که دفاع از آرمان فلسطین و مقابله با نظام سلطه را در دستور کار خود داشته اند.

به دنبال خیزش بزرگ ملت های عرب در سال گذشته، توازن قوا میان ائتلاف های منطقه ای دستخوش تغییر شد. ائتلاف سازش با سقوط بن علی و مبارک از یک سو و فرار عبدالله صالح و قیام مردم بحرین از سوی دیگر دچار بحران جدی شد. به گونه ای که شاهزادگان سعودی به صراحت به انتقاد از سیاست های آمریکا به ویژه عدم حمایت این کشور از حسنی مبارک در جریان قیام مردم مصر پرداخته و هشدار دادند که ادامه این رویه باعث جدایی میان غرب و حامیان منطقه ای آن خواهد شد. تلاش برای ایجاد باشگاهی از دیکتاتورهای سالخورده در قالب توسعه شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد ائتلاف های جدید نشانه هایی جدی از آشفتگی محور سازش یا اعتدال عربی در منطقه خاورمیانه می باشد. در همین حال ناآرامی های چند ماهه سوریه که کم کم به نوعی نزاع خونین مسلحانه و جنگ شهری تبدیل شده است، باعث شده این گونه به نظر برسد که بیداری اسلامی در منطقه آینده محور مقاومت را نیز با مشکل مواجه ساخته است. در این یادداشت تلاش می شود تا به تاثیر بیداری اسلامی بر آینده محور مقاومت پرداخته شود.

محور مقاومت به عنوان یک ائتلاف منطقه ای

تبیین چیستی ماهیت محور مقاومت برای پاسخ به سوال اصلی این مقاله الزامی است. محور مقاومت را می شود از دو منظر تعریف کرد، در منظر نخست، ائتلاف مقاومت یک ائتلاف ژئوپلتیک منطقه ای و مرکب از مجموعه بازیگران دولتی (ایران، سوریه و عراق) و غیر دولتی (حزب الله، حماس و جهاد اسلامی) است، که دارای منافع مشترک ملی و ایدئولوژیک می باشند. با توجه به این تعریف در مقابل این ائتلاف ، ائتلافی از نظام های کهن اقتدار گرا و پادشاهی قرار دارد که منافع آن در تضاد با محور مقاومت تعریف می شود. در این چارچوب “موج اعتراض های عربی” و به دنبال آن فروپاشی برخی از نظام های موجود به عنوان یک عامل “بی نظمی” و “آنارشیک” در نظر گرفته می شود.

از چشم انداز تئوریک بهترین چارچوب مفهومی که قابلیت تحلیل یک محیط آنارشیک و هرج و مرج گونه را دارد، “تئوری توازن قوا” می باشد. جابجایی ترکیبات قدرت، تغییر در میزان همبستگی بلوک های سیاسی- امنیتی و یا ظهور قدرت های بزرگ جدید، فرصت ها و ریسک های جدیدی را در روابط کشورها با یکدیگر به وجود می آورد. توازن قوا را سیستمی از اتحاد قدرت ها می دانند که در آن “صلح و امنیت ممکن است از طریق برابری (نسبی) قدرت میان دو بلوک رقیب برقرار گردد. کشورهای دخیل در سیستم موازنه قوا به اتحاد با ممالک دوست متوسل می شوند تا ضمن حفاظت از خود، موقعیت بهتری در قیاس با دیگران به دست آورند.” کنث والتز در نظریه واقع گرایی ساختاری خود ،توازن قوا را به ضرورت و به نحوی گریز ناپذیر متاثر از ساختار و پویایی نظام بین المللی می داند تا نتیجه خواست رهبران دولت ها.

به بیان دیگر خلاء یک قدرت مسلط در سیستم بین الملل باعث می شود واحد های سیاسی برای حفظ موجودیت خود به ائتلاف های منطقه ای و پیمان های فرامنطقه ای پیوسته و از طریق موازنه قوا صلح و امنیت را جستجو کنند. توازن قوا باعث شکل گیری ثبات و امنیت در یک منطقه می شود. با این حال این امر با بهم ریختگی ساختار قدیمی نظام حاکم بر سیستم بین المللی دچار چالش می شود. به عنوان نمونه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلاء ناشی از افول بلوک شرق باعث تحول در ساختار بین الملل و شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای و بین المللی شد. ساختار آنارشیکی که به دنبال خیزش های عربی در خاورمیانه ایجاد شده باعث رقابت قدرت های منطقه ای از جمله ایران، ترکیه، عربستان و قطر گردیده است. همانطور که پیش از این نیز عنوان شد بر مبنای نظریه واقع گرایی ساختاری، توازن قوا صرف نظر از ایدئولوژی، شکل حکومت، خصوصیات رهبران و … واحدهای تشکیل دهنده سیستم سیاسی در موقعیت های یکسان، رفتاری مشابه از خود بروز می دهند. تشریح و توضیح این تمایل اتوماتیک در سیاست خارجی کشورها به سمت توازن قدرت، اساسا از طریق اتخاذ رهیافتی “واقع گرایانه” نسبت به روابط بین الملل امکان پذیر است که به نوبه خود در چارچوب تئوری های “سیاست قدرت” (یا سیاست معطوف به قدرت) بیان می گردد. انگاره اصلی این تئوری ها این است که کلیه تحرکات در حکومت دولت ها با هدف افزایش قدرتشان و به منظور حفظ و افزایش منافعشان انجام می شود.

