چهارشنبه 03 آوریل 13 | 12:50

آیا انجمن حجتیه ادامه مکتب تفکیک است؟

شباهت‌‎های اساسی در اندیشه‎‎‎‎ها و باور‎های اعتقادی هر دو گروه وجود دارد. از رد و حتی ضدیت با فلسفه و عرفان، ظاهرگرایی جدی بر متون روایی، مخالفت با رویکرد‎های تفسیری قرآن‌محور (مانند رویکرد علامه طباطبایی) و موارد بسیار دیگر.


تریبون مستضعفین- هفته‌نامه پنجره در شماره ۷۱ خود پرونده‌ای را به انجمن حجتیه اختصاص داد. یادداشتی که در ادامه می‌خوانید از این پرونده است.

تفکیکیان انقلابی همانند استاد حیدر رحیم‌پور ازغدی و برخی دیگر از بزرگان این نحله، بر این باورند که گره‎زدن تفکر تفکیکی – جدایی و تباین مسیر قرآن با فلسفه و عرفان- با نگاه اجتماعی، سیاسی انجمن حجتیه، ظلمی بزرگ بر این مکتب است. از سوی دیگر، برخی منتقدین مکتب تفکیک، هر دوي این نحله‎‎‎‎ها را همراه و هم‎نوا می‎دانند.

واقعیت سیاسی فکری نیم‎قرن اخیر تاریخ ایران نشان داده‎ است که تفکیکیانی بوده‌اند که سر ناسازگاری با اندیشه اجتماعی سیاسی امام (رحمت‎الله علیه) و اصل انقلاب اسلامی نداشتند. برخی همچون شیخ مجتبی قزوینی در میانه راه به امام (رحمت‎الله علیه) پیوستند، برخی همچون آقای حکیمی، از مبارزین اولیه و د‌لسردشدگان ثانویه انقلاب بودند و برخی همچون میرزا جواد‎آقا تهرانی، همراهی عملی خود را در جبهه‎‎‎‎ها نیز نشان می‎دادند. در اين ميان، استاد رحیم‌پور با همان تفکر تفکیکی و روحیه عدالت‌خواهی و حق‌گویی همچنان در صف راسخین انقلاب است.

در سوی دیگر، شاگردان – با واسطه و بی‌واسطه‌ – دیگر میرزا مهدی اصفهانی هستند که از مؤسسین انجمن حجتیه و گردانندگان فعلی آن به‎شمار مي‌روند. مرحوم حلبی، ‌از شاگردان تراز اول میرزای اصفهانی بود و بسیاری تقریرات درس ایشان از طریق مرحوم حلبی به‎جای مانده‎است.

واقعیت مطلب آن است که شباهت‌‎های اساسی در اندیشه‎‎‎‎ها و باور‎های اعتقادی هر دو گروه وجود دارد. از رد و حتی ضدیت با فلسفه و عرفان، ظاهرگرایی جدی بر متون روایی، مخالفت با رویکرد‎های تفسیری قرآن‌محور (مانند رویکرد علامه طباطبایی) و موارد بسیار دیگر. اما سئوال این است که آیا تلازم منطقی میان پذیرش این روش تحقیق در دین و اعتقادات برآمده از آن، با رد کردن نگاه انقلابی به اسلام و نگاه کلان اجتماعی سیاسی از جنس دیدگاه امام خمینی (رحمت‎الله علیه) وجود دارد؟ به بیان دیگر، آیا امام تنها با فقاهت خود انقلاب کرد و آن را اداره کرد یا مجموعه فقاهت با فلسفه و عرفان امام را شکل می‎داد و تجزیه او ممکن نیست؟

به‎نظر می‎آید که این تلازم به‎نحو منطقی وجود ندارد و می‎توان انقلابی بود و به آموزه‎‎های تفکیکی قائل بود. به بیان دیگر، آن نوع نگاه خاص، محدود، فردی و گاه عافیت‌طلب، نتیجه منطقی اندیشه تفکیکی نیست. چه بسیار تفکیکیانی که نگاه‎‎های جهانی‌شان، دلسوزی‌شان برای اسلام و جهان اسلام و دیدن سرپنجه‎‎های دشمنان قسم‌خورده اسلام آن‎‎‎‎ها را از درغلتیدن به پوستین خود بازمی‎دارد و حتی ایشان را مجاب می‎کند که برای از بین نرفتن اصل دین، از نابود کردن تمامی میراث فکری و فلسفی شیعی دست بکشند.

