به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مطالبه دات کام؛ مهندس احمد کاظمپور از کارشناسان اسبق فرهنگی شهرداری تهران در روز جمعه نهم فروردین ماه در جمع اعضای جنبش مردمی مطالبهی آرمانهای انقلاب اسلامی تهران به بازخوانی وضعیت کارهای فرهنگی شهرداری تهران پرداخت. هرچند بسیاری از این موارد به بررسی دوره اخیر پرداخته شده است، اما مهندس کاظمپور تاکید میکند که این رویه ثابت حاکم بر شهرداری بوده است؛ چه در دوره قبل در دوران آقای احمدی نژاد (با مدیریت مهندس مشایی بر حوزه فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران) و چه در دوران مدیران قبلی اصلاح طلبان و فن سالاران همین رویه بر شهرداری و حوزه ی فرهنگی آن حاکم بوده است و عزمی برای تحول وجود نداشته است. آنچه میخوانید گزیدهای از این جلسهی طولانی است که حدود ۲:۳۰ دقیقه به طول انجامید:
اهمیت شهرداری تهران
اهمیت شهرداری تهران در فضای فرهنگی خیلی زیاد است، هم به لحاظ گستردگی آن، هم به لحاظ این که هر اتفاقی در تهران می افتد، خیلی سریع در همه ی کشور نسخه برداری می شود. این مسئله حساسیت ها را دو چندان می کند، که نباید در آن، نسنجیده اقدام فرهنگی کرد.
کار فرهنگی شهرداری مخالف نظر رهبری
نظر رهبری این بود که شهرداری کار فرهنگی نکند. شهرداری می تواند کارهایش را بسپارد دست اوقاف، بسیج، سازمان تبلیغات و…. امّا زمان کرباسچی این سنگ بنای غلط گذاشته شد. رهبری هم تحت فشار این افراد و عدم تمکین آن ها پذیرفتند، که یک مجموعه متولی باشد که هیئت امنایی هم سر آن باشد و بر آن نظارت کند. هیئت امنایی متشکّل از اشخاص حقوقی مهم، یعنی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر آموزش و پرورش، شهردار تهران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس سازمان صدا و سیما، فرماندهی بسیج مستضعفین، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس شورای فرهنگی ،اجتماعی زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و در نهایت واعظی که امروز مسئول شورای فرهنگ عمومی است، در زمان کرباسچی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران می شود.
نیروی واکنش سریع فرهنگی تهران
در اهمیت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، همین بس که به تعداد نهادهای زیرمجموعه ی آن مانند فرهنگسراها توجه کنیم، یا به صورت نمونه نهاد کتابحانه های عمومی ۲۰در تهران بیست تا کتابخانه بیشتر ندارد اما الان فرهنگی هنری دست کم ۸۱ کتابخانه دارد، ۳۴ فرهنگسرا دارد، ۶۹ خانه ی فرهنگ دارد، ۲۱ نگارخانه دارد و… . یا باز نگاه کنیم به مجموعه های فرهنگی ذیل شهرداری، می بینیم هیچ شبکه ی مهدکودکی به اندازه ی این جا ظرفیت ندارد،شهرداری با تعداد زیادی بچه و نوجوان در نهادهای ذیل خودش درگیر است، مثلاً گسترده ترین شکبه ی کتابخانه ای و مهدکودکی در این جاست، یا در مناسبت هایی که هست، برنامه های فراگیر شهرداری را در پارک ها و… می توان دید. مؤسّسات تابع شهرداری را که ببینیم با با خیل کثیری مواجه می شویم، موسسه ی نشر شهر با ماموریت چاپ کتب آموزشی و اهدای کتاب به کتابخانه ها، موسسه ی هاتف شهر مسئول نمایش گاه ها و جشن ها، موسسه تصویر شهر با ماموریت تولید و حمایت از فیلم ها و مراکز توزیع آثار هنری، مرکز آموزش با محوریت