خیزش ملت های عرب و چالش ائتلاف های منطقه ای

با خیزش های مردمی در جهان عرب و برخی دگرگونی های سیاسی و تغییر رهبران یا رژیم های سیاسی در کشورهای منطقه ائتلاف های گذشته دچار چالش ها یا حتی فروپاشی شده اند و ائتلاف های نوینی نیز در حال شکل گیری است. مصر بازیگری مهم و کلیدی در محور اعتدال عربی بود که همکاری ها و روابط ویژه ای با آمریکا و اسرائیل داشت و در اعمال فشار بر گروه های مقاومت نقش قابل توجهی داشت. با کنار رفتن رژیم مبارک در مصر و دگرگونی شرایط سیاسی، این کشور در حال بازتعریف نقش منطقه ای خود است و این دیدگاه وجود دارد که مصر با رویکردهای جدید سیاست خارجی از محور اعتدال عربی یا محورسازش خارج شده است و دیگر نمی توان آن را به عنوان بازیگری در قالب این ائتلاف محسوب کرد. در نتیجه، با خروج مصر از محور موسوم به اعتدال عربی، روند فروپاشی این ائتلاف آغاز شده است و با توجه به تحولات سیاسی و مطالبات مردمی در کشورهای مختلف این ائتلاف که هرگونه رویکرد محافظه کارانه و همکاری با غرب و اسرائیل را دشوار و شاید غیرممکن می کند، دیگر نمی توان از محور اعتدال عربی در منطقه خاورمیانه سخن گفت.

از سوی دیگر، سوریه به عنوان بازیگر کانونی محور مقاومت نیز با چالش هایی جدی روبه رو شده است و مهم تر این که با توجه به موقعیت استراتژیک این کشور در سطح منطقه و نقش آفرینی اساسی آن در محور مقاومت، تلاش های خارجی گسترده و مهمی برای تشدید بحران و تغییر شرایط سیاسی در این کشور در حال انجام است. این تلاش ها در واقع در جهت ممانعت از بر هم خوردن توازن قدرت در سطح منطقه ای به نفع محور مقاومت صورت می گیرد و این تصور نزد بازیگران رقیب منطقه ای و قدرت های بین المللی وجود دارد که با تضعیف دولت اسد یا دگرگونی های سیاسی مهم در این کشور می توان به کم رنگ کردن نقش محور مقاومت در سطح منطقه پرداخت. با این حال، به رغم این واقعیت که دولت سوریه با چالش ها و بحران مهمی روبه رو شده است، شواهد نشان دهنده آن نیست که تغییرات اساسی سیاسی در این کشور حداقل در کوتاه مدت رخ بدهد. بر این اساس، به رغم تأثیرگذاری بحران سوریه بر محور مقاومت به عنوان یک چالش، فروپاشی آن محتمل به نظر نمی رسد.

ظهور ائتلاف های نوین منطقه ای

اما با دگرگونی و ظهور چالش هایی برای ائتلاف های گذشته، ائتلاف های منطقه ای نوینی نیز در حال شکل گیری است. ائتلاف نخست که شکل گیری آن از یک سو نتیجه فروپاشی محور اعتدال عربی و از سوی دیگر، تلاشی برای جبهه گیری منطقه ای در برابر خیزش های مردمی در جهان عرب است، با محوریت شورای همکاری خلیج فارس و پیوستن کشورهایی مانند اردن و مراکش در حال شکل گیری است که ائتلافی متشکل از دولت های پادشاهی و سنت گراست. این ائتلاف که ادامه محور اعتدال عربی است احتمالا در اتکا به غرب با توجه به تجربه حسنی مبارک و بن علی با احتیاط بیشتری عمل خواهد کرد.

علاوه بر این سرکوب قیام مردم بحرین توسط نیروهای سپر جزیره ( نیروی نظامی مشترک کشورهای شورای همکاری خلیج فارس) احتمالا باعث ایجاد پیوند نظامی محکمتری در این ائتلاف جدید خواهد شد. ائتلاف دوم که زمینه شکل گیری و تقویت آن به عنوان ائتلافی کانونی در منطقه خاورمیانه در حال آماده شدن است، ائتلافی است که با رهبری ترکیه و با حضور نظام های سیاسی جدید یا اصلاح شده مردمی در مصر، لیبی و احتمالا تونس تشکیل می شود. در این ائتلاف جایگاه ویژه ای نیز بایستی برای کشور قطر قائل شد. زیرا علی رغم ساختار پادشاهی و نظام سنت گرا در این کشور، شبکه الجزیره قطر نقش جدی در حمایت از خیزش مردم منطقه داشته است. این ائتلاف با گرایشات سیاسی جدید مردمی و نقش آفرینی مستقل در سطح منطقه ای همراه خواهد بود که البته رویکرد متعادلی را در پیش خواهد گرفت. از مهم ترین ویژگی های این ائتلاف، تفاوت رویکردها در قبال غرب و به خصوص اسرائیل در مقایسه با رژیم های محافظه کار عربی گذشته خواهد بود که توازن قدرت منطقه ای را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد.

