تریبون مستضعفین- رضا نساجی
روایت اول: یک راهپیمایی
مصطفی مستور در یکی از داستانهایش می نویسد: «خدا از شدت حضور مخفی است». من هم هر بار که به راهپیمایی 22 بهمن می روم و سیل جمعیت را مشاهده می کنم و بعد انعکاس رسانه ها از حضور مردم را، یاد این جمله می افتم و با خود می گوبم که عن قریب است از شدت حضور ملت در صحنه حماسه 22 بهمن، خواسته های همان ملت مخفی گردد و فراموش!
در چند سال اخیر هم که فتنه 25 بهمن به مشکلات ملت افزوده، چراکه فیلترینگ و کاهش سرعت اینترنت از چند روز قبل 22 بهمن شروع می شود و تا چند روز بعد 25 بهمن ادامه می یابد. لذا باز هم با خود می گویم که عن قریب است از شدت حضور ملت، اینترنت که در چند روز اخیر مورد لطف و عنایت دندانهای تیز کوسه های خلیج فارس قرار داشت، به تیر غیب گرفتار آمده و بالکل قطع گردد!
گویی که مردم تنها زمانی که برای راهپیمایی 22 بهمن و شرکت در انتخابات می آیند- آنهم به شرطی که به کاندیدای مد نظر برخی آقایان رأی دهند- «مردم» هستند و «فهیم» و «قهرمان» و «انقلابی» و «همیشه در صحنه» و…!
صحنه از نظر آنان فقط صندوق رأی است و راهپیمایی 22 بهمن!
به نظرم بهترین پاسخ به این دوگانگی، چیزی است که در بیانیه دانشجویان عدالتخواه به مناسبت سالگرد نه دی، آمده بود:
«باید از مسئولان محترم پرسید چقدر دغدغه این حضور برای ایشان موضوعیت دارد؟ سیستم اقتصادی ما چه میزان بر پایه نقش و حضور مردم طراحی شده است؟ در عرصه فرهنگ چه فرصتهایی برای حضور مردم فراهم آمده است؟ آیا مردم در ساختار سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی دخیلند؟ واضحتر از همه اینکه آیا اساسا مردم فقط حق حمایت دارند؟ مردم فقط میتوانند در مقابل فتنه به خیابان بیایند؟ نمیتوانند برای مبارزه با مفاسد اقتصادی فریاد بزنند؟ نمیتوانند مبارزه با تبعیض را فریاد کنند؟ اعتراضشان را بر ظلم و بیعدالتی کجا باید ارائه دهند؟»
روایت دوم: یک انتخابات
ایام انتخابات است؛ فرض کنید انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88. خبرگزاری ها عکس های متعددی از حضور مردم پای صندوق های رأی منتشر کرده اند. بسیاری از عکسها، خانم های بدحجاب را نشان می دهد که سر صندوق حاضر شده اند. برخی رسانه ها از چند روز قبل به استقبال تجمعات انتخاباتی در اطراف ستادها هم می روند و عکس دختران و پسران جوان را با تیپ های آنچنانی شکار می کنند. با این تفاوت که اگر خانم های بدحجاب در اطراف ستاد شخصی چون آقای احمدی نژاد باشند، نشان دهنده پایگاه مردمی ایشان در میان تمام اقشار است و اینکه ایشان یقینا بیشترین رأی را در همه جا میآورد، اما اگر همین شمایل در میان طرفداران کاندیدای اصلاحطلب باشد، به معنای آنست که طرفداران او همگی افراد ضدانقلاب و مرفهین بیدرد هستند و الخ!
شاید به همین خاطر بود که متقابلا روزنامه اصلاحطلب اعتماد در 20 خرداد 88 عکسهای هواداران بدحجابی آقای احمدی نژاد را در یک صفحه رنگی منتشر کرده بود تا کنایهای به این استاندارد دوگانه زده باشد. اما آیا چنین تبلیغاتی مصداق بی اخلاقی نیست؟ نمایانگر ماکیاولیسم مذهبی نیست؟
البته گاهی وقتها هم صدای برخی از مسئولین از این قضایا در میآید. مثلا همین چندی پیش حجت الاسلام والمسلمین سید محمد سعیدی امام جمعه قم در نشستی با دست اندرکاران مرکز تحقیقات و طراحی حجاب «ریحانة النبی» با انتقاد از نشان دادن تصاویر بعضی از بی حجاب ها در ایام خاصی مانند راهپیمایی ها و انتخابات در رسانه ملی، گفته بود:
«گاهی مواقع تصاویر بی حجاب ها در راهپیمایی ها و انتخابات نشان داده می شود و از آنها مصاحبه گرفته می شود؛ این کار گاهی این نکته را به ذهن مخاطب القا می کند که سخنان بی حجاب ها ارزش بیشتری دارد.»