کارگاهی های آموزشی و همایش ها، و دانشگاه جامع علمی کاربردی سازمان،مرکز تشکلهای اجتماعی با محوریت فعال کردن ان جی او ها در مسائل اجتماعی، خانه شهریاران جوان با محوریت ارتباط گیری با جوانان، خانه ی اندیشمندان علوم انسانی، مرکز مطالعات فرهنگی، خانه کاریکاتور و…. اهمیت این ظرفیّت به حدّی بود که نوریان رییس اسبق سازمان فرهنگی هنری و معاون اسبق اجتماعی فرهنگی شهرداری می گفت می تواند نیروی واکنش سریع فرهنگی تهران باشد. حالا همه ی این ها را داشته باشید، برویم بند سوم اساسنامه ی سازمان فرهنگی هنری را ببینیم می گوید سازمان مجاز به تأسیس موسسات و شرکتهای تجاری و انتفاعی نمیباشد، می گوید باید از طریق تشویق و حمایت، بخش خصوصی و مردمی را به ایجاد این قبیل موسسات و ارایه خدمات و محصولات فرهنگی و هنری مورد نظر، ترغیب کند. حالا حساب کنید چقدر این محقق شده؟ چقدر مؤسّسات ماهیت غیر انتفاعی پیدا کرده اند؟
نیروی فرهنگی کارمندی
نیروی انسانی مهم است. کارمندان بخش فرهنگی شهردای آن درجه از تعهد که لازم است را دارند؟ بعد می بینیم که روحیه ی کارمندی حاکم است. الآن شهرداری حدود۳۸۰ تا شورایاری دارد. بخشی از شبکه ی گسترده ی معاونت اجتماعی فرهنگی این جا پخش شده است، سرای محله اداره اش دست شورای یاری ها و با محوریت محل است. در نتیجه خروجی متعهدی که می خواهیم دیده نمی شود. به چشم شهردار محله نگاه می کنند، از آن ها اثر می پذیرند. خانه ی سلامت و خانه ی فرهنگ و … هم همین طور است.
معاونت اجتماعی فرهنگی رقیب فرهنگی و هنری و وسیله ی دور زدن حرف رهبری
همه ی فرهنگی هنری های شهرداری های کشور ذیل معاونت اجتماعی هستند. تهران با این فضایی که دارد، به امر رهبری بنا شد که کار فرهنگی یا نکند یا اگر میکند برود ذیل سازمان فرهنگی هنری شهرداری با نظارت هیئت امنا. اما عملاً با فربهکردن معاونت اجتماعی فرهنگی در دوره های مختلف، این بحث رهبری دور زده شده و طبیعتاً فرهنگی اجتماعی هم کمتر نظارت پذیر است. یک شبکه ی وسیع که نظارت هیئت امنای فرهنگی هنری هم رویش نیست، دستش است. مدام هم گسترده اش کردند. کرباسچی دو سه سال آخر بودجه می ریزد، و بعد هم رویه می شود. بر اساس قانون ۴ درصد از بودجه ی شهرداری باید صرف کارهای فرهنگی بشود، همین واعظی شورای فرهنگ عمومی که مسئول بوده است، پی گیری هایی می کند و در دوره ی دوم خرداد هم بنا می شود به این که مطالبه کنند که بخشی از ۴ درصد را بدهید. کار به جایی می رسد که بودجه ی دو سال پیش فرهنگی هنری ۴۰۰ میلارد تومان بود که ۸۰ تایش را می دهند فرهنگی هنری، بقیه دست فرهنگی اجتماعی می ماند. خب معلوم است خروجی چنین فضایی چه می شود. تازه بگیرید این که این حرف ها فقط به ولایت مداری مسئولان شهرداری ربط ندارد در بند اول ماده ی هفت اساسنامه به صورت قانونی به هماهنگی و انطباق کامل سیاستها، راهبردها، مأموریتها، برنامهها و فعالیتهای سازمان با آموزههای دین مبین اسلام، دیدگاهها و رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، سیاستهای کلی فرهنگی و چشمانداز بیست ساله نظام، قوانین و مصوبات مجلس شورای اسلامی، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، سیاستهای کلان مدیریت شهری و سایر ضوابط و مقررات لازم الاجرا تأکید شده است. یعنی اگر از این تخطی شود خلاف قانون عمل شده است.
از خاصیت انداختن نظارت و ساختار متفاوت سازمان فرهنگی هنری با تسری قوانین شهرداری و توصیه های بعضی اعضا
فقط از ضلع بزرگتر کردن فرهنگی اجتمای پیش نرفتند، تلاش شد، خود فرهنگی هنری را هم بیاورند، ذیل فضای عمومی شهرداری. مثلاً اساسنامه را تغییر دادند. بر اساس ماده ی دوی اساسنامه که سال ۸۶ اصلاح شد و عملاً در دعوایی حقوقی اساسنامه را همه امضا کرده اند. بر این اساس قوانین و مقررات شهرداری تهران را بر روابط ساختاری سازمان و مراکز و موسسات تابعه حاکم کردند. و سازمان موظف است همه ی این تغییرات را اعمال کند، این از بودجه که کفش است شروع می شود، تا نیروی انسانی و خیلی چیزهای دیگر. تازه فقط مسئله ساختاری هم نیست، اگر یک عدّه بروند سراغ هیئت امنا و هیئت امنا توصیه هایی به مدیریت یا بدنه ی شهرداری یا سازمان برای پذیرش افراد یا برنامه ها و موسسه هایی در سازمان بکند، این نظارت هم اتوماتیک کم رنگ می شود. شما وقتی به کسی می گویی فلانی را بیاور یا نیاور یا فلان کار را بکن نمی توانی نظارت جدی هم انجام بدهی.
محوریت نهادهای دینی و بومی اسلامی ایرانی
عملاً چه اتفاقی افتاد؟ بر این مبنا فرهنگسرا و سرای محله خانه ی سلامت و آیتی و …. شده محور اثرگذاری بر شهر تهران، نگاه هم به شدت کارمندی است. اما کار اصلی چه بود؟ باید نهادهای فرهنگی دینی مثل مساجد و بسیج و…. را محور می کردیم. بعضی از بچه های انقلابی که از سازمان هم رفتند، در همین فرهنگی هنری آمدند همین را طراحی کردند، الگوی صدر اسلام را بررسی کردند و الگوی اول انقلاب را که باید مساجد محور می شد. با این مدل این ها به حاشیه رفتند. می رویم می بینیم در یک محله سه تا جوان بسیجی کل محل را می گردانند، اما این دستگاه عریض و طویل نتوانسته است فضای فرهنگی تهران را مدیریت کند. دوره ی اخیر مدیریت سازمان فرهنگی – هنری شعار داد که تغیر ایجاد می کنیم و شعارهای دینی و حزب اللهی ر محور کرد، اما در عمل به آن سمت نرفت. مثلاً ترویج موسیقی را رهبری صریحاً نفی کردند اما در جهت تحقق آن اهداف جلو نرفتیم. این هم شعار نیست، شاخص دارد. ان که شما کارهای خرد فرهنگی اجتماعی محلاتر می بری در شورایاری که هیچ ربطی به مسجد و بسیج ندارد، خودش محل سؤال است، مثل همین کار را در مشهد در قالب شورای فرهنگی اجتماعی محلات کرده اند، باز یک گام از تهران جلوست، اما باز هم مسئله صوری است.
بسیج بزرگ ترین و مویرگی ترین شبکه را جامع و مانع در کشور دارد. اول بسیج است، و بعد در شهری مانند تهران، فرهنگی و هنری شهرداری قرار دارد. البته الآن معاوت اجتماعی آمده بالای فرهنگی هنری. سوال این است، آیا نمی توانیم محوریت اصلاح فرهنگی اجتماعی محلات را همین محور و شبکه ی مویرگی بگیریم؟ با این که بند دو و سه اساسنامه تصریح به کاهش تصدیگری در فعالیتهای فرهنگی و هنری و همکاری، مشارکت و تعامل هدفمند با نهادها و سازمانهای فرهنگی و هنری فعال در شهر تهران به ویژه تشکلهای فرهنگی و اجتماعی غیردولتی مانند کانونهای مردمی، مساجد، پایگاههای مقاومت بسیج، سازمانهای مردمنهاد و …دارد و بند نوزده ماده ی هشت بر حمایت از فعالیتهای فرهنگی و هنری در سطح مساجد و اماکن مذهبی و تولید آثار فرهنگی و هنری مروج فرهنگ مسجد محوری در محلههای شهر تأکید می کند.