محور مقاومت به عنوان یک گفتمان فراگیر

تعریف دومی که می توان از محور مقاومت ارائه داد تعریفی گفتمانی است . گفتمان مجموعه ای از نشانه ها است که در یک فرآیند مفصل بندی نظام معنایی خاصی را شکل می دهند. نشانه هایی که در گفتمان مقاومت مفصل بندی می شوند را می توان در دو دسته طبقه بندی کرد؛ یک بخش نفی یا سلبی است و بخش دیگر اثباتی و ایجابی. در مرکز بُعد سلبی گفتمان مقاومت، سلطه ستیزی قرار دارد. یعنی مهم ترین عنصر سلبی گفتمان مقاومت، نفی سلطه و سلطه ستیزی است و دوم، نفی استکبار و استبدادستیزی است. اما مهم ترین وجوه اثباتی و ایجابی گفتمان مقاومت که در مرکز این گفتمان قرار دارد، عبارت است از عدالت خواهی و حق طلبی، اسلام خواهی، صلح طلبی، عزت طلبی و اقتدار، استقلال طلبی، آزادی خواهی، معنویت گرایی، حکمت و عقلانیت گرایی، مصلحت گرایی و آرمان گرایی و واقع بینی .

از نظر گفتمانی شکل گیری معنا همانند فرآیندی اجتماعی شامل عمل تثبیت معنا است. سلطه یک گفتمان مبتنی بر انسجام معنایی دالهای دیگر حول دال مرکزی است . اگر گفتمانی موفق شود با تکیه بر دال مرکزی خود ، مدلول های مورد نظرش را به دالهای گفتمانیش نزدیک کند.، آن گفتمان هژمونیک می شود. اگر گفتمان رقیب بتواند به کمک سازوکارهای گوناگون این نام معنایی را شالوده شکنی کند و ساختارهای معنایی متناسب با ذهنیت جمعی مردم را بازشناسی کند آنگاه هژمونی جدیدی ایجاد کرده است. بنابر این موفقیت گروه های سیاسی به توانایی آنها برای تولید معنی بستگی دارد.

انقلاب اسلامی ایران با شعار نه شرقی و نه غربی به دنبال ایجاد گفتمانی جدید در مقابل گفتمان های موجود کمونیسم ولیبرالیسم بود. گذر زمان و توانایی جمهوری اسلامی در مفصل بندی نشانه های این گفتمان جدید باعث شد تا گفتمان مقاومت که برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی بود کم کم جایگاه خود را در منطقه خاورمیانه پیدا کند. بیداری اسلامی در منطقه، سلطه ستیزی، سر نگونی دیکتاتورهای وابسته ، تاکید بر اسلام سیاسی و عدالت طلبی دلیل بارزی بر تبدیل گفتمان مقاومت به گفتمان مشروع ملت های مسلمان خاورمیانه می باشد. به بیان دیگر آن چه به عنوان دال مرکزی گفتمان مقاومت همواره مورد تاکید این ائتلاف بوده است حمایت از آرمان فلسطین در منطقه ، تغییر ساختارهای پوسیده دیکتاتوری به حکومت های مردم سالار و حفظ عزت و کرامت مردم مسلمان و مستضعف منطقه بوده است.

تقویت جایگاه اخوان المسلمین به عنوان قدیمی ترین جریان اسلام خواه و حامی فلسطین در اردن ، مراکش، کویت و به ویژه در مصر ، در کنار موفقیت جنبش اسلامی النهضه در تونس و جریان های اسلام گرا در لیبی همگی از برتری اهداف و آرمان های گفتمان مقاومت در منطقه حکایت می کند.

در سوریه نیز چنان چه مخالفان مسلح بشار اسد که با تحریک و تسلیح کشورهای خارجی عمل می کنند بتوانند موفق شوند، آن چه تغییر نخواهد کرد سیاست ضد صهیونیستی مردم سوریه است.

به بیان دیگر آن چه عملا به دنبال بیداری اسلامی در منطقه شاهد آن هستیم اضمحلال گفتمان سازش و تقویت جایگاه گفتمان مقاومت است، امری که باعث شده تا کشورهای غربی به دنبال ایجاد گفتمانی دیگر در منطقه برای رقابت با گفتمان مقاومت باشند. ائتلافی که این بار به رهبری دوحه و آنکارا تشکیل خواهد شد و هدف آن ربودن انقلاب های مردمی، ترویج اسلام آمریکایی و واسازی زنجیره محور مقاومت با بهره گیری از شعارهایی همسو با اهداف مقاومت چون حمایت از آرمان فلسطین و حمایت از عزت و کرامت ملت های مسلمان است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.