البته اندیشه تفکیکی در مواردی خاص زیربنا‎هایی اعتقادی را برای انجمنیان فراهم می‎کند. تلقی خاصی از ولایت معصومین و نگاه‎‎هایی خاص به امام معصوم تا جایی‎که او را از اسوه بودن خارج می‎کند، واجد چنین امكان‌هايي است. این اندیشه با قرائت انجمنی آن در مقام فقاهت و استنباط نیز طرح حکومتی نمی‎بیند و اصلا احکام را از منظری فراتر نمی‎نگرد. دایره الاهم فالاهم آن به حفظ کیان حکومت نمی‎کشد و اندیشه وحدت شیعه و سنی جز در قالب الفاظی کم‌معنا باقی نمی‎ماند. اولویت‌‎های مسأله از نزاع شیعه و سنی به حدود استکبار جهانی دست نمی‎یابد. شاید قرائت انجمنی از تفکیک قرائتی دیگر است. قرائتی که انتظار، در دعا و کوشش فرهنگی خلاصه می‎شود و قرآن اساسا قابل تدبر نیست. معنای «انما یعرف القرآن من خوطب به» به فهم آیه در محدوده حدیث، تفسیر می‎شود و احکام در دایره زمان باقی می‎مانند. اندیشه‎ای که تفکر نظری را ارج نمی‎نهد و دایره عقل را از محدوده حسن و قبح‌‎های ذاتی فراتر نمی‎داند، نمی‎تواند مواجهه‎ای فکری با مکاتب گوناگون را رقم بزند و اساسا زبان مشترکی برای گفت‎وگوی نظری باقی نمی‎ماند. باید میان تفکر تفکیکی که «الحیاه» را منتشر می‎کند با تفکیک به‎سان انجمن، تفکیک کرد. گرچه با الحیاه نیز نمی‎توان در برابر سیل معارضین ایستاد.

اگر بشود با نگاه تفکیکی انقلابی شد، دشوار بتوان با این نگاه، انقلابی ماند و شاید غیرممکن است که بتوان انقلابی را اداره کرد. بی‌گمان، سر تأکیدات علامه طباطبایی بر ادامه تدریس فلسفه، برای حفظ کیان اعتقادات شیعه و اسلام همین بود و تأکیدات جدید رهبری در سفر به قم، مبنی بر جدیت و گسترش تدریس حکمت و کلام در همین باشد که: حفاظت از کیان اسلام، آن هم در عرصه‎ای جهانی نیاز به فیلسوفانی اخلاقی و عارفانی فقیه و مجتهدانی مدیر دارد که از تفکر کنونی تفکیک چنین زایشی برنمی‌آید.

  1. عباس
    10 می 2014

    اولا شما ضرورت داشتن تحرکات سیاسی و در نهایت حرکت انقلابی را چگونه بعنوان یک ضروری اسلام در زمان غیبت امام معصوم ثابت میکنید ؟البته اثباتی مبتنی بر قران و روایت .ثانیا بزرگترین حامیان اسلام در وحله اول پیامبر و ائمه علیهم السلام بوده و هستند و همانها بصراحت تمام موضع خودرا بافلسفه و عرفان (تصوف)روشن کرده اند و بشدت انرا رد و طرد فرموده اند.حال شما بر چه اساسی رسیدن به اسلام واقعی (از منظر شما انقلابی)را منحصر به داشتن مبانی فلسفی و عرفانی میدانید؟ و هرکه از این دایره خارج باشد را فاقد درک صحیح از اسلام می انگارید؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.