البته آنچنان که بر می آید، دغدغه ایشان صرفا موضوع حجاب بوده و نه کرامت مردم و انقلاب. حال آنکه باید پرسید چرا دستگاه های تبلیغاتی و رسانه های دولتی و حاکمیتی در به تصویر کشیدن مردم استاندارد دوگانه ای اعمال می کنند؟
روایت سوم: یک دادگاه
خبرنگاران و اصحاب رسانه حکم چشم های بیدار جامعه را دارند. جایی که خبرنگاران نباشند تا اطلاع رسانی کنند، مردم بی اطلاع خواهند بود. لذا جایی که خبرنگار مَحرَم نباشد، یعنی اینکه مردم مَحرَم نیستند. به همین خاطر است که اصرار داریم خبرنگاران و عکسان باید در صحن علنی مجلس حاضر باشند و مذاکرات مجلس هم به طور مستقیم از رادیو پخش شود. به همین خاطر است که اصرار داریم همه جلسات مجلس علنی باشند.
اما آیا در جامعه ما خبرنگاران و روزنامه نگاران مَحرَم هستند؟ یک تجربه شخصی را مثال می زنم. روز یک شنبه 6 اسفند به من خبر دادند که مقاله ام در نقد رویکرد های ژورنالیسم زرد در مطبوعات ایران، در جشنواره مطبوعات دوم شده است و باید روز سه شنبه در تالار وحدت تهران برای گرفتن جایزه مقاله برگزیده جشنواره مطبوعات حاضر باشم. فردای آن روز خانواده روح الامینی از من دعوت کردند تا به عنوان عضو خانواده و دوستان مرحوم محسن صبح سه شنبه در دادگاه کیفری استان برای حضور در دادگاه قضات معزول جنایت کهریزک حضور پیدا کنم. قرار بود دادگاه علنی باشد و اسامی ما هم پیشاپیش هماهنگ شده بود. تصمیم گرفتم به جای اختتامیه جشنواره مطبوعات؛ در دادگاه شرکت کنم، چراکه به نتیجه رسیدن پرونده کهریزک برایم مهمتر بود.
روز سه شنبه ساعت 8:30 صبح وقتی به سالن دادگاه کیفری استان در ضلع شرقی پارک شهر می رسم، ابتدا ما را از طبقه همکف به طبقه اول می فرستند که منتظر بمانیم. دادگاه شروع نشده و معلوم نیست مرتضوی می آید یا نه. دکتر روح الامینی هم به همراه حجت الاسلام محمدرضا زائری – مدیرمسئول نشریه خیمه- و جمعی دیگر از همراهان ایشان را میبینم که به ما میپیوندند. هنوز در مورد علنی یا غیرعلنی بودن دادگاه تردیدهایی وجود دارد. سه روز قبل؛ محسن افتخاری رئیس دادگاه کیفری استان تهران در مصاحبه ای گفته بود قرار بر این است که دادگاه مرتضوی به صورت علنی برگزار شود؛ مگر اینکه قضات دادگاه تشخیص دیگری داشته باشند. در صورتی که علنی بودن آن قطعی شود مانعی برای حضور هیچ کس وجود ندارد.
او همچنین درباره اتهام معاونت در قتل هم گفته بود: برای اعلام عناوین اتهامی با مشکل قانونی مواجه هستیم. عناوین اتهامی باید در جلسه دادگاه و از سوی نماینده دادستان اعلام شود و ما در حال حاضر و پیش از رسیدگی به پرونده و اثبات جرم، اجازه اعلام نداریم.