ضرورت ماموریت محوری و بازگشت به اولویت های اصلی شهرداری
اصلاً این جا سؤال بنیادی ای هست، بسیاری از کلاس ها مثل موسیقی و…. چرا باید بیاید در سیستم فرهنگی شهرداری؟ سوبسید برای چه باید بدهیم که این کلاسی که نه با مبانی دینی ما سازگار است نه ضرورتی بر فراگیر کردنش هست، از جانب شهرداری مورد توجه قرار بگیرد. حالا خروجی اش چه می شود؟ با پول بیت المال در سرای محله یا فرهنگ سرا یا خانه ی فرهنگ یا ….. کلاس شکل می گیرد، مثلاً برای موسیقی یک جوان پسر ازدواج نکرده می آید برای یکی دو دختر کلاس می گذارد، خب این معلوم است فقط کلاس موسیقی نخواهد بود، حاشیه های دیگر هم خواهد داشت. اصلاً چه کسی گفته بسیاری از این کارها کار شهرداری است؟ برویم به وظایفی که قانون برای شهرداری مشخص کرده، آیا به این موارد مربوط است؟ شهر را از نظر فرهنگی و اجتماعی با تراکم فروشی نابود کنیم، معماری مورد توجه قرار نگیرد، مسائل اجتماعی محور نباشد، بعد بیاییم کلاس قرآنی بگذاریم که حداقل کارهای مهدقرآن ها را هم محقق نمی کند.یعنی به زور با آوردن یک سری نیروی مذهبی یا انجام مراسم مذهبی کنار این ساختار و نیروها می خواهیم دز اسلامی قضیه را بالا ببریم.
لحاف چهل تکه ی فرهنگی شهرداری
وقتی خروجی کارهای فرهنگی حتی بازتولید فرهنگ عامه هم نیست، مجبور می شوند برای دینی کردنش بروند یک سری کار اضافهی دینی هم انجام بدهند. فرهنگسرای قرآن در منطقه ۱۰، فرهنگسرای انقلاب اسلامی در منطقه ۱۱ فرهنگسرای ولا در منطقه ۲۰ با همین نگاه راه افتاد. الآن شما خروجی های فرهنگی شهرداری را ببینید همین عدم وجود یک تئوری و برنامه ی جدی درش هست، چون نگاه این بوده که خب بزن بکوب ها و کارهای زرد از دست نروند، مذهبیها را هم داشته باشیم، بعد مثلاً یک جایی مثل خانهی شهریاران جوان چند کار فکری هم در دانشگاه ها بکند. یک لحاف چهل تکه ای که صرفاً می خواهد همه را داشته باشد. حالا برویم به اساسنامه می بینیم در بندهای یک و دو و سه و هفت ماده ی هفت به این که باید رویکرد کلی و نخ تسبیج کارهای فرهنگی شهرداری ترویج و تعمیق فرهنگ و هنر متعالی نشأت گرفته از تعالیم دین مبین اسلام و ارزشهای انقلاب اسلامی، فراهم ساختن بستر و زمینه نیل به حیات طیبه برای شهروندان تهرانی با تقویت و محوریت مولفههای اسلامی و انقلابی و حاکمیت روح دیانت و اخلاق اسلامی، ارتقا سطح پایبندی شهروندان به اصول و ارزشهای اسلامی، انقلابی، اخلاقی، انسانی و ملی و دفاع از آرمانها، اصول اسلام و انقلاب اسلامی و مقابله فرهنگی با افکار، گرایشها، جریانها و رفتارهای معارض با آنها باشد.
