سه‌شنبه 16 آوریل 13 | 09:40

افراد ناقص‌العقل و مسئله عدل خدا

پس از «تغذیه» دو عامل «اصلاب پدران» و «ارحام مادران» از جهات مختلف، موجب تفاوت خَلقی و خُلقی در اولاد می‏شوند. طهارت و پاکی، شادی و غم، گرفتگی مزاج و صحت و سلامت جسمی و روحی پدر و مادر، همه و همه در خلقت فرزند دخیل‌ هستند.


درباره عدل خداوند سؤالاتی مطرح می‌شود از جمله چرا بعضی از انسان‏ها ناقص‌العقل‏ هستند؟ آیا این مسئله نوعی منع فیض نیست؟ و آیا منع فیض، نوعی ظلم نیست؟ آیا عدل الهی ایجاب نمی‏کند که این خلأها پر شود؟ اگر اشکال در علل اعدادی و امور زمینه‌ساز است، چرا خدای سبحان این فرد را در میان این علل قرار داده است؟ آیا اگر خدای متعال او را در میان خانواده‏ای صالح و نجیب خلق می‏کرد، او زمینه‏ی بهتری برای رشد و تکامل عقلی پیدا نمی‏کرد؟

نقد و بررسی

پاسخ بخش اول:

در پاسخ به قسمت اول شبهه باید بگوییم که آنچه می‌‏تواند نقض حکمت یا عدالت باشد، تبعیض است نه تفاوت و آنچه در جهان وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض (مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات صدرا، 1361، ص 136)

تبعیض در جایی است که دو شیء، دارای قابلیت دریافت بهره یکسان باشند، اما آن بهره، تنها به یکی از آن دو داده شود؛ ولی تفاوت آن است که دو شیء، قابلیت دریافت یکسانی ندارند و به هر کدام آنچه لایق و قابلیت آن را داشته است عطا شود.

تفاوت و اختلاف آفریده نمی‌‏شود؛ بلکه لازمه ذاتی آفریدگان است و این پندار خطاست که کسی گمان کند آفریدگار ما، بین موجودات تبعیض روا داشته است؛ بلکه لازمه قوانین ثابت و تفکیک‏ ناپذیر جهان علی و معلولی آن است که بین موجودات هستی، تفاوت‌‏هایی باشد.

برای مثال، قانون علیّت، مقتضی آن است که معلول نسبت به علت خویش از کمالات وجودی کم‏‌تری برخوردار باشد؛ هم‏‌چنین سنخیت و هماهنگی علت و معلول، ایجاب می‌‏کند که اگر علت تولد نوزاد کور یا کودن، محقق گردید، معلول متناسب با آن نیز (که همان تولد انسانی کور یا کودن است) موجود گردد. (محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، جلد اول، ص 332)

عواملی که در خَلق و خُلق افراد تاثیر دارد

به جاست که در این‏‌جا به بعضی از عواملی که در خلق و خلق افراد تاثیرات شگرفی دارند اشاره شود. (این بحث، از کتاب عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، فصل پنجم ص ص 107 – 110 بر گرفته شده است)

الف) تغذیه: مواد غذاها با توجه به صلابت و لطافتشان، در قبول فیض از عالم بالا، با هم فرق می‏‌کنند. چه بسا غذاهایی موجب لطافت نطفه گردند و آن را برای قبول فیض و کمالات وجودی، مستعد سازند و از آن سو، غذاهایی موجب کدورت و ظلمت وجودی در نطفه شوند.

اینکه انبیا و مرسلین، آثار و خواص خوردنی‏‌ها را بیان فرموده‌‏اند، شاید صرف نظر طبی به خوراکی‏ها نداشته‏اند. آن‏ها نظرشان به جنبه‏ها و خواصی از مواد غذایی منعطف بوده است که موجب صفای روحی و توجه به کمال می‏باشد.

ب و ج) اصلاب پدران و ارحام مادران: این دو از جهات مختلف، موجب تفاوت خَلقی و خُلقی در اولاد می‏شوند. طهارت و پاکی، شادی و غم، گرفتگی مزاج و صحت و سلامت جسمی و روحی پدر و مادر، همه و همه در خلقت اولاد دخیل‌ هستند.

د) بعد از تولد نوزاد، نوع و کیفیت شیری که طفل از مادر می‏خورد و هم‏چنین غذاهایی که بعد از دوران شیرخوارگی استفاده می‏کند، در وجود و خصوصیات او بسیار مؤثر است.

ه) محیط و فضای رشد و پرورش کودک، در به ثمر رسیدن استعدادهای او و چگونگی آن مؤثر است؛ البته آن‏چه گفته شد، هرگز به معنای جبر نیست؛ زیرا حرف آخر را اراده خود انسان می‏زند. موارد فوق، صرفاً در زمینه و بستر اختلافات خلقی و خلقی است.

جهان منهای این تفاوت‏ها نه ممکن است و نه زیبا! نبودن این تفاوت‌ها، مساوی است با نبودن جهان؛ زیرا جهان یک واحد تجزیه‏ناپذیر است و بین اجزای آن، همبستگی و پیوستگی وجود دارد و حذف بعضی اجزا، مستلزم حذف همه اجزا است.

خلاصه آنکه پدید آمدن انواع پدیده‏ها، با شکل‏ها ویژگی‏های مختلف، تابع اسباب و شرایطی است که در جریان حرکت و تحول ماده فراهم می‏شود و گریزی از آن نیست.

