مذاکرات آلماتی 2 در حالی به پایان رسید که سخن از دو گونه اختلاف در خصوص آن به چشم میخورد. خانم کاترین اشتون پس از پایان مذاکرات از اختلاف بین مواضع ایران وطرف غربی سخن گفت که البته با توجه به آنچه انتظار میرفت چندان غریب و غیر قابل پیشبینی نبود.
اما نوع دوم اختلاف برآمده از دل آلماتی 2 جذاب تر و جدیتر بهنظر میرسد و آن اختلاف بر سر به رسمیت شناختن حق غنیسازی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب انپیتی، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای است.
در شرایطی که بهنظر نمیرسد آمریکاییها و بلوک همبسته با آنان تمایل چندانی به شناسایی این حق برای ایران داشته باشند، سرگئی ریابکوف، مذاکرهکننده روسها با ایران از لزوم بهرسمیت شناختن حق مزبور سخن رانده است. این در شرایطی است که سخنان جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده پس از آلماتی 2 تقریبا هیچ نکته جدیدی نداشته است: «تاکید بر دیپلماسی در عین تاکید بر محدود بودن زمان.»
این دو نوع اظهار نظر متفاوت را نمیتوان تنها اظهار نظر دانست یا اختلافی کوچک بر سر مواضع دانست؛ آنان که با نظریات روابط بینالملل آشنایی دارند طبعا میدانند که با سنگ محک این نظریهها، چنین اظهارنظرهایی واجد معانی عمیق هستند.
هشداری که نظریهپرداز آمریکایی پیشتر داده بود
شاید یکی از اولین نامهایی که در میان نظریهپردازان سیاست بینالملل به گوش دانشجویان روابط بینالملل میخورد، نام «کنث والتز» باشد. وی را که اکنون بیش از 90 سال از عمرش گذشته و عمر خود را به پژوهش علمی در عرصه اقتصاد، فلسفه علم و سیاست بینالملل گذرانده و اکنون پیر و فرتوت گشته است، بنیانگذار دپارتمان سیاست بینالملل در جهان میشناسند. از سوی دیگر، والتز، واضع نظریه «نوواقعگرایی پدافندباور» نیز شناخته میشود.
بر نظرات کنث والتز نقدهای فراوانی وارد شده است اما نمیتوان اعتبار علمی او را در دانشگاههای جهان انکار کرد. وی که نظام دو قطبی را بهترین سیستم توزیع قدرت بینالمللی میداند، بر این باور است که سیستم تکقطبی بههیچروی در بلندمدت قابلیت بقا نداشته و لاجرم خود را به سیستم بینالمللی چند قطبی یا دو قطبی تغییر خواهد داد. این سیستم تکقطبی یا هژمونیک، همان سیستمی است که ایالات متحده با انگارههای نوواقعگرایی آفندباور و نومحافظهکاری تلاش کرده است آن را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 31 دسامبر 1991 محفوظ نگاه دارد.
والتز برای ناممکن بودن دوام سیستم هژمونیک دو علت اصلی را بیان کرده بود:
اولا، مسوولیتهای سنگین دولت هژمون به مرور آن را در عرصه داخلی تضعیف کرده و با مشکلات جدی مواجه میکند؛
ثانیا، بدبینی نسبت به قدرت هژمون در عرصه بینالمللی بهمرور ائتلافهایی را بر ضد آن تشکیل خواهد داد و سیستم از این طریق به سوی تعادل حرکت خواهد کرد.
اگر بگوییم امروز شاهد صحت هر دو پیشبینی این دانشمند فرتوت هموطن باراک اوباما و جان کری در خصوص کشورشان هستیم، بیراه نرفتهایم. در عرصه داخلی واضح است که آمریکا، اگرچه همچنان یکی از کشورهای بهنسبت مرفه جهان است اما دیگر آمریکای 2001 نیست. بارهایی که دو جنگ عراق و افغانستان بر دوش اقتصاد آمریکا نهادند به مرور به تضعیف این کشور انجامیدند. جورج بوش، رئیسجمهور سابق آمریکا اقتصادی فوقالعاده قدرتمند را از بیل کلینتون تحویل گرفت و به نسبت آنچه تحویل گرفته بود، ویرانهای تحویل دولت پس از خود داد.
از سوی دیگر، شکلگیری ائتلاف در عرصه بینالمللی را علیه آمریکا به خصوص پس از انقلابهای عربی شاهد بودهایم. اولین و مهمترین نمونه، مساله سوریه بود. وقتی آمریکاییها و متحدانشان تصمیم به افزایش قدرت از طریق سرنگونی حکومت اسد در سوریه گرفتند، به تعبیر والتز، نظام آنارشیک بینالمللی در برابر آنها واکنش نشان داد و با ایجاد ائتلاف علیه آنها، مانع شکلگیری نظام دلخواه غرب در سوریه شد. اکنون همه میدانند که آینده سوریه هرچه باشد، روسها و چینیها آن را در دستان آمریکاییها رها نخواهند کرد.
به نظر میرسد، ائتلاف بینالمللی علیه هژمون، اکنون به دومین نمونه واضح خود نزدیک میشود. پس از مساله سوریه، دومین مساله مهم بینالمللی در افکار عمومی جهان مساله هستهای ایران به نظر میرسد. بر این اساس، بعید نیست که پیشبینی والتز، در خصوص 1+5 هم درست از آب درآمده و آن را دو شقه کند. در این صورت دیگر نباید از 1+5 سخن گفت بلکه باید از 2+4 نام برد.
فرصتی که نظام بینالمللی به ایران هدیه میکند
اگر پیشبینیهای پیرمردی چون والتز پس از 20 سال حملات محافل مختلف نومحافظهکار علیه وی به حقیقت پیوسته باشد، باید گفت اکنون نظام بینالمللی که همواره برای ایران چالشبرانگیز بوده است، در حال تقدیم فرصتی جدی به ایران است، مثل فرصتی که پس از حمله عراق به کویت نصیب ایران کرد و وضعیت ایران را در نظام بینالمللی بهبود بخشید.
شکلگیری شکاف در 1+5 میتواند آنچه را که اوباما اجماع بینالمللی علیه ایران میخواند، پیش چشمان او قطعه قطعه کند هرچند که باید دید در آینده چه رقم خواهد خورد. از همه جالبتر محور اختلاف است. محور اختلاف بین اعضای 1+5 همان چیزی است که ایران همواره بر آن تاکید کرده است: «حقوق هستهای ایران در چارچوب انپیتی».
دیپلماسی ایران میتواند با هوشمندی از این اختلاف حداکثر بهرهبرداری را به عمل آورد. اگر اختلاف مزبور در میان اعضای 1+5 عمق پیدا کند، از یکسو باید گفت که نسیمهای جنگ نوین سرد در عرصه بینالمللی وزیدن گرفته است و از سوی دیگر باید اذعان کرد که ملت ایران اولین میوه شیرین خود را از سرشاخه مقاومت سرسختانه خود در برابر فشارهای تلخ غرب، برچیده است.
Sorry. No data so far.