ساعت نزدیک 9:30 است که ناگهان مرتضوی را میبینیم که با چند نفر همراه وارد میشود انگار که قاضی پرونده است. همراهان مرتضوی را به داخل جلسه راه نمیدهند اما به محض ورود وی؛ اعلام میکنند دادگاه به دستور قاضی پرونده – مدیرخراسانی – غیرعلنی است و فقط افراد هماهنگ شده می توانند حضور داشته باشند. ما که همگی اسامی مان را قبلا داده اند؛ از در عبور می کنیم ولی فردی که لیست را در اختیار دارد فقط به اولیای دم و بستگان درجه یک اجازه حضور می دهد. دکتر روح الامینی چند باره اصرار می کند و آخر سر وقتی می بیند بی فایده است، از دکتر زائری و ما عذرخواهی می کند. دکتر زائری به روح الامینی می گوید «شما امیدی به این دادگاه نداشته باش.» روح الامینی که مثل همیشه چفیه ای به گردن دارد، میگوید «امیدم به خداست» و میرود. قبل از ورود، خانوده کامرانی و جوادی فر را هم که هنوز وارد نشدهاند صدا میزند و به داخل دادگاه میبرد.
ما هم بر میگردیم پشت در. خبرنگاران دکتر زائری را دوره میکنند و سوال میپرسند. زائری هم به صراحت میگوید: «قانون اساسي ميگويد دادگاه علني است و قاضي افتخاري هم گفته بود که دادگاه علني است، اما متاسفانه در نهايت اينگونه نشد. من معتقدم اين دادگاه بدون نتيجه است.»
خبرنگاران باز می پرسند: چرا فکر می کنید بی نتیجه است؟ زائری جواب می دهد: «نگاه کنید آقای مرتضوی چگونه وارد جلسه شد؟ این دادگاه بازی است.» و اضافه میکند: «اگر دادگاه واقعی باشد و اگر امنیت جانی برخی افراد تأمین شود، درباره مفاسد مرتضوی حرف هایی برای گفتن دارند که مسیر نظام و انقلاب را عوض می کند.» و می رود.
از دادگاه خارج میشویم. حسینزاده، نماینده روابط عمومی دادگستری استان تهران در جمع خبرنگاران حاضر در محوطه بیرونی دادگاه حاضر میشود و میگوید: «بر پایه بند ۳ ماده ۱۸۸ آیین دادرسی، هیأت قضایی تصمیم بر غیرعلنی بودن دادگاه گرفته است. فیلم کامل جلسه دادگاه به سخنگوی قوه قضاییه تقدیم میشود تا ایشان درباره جلسه دادگاه اطلاع رسانی کنند.»
من از همانجا پیاده راه می افتم تا به تالار وحدت بروم؛ جایی که برخلاف این دادگاه که خبرنگاران را محرم نمیدانند، قرارست به من روزنامه نگار و همکاران خبرنگار، احترام بگذارند و تقدیرمان کنند. در راه با خودم فکر می کنم جایی که خبرنگار محرم نباشد، یعنی مردم محرم نیستند. این تناقض را چگونه میشود حل کرد؟
از خودم میپرسم: آیا مردم مَحرَم نظاماند یا نه؟ وقتی مردم را محرم نمیدانیم، چگونه انتظار داریم که به ما اعتماد کنند؟ وقتی خبرنگار را به جلسه دادگاه راه نمی دهیم، چگونه انتظار داریم یک روزنامه نگار انقلابی و باسابقه که ملبس به لباس روحانیت هم هست، به نتیجه دادگاه خوشبین باشد.
طبق اصل يكصد و شصت و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ محاكمات، علني انجام مي شود و حضور افراد بلامانع است مگر آنكه به تشخيص دادگاه علني بودن آن منافي عفت عمومي يا نظم عمومي باشد يا در دعاوي خصوصي طرفين دعوي تقاضا كنند كه محاكمه علني نباشد. حال چرا اصل قانون اساسی نادیده گرفته می شود؟ وقتی دادگاهِ به این مهمی که قرارست به مفاسد مسئولین عالی رتبه سابق رسیدگی و یکی از مفاسد بزرگ چند سال اخیر را حل و فصل کند تا اعتماد مردم به عدالت و امنیت در کشور جلب شود، پشت درهای بسته و بدون اطلاع حتی یک جمع برگزیده و کوچک از مردم برگزار میشود، انتظار حضور حداکثری در صحنه بی جا نیست؟
وقتی از مردم انتظار حضور میلیونی در مقاطع حساس داریم، آیا نباید خودمان را در معرض قضاوت همان مردم قرار دهیم؟ اگر مدعی هستیم مردم ولی نعمتان انقلاب و حامیان نظام هستند، چرا همه چیز را از آنها پنهان می کنیم؟ آیا اینها نشان از استاندارد دوگانه در مواجهه با مردم ندارد؟
دو سه تا چيز رو باهم قاطي كرده است فكر ميكند همه هم به هم ربط دارند!