پاسخ بخش دوم:

در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصی دارد که بر حسب آن، کیفیت خاصی برازنده اوست و به قول شاعر: «ابروی کج راست بُدی، کج بدی» اساساً اگر اختلاف‏ها و تفاوت‏ها نباشند، از کثرت و تنوع خبری نخواهد بود؛ پس هر اختلافی، بر اساس حکمت الهی است و در جای خود لازم است.

«جهان چون چشم و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست»

اگر از ما بپرسند که خط راست بهتر است یا خط کج؟ ممکن است بگوییم خط راست؛ ولی اگر خط مورد سؤال جزئی از یک مجموعه باشد، باید در قضاوت خود توازن مجموعه را در نظر بگیریم.

چرا برخی ناقص آفریده شده؟

بعد از گذر از سؤال اول، این سؤال پدید می‏آید که حالا که لازم است در نظام کل، یکی کامل باشد و دیگری ناقص، چرا من ناقص آفریده شدم و دیگری کامل؟ چرا کار برعکس نشده است؟

به این سؤال چند گونه می‏توان پاسخ داد:

1) هیچ کس را قبل از آفرینش، حقی بر خدا نیست که او را چنین یا چنان بیافریند و یا در این آن مکان و در این یا آن زمان قرار دهد تا جایی برای عدل و ظلم داشته باشد. (محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1 – 2، ص 197)

به تعبیر قرآن مجید: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ؛ هیچ کس نمى‏تواند بر کار او خرده بگیرد ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است.» (انبیاء/ ‏23)

2) هر موجودی از موجودات، به مقدار ظرفیت و امکان، حق خود را دریافت کرده است.

در جهان آفرینش، به هیچ جزئی به خاطر اینکه جهان زیبا گردد، ستم نشده است. در نظام تکوین، علت نقص هر موجودی (در هر درجه از نقص که باشد) قابلیت محدود آن موجود است، نه برداشته شدن فیض و لطف. این چنین نبوده که قبلاً همه اشیا یا انسان‌‏ها یک‏نواخت بوده‏اند و خدا بین آن‏ها اختلاف بر قرار ساخته است.

قرآن، تعبیر بسیار لطیفی در این زمینه دارد: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏؛ گفت: پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است.» (طه/‏50)

از اضافه کلمه خلق به ضمیر، استفاده می‏شود که هر چیزی خلقت خاصی دارد که مال خود اوست؛ یعنی هر چیزی فقط گونه خاصی از وجود را می‏پذیرد و بس؛ و خدا هم همان خلقت خاص را به آن می‏دهد؛ (مرتضی مطهری، عدل الهی، تهران: چاپ صدرا، 1361، ص 171)

یعنی همان گونه که شیرینی از شکر و رطوبت از آب، جدایی ناپذیر است، آن نوع خلقت هم ذاتی آن چیز است. نباید پنداشت که اشیا می‏توانستند صفتی به گونه‏ای دیگر (بهتر یا بدتر از اینکه دارند) داشته باشند و خداوند این گونه به خصوص را علی رغم آن امکانات برگزیده است.

قرآن این مطلب را با یک تمثیل لطیف بسیار عالی یعنی مثال باران و نهر بیان می‏کند: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ؛ خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر درّه و رودخانه‏اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد و از آنچه (در کوره‏ها) براى به دست آوردن زینت‌آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مى‏کنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مى‏آید- خداوند، حق و باطل را چنین مثل مى‏زند!- امّا کفها به بیرون پرتاب مى‏شوند، ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند [آب یا فلز خالص‏] در زمین مى‏ماند خداوند اینچنین مثال مى‏زند!» (رعد/ ‏17)

هر ظرفی به قدر گنجایش خود از رحمت خدا لبریز می‏گردد و اختلاف ظرفیت‏ها، ناشی از مصلحت و حکمت الهی است که آن هم مبتنی بر سنت‏های الهی و روابط ضروری میان علل و معلول‌ها است. نباید مراتب موجودات را در عالم هستی، از قبیل مراتب قرار دادی و اعتباری افراد، در محیط اجتماع دانست و در نتیجه، جابه‌جایی میان کامل و ناقص را امری ممکن تلقی کرد.

پاسخ بخش سوم:

آیا اگر او عقل می‏داشت، به کمالات بی‏شماری نمی‏رسید؟

به نظر می‏آید این مسئله صرفاً یک فرض است و چه بسا شاید اگر عقل داشت، از عقل خود در جهت مقاصد شیطانی بهره می‏برد و بنابراین، خداوند صلاح او را خواسته است.

عدل الهی اقتضا دارد که هر کس حسب وسع فکری و عقلانی خود و امکانات و زمینه‏های موجودش مورد محاسبه قرار گیرد؛ بنابراین کسی که در محیط فاسدی رشد می‏کند، در قبال اعمال نیکش ثواب بیش‏تری می‏برد و گناهان او نیز عقاب کم‏تری دارد تا کسی که در محیط مذهبی پرورش یافته است.

و یا در مورد ناقص‌العقل، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «… مَنْ ضَعُفَ عَقْلُه قَلَّ بلاؤُه؛ کسی که عقلش ضعیف است، بلایش کم است» (اصول کافی، ج 2، ص 259، کتاب ایمان، کفر، باب شده ابتلاء المؤمن، ح 29) پس اشخاص کم ادراک، به مقدار ضعف عقل خود، از بلاها و امتحانات الهی، در امانند و محاسبه آن‏ها نیز آسان‏تر است.

منابع برای مطالعه‏ بیشتر

1.عدال الهی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، بخش اول و دوم.

2.عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، مؤسسه‏ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1378، فصل پنجم.

3.آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، ج 1 و 2، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات ، درس بیستم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.