تضییع حق الناس، عامل بی اثر بودن کارهای فرهنگی شهری
مبسوط الید ترین بودجه های مملکت مال شهرداری است. دولت غیر از بودجه در اختیارهایی هم دارد می آید وزارت خانه ها. اما چند مدل حساب کشی می شود. البته ته هر سال این جوری می شود که دولت متمم بودجه می دهد بر ای اصلاح انحرافات، اما در شهرداری فضا کاملاً باز است یکی از مشکلات شهرداری هم همین جاست. بحث های رایج مدیریتی که سر جایش هست، یک مسئله این است پول شهرداری جزو بودجه های خالص بیت المال است، یعنی از کفاش و مغازه دار و مردم عادی و بیچاره ها و …هر کدام چیزی می گیرند، بود جه ی نفت نیست که بگوییم اختیارش با حاکم شرع است. اما مکانیزم توزیع بودجه در شهرداری و به تبعش بخش فرهنگی اش، عادلانه نیست. آن وقت این بودجه نامتوازن خرج می شود. با عینک دین که به قضیه نگاه کنیم، این یکی از گیرهای اساسی کار است. وقتی نامتوازن خرج کردی، آن وقت برکت کار از بین می رود. تازه این پول از پول تراکم فروشی میآید که آثار فرهنگی اجتماعی خاص خودش را هم دارد، یعنی پولی که هم در مبدأ عادلانه گرفته نمی شود، هم در مقصد عادلانه خرج نمی شود، تضییع حق الناس اثر خودش را می گذارد. تازه برویم سراغ این که درامدهای شهرداری از چه کسانی در مبدأ گرفته می شود و از چه کسانی گرفته نمی شود، این اثر خودش را می گذارد. مدیریت فعلی شهرداری می گوید من شهرداری را اجتماعی کردم، که افق درستی هم هست. اما با چه مبنایی؟ چه خروجی ای؟ آیا این خرجی که در حوزه ی فرهنگی می کنید، جزو مأموریت ها و اولویت ها هم هست؟ مأموریت های اصلی که در قانون تشکیل شهرداری و … هست، اجرا می شود؟ آیا عدالت را در مبدأ تهیه ی درآمد و در توزیعش رعایت می شود؟ نتیجه ی این تضییع حق الناس در خروجی ها دیده می شود.
نبود مدیریت فرهنگی طراز شهرداری
این گونه نیست که محتوای کارهای فرهنگی شهری را حزب اللهی هان فرهنگ تأمین کنند یا خروجی حزب اللهی باشد. شورای فعلی رییس کمیته ی فرهنگی اش کیست؟ مسجد جامعی، یعنی اصلاح طلب ها حواس شان هست باید قوی ترین نیروی فرهنگی شان را بگذارند، آدمی در سطح وزارت فرهنگ را می آورند. غیر از واعظی که خودش مهره جدی فرهنگی است، اکثر آدم هایی که در فرهنگی هنری بوده اند، سطح طراز را که آن طرف رعایت می کند، این ها رعایت نمی کنند.
تاریخچه ی مدیریت سازمان
ابتدا که واعظی رییس سازمان بود، بعد زم بعد از حوزه هنری آمد این جا، تا بیاییم برسیم به مشایی و علی عسگری و… در این بین توان مدیریتی شوشتری از همه بیشتر بود، اما حزب اللهی ترین گزینه نوریان اما توان اجرایی وی کم تر از گزینه های دیگر بود، عسگری هم حزب اللهی بود، هم خوش فکر بود اما توان مدیریتی اش در حد لازم نبود و به استعفای وی انجامید. در دوره ی ایازی تغییر زیادی صورت گرفت، اما آن نگاهی که نوریان داشت موجود نبود. هیئت امنای سازمان هم عملاً به لحاظ اثر گذاری بر مجموعه بی اثر است. تازه همه ی این ها را بگیرید که یک معاونت اجتماعی فرهنگیداریم، که نظارت پذیر هم نیست و همان نظارت کم اثر هیئت امنای سازمان فرهنگی هنری که ملاحظاتی را برای سازمان فرهنگی-هنری ایجاد می کند ندارد.
عدم هماهنگی، روتین شدن کارهای زرد فرهنگی و عدم رفتن سراغ کارهای عمیق
یک عالمه ستاد برای یک صف تعیین تکلیف می کنند، جای جدی همانگی هم نیست. نتیجه اش این می شود، که در فرهنگ سرا و سرای محله نگاه می کند، حتی مذهبی ها هم که راه جلو بردن کار چیست؟ از همین برنامه هایی که یکی بیاورند ساز و …. بزند، ملت را سرگرم کند. آن طرف هم آدم هایی هستند که ده ساعت با یک میلیون برنامه اجرا می کنند، ولی برای کار فکری و تغییر در قلب و ذهن مردم برنامه ای نیست. خروجی هم این می شود که چون ذائقه ها را تغییر داده اند، عموم، راضی می شوند. ببینید به صورت نمونه سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد دست گذاشته روی سبک زندگی دارد همه ی شبکه را می آورد روی حل معضلات فرهنگ عمومی و تغییر سبک زندگی در جهت جهان بینی و ارزش هاو هنجارها و نمادهای اسلامی ایرانی، این کارها نشدنی نیست، بهترین دلیل امکانش وقوع آن است.
عدم انجام ماموریت ها و وظایف اصلی نهادهای اصلی شهرداری
یک مشکل این است که زیرمجموعه های اصلی که ماموریت اصلی شهرداری هم در آن هاست، وظایف شان را در مورد شهر انجام نمی دهند، مثلاً معاونت معماری شهرسازی کاری که باید برای تلطیف فضای شهر و تطبیق آن با شهر اسلامی بکند، مثلاً معماری های مکعب مستطیلی را به فضاهای منحنی تبدیل کند، اشراف محیطی و… را کنترل کند، ویژگی های ازدحام و… را در نظر بگیرد، نمی کند. سازمان پارک ها و فضای سبز که در آرامش شهر اسلامی موثر است، کارش را نمی کند. رهبر انقلاب یک کار ساده ی تکراری را هر سال می کنند، درخت می کارند و بر خلاف رویه شان که انتقاد علنی از مسئولین نیست، هر سال بعد از یکی دو جمله مصاحبه یا صحبت حرف های تندی در این زمینه می زنند و انتقاد می کنند اما توجهی به این حرف ها نمی شود. حالا شهردار تهران خودش شخصاً در اکثر این مراسمهای سالانه شرکت می کند. زیباسازی هم همین طور است. ساختار فیزیکی در دست معماری و شهرسازی است، اما رنگ و لعاب شهر با زیبا سازی است. از وقتی شوشتری رفت از فرهنگی به آن جا یک قدری فتیله ی تجاری را فقط کشیده پایین یا حد اقل بدون تغییر فتیله ی آن ، فضای فرهنگی را از قبل بیشتر کرده است، اما در نهایت خروجی کلی همان است.
نبود وحدت مدیریت در مهندسی فرهنگی شهر و اتاق فکر مرکزی برای سازمان
الآن این همه نهاد رها هستند، در سازمان شوراهایی هم برای برنامه ریزی مشترک این ها هست، اما عملاً بروکراتیک است. یعنی اتاق فکر و کانون نظارت واقعی و وحدت مدیریت برای تغییر و اصلاح فرهنگی نیست. تازه نهادهایی مثل معاونت معماری و شهرسازی و زیباسازی و پارک ها هیچ، همین دو نهاد فرهنگی اصلی را ببینیم که خلاف نظر رهبری هم روندش در همه ی این بیست سال پیش رفته است، در شهرداری بعد که سر وظایف فرهنگی هنری و فرهنگی اجتماعی مسئله هایی پیش آمد، بعد یک سال قالیباف گفت وحدت فرهنگی. آمدند برای نزدیک کردن دو سازمان نوریان را بر سر هر دو گذاشتند. نوریان هم قائم مقام هایش را گذاشت مثلاً در فرهنگی هنری سرسنگی کار خودش را می کرد. باز آن اتفاق نیفتاد تهش هم که دوباره مدیریت را جدا کردند.
بعضی حرکت های خوب اما ناکام برای ایجاد تغییر در بدنه ی شهرداری
در این بین حرکت هایی هم به ویژه در معاونت برنامه ریزی شد. بعضی ها برای بحث های کلان فرهنگی شهرداری کار کردند و چیزهایی درباره معماری کلان درآوردند. حالا این کارها بعدش خروجی های مختلفی داشت مثلاً تبدیل شد به کتاب داستان امیدآباد، کتاب طنز مدیریتی که ناظر به همین فضا بود. اردوان مجیدی داشت معماری کلان در می آورد. فقط هم کلان نبود راجع به اهداف سال ۸۵یا۸۶ هم یک قدری کارهایی شد. دکتر علی عسگری، هم بعد از رفتن از سازمان فرهنگی هنری کتابی نوشت حرف های خوبی است، انتشارات امیرکبیر چاپ کرده است، اسمش فرشباد فرهنگ است. شاید اولین تجربهی ثبت کارهای مدیریت فرهنگی است. مال دورهی خودش و همین طور کارهای امثال رستمی، حبیبیان در معاونت برنامه ریزی و … در این کتاب اشاره ای شده است. هم چنین بچه های خوب دیگری نشستند معماری کلان سازمان فرهنگی و هنری را دراوردند، که البته این کارها با وضعیت فعلی سازمان ناکام ماند.
Sorry